سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی یادمان چه بلایی بر سر خودکار رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی، و گردشگری استان خوزستان آمده است؟

یادمان

چه بلایی بر سر خودکار رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی، و گردشگری استان خوزستان آمده است؟

مجتی گهستونی*

شنیده‌ها حاکیست که پایه ستون یافت شده در ایستگاه مترو مرکز فرهنگی پس از گذشت یک روز ناپدید شده است! جالبتر اینکه مسئولان ایستگاه مترو مرکز فرهنگی وجود چنین اثری را به کل رد می‌کنند و مدعی هستند چنین چیزی را هرگز ندیده اند!

در همین راستا پرویز پورفرخی، رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی، و گردشگری استان خوزستان که روز گذشته به همراه مجتی گهستونی دبیر و سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان در گفتگویی با رادیو جوان حضور یافته بود، مدعی شده است اثر یافت شده به اندازه یک خودکار است و نمی‌تواند پایه ستون باشد!

هرچند با توجه به انتشار عکس‌های این پایه ستون، نیازی به اثبات ادعای شگفت انگیز و غیرمسئولانه پورفرخی در این باره نیست، ولی برای کمک به کسانی که دارای آستیگماتیزم حاد هستند، عکس پایه ستون، که احتمالاً اندازه ای بزرگتر از چرخ یک خودرو دارد را دوباره منتشر می‌کنیم.

گفتنی است: چندی پیش یکی از مسئولان سازمان قطارشهری اهواز و حومه در اظهار نظری غیر رسمی گفته بود: "ما می‌دانیم هرمزاردشیر اینجا هست، ولی ما امروز لیاقت این آثار را نداریم، بگذاریم همانجا زیر خاک بمانند تا آیندگان ما بیایند آنها را دربیاورند."

پس آیا این احتمال وجود دارد که پایه ستون و دیگر آثاری که در ایستگاه‌های دیگر یافت خواهد شد، به وسیله فیلسوفان و نظریه پردازان سازمان قطارشهری اهواز و حومه، برای در امان ماندن از چنگال ما، همانند کاری که روز گذشته انجام شد، در جایی نامعلوم خاک شوند؟ تا در سده‌های پیش رو آیندگان ما آنها را از خاک بیرون بیاورند؟
به راستی این چه رفتاری است که با خویش، گذشتگان، و آیندگانمان داریم؟ آیا هرمزاردشیر شهری یونانی است؟ آیا شهری مغولی است؟ آیا ترکیه چنین رفتاری را با کاخ خشیارشا در شهر وان انجام داد؟ مگر نه اینکه کاخ خشیارشا نماد سروری و فرمانروایی هخامنیشیان بر آن سرزمین است؟ پس چرا خشت و سفال و دیوار این کاخ به وسیله ترک‌ها ناپدید نشدند؟

داستان، داستان هرمزاردشیر نیست، چند کیلومتر بالاتر از اهواز بیش از یک دهه هست که تیغ بر شاهرگ گندیشاهپور می‌زنند، و کسی دم بر نمی‌آورد!!! شکی نیست که گندیشاهپور ده‌ها بار مهم تر از هرمزاردشیر است؛ هرمزاردشیر تنها داستانی کوچک از یک مثنوی هفتاد من شرم و ننگ است. شرم و ننگی که آن اندازه آشکار و بزرگ شده است که جز با پناه بردن به دروغ و فلسفه بافی و سخنان باورنکردنی، راهی برای رو به رو شدن با آن برای مسئولان نمانده است!

ما هر آنچه را که بر اساس خرد نیک و وظیفه انسانی و ملی خویش می‌بایست بگوییم، گفته ایم و خواهیم گفت و از هیچ تلاشی برای پاسداری از میراث بی‌همتای انسان ایرانی کوتاه نخواهیم آمد، از همه دوستداران میراث فرهنگی نیز چنین درخواستی داریم، ولی آن افراد انگشت شماری که ایران را چنین ارزان می‌فروشند هوشیار باشند که روسیاهی زمستان بر زغال خواهد ماند!

* دبیر و سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه