یادمان
خبر:تخت جمشید خشت و گل نابود میشود؟
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- چهارشنبه, 23 شهریور 1390 12:45
- آخرین به روز رسانی در چهارشنبه, 23 شهریور 1390 12:45
- نمایش از چهارشنبه, 23 شهریور 1390 12:45
- بازدید: 5253
برگرفته از فر ایران
بر دامنه تنها پشته طبیعی سیستان، قلعهای منحصربهفرد توسط اشکانیان ساخته شده که امروز به کوهخواجه شهرت دارد و به آن تختجمشید خشت و گل میگویند. اکنون این بنای زیبا به دلیل بیتوجهی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور در آستانه فروریختن است.
روزگاری دریاچه هامون پر آب بود و کوه خواجه، مانند جزیرهای از میان آبهای این دریاچه سربرآورده بود.
آن زمان، کوه خواجه و دژ اشکانی آرام گرفته بر پشتهی آن، خوشبخت بودند. خوشبخت از آن رو که انسان کمتر میتوانست به آن دسترسی داشته باشد و همه از دور به زیارت این کوه مقدس میپرداختند.
در این میان، آن عدهای که میخواستند نزدیکتر شوند، با قایقهای پارویی؛ خودشان را به زحمت به کوه خواجه میرساندند و علاوه بر زیارت خواجه که قبر او بر بلندترین نقطه کوه واقع شده بود، سری هم به قلعه اشکانی میزدند.
اما امروزه دریاچه هامون خشک شده و جاده ترانزیتی که از میان جاده اصلی به سمت کوه خواجه منحرف شده، پای آدمیان زیادی را به قلعه اشکانی آن بازکرده و سرآغاز فصل جدیدی در نابودی این اثر برجستهی اشکانی شده است.
کوه خواجه که به آن «کوه خدا»، «کوه رستم» و «کوه اوشیدم» هم می گویند، با ارتفاع تقریبی 133 متر از سطح دشت تحت تاثیر جریانات زمین ساختاری دوران سوم شکل گرفت.
این کوه در باورهای سه مذهب زرتشتی، مسیحیت و اسلام دارای قداست است و به گونهای با فرجام خواهی، بهروزی و حاکمیت عدل و داد بر پهنه ایران، ارتباط داشته است.
آثار موجود بر کوه خواجه به دوران اشکانی، ساسانی و اسلامی مرتبط میشود.
پژوهشگران آثار موجود را تخت جمشیدی از خشت و گل نامیدهاند که یادمانی از عظمت و شکوه تمدن و فرهنگی غنی را به نمایش میگذارند.
علیرضا خسروی مدیر پایگاه پژوهشی شهر سوخته میگوید:
در انجیل متی آمده سه مغ هر روز از بلندای کوهی ستاره تولد مسیح(ع) را جستجو میکردند. این کوه در شرق فلات ایران و در سیستان بوده و از بالای همین کوه نیز ستاره تولد مسیح ] مهر[ دیده شده. مغهای ایرانی رد ستاره را دنبال میکنند و به مکانی میرسند که مسیح زاده میشود و در حالی که نوزاد در دامان مادر تازه فارغ شده آرام گرفته بود، با آنها سخن میگوید. آنگونه که از نوشتهها مشخص است، آن کوه معروف همان کوه خواجه است.
قلعه اشکانی روی کوه خواجه ، دارای اطاقها، فضاهای معماری مختلف، آتشکده، حیاط مرکزی، دیوارهای دفاعی، بخش حاکم نشین و حصاری محکم است.
این اثر باشکوه با همهی بزرگی، امروز چنان سرخم کرده که تصور شکوه سواران و ارتش توانمند اشکانی و ساسانی در آن ، مشکل است.
خسروی درباره وضعیت قلعه اشکانی کوه خواجه به خبرنگار میراث فرهنگی گفته است:
این قلعه اشکانی تا چند وقت پیش هم پایگاهی پژوهشی و حفاظتی داشت که تقریبا امروز به حالت تعلیق درآمده است. هرروز خطر جدیدی در انتظار این قلعه اشکانی است . بخشهای مختلف آن که هنوز به درستی تثبیت نشده، هر روز فرو میریزد. نقش سه سوار ساسانی ساخته شده از خشت بر دیواری در نزدیکی اطاق گالری، نمونه ای از این دست است.
میگویند اگر باران میبارید دیگر قلعه اشکانی کوهخواجه هم نبود. این بیآبی و خشکسالی؛ عجب به داد کوه خواجه رسیده است.
بخش اصلی قلعه در شیب جنوب شرقی با سه دیواره دفاعی ترکیب و تقارنی از معماری مرکزی و فضاهای منفرد جنبی با عملکرد توامان زیستی و دفاعی و عبادی است.
این بخش در بردارنده زیباترین گچبریهای دوران اشکانی و نقاشیهای متنوع و تنها نقش برجستههای گلی شناخته شده و نیز بنیادهای اولیه معماری دو ایوانه و چهارایوانه، تاقها و گنبدهای اولیه است.
بناهای کک کهزاد، کوشک چهل دختران، زیارت پیر گندم بریان، و گورهای خواجه و قبور اسلامی از بناهای مهم سطح کوه است.
امروز از اینهمه شکوه که صحبت آن به میان میآید تنها خرابهای به جای مانده که از سر بیتوجهی مسئولان، رو به نابودی کامل است.
پا به اطاق گالری قلعه اشکانی که میگذاریم، خسروی میخکوب می شود!: حفاران غیرمجاز برای یافتن شیای باستانی یکی از دیوارهای اطاق گالری را تخریب کردهاند.
مگر از این قلعه چقدر باقی مانده که آن را نیز باید حفاران غیرمجاز تخریب کنند. با دیدن این صحنه خسروی به سازمان میراث فرهنگی و من به خبرگزاری میراث فرهنگی زنگ میزنم. تنها میتوان اندوه خورد.
اندوه آنچه از سر بیتوجهی نیست و نابود میشود.
به طور یقین میتوان گفت کوه خواجه و قلعه اشکانی آن به دست فراموشی سپرده شده است. نه از مرمتگر خبری هست و نه از پاسداری که شب را در آن بماند.
قلعه به حال خود رها شده و تنها روزها چند نگهبان از آن پاسداری میکنند. مگر چند قلعه همچون تخت جمشید خشت و گل کوه خواجه میتوان دید.
به گفته خسروی این قلعه که هنوز وسعت بسیار زیاد آن را میتوان دید و فهمید و در کوچهها و اطاقهایش قدم زد، در ایران بینظیر است و نمونه آن تا کنون دیده نشده . سازمان میراث فرهنگی و گردشگری تا چه زمانی به غفلت خود در مورد این قلعه باستانی ادامه میدهد؟ این شاید سئوالی باشد که خود مسئولان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور هم در پاسخ به آن نا توان باشند.
سنگهای قیمتی فراهخامنشی و ساسانی در پشت سد سلمان فارسی کشف شد
کاوش در خرفتخانهها و گورهای دوره فراهخامنشی و ساسانی شهر باستانی یرج (یرگ) منجر به پیدایش بیش از 20 دستبند، گردنبند و گوشواره از این دورههای تاریخی شد که در ساخت اغلب آنها از سنگهای بهادار استفاده شده بود.در این آثار،بخش زیادی از دستبندها و گردنبندهایی که با سنگهای عقیق و یاقوت ساخته شدهاند به دوره فراهخامنشی مربوط میشوند.
«علیرضا جعفریزند»، سرپرست کاوشهای باستان شناسی در پشت سد سلمان فارسی با اعلام این خبر گفت :
کاوش در خرفت خانهٌها و قبور دوره فراهخامنشی و ساسانی شهر باستانی یرج منجر به کشف بیش از 20 دستبند، گردنبند و گوشواره از این دورههای تاریخی شد که در بیشتر آنها از سنگهای قیمتی برای ساخت این اشیای تزئینی استفاده شده بود.
عقیق (در رنگهای مختلف)، اوپال*، صدف، سنگ شیشه با رنگهای مختلف، عاج و یاقوت، بخشی از سنگهای به کار رفته در دستبندها، گردنبندها و گوشوارهها است.
به گفته جعفریزند کشف این شمار دستبند و گردنبند و اشیای زینتی در گورستانهای ساسانی و فراهخامنشی تا کنون بیٌسابقه بوده و بیشتر , این قبیل اشیاء، با دستگیری باندهای حفاری قاچاق بهدست میآمده است.
در اشیاء بهدست آمده، بخش زیادی از دستبندها و گردنبندهایی که با سنگهای عقیق و یاقوت ساخته شدهاند به دوره فراهخامنشی مربوط میشوند و اشیای زینتی ساسانی، بیشتر از خمیر شیشه ساخته شدهاند.
انگشتر، دستبند، گردنبند، گوشواره، بستهای زره، گلدان از جنس مرمر، حلقههایی از جنس عاج، مهر از جنس صدف دو کفه ای، سرپیکان، پیکرک اسب، دستههای تزئینی گلدان و تکههای چرم، بخشی از یافتههای باستان شناسان در کاوش گورستان یرج ] یرگ[ بوده است.
در ساخت برخی گردنبندهای بهدست آمده افزون بر سنگهای بهادار، از عاج و سفال نیز استفاده شده است.
کشف یک شی فراهخامنشی از جنس عاج با نقش مشابه [ نسبت داده شده از سوی غرب به یونانین یا هنر هلنیستی ] از دیگر یافتههای هیات باستان شناسی بود که پس از 70 سال دومین نمونه یافته شده در ایران محسوب میشود.
هیات باستانشناسی در حالی این اشیای را در گورستان یافتند که بخش وسیعی از این گورستان, توسط حفاران غیر مجاز غارت شده بود.
شهر فراهخامنشی، ساسانی و اسلامی یرج ]یرگ[ در حالی مورد کاوشهای باستان شناسی قرار گرفت که باستان شناسان از وجود چنین شهری بی اطلاع بودند.
بررسیهای باستان شناسی به منظور شناسایی محدودهی آبگیری سد سلمان فارسی منجر به کشف این شهر ساسانی 370 هکتاری شد و در ادامه نیز دو فصل کاوشهای باستان شناسی پرده از رازهای نهان آن برداشت.
باستان شناسان , در کاوشهای خود موفق به پیدا کردن پایه ستونهای یک آتشکده ساسانی شدند که در مرکز شهر واقع شده بود و همهی اماکن و خانههای این شهر تاریخی به آن ختم میشده است.
این شهر بزرگ به همراه یافتههای باستان شناسی آن که عموما قابل انتقال نیز نیستند به زودی و پس از آبگیری کامل سد سلمان فارسی به همراه روستای یرج ]یرگ[ غرق میشوند.
* اوپال (OPAL) از خانواده عقیق است و در مشرق زمین آن را نماد وفاداری و امید میدانند.
« اوپال» که شکسپیر آن را ملکه گوهرها میداند از کلمه هندی به معنای « سنگ» مشتق شده و در فرهنگ سانسکریت به معنای « سنگ قیمتی» است،به طلسم خوشبختی معروف است، دارای گسترهای از رنگها میباشد . نوع زرد و قرمز آتشی آن جزو گرانبهاترینهاست. دیگر رنگهای اوپال سفید، خاکستری، نارنجی، آبی، سبز، خاکستری سیر و سیاه مایل به خاکستری و یا ترکیبی از این رنگهاست.
خانه اشرافی در «سراب مورت» گیلان غرب دوهزار و 500 سال قدمت تاریخی دارد
خانه اشرافی در سراب مورت یکی از از مناطق دیدنی و جذاب شهرستان گیلان غرب که در کوهپایههای عظیم «سرایوان» واقع است، قدمت تاریخی و دوهزار و 500 ساله دارد.
به گزارش خبرنگار ایرنا این ساختمان متعلق به دوره اشکانی و زمان گودرز شاه بوده است.
فرمانروای غرب کشور در آن زمان فردی به نام «خلونی کیس» بود که در قلعه یزدگرد در منطقه ریجاب مستقر بود و از جانب وی یک حاکم در خانه اشراقی سراب مورت منصوب شده بود که در دوره ساسانی هم این روند ادامه داشته است.
به گفته کارشناسان میراث فرهنگی، در تمام جهان سه بنا به نامهای «ای خانم» در افغانستان، «منصور تپه» در ترکمنستان و «ابوقبر» در میان رودان، همانند این بنا وجود دارد که از نظر علمی، خانه اشرافی از همه آنها مهمتر است.
به نوشته مورخان، یک هزارو 500 سال پیش در دوره ساسانی در ضلع جنوبی این ساختمان، آتشکدهای ساخته شده بود که در دوره سلجوقی در اثر وقوع زلزله خراب شد.
از ویژگیهای دیگر خانه اشرافی، پلان، ساختار معماری و مصالح به کار رفته، مانند گچ و ساروج، قلوه سنگ و آجر چهارگوش میباشد که بسیار جالب و با مهارت بسیار بالا ساخته شده است.
کارشناسان میراث فرهنگی معتقدند، وجود دیوارهای بلند، تالارها و تالارهای بزرگ در چهار گوشه اتاق نیز از دیگر شاخصههای این بنای باستانی است.
کار بازسازی این بنای مدفون شده در زیر خاک تا خرداد ماه سال جاری به پایان میرسد.
با احیا و بازسازی خانه اشرافی این منطقه به یک گردشگاه بسیار زیبا تبدیل خواهد شد که به طور یقین پذیرای میهمانان بسیاری از اقصی نقاط کشور خواهد بود.