سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی یادمان فاجعه‌ای به نام اصلاح قانون اساسنامه سازمان میراث فرهنگی کشور

یادمان

فاجعه‌ای به نام اصلاح قانون اساسنامه سازمان میراث فرهنگی کشور

آیا واقعاً این لایحه به درخواست سازمان میراث فرهنگی تهیه شده؟ آیا چون نتوانستند جلو وزارتخانه شدن این سازمان را بگیرند، اکنون در حال شیر بی‌یال و دم و اشکم کردن آن هستند؟ واقعاً وزارتخانه‌ی میراث بدون ابنيه تاريخي، موزه‌ها و حتي نفايس به چه کار می‌آید؟ آیا پرونده‌ی شهرداری‌ها در برخورد با چنین بناهایی در نظر گرفته نشده است؟ اگر از شمار معدودی بنا که بیشتر در تهران از آنها شهرداری محافظت کرد که در مقابل انبوهی از بناها که آنها را نابود کرد تقریباً قابل توجه نیستند بگذریم عملکرد شهرداری‌ها در تخریب خانه‌های تاریخی و بافت‌های قدیمی شهرها چگونه بوده؟ نمونه‌های جلو چشم آن در اصفهان و شیراز و مشهد هستند... یعنی از انبوه مدیران مدعی دفاع از میراث فرهنگی در آن سازمان کسی نبوده که به این کار اعتراضی نماید؟! آقای مونسان، شما دارید به کجا می‌روید؟ این که عملکرد خاصی در این مدت که بر اریکه‌ی سازمان نشسته‌اید نداشتید و مهم‌ترین تغییری را که در آن اعمال کردید (در مدیریت گردشگری) بعد از یک سال، بدون به جا گذاشتن عملکرد خاصی، کناره گرفت و این که در برابر کانون‌های مافیایی ویژه‌خواری و دزدی و فساد در سازمان ــ که با خریدن هزاران سختی برای خود، آنها را بارها و بارها معرفی کردیم ــ عملا نتوانستید اقدامی بکنید شاید تا حدودی قابل درک باشد اما اقدام در راستای تخریب آخرین سنگرهای پاسداری از میراث فرهنگی را چگونه می‌توان توجیه کرد؟ پا جای پای بقایی در این حوزه گذاشتن قطعا افتخاری ندارد.

آقای مهرداد بائوج لاهوتی، که عضو هیات رییسه فراکسیون گردشگری مجلس هم هستید، این که چون میراث فرهنگی پول ندارد، آثار و بناهای کشور را واگذار کنیم به چه معنی است؟ چرا شما نمی‌توانید برایش بودجه تهیه کنید؟ چرا انبوه بنیادهای مذهبی می‌توانند دارای ردیف بودجه‌های مرتب سالانه باشند در حالی که اصولاً کوشش‌های مذهبی می‌بایست مردمی و از راه پشتیبانی مردم انجام گیرند اما حوزه فرهنگ را، که اصولاً نمی‌بایست به آن نگاهی انتفاعی داشت و در همه‌جای جهان مورد پشتیبانی حکومت‌ها هستند، به حراج می‌گذارید؟! اگر حکومت از این حوزه مهم که پایه‌ها و سنگ‌بنای هویت ملی را می‌سازند حمایت نکند و آن را به جهت درآمدزایی به حوزه‌هایی چون شهرداری که اصولاً دغدغه‌هایی این‌چنینی ندارند واگذار کند یعنی راه را برای نابودی مهم‌ترین داشته‌ی این سرزمین، باز کردن! یعنی، رشد واگرایی‌ها و قوم‌گرایی‌های افراطی را ندیدن و راه را برای امثال داعش و رویدادهای تلخی چون ماجرای اهواز باز گذاردن... اگر شهرداری‌ها دارای منابع هستند چرا آنها کمک دست سازمان میراث نشوند و نعل وارونه بزنیم؟! و چرا به جای هدف مدیریت یکپارچه شهری، هدف را مدیریت یکپارچه و ملی میراث فرهنگی نگذاریم و موزه‌ها و بناهای تاریخی را که در دست بنیادها و شهرداری‌ها است به سازمان ندهیم؟! دوست گرامی، این راه که می‌روید به ترکستان است و مباد که چنین بدنامیِ تاریخی را برای خود بخرید.

در این‌باره بنگرید به صدای میراث

 

 

برگفته از کانال تلگرامی دیده‌بان میراث فرهنگی ایران

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه