زیست بوم
شتاب کشوری خشکستان زایی
- زيست بوم
- نمایش از جمعه, 08 آذر 1392 17:59
- بازدید: 5510
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 78، آبان و آذر 1392، صفحه 34
دکتر ه. خشایار
سرزمین ایرانیان بر روی کمربند خشک جهان قرار گرفته است و میانگین بارندگی در کل کشور کمابیش 250 میلیمتر در سال است. البته پراکنش بارندگیها نیز بسیار ناهمگون است، به گونهای که در بندر انزلی حتا به سالی 1500 میلیمتر هم میرسد و در مناطق کویری ایران و به ویژه کویر لوت، آسمان بسیار « چشمتنگی » میکند و ...
اما با این وجود ، با بهرهگیری ایرانیان از سامانه بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی « کاریز » و نیز روشهای آبیاری قطرهای در مناطق خشکتر و بیابانیتر کشور ، همیشه این فلات را سرسبز نگاه داشتهاند.
پیدایش کندن چاههای عمیق با وسایل مکانیکی و وارد شدن این پدیده به ایران پس از جنگ جهانی دوم و از همه مهمتر عدم نظارت بر حفر این چاهها، عدم تعیین درست حریم کاریز ( قنات / کنات )ها و اعمال آن ، باعث زیانهای بسیاری بر منابع آبی و در نتیجه در ردهی نخست کشاورزی و اقتصاد کشور گردید. این اشتباه پیش نیاید که نویسنده مخالف چاههای عمیق و شگردشناسی (تکنولوژی) نوین است ؛ نه سخن بر سر منابع آبی کشور است. همانگونه که میدانیم، کاریزها از منابع میانی آب بهره برداری میکنند و برای بهرهگیری از منابع ژرف ، نیاز به کندن چاههای عمیق یا ژرف است.
اما در درازای این سالها ( چه در رژیم پیشین و چه در جمهوری اسلامی ) به دلیل عدم شناخت ژرف مسایل آبی ایران و از آن مهمتر کمتوجهی بدان و پیش کشیدن و برجستهتر کردن شعار « خودکفایی کشاورزی » در مفهوم قدیمی و غیر عملی آن ، کاریزهای کشور با کندن چاههای ژرف در حریم آنها ، زیان کلی دیدند و همچنین منابع آب زیرزمینی و ژرف کشور در اثر عدم نظارت و مراقبت بر حفر این چاهها ، مورد مخاطره قطعی قرار گرفتهاند و حتا در مواردی سطح پارهای از دشتهای کشور در اثر کشیدن آب بیش از حد دچار نشست شدهاند.
کشاورزی ایران، «آب محور» است ، نه « خاک محور » تا چندی پیش که « زمین بازی » در کشور باب نشده بود ، در بسیاری از مناطق ایران ، مالکیت آب مهم بود و داشتن سهم از یک کاریز یا حقابه از یک رودخانه و گُرنه زمین به اندازهی کافی وجود داشت و امروز هم اگر بدان به عنوان اسباب سودجویی نگاه نشود ، بسیار گسترده است و زیاد .
از این رو ، بر خلاف شعار نادرست « کاشت گندم » یا « خودکفایی » در مفهوم کلاسیک آن ، کشاورزی ایران باید در یـک تحول 5 تا 10 ساله به سوی « آب محوری » یا کاشت با کمترین میزان مصرف آب و بیشترین ارزش افزوده را برای این بخش ایجاد کند .
ما باید در همین زمان ، در پناه همین سیاست به سوی « خودکفایی راستین» حرکت کنیم . یعنی به جای این که فکر کنیم که هر چه مصرف داریم باید تولید کنیم ، میبایست به این مهم دست یابیم که تراز بازرگانی خارجی ما در بخش کشاورزی باید مثبت باشد یعنی بیش از آن که برای پر کردن جای خالی فرآوردههای کشاورزی که تولید آن در درون کشور از نظر مالی با صرفه نیست ، بیشتر ( از نظر ریالی ) صادرات داشته باشیم .
سیاست تولید به هر بها یعنی با هر میزان آب لازم ، باعث آن شده است که روند خشکستان زایی در کشور که بیشتر مربوط به مناطق پیرامون کویر و قلب کویر بود ، امروز حتا سرسبزترین مناطق کشور مانند « ارومیه » را نیز در بر گیرد.
از سوی دیگر دستکاری نادانانه در رودخانههای کشور و نیز برخی سدسازیهای بدون بررسی و پژوهش کامل و تنها به خواست فرد یا افراد و یا دستور ، بر گسترهی آن افزوده است. روشنترین نمونه آن ، بردن آب از سرشاخههای زاینده رود به شهر یزد میباشد که در دوران به اصلاحات انجام شد. بر اثر این « ندانمکاری » رودخانهی زاینده رود ، بارها خشک شد و از آن مهمتر باتلاق گاوخونی خشک شد که پیآمدهای سخت برای بومزیست منطقه که در پیرامون مناطق کویری و نیمه خشک قراردارد ، ایجاد کرد و بر پهنهی خشکستانها افزود. بر اثر جریان آب به یزد ، بر جمعیت شهر ، ایجاد صنایع ، یگانهای خدماتی به طرز بیسابقهای افزوده شد که بسیاری فراتر از امکانهای واقعی آبی این شهر میباشد . البته پس لرزههای آن در آینده برای هر دو استان اصفهان و یزد ، بسیار سخت و ناگوار خواهد بود .
گرچه مسالهی هامون و آب هیرمند چیز تازهای نیست؛ اما چونان گذشته، در سالهای پس از انقلاب نیز مورد بیتوجهی و فراموشی کامل قرار گرفت . با بستن آب هیــرمند بر روی دریاچـهی هامون از سوی حکومتهای افغانستان ( در دوران پادشاهی ، حکومتهای کمونیستی ، طالبان و اشغال ناتو ) ، همیشه از مسالهی آب هیرمند به عنوان اهرم فشار علیه ایران بهره گرفتهاند. در این سالها با بسته شدن آب هیرمند به سوی سیستان، دریاچهی هامون به کلی خشک شده است و بسیاری از مردم سیستان ناچار از کوچ به دیگر استان شدهاند. البته به دلیل کاهش بارندگی در سالهای اخیر در افغانستان، آب هیرمند کاهش یافته است ؛ اما در دوران طالبان و اشغال این کشور از سوی ناتو ، مسالهی دشمنی با ایران نیز به این مساله افزوده شده است. پس از گذشت سالیان، تنها راه حلی که در زمینهی آب هیرمند به نظر میرسد ، آن است که دولت ایران حق آبۀ مسلم خود را از حکومت حاضر افغانستان با دادن تسهیلات مالی و دیگر تسهیلات ، باز خرید کند ؛ البته به گونهای که به قراردادهای موجود در بارهی حق آبه ایران از هیرمند، آسیب نرساند. این کار هم باید با پنهانکاری و ریزهکاری کامل انجام شود .
بهای هامون و سرسبزی سیستان برای ملت ایران، بیبهاست. اگر بهایی برای آن در حال حاضر تا روشن شدن تکلیف افغانستان بپردازیم، هم سیستان را از این وضعیت اسفبار نجات دادهایم و هم به همخانمانان و هممیهنان افغانستانی خود کمک کردهایم.