سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی زیست بوم فجایع زیست محیطی ایران و چند نکته پیرامون چیچست (دریاچه ارومیه)

زیست بوم

فجایع زیست محیطی ایران و چند نکته پیرامون چیچست (دریاچه ارومیه)

 مهدی شمسایی لشکریانی

 

سخن نخست:

پهنه ی سراسری و پهناور ایران در طی سال­های گذشته شاهد هجوم های بی وقفه ی توسعه ی "ناپایدار" بوده و هست، توسعه ی ناپایداری که محیط زیست، آثار تاریخی، ملی و باستانی را قربانی گسترش خود قرار داده است. در این بین سخن از محیط زیست بی رمقی است که یا فراموش شده و مهجور و بدون متولی دل سوز است و یا بازچه ی جریان های سیاسی ِ سود جو و باد محور، در این توسعه ی ناپایدار زاینده رود، که خود "زاینده ی " رگ های حیاتی اصفهان است می خشکد تا "دیدبان ها" تلاش ها بکنند و قریبب به صدهزار نفر دست به شکایت از مسئولان بزنند، اما نه گوش های بستر جامع با این مورد آشنا میشود و نه گوش مسئولان امربده کار کسی است تا خشکی خونِ مادر، به کویرِ نیستیِ خون باتلاق گاوخونی بینجامد، باتلاقی که در نوبت مرگ است، دیگر روز خشک شدن دریاچه ی هامون است که ریزگرد را "سهم ِ آب" استان سیستان و بلوچستان از این دریاچه قرار میدهد، اما گویا کسی نام این دریاچه را هم نشنیده، دریاچه ی میزبان پرندگان و دریاچه ی درآمد محلی­ها که امروز به کویر وحشت آنان تبدیل شده، گویا کسی فریاد کمک خواهی تمساح گاندو در جنوب سیستان را نمی شنود، گویا او محکوم به فنا است، روزی دیگر تالاب انزلی میزبان خاک هایی میشود که قرار است مسیر گذر خشکی را در دل آبهای این تالاب ایجاد کنند، اما خبرها در سکوت سنگین زندگی محو میشود، تالاب شادگان هم سرنوشت بهتری ندارد، تالابی که خوزستان را تبدیل به یکی از مهمترین میزبانهای پرنده "سلیم خرچنگ‌خوار" کرده، پرنده ای در حال انقراض که شاهد خشکی این تالاب پیش از انقراض است، در دیگر سو کارگران مشغول احداث جاده ی ابر در دل جنگل ابر هستند تا به در خواست مردم منطقه مبنی بر جایگزینی "جاده" با یکی از قدیمی ترین پوشش های گیاهی جهان و گیاهان داروییِ کم نظیرش جامه­ ی عمل بپوشانند. از سوی دیگر با نگاهی گذرا به خبرها در می یابیم که ژئوپارک قشم که یکی از 80 ژئوپارک جهان است و ایران را یکی از 19 کشور دارای این موهبت طبیعی قرار می دهد به دلیل بی توجهی ها تنها تا شش ماه دیگر از فهرست جهانی یونسکو حذف میشود، دریاچه ی گهر نیز روزگار بهتری ندارد گویا خود مردم نیز اهمیت نمی دهند که دریاچه ی گهر از میزبانی ده تن زباله به حال اغما فرو رفته گویا کسی صدای بی رمق طبیعت را نمی شنود، با نگاهی به وضعیت زاگرس غربی نیز در می یابیم که "هما" دیگر زیست گاهی در این منطقه ندارد، گویا این پرنده از طبیعت امروز ایران سهمی ندارد، کمی به سمت جنوب در استان فارس صدها و صدها حیوان دیگر روزگار "پریشانی" داشتند زمانی که زیستگاهشان ، در طعمه ی آتش ماموران سوخت و خودشان قربانی این کین با طبیعت بودند، خود تالاب پریشان، پریشان حال­تر از حیوانهای میهمانش است، چرا که در روزگار اغما و بی آبی باید میزبان خاک های همان ماموران راه سازی نیز باشد، این پایان کار استان فارس نیست دریاچه ی بختگان نیز با آبگیری سد سیوند به شن زار تبدیل شده، همان سد ناخوشایندی که از یک سو تنگه بلاغی و آثار نیاکانمان را میزبان خیسی آب کرد و از دیگر سو بختگان را از تشنگی گرما به کام مرگ فرو برد گویا "کارشناسان زبده" در روز ناخوشایند آبگیری سیوند و سعی در حذف تاریخ نشنیدند فریاد ناجیان پاسارگاد را که اگر سد سيوند آبگيری شود خشک شدن درياچه بختگان قطعی است، دیگر روز آبشار آتشگاه لردگان در استان چهارمحال و بختياری به مسلخ سد سازی می‌رود تا درختان صد ساله ی چنار و آبشار از این پس میزبان ماهی های درون سد باشند!، فجایع به همین موارد ختم نمی شود بلکه ، موارد ذکر شده تنها مشتی از خروار توسعه ی ناپایدار کشور است، برگی از هفتاد من مثنوی تلخ و البته خوانده نشده.

 

سخن دوم:

 

در بین فجایع زیست محیطی ایران چندی است گوش ها با نام و کلام نگین فیروزه ای ایران، دریاچه ی ارومیه گره خورده است، "چیچست" باستانی ایران که این روزها در شوره ی اشک های خود غرق میشود، اشک های ناشی از ۳۵ سدی که آب را از دومین دریاچه شور جهان، بزرگترین زیستگاه طبیعی آرتمیا و بزرگترین دریاچه داخلی ایران دریغ داشته اند، با نگاهی به سخنان و هشدارهای کارشناسان امر در می یابیم که دو دلیل اساسی خشک شدن دریاچه ارومیه سد سازی بی رویه بر روی رودهای منتهی به دریاچه و پل میان گذر دریاچه ارومیه به نام شهید کلانتری است. پیرامون زیان های ناشی از از سد سازی بی رویه که از معضلات توسعه ی ناپایدار فعلی است نگه کنید به مقاله سدسازی؛ نابودکننده‌ی منابع آب و  پیرامون زیان های ناشی از احداث پل میان گذر دریاچه ارومیه نگاه کنید به  دریاچه اورمیه بزرگترین دریاچه تشنه جهان در انتظار سرنوشت دریاچه آرال.

اما سخن ما در این جستار پیرامون موارد دیگری است که در پی می آید:

باد محوری و عدم شایسته سالاری برخی از سیاست مداران ِ فاقد بینش سیاسی عمیق که برای حفظ هر چه بیشتر مسند دست به هر حربه و ابزاری میبرند برای نمونه با نگاهی گذرا به مذاکرات مجلس شورای اسلامی در می یابیم که در پانزده بهمن ماه 1387 با توجه به شرایط زمانی و خواست برخی از مردم منطقه جمعی از نمایندگان مجلس به ویژه نمایندگان استان‌های آذربایجان شرقی و غربی بدون کوچکترین توجه به هشدارهای کارشناسان امر مبنی بر زیان های ناشی از احداث پل بر روی دریاچه نسبت به بودجه محدود در نظر گرفته شده برای احداث پل دریاچه ارومیه اعتراض کرده و خواستار تخصیص اعتبار بیشتر برای احداث کامل این پل شددند بدون اینکه کوچکترین اندیشه ای پیرامون شرایط زیست محیطی دریاچه کرده باشند و یا عواقب این کار را در نظر بگیرند، در حالی که برخی از همین نمایندگان در شرایط کنونی دست به صدور بیانیه می زنند تا ثابت کنند که از موافقان طرح دو فوریت نجات دریاچه ی ارومیه اند اما نه تنها در گذشته بلکه امروز نیز گوششان به سخنان کارشناسان امر بده کار نیست و تنها سعی می کنند بر موج احساسات عمومی مجوز حفظ مسند آتی خود را دریافت کنند، از یک سو خود را موافق نجات دریاچه و طرح دو فوریت اعلام میکنند و از سوی دیگر اعلام میکنند که از پشتیبانی ساخت سد نازلو و بار اندوز (دو سد در حال ساخت )دست بر نخواهند داشت، و همچنان پشتیبان احداث پل میان گذرند، مگر غیر از این است که همین سدها از عوامل خشکی دریاچه اند؟ و پل میان گذر دریاچه را به دو نیم کرده و از گردش آب در دریاچه جلوگیی میکند؟ اما در یک بازی دو سره هم طرفداران احداث پل و خواستاران سد را حفظ میکنند و هم در خواست نجات جان ِ بی رمق دریاچه را مطرح میکنند. گویا سخن کارشناسان را درک نمی کنند که انتقال بین حوزه ای آب از رودهای ارس و زاب نه تنها مشکلی از دریاچه ی ارومیه حل نمی کند بلکه معضلات دیگری را نیز به وجود می اورد، گویا گوششان بده کار نیست که راه نجات دریاچه دادن حق اب به دریاچه از سدهای موجود است و اعلام میکنند که برای احداث سدها هزینه ی گزافی شده و در این بین کشاورزان ضرر میکنند، اما پرسش اینجاست که چرا پیش از احداث سد و گسترش زمینه های کشاورزی پیرامونی منطقه به چنین مسئله ای فکر نکردید؟ در این بازی دو سره ی این نمایندگان سراسر کشور که گویا فاقد بینش عمیق ملی هستند تنها دریاچه ارومیه و زیست بوم کشور زیان میکند، با توجه به موارد ذکر شده بدون کوچکترین تردید و دودلی بی توجهی به محیط زیست توسط مسئولان امر که آن هم ناشی از عدم شایسته سالاری است بزرگترین دلیل فجایع زیست محیطی کشور و در صدر آن فاجعه ی زیست محیطی دریاچه ارومیه است، اما در این بین نکته ی فراموش شده و مهجور مانده بی علاقگی مردم نسبت به سرنوشت آثار فرهنگی و زیست بوم کشور است، دریاچه ارومیه نیز مصداقی از این موارد است، که یکی از منشاهای آن باز هم ضعف مدیریت مدیران مسئول است، اگر پیش از اجرای این طرح ها اطلاع رسانی درستی درباره ی عواقب ناخوشایند انجام پروژهای این چنینی به به مردم این مناطق بشود بی شک اصرار آنان مبنی بر انجام چنیین طرح هایی که باعث تخریب زیست بوم و آثار فرهنگی میشود  کاهش پیدا می کند چرا که مهمترین عامل چنین درخواست هایی از سوی  مردم ناآگاهی از عواقب انجام چنین پروژهایی است و بس ، اما در دیگر سو در شرایط فعلی و در میان آگاهی ملت ایران از این فاجعه و خواست ملت ایران مبنی بر نجات دریاچه ارومیه سوء استفاده ی برخی از گروه های خودباخته که وابستگی ذهنی آنها به کشورهایی مانند ترکیه و آران ( جمهوری خودخوانده آذربایجان) به وضوح مشخص است عامل تهدید کننده ی دیگری برای زیست بوم کشور است، آنها که تلاش میکنند از روزگار گل آلود دریاچه ی ارومیه برای تبلیغات شوم خود بهره برداری سیاسی کرده و چشم طمع به تمامیت ارضی و استقلال کشورداشته باشند، فارغ از مسئله ی حیاتی زیست بوم کشور، دیروز از احداث پل و نزدیکی بیشتر آذربایجان شرقی و غربی خرسند بودند و امروز بر موج های ایجاد شده از همان پل سوار بر افکار عمومی تلاش میکنند مسئله را از مقیاس ملی کاهش داده و با پنهان شدن در میان خواست های مردم این مسئله را تبدیل به خواستی سیاسی بکند که مسلما نتیجه ای جز زیان دریاچه و ملت ایران نخواهد داشت، اما در این بین مسئولیت حامیان اصلی محیط زیست یعنی ما ملت ایران که امروز از این امر آگاهیم این است که تنها برای نجات دریاچه ی ارومیه و برای نجات زیست بوم منطقه تلاش کنیم و از سیاسی کردن مسئله جلوگیری کرده و افرادی را که اهدافی خارج از زیست بوم را در سر می پرورانند در موج آگاهی خود حل کنیم و بدانیم که بر خلاف بوق ها و کرنا ها طرح نجات دریاچه بدون تغییر و بدون توجه به سخنان کارشناسان امر باری دیگر بر دوش زیست بوم منطقه است، بنا به سخن دکتر کهرم: "از چهار مصوبه دولت مبنی بر بارورسازی ابرها، انتقال آب از دریای خزر و رو دخانه ارس، بهینه کردن سیستمهای آبیاری در استان و دادن 20 درصد از حقابه دریاچه ارومیه از 35 رودخانه اطراف برای نجات دریاچه ارومیه تنها مورد آخر عملی و قابل اجراست"، پس خویشکاری ما در این مورد این است که با تلاش درست خود جلوی اشتباهی دیگر را که باعث آسیب بیشتر به زیست بوم کشور میشود را بگیریم و ب گوشزد کنیم که اقدامات ناصواب انجام شده و زیان های وارده به زیست بوم کشور  بر خلاف منافع ملت ایران و برخلاف اصل 50 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است چرا که " فعالیت های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است." به امید اینکه یک دندگی های برخی از مسئولان پیرامون آبگیری سد سیوند بر خلاف خواست ملی، که امروز فجایع خود را نمایان کرده، در بسته نگه داشتن در ِ سدهای منتهی به دریاچه ارومیه تکرار نشود.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه