ایران پژوهی
پیشرفت و توسعه بر بنیاد هویت فرهنگی - دکتر پرویز ورجاوند
- ايران پژوهي
- نمایش از دوشنبه, 12 اسفند 1392 03:51
- بازدید: 6664
برگرفته از کتاب «پیشرفت و توسعه بر بنیاد هویت فرهنگی»، نوشتهٔ شادروان دکتر پرویز ورجاوند
دکتر پرویز ورجاوند
پیشرفت و توسعه بر بنیاد هویت فرهنگی
امروز در حالی که بحرانهای سیاسی، نظامی و اقتصادی در بخش عمدهای از جهان ذهن و توجه ملتها را به خود مشغول داشته است، جمعی از اندیشمندان حتی شخصیتهای سیاسی بیش از هر چیز ذهن و توجهشان به پدیدهای معطوف گردیده که به اعتباری همه رویدادها را بدان وابسته میدانند، و آن چیزی جز پدیده فرهنگ نیست. نگرش به جهان از بعد پدیده فرهنگی و قائل گشتن نقش تعیین کننده برای آن در روابط جهانی در برابر دیگر پدیدههای اساسی را به اعتباری میتوان نگرشی جامعتر و واقعبینانهتر به پدیده فرهنگ به شمار آورد. نگرشی که ما از آن در این کتاب با عنوان جانمایه زندگی جامعهها یاد کرده، و بر آن تکیه داشتهایم که وقتی سخن از فرهنگ یک جامعه در میان است، به این معنی خواهد بود که همهٔ کلیت زندگی جامعه را دربرمی گیرد و پدیدههایی چون اقتصاد جزئی از آن را تشکیل میدهد. دنباله نوشتار
تکیه بر خویشتن - حفظ هویت فرهنگی، چرا؟
برای آنکه به کار شناخت و حفظ هویت فرهنگ ملی بپردازیم، باید که میراث فرهنگی را بشناسیم و بدانیم که از چه سخن میگوید. در بیان مفهوم میراث فرهنگی باید گفت که عبارتست از کلیه عواملی که به طور آگاه و یا ناآگاه ما را تحت تأثیر قرار میدهند. آنچه که جزء وجود ما است و به نحوی در فکر و عمل ما میتوانند تأثیر داشته باشند. آگاهی یافتن از عواملی که دراندیشه ما اثر دارند ضروری است، از اینرو احیاء میراث فرهنگی برای آگاه کردن ما از گذشتهای که در ما عمل میکند ضرورت دارد. از یاد نبریم که به اعتباری فرهنگ عبارتست از مجموعه خاطرهها و یادبودها و میراثهایی که جامعه گذشته را به آینده می پیوندد و مانع گسستگیها و یا جداییها و دورشدن از هویت ملی میگردد. میراثهای فرهنگ یک ملت، نشانههایی از تاریخ یک فرهنگ و یک ملت به شمار میروند که روح آن ملت در وجود آنها جنبه ابدیت و نوینی به خود میگیرد. به بیان دیگر میراث فرهنگی یک ملت بیانگر هویت فراموش نشدنی آن مردم است. دنباله نوشتار
همچنین «هویت فرهنگی موجبات توانایی و زنده بودن ملتهای مستقل را فراهم میسازد». چنانکه با آگاهی و کنجکاوی به تاریخ استعمار در سرزمینهای مستعمره و کشورهای به ظاهر مستقل ولی زیر سلطه بنگریم، میتوان سیاستهای زیرکانهای را بازشناخت که بوسیله کارگزاران استعمار و هیأتهای حاکمه وابسته به سلطهگران در راستای قطع رابطه میان ملتها و تاریخ و فرهنگ آنها به نیت تبدیل آن مردم به ملتهایی بیهویت و بیریشه به مورد اجراء گزارده شده است. دنباله نوشتار
فرهنگ و استعمار و گفتهای چند درباره واژهٔ فرهنگ
گردانندگان حیلهگر کشورهای استعماری و سلطه گران، به منظور القاء خواستههای خود در جهت هرچه ضعیفتر ساختن تواناییهای فرهنگی و آگاهیهای تاریخی و سیاسی مردم سرزمینهای زیر سلطه و دنبالهرو ساختن آنها، در کنار انجام یک رشته پژوهشهای همه جانبه دربارۀ شناخت ابعاد گوناگون فرهنگ جامعه و نقطه ضعفها و قوتها، ساز و کار (مکانیزم)ها و ساختار آن، جامعه را به گونههای مختلف زیر فشار تبلیغاتی قرار دادند تا ارزشهای تمدن آنها را به عنوان بالاترین نمودهای فرهنگ بشری پذیرا شود. دنباله نوشتار
دیدگاه علمی و جهان فرهنگ مشرق زمین و غرب
مغربزمینیها سالها است بر آنند تا با توسل به شگردهای مختلف، موقعیت ممتاز خود را در جهان به عنوان یک حق مسلم توجیه کنند و پیشرفتهای کسب شده را یک پدیده و جریان طبیعی متکی بر نحوه اندیشه فرهنگی خود قلمداد کنند. آنها در این زمینه بر آنند تا با زیرکی به دنیای بیرون از غرب بقبولانند که عقب افتادگی کشورهای جهان سوم یک پدیده طبیعی در ارتباط با نحوۀ بینش و تفکر آنها است. برای توجیه علمی قضیه آنها چنین میگویند که: «مردم شرق اهل مکاشفه و شهودند و بنابر این در فهم مطالب استقراء و اندیشۀ منظم نیستند، و در مقابل، غربیان اهل استقراء و منطقند و میکوشند که مطالب را با نظم و ترتیب و از روی روش دریابند».1 یا اینکه میگویند: «در شرق سعی میکنند که با سیر و سلوک یا کشف و شهود به حقیقت برسند، اما در غرب به تعقل و استدلال متوسل میشوند و تجارب دنیای خارج در آنجا برحسب روشی کاملا استقرائی ارزش پیدا میکند». دنباله نوشتار
چرا از حرکت علمی و شناخت ناشناخته ها باز ماندیم؟
از آغاز دوران قاجاریه به روشنی میتوان شاهد رکود و حالت ایستائی حرکت علمی ایران بود. در کنار درگیریهای خارجی چون جنگ ایران و روس و ضربههائی که بر پیکر استقلال و تمامیت ارضی این سرزمین وارد گشت، به جز برخی تلاشهای فردی چون اقدامات قائم قام و امیر کبیر، کل سیستم حکومتی و نهاد آموزش و پرورش ایران بیخبر از پیشرفتهای علمی در جهان، هیچگونه عنایتی در جهت تلاش های علمی و حمایت از پژوهشگران و علماء و صنعتگران به عمل نیاورد. دلیل وجود چنین فضائی را باید در چگونگی ساخت حکومت و طرز تفکر گروههای تشکیل دهنده آن دانست. نکتهای اساسی که تجزیه و تحلیل آن خود به کتابی جداگانه نیاز دارد. دنباله نوشتار
دهها سال پس از امیرکبیر و در پی سالیان درازسلطه استعمارگران وسرسپردگان آنها دراین مرز وبوم، نهضتی پایه گرفت که نهتنها ایران بلکه بخشی وسیع ازمشرق زمین را تحت تاثیر شدید خود قرار داد. این نهضت واکنشی بود علیه سلطهگران و قیامی بود درجهت «تکیه بر خویشتن خویش». ملت ایران در این خیزش خود را باز مییافت و در جستجوی آن بود تا هویت خویش را با تکیه برتاریخ و فرهنگ دیرپایش در سطح جهان مطرح سازد. رهبری این جنبش را روشنفکری آگاه و آشنا با فرهنگ ملت خویش و متفاوت با گروه کثیری ازدانش اندوختگان درغرب برعهده داشت. دنباله نوشتار
کوتاه سخن آنکه امیرکبیر با وجود زمان به نسبت کوتاهی که در اختیار داشت، بدون آنکه به مظاهر فرهنگ غرب گرایش کند، دگر گونیها و تحولات چشمگیری را سبب گردید که با جنبههای مثبت و پویای فرهنگ ملت، تفاهم داشت و از اینرو با استقبال جامعه مواجه گشت. امیر برای اینکه ملت و دولت را به هم پیوند دهد و پشتیبانی خودخواستۀ مردم را جانشین ترس و وحشت و نفرت از حکومت سازد دست به یک رشته اقدامات اساسی در زمینه استقرار عدالت اجتماعی زد و با تشویق مردم به کار وتولید، موجبات به گردش درآوردن چرخ های اقتصاد کشور و در نتیجه کاستن از فقری که اکثریت جامعه را زیر فشار قرار داده بود فراهم ساخت. او در حالیکه آگاهانه لبۀ تیز تیغ حمله را متوجه قطع نفوذ همه جانبه استعمارگران روس و انگلیس ساخته بود، با سرسختی و جرأت فراوان به کوتاه ساختن دست ناپاکان و سودجویان قدرتمند و سرسپردگان خارجی و آنهایی که جامعه را از حرکت آگاهانه و سازنده باز میداشتند پرداخت. دنباله نوشتار