سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی ایران پژوهی علم ناسیونالیسم یا ملت‌شناسی

ایران پژوهی

علم ناسیونالیسم یا ملت‌شناسی

دکتر هوشنگ طالع

ملت یک موجودیت عینی است. ملت در عالم بیرون از ذهن ما وجود دارد و مانند همۀ موجودات زنده، دارای دات‌مندی (قانون‌مندی) و نظام‌مندی زیستی است. شناخت ملت نیز مانند شناخت هر موجود زنده دیگر، نیازمند بررسی و پژوهش است. از این رو «ملت» عبارت است از موضوع یک علم و در نتیجه، بررسی‌ها و پژوهش‌هایی که برای دست‌یابی به دات‌مندی ‌زیستی (‌قوانین حیاتی) و شناخت ویژگی‌های ملت انجام می‌گیرد، عبارت است از علم ناسیونالیسم یا «ملت‌شناسی».

در پرتوِ شناخت علم ملت‌شناسی است که می‌توان به رابطۀ فرد با جامعه و نیز فرد با ملت، دست یافت و آن را مشخص کرد.

در پرتوِ ناسیونالیسم‌علمی یا ملت‌شناسی «فرد» موقع و موضع خود را در می‌یابد و نیز رابطۀ خود را با دیگر افراد «جامعه» درک می‌کند. افزون بر آن از این راه است که «فرد» می‌تواند رابطۀ نسل‌ها را با یک دیگردریابد.

هم‌چنان که «فرد» خود را میراث‌دار همۀ دست‌آوردهای نسل های گذشته می‌داند، در برابر نسل‌های آینده نیز احساس مسئولیت و تعهد می‌نماید.

از آن‌جا که «فرد» خود را صاحب حق می‌داند تا از همۀ دست آوردهای ملت خود که فرآیند تلاش و کوشش نسل‌های گذشته است، بهره بگیرد، خود را مسئول و متعهد می‌داند که چیزهایی بر آن بیافزاید و برای آیندگان بگذارد ( آن ها کاشتند، ما خوردیم، ما می‌کاریم، آن ها بخورند).

شناخت دات‌مندی زیستی (قوانین حیاتی) ملت و آگاهی بر علم ملت‌گرایی، یک رشته خویش‌کاری ( وظیفه ) برای «فرد» مشخص می‌نماید و رابطۀ او را با دیگر افراد «جامعه» آشکار می‌کند. در این راستاست که مفهوم «عدالت‌اجتماعی» و رعایت   «حقوق فردی» شناخته می‌شود.

چنان که گفته شد «ملت» دارای اصالتی بیرون از قراردادها و چیزهایی است که ساخته و پرداختۀ ذهن مااست. علم ما در زمینۀ ناسیونالیسم یا ملت‌گرایی، قالب اصلی نیست. علم ما، مانند چراغی است که در پرتو نور آن، می‌توان ناشناخته‌ها را در بارۀ ملت را روشن کرد.

هرملت مانند هر فرد، دارای شخصیت تباری، فرهنگی، تاریخی و بوم‌نگاری ( جغرافیایی / گیتاشناسی ) است. از این رو، برای شناخت قوانین زیستی و رسالت های یک ملت، باید ویژگی‌های همان ملت را در نظر گرفت. این چنین است که قوانین زیستی، سرگذشت ( تاریخ ) و سرنوشت ( رسالت )‌ یک ملت،‌ همانند دیگری یا دیگران نیست.

این گونه است که نارسایی مکتب‌های ذهنی و قالب جامعه‌شناسی که برای همۀ ملت‌ها، راه واحد، سرنوشت واحد و محتوم ویک قالب مشخص ارائه می‌نمایند، آشکار می‌گردد. این مکتب‌ها، همۀ تحول‌ها، دگرگونی ها و رخدادهای تاریخی و اجتماعی ( مانند انقلاب،‌ دگرگشت، شکست، پیروزی و... ) ملت های گوناگون را با یاری قوانین از پیش‌ساخته و بر پایۀ قالب‌های مشخص، مورد بررسی قرار می‌دهند.

بهترین نمونه در این باره، عبارتست از نادرستی پیش‌بینی مارکسیست ها در بارۀ سیر تحولات جهان صنعتی.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه