ایران پژوهی
خط سیر مهاجرت اقوام آریایی در سرودهای ودایی و یشتها
- ايران پژوهي
- نمایش از پنج شنبه, 20 مرداد 1390 15:58
- بازدید: 7141
برگرفته از فر ایران
عبدالله مرادعلی بیگی
صرفنظر از معدود پژوهندگانی که در ادواری خاص، بنابر ملاحظات سیاسی و یا تمایلات نژادگرایانهی رایج در اروپا و به طور کلی غرب، خاستگاه اقوام آریایی را به مرکز اروپا و یا به شمال آن کشانیدهاند، اکثریت قریب به اتفاق محققان صاحبنظر در تـاریخ، نژاد، دین، زبان و دیگر ویژگیهای اقوام آریایی، قاطعانه اراضی جلگهای میان رودهای سیر دریا و آمودریا و مسیر شعبات آنها تـا پیرامون دریاچه خوارزم را نخستین سرزمین اقوام آریایی دانستهاند.
در این باره برای نمونه میتوان از رای و نظر دانشمندان بنامی چون، آلتهایم (Altheim)، لومل (Lommel)، ماکس مولر (M.Mueller)، شدر(Schaeder) ، آرتور کریستین سن (A.Christensen) ، نیبرگ (Nuberg) ، میلز (Mills) ، ژوبن ویل (Jubainville) و بسیاری دیگر که تنها آوردن نام معتبرترین آنان خود فهرستی بس طولانی خواهد شد، یاد کرد که همگی سرزمینهای یاد شده را خاستگاه و نخستین منزلگاههای اقوام آریایی اعلام کردهاند.
یافتههای باستانشناسان روس (از دوران سلطهی تزاران تـا عصر حاکمیت بلشویکان) از کاوشهای باستانشناسی در مناطق باستانی خوارزم و فرارود (= ورارود = ماوراءالنهر) و دشت خاوران (=سرزمین پارت = گرگان باستانی در شرق دریای مازندران) نیز تماما دلالت بر حضور اقوام آریایی از باستانیترین زمان در این سرزمینها دارد. براساس چنین یافتههای مستند و غیر قابل انکاری از دوران باستان و ادوار پس از آن بوده است که محققان روس، در عصر سلطهی کمونیستی، بـا وجود محدودیتهای بسیاری که در بیان واقعیتهای خارج از چهارچوب تفکرات جزمی حاکمیت حزبی داشتند، ناچار شدند ضمن تایید این حضور باستانی، استمرار پیوندهای فرهنگی، دینی و تاریخی اقوام این سرزمینها را بـا جامعه بزرگ اقوام ایرانی به نوعی در تمام ادوار تـاریخ نیز مورد تاکید قرار دهند.
اما معتبرترین اسنادی که به روشنترین صورت، محیط جغرافیایی خاستگاه اقوام آریایی و نیز موضع نخستین منزلگاههای آنان را ترسیم میکند،نوشتههای کهن دینی خود آنان است.
ریگ ودا (Rigveda = یکی از چند کتاب ودا) کتاب مقدس هندوان و اوستا کتاب دینی زردشتیان، هر دو از باستانیترین آثار مکتوب اقوام آریایی هستند. از نوشتههای این هردو کتاب دینی، به ویژه اوستا این معنی به روشنی خود را مینمایاند که خاستگاه نخستین خانمانهای آریایی در پهنهی خوارزم، سند، بلخ، هرات، مرو، و ... میان بلندیهای پامیر و سواحل شرق دریای مازندران (= دریای کاسپین) گسترده بوده است. از همین جایگاه بود که اقوام آریایی در دورانی بسیار بعید، مهاجرت بزرگ خود را که در چند نوبت و مرحله به مرحله انجام پذیرفت، آغاز کردند. چنان که هر بار دودمانهایی از ایشان به سببی چند که انبوهشدن مردمان و دگرگشتن روابط میانشان از جملهی آن بود، به جستوجوی خانمانی تازه، رو به جانبی نهاده و سرزمینی را بوم و وطن خود ساختند. در این میان دودمانهایی به سوی غرب رفتند و در پهنهی اروپا مسکن گزیدند و دودمانهایی به سمت جنوب سرازیر شدند، از سند گذشتند و در هند نشتسند. اما دودمانهایی نیز دل از نخستین نیاخاک باستانی نکندند، بلکه به تدریج رو به جنوب و غرب خاستگاه خود،در گسترهای که بعد به نامشان «ایـران زمین» خوانده شد گسترش یافتند؛ از سیر دریا تـا حاشیهی جنوب خلیجفارس و از سند تـا فرات.
این یقین دربارهی دودمانهای هندی و ایرانی اقوم آریایی حاصل است که آنان تـا پیش از جدایی از هم، طی قرون متمادی در مناطقی از شمال شرق و مشرق ایـران در کنار هم میزیستند.
در قطعاتی از سرودهای ودایی که قبل از ورود اقوام آریایی هند به شبه قاره سروده شده و فضای زمانی چندین قرنی دوران مهاجرت از نغمههای آن به خوبی پیداست، نمادهایی وجود دارند که شاخصههای جغرافیایی هستند. این شاخصهها به خوبی بر پستی و بلندیهای شمال و شمال غرب و مغرب سرچشمهها و سرشاخههای رود سند قابل انطباق توانند بود. البته هر چه زمان سرایش قطعات این سرودها به دوران مقدمتری مربوط میشود،به همان اندازه نیز نمادهای جغرافیایی نغمهها به محیط پیرامون سرچشمهها و سپس بستر رودهای سیردریا و آمودریا نزدیکتر میشوند. علاوه بر آن، در بخشی از فضای داستانی ـ اساطیری نخستین سرودهای ودایی، میتوان محیط جغرافیایی خوارزم و فرارود را به عنوان میدان حماسیترین نبردهای پهلوانی قهرمانان مشترک ایرانی و هندی شناسایی کرد. همانگونه که این نخستین سرزمین ورجاوند آریایی، در اصیلترین و آرمانیترین حماسههای ملی تاریخ داستانی ایـران نیز که اساس آنها هم بر روایات دینی و ملی آریایی ماقبل زردشتی استوار است،جایگاهی بس بلند دارد و میدان اصلی رزم و نامآوری پهلوانان پیکار جوی ایرانی است.
در پارهای از قطعات متاخرتر سرودهای ودایی دوران مهاجرت که صورت تاریخیتری دارند، اقوام آریایی هند پس از ترک نخستین سرزمین نیاکانی که دشتهایی در دامنههای آن سوی کوهها (در سمت شمال) یاد شدهاند، در حالی که پیوسته بـا جنگ جویان سرزمینهای پیشرو در نبرد هستند، از گذرگاههای کوهستانی به سوی دره رود سند ره میسپارند. امروز در این که «گذرگاه خیبر» یکی از اصلیترین معابر در مسیر مهاجرت اقوام آریایی هند به سوی جنوب و سرزمین هند بوده است، جای تردید وجود ندارد.
خاستگاه اقوام آریایی در اوستا
در این میان، سخن اوستا دربارهی خاستگاه اقوام آریایی، نام و موضع جغرافیایی آن بسیار روشنتر از اشارات غیر صریح ودایی است. خاستگاه اقوام آریایی در اوستا «آریاویج»(= ائیرینه ویجه) خوانده شده است که به معنی سرزمین آریایی است. آریاویج را به دلیل آن که نخستین سرزمین آریایی و زادگاه این اقوام بود، باید نیاخاک مشترک همه آریایینژادان دانست.
از توصیفهای روشنی که در بخشهای مختلف اوستا، به ویژه در کهنترین روایتهای دینی ـ تاریخی آن از محیط جغرافیایی آریاویج شده است، به راحتی میتوان بر نقشهی جغرافیایی، محل و موضع آن را پیرامون دریاچه خوارزم شناسایی کرد.
در «وندیداد»، فرگردیکم، نام شانزده سرزمین آریایی آمده است. ائیریه ویجه، سوغده (=سغد)، مورو (=مرو)، باخذی (=بلخ)، نیسایه(=نسا)، هرایوه (=هرات)، ویه کرته (=کابل)، اورو(=ولایت امروز غزنی)، وهرکان (=هیرکانیا = گرگان باستانی در شرق دریای مازندران)، هرهواتی (=رخج = ولایت امروز قندهار) و به طور کلی تمام سرزمینهای حوزه رود هیلمند (=هلمند = هیرمند) و ... این سرزمینها، نخستین منزلگاههای اقوام آریایی هستند. آریاویج به عنوان خاستگاه این اقوام در راس این منزلگاهها قرار دارد. ترتیب نام این سرزمینها در «وندیداد» بـا توجه به گسترش محیط جغرافیایی آنها در پهنهی ایـران شرقی، که یکی پس از دیگری از شمال به حنوب دنبالهی طبیعی سرزمین خوارزم میباشند. علاوه بر آن که موضع جغرافیایی آریاویج را بر سرزمین خوارزم قابل انطباق میسازد، چگونگی آهنگ گسترش نخستین منزلگاههای اقوام آریایی (به طور مشخص شاخهی دودمانهای هندی و ایرانی ) را نیز تـا پیش از جدا شدن آنان از هم نشان میدهد.
شک نیست که دودمانهای آریایی هند، پس از ترک نخستین سرزمین نیاکانی در خوارزم، در قسمتی از مسیر طولانی مهاجرت خود به سوی جنوب و درهی رود سند، که به تدریج و منزل به منزل انجام میشد، زمانی دراز همچنان در کنار آن دسته از دودمانهای آریایی (=ایرانی) که ایـران شرقی تـا حوزه رود هیرمند را منزلگاههای خود ساخته بودند، طی طریق میکردند. بنابراین میتوان گفت که دودمانهای هندی در نخستین مرحله مهاجرت از خوارزم، پیش از آن که متوجه سرزمین هند شوند، تـا قرنها در منزلگاههای آریایی مشرق ایـران بـا دودمانهای ایرانی در یک جا «بود و باش» داشتند. حتی دور نیست اگر گفته شود که دودمانهای آریایی هند در آغاز پیکرهی شرقیتر دودمانهای ایرانی را در مشرق ایـران زمین تشکیل میدادند. اما این هم خانمانی، سرانجام پس از زمانی طولانی بر اثر بعضی پیشآمدهای تاریخی، به ویژه بـا تحول بنیادینی که بـا ظهور زردشت در باور دینی دودمانهای آریایی ایـران شرقی رخ نمود و سبب طرد خدایان کهن آریایی از سوی بخشی از آنان شد، به پایان آمد. در نتیجه، باورمندان آیین کهن به ناچار همخانمانان آریایی خود را در مشرق ایـران ترک کردند و در دومین مرحله مهاجرت خود، به سرزمینهای آن سوی رود سند رفتند. به یقین، ظهور زردشت، اقوام آریایی را در مناطق اولیهی گسترش آیین مزدایی، از خوارزم تـا سیستان، به دو گروه بزرگ دودمانی، هندی و ایرانی، نخست در دو سوی مرز باورهای دینی و سپس مرزهای جغرافیایی تقسیم کرد. آنان که خانمان آریایی خود را پاس داشتند و به ترک آن راضی نشدند، ایرانی و آنان که ترک خانمان کردند و از آب سند گذشتند، هندی (= سندی) خوانده شدند.
وجود تعداد بیشمار واژگان و مفاهیم مشترک در زبان سرودهای ودایی و گاثایی، در واقع حاصل چنین عصری از دوران زیست مشترک دو دودمان هندی و ایرانی در پهنهی نخستین منزلگاههای آریایی ایـران شرقی، از خوارزم تـا سیستان است. زیرا وجود یک چنین سابقهای از ارتباط نزدیک و مستمر و تداوم آن برای زمانی طولانی و نیاز دو دودمان به درک مفاهیم زبان یکدیگر، یکی از دلایل اصلی به کارگیری این تعداد وسیع از الفاظ و مفاهیم مشترک، میان دو زبان آریایی فوق بود. اگر چه طبیعی است که بـا ظهور زردشت و گسترش دین مزدیسنا، کیفیت معانی تعداد زیادی از الفاظ مشترک، به ویژه آنجا که واژهها به نگرش هر یک از دو دودمان به جهان هستی و منزلت و یا خفت خدایان باستانی آریایی (= خدایان آیین دیویسنا) مربوط میشد،دگرگونیهای عمیق پذیرفته باشد.
محققان تاکید دارند که قدمت کهنترین بخش اوستا، یعنی گاثاها که به تحقیق، سروده شخص زردشت است. به مانند سرودهای اولیهی ودایی به زمانی باز میگردند که دودمانهای هندی و ایرانی هنوز در شمال شرق و مشرق ایـران بـا هم میزیستند. مضافا بر این که محققان، زبانی را که گاثاها بـا آن سروده شده است یکی از زبانهای ایـران شرقی میدانند. آرتور کریستین سن مینویسد: «زردشت گاثاها را به لهجهای که دعوتشدگان او سخن میگفتند (یعنی زبان مشرق ایـران) نوشت.» (کیانیان ـ ص 5)
بـا توجه به اتفاق رای محققان که محل تنظیم سرودهای اولیهی ودایی را خارج از هند، در محیط جغرافیایی نخستین منزلگاههای آریایی مشرق ایـران میشمارند، شک نیست که زبان این سروده نیز باید یکی از لهجههای ایـران شرقی باشد. بر این اساس است که زبانشناسان، جدای از مانندگیهای الفاظ و مفاهیم، وحدت ریشهای بیشتری میان زبان سرودهای ودایی و زبانی که گاثاها بـا آن سروده شده است قائلند.
اوستاشناسان، گذشته از زبان گاثاها، زبان هاتهای هفتگانه (= هپتنگ هائیتی = Haptenghiti = هاتهای 35 تـا 41 یسنا) و یشتهای اولیه (شامل یشتهای بلند) را که به ترتیب بعد از گاثاها، قدیمیترین بخشهای اوستا هستند و در فاصله زمانی زیادی پس از زردشت تدوین شدهاند، نیز مربوط به ایـران شرقی میدانند. باید توجه داشت که فاصلهی زمانی سروده شدن گاثاها و تنظیم و تدوین یشتها، به واسطهی متحول شدن زبانهای ایـران شرقی، زبان یشتها نسبت به زبان گاثایی برای پذیرش و بیان مفاهیم گستردهتر دینی،ظرفیت بیشتری از خود نشان داده است.
به عقیدهی محققان، گذشته از زبان، محیط جغرافیایی روایتها نیز در یشتها به مانند گاثاها، سرزمینهای ایـران شرقی است. همانگونه که کریستین سن مینویسد: «این محیط جغرافیایی علاوه بر حوزهی شطهلمند (=هیرمند) یعنی زرنگ (=سیستان) عبارت بوده است از نواحی آریا، مرو، سند، خوارزم و به طور خلاصه تمام ایـران شرقی.»(کیانیان ـ ص6)
یشتها اگر چه در دوران پس از زردشت تنظیم شدهاند ولی چون محصول عصر پذیرش دوبارهی خدایان کهن آریایی طرد شده از سوی زردشت توسط دودمانهای ایرانی است، روایتهای آن نیز منعکس کنندهی روح باورهای مشترک دینی اقوام آریایی در باستانیترین زمان آن است. حتی گروهی از صاحبنظران بر این باورند که برخی از مواد مطالب این روایتها، از جمله آن چه مربوط به محیط جغرافیایی خاستگاه اقوام آریایی و نخستین منزلگاههای آنان میشود. بیهیچ تغییری، همان گونه که از قبل براساس مجموع واقعیتهای تاریخی و روایتهای دینی و باورهای اساطیری، در منظومههای کهنتر دین باستانی آریایی پیش از زردشت وجود داشته، دوباره در یشتها آمده است. به علاوه به نظر میرسد دین زردشتی هنوز در عصرتدوین یشتهای اولیه، بـا وجود گذشت زمانی طولانی از دورهی زردشت، همچنان در همان محیط جغرافیای اولیهی ظهور و گسترش خود در ایـران شرقی، در پهنهای از خوارزم تـا سیستان که میان صحرای مرکزی ایـران و رود سند گسترده شده است، باقی مانده بود.
بر این اساس و بر پایهی شواهد متعدد دیگر، فضای زمانی روایتها در یشتها به ادوار بسیار کهنتری از عصر گاثاها تعلق میگیرد و تـا به باستانیترین دوران زیست مشترک اقوام آریایی در نخستین سرزمین نیاکانی، یعنی زادگاه آنان باز میگردد. از این رو به یقین باید توصیف و سخن یشتها از محیط جغرافیایی آریاویج و نخستین منزلگاههای اقوام آریایی در خوارزم و فرارود را به عنوان کهنترین سند تـاریخ درباره خاستگاه این اقوام تلقی کرد.
در بندهای 13 و 14 مهریشت که خود درمیان یشتهای اولیه از کهنترین یشتها شمرده میشود. از محیط جغرافیایی آریاویج (= خوارزم) و سرزمینهای پیرامون آن که نخستین منزلگاههای آریایی هستند تصویری این چنین روشن ترسیم گردیده است.
«] اوست[ نخست ایزد مینوی که پیش از ]سربرآوردن[ خورشید جاودانهی تیزاسب بر فراز کوه «هرا» برآید؛ نخستین کسی که بازیورهای زرین آراسته از فراز ]کوه[ زیبا]ی «هرا»[ سربرآورد و همه خانمانهای آریایی را از آن جا بنگرد. آنجا که شهر یاران دلیر ]رزمآوران[ بسیار بسیج کنند.
آن جا که کوههای بلند و چراگاههای بسیار برای ستوران هست. آن جا که دریاهای فراخ و ژرف هست. آنجا که رودهای پهناور در خور کشتیرانی بـا انبوه خیزابهای خروشان به سنگ خاره و کوه خورد و به سوی «مرو» (در «هرات») و «سند» و «خوارزم» شتابد.» (اوستا ـ نگارش جلیل دوستخواه، گزارش پورداود)