سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی ایران پژوهی جهان‌بینی انسانی ملت ایـران

ایران پژوهی

جهان‌بینی انسانی ملت ایـران

دكتر هوشنگ طالع

در دوره‌ی نخست جنگ‌های ایـران و توران، جهان‌بینی‌ انسانی ایـرانی تبیین می‌شود. در این راستا، انسان محوری، نفی بردگی، آزادی انسان و ...، به عنوان جهان‌بینی ایـرانیان اعلام می‌شود.

پایه‌های جهان‌بینی انسانی ایـرانی که در منشور کورش بزرگ ( 538 پ.م ) بلورینه شده است، در این دوره ( کما بیش پنج‌هـزار و پانصد سال پیش از میلاد ) شکل می‌گیرد.

اسناد و مدارک ایـران کهن، پیدایی و روشن‌سازی (تبیین) جهان‌بینی انسانی ملت ایـران را از زبان «منوچهر»، در قالب سخنرانی وی در آیین تـاج‌گذاری، ثبت تـاریخ جهان کرده‌اند. به گفته‌ی امروز، منوچهر به نمایندگی از سوی مردم این سرزمین، «دکترین» یا اصول عقاید مورد احترام ملت ایـران را اعلام می‌‌کند. از یاد نبریم که بشریت برای تحقق این اصول که حدود کمابیش دو  هـزار و پانصد سال پیش، از سوی ملت ایـران اعلام شد،‌ هـنوز راه درازی در پیش دارد.

 

  هر آن کس که درهفت کشور زمین            بگـردد ز راه و بتـابـد  زدیــن*

  نمـاینــده‌ی رنج،  درویـش را              زبـون داشتن، مـردم خـویش  را

  بـر افراختن،  سرزبیشـیِ  گنـج              بـه رنجـور مـردم، نمـاینده رنـج

  همه  سر به سر، نـزد مـن کافرند             وز اهـریمن بـدکنش، بـدتـرنـد

  هر آن دین ور، کو، نه بر دین  بود            زیـزدان و،  وزمنش  نفـرین  بـود

 

اصول یا «دکترین» اعلام شده وسیله‌ی منوچهر به نمایندگی از سوی ملت ایـران را می‌توان به شکل زیر خلاصه کرد :

هر کس در هر کجای این جهان، به مردم ناتوان ستم کند؛ فرمان روایانی که مردم خود را خوار دارند؛ کسانی که مال و منال را مایه فخرفروشی به مردم قرار دهند؛ آنانی که دردمندان را، آزار دهند؛ دین دانایانی که دین‌فروشی کنند، از اهریمن بدکنش نیز بدترند و مورد نفرین خداوندگار و مردمان‌اند.

 

بخش‌های دیگر این جهان‌بینی را به روایت شاهنامه، از زبان منوچهر بشنویم. منوچهر (فرزند ایرج) در جنگ بر سلم پیروز می‌گردد و سلم کشته می‌شود. سپاهیان سلم از منوچهر درخواست بخشش کرده و می‌گویند:

 

 ... مـا کهتـریـم                             زمین، جز به فرمان شاه نسپریم...

  سپاهـی، بر این رزمگاه  آمـدیـم             نـه برآرزو، کینـه‌خـواه آمـدیـم

  کنـون سربه‌سـر، شاه را  بنده‌ایم             دل و جـان، بـه مهر وی آکنده‌ایم

  گرش‌رای کین است و، خون ریختن           نــداریــم،  نیــروی   آویختـن

  سران یک سره، پیش شاه آوریـم             بـرِ او،  سـر   بـی‌گنـاه  آوریــم

  برانـد هر آن کام، کورا هـواسـت             بر این بی‌گنه‌جان ما، پادشاست...

 

تجاوز در هم شکسته می‌شود و خون‌ریزان اعلام می‌دارند که دیگر توان ادامه نبرد را ندارند و خود را تسلیم پاده‌ی افره‌ی تجاوز و به رسم همه‌ی زمان‌ها، مرگ و زندان و اسارت و بردگی کرده‌اند. اما منوچهر (ملت و مردم و ایران)، فرمان می‌دهد که چون دشمنان تسلیم شده‌اند، خون هیچ‌کس نباید به کین یا کام ریخته شود. او، منشور آزادگی، ‌عدل، انسان دوستی و بزرگ منشی ملت و مردم ایران را این گونه ثبت تاریخ می‌کند :
 

چنین داد پاسخ: که من کامِ خویش           به خاک افکنم، برکشم نام خویش

هر آن چیز کان، نزره ایزدی است             از اهریمنی، گرزدست بدی است،

سراسـر زدیـدار  مـن،  دور بـاد             بدی  را، تن  دیـوِ   رنجـور  بــاد

شما، گر همه  کینـه‌ دار  مـنیـد            و گر  دوستدارید   و  یـار،  منید

چـو  پیروزگر،  دادمـان  دستگاه             گنـه  کار، پیدا  شد از   بـی‌گنـاه

کنـون روزدادست و، بـی‌دادشـد             سران  را، سراز کشتـن  آزاد شـد

  همه مهـرجـویید و افسـون کنید             زتـن آلـت  جنگ،  بیرون  کنیـد

  خـردمند  باشید و، پـاکیزه دیـن            از آفت همه پاک و،  بیرون  زکیـن

  به جایی که تـان  هست، آباد بوم             اگر تور، اگر چین، اگـر مـرز روم

  همه   نیکویی  بـادتـان،  پایگـاه             به روشن روان بادتـان، جـایگاه...

  خـروشی  برآمـد  زپـرده‌ســرای           کــه ای پهلوانـان فـرخنـده رای

  از این پس، به خیره مـریزید خون           کـه بخت جفا پیشگان، شـد نگون

  وز آن پس، همه جنگ جویان چین            یکـایک نهادنـد، سر  بـر  زمیـن

همـه آلت لشگـر و،  سـاز جنـگ            ببـردنـد،  نزدیـک پــورپشنـگ

برفتنـد پیشش،  گروهــا  گـروه             یکـی توده کردنـد، برسـان کـوه

چـه از جوش و، ترگ و، برگستوان            چـه کـوپـال و، چه خنجر هندوان

سپهبـد منـوچهـر،  بنواخت‌شـان            بـه انـدازه بر،  پایگه  ساخت‌شان

 

 

منشور منوچهر

من ( به خوانید ما ملت و مردم ایران)، هرگز تسلیم هوا و هوس خون ریختن نخواهم شد و هرگز نام خود را به ننگ خودکامگی نخواهم آلود.

اکنون که گناه کار (متجاوز)، از بی‌گناه ( مدافع ) بازشناخته شده، دوران «بیداد»، سپری گردیده و روزگار «داد»، فرا رسیده است.

شما که برای ریختن خون ما و ویران کردن سرزمین‌ ما، اقدام به تجاوز کردید، اکنون که شکست را پذیرفته‌اید، آزادید که به خانه‌های خود باز گردید: همه‌ی شما، چه آنانی که شاید از روی ترس، خود را دوستار من (ما) نشان می‌دهند  و چه آنانی که در باطن کینه‌خواه من (ما) هستند.

رزم افزارها را از خود دور کنید. به جای کینه‌ورزی، مهر جویید. به سرای نیکویی و روشنایی در آیید و از زشتی و سیاهی، خود را درامان دارید. اکنون، من (ما) آرزومندم که «روان روشن»، جایگاه‌تان باشد...

 

همین مفاهیم، با واژگانی دیگر، بر زبان منشور آزادی انسان و حقوق بشر کورش نیز جاری است. کـورش بزرگ در سال 538 پ‌م (1199 پ‌ﻫ ). پس از گشوده شدن بابل و آزاد ساختن مردمانِ دربندِ بابلیان، به نمایندگی از سوی ملت و مردم ایران اعلام می‌دارد :

 

ارتش بزرگ من ] ما [، وارد بابل شد. نگذاردم، رنج و آزاری به مردم شهر و این سرزمین وارد شود...

من ] ما [ برای صلح کوشیدم.

من ] ما [ برده‌داری را برافکندم و به تیره روزی آنان پایان دادم.

فرمان دادم ] دادیم [ که همه‌ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و ] کسی [ آنان را نیاز دارد.

فرمان دادم ( دادیم ) که هیچ‌کس، مردم شهر را از هستی ساقط نکند...

من ] ما [ همه‌ی شهرهایی را که ویران شده بود‌، از نو ساختم. فرمان دادم ] دادیم [ همه‌ی نیایش‌گاه‌هایی را که بسته بودند، بگشایند...

همه‌ی مردمانی را که پراکنده و آواره کرده بودند، به جـایگاه‌های شان‌ بـاز گـرداندم و خـانه‌های ویـران آنان را آباد کردم...

من ] ما [ برای همه‌ی مردم، محیطی آرام آماده کردم و صلح و آرامش را به همگان اعطا کردم.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه