سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی ایران پژوهی گفت‌وگو با «احسان هوشمند»، جامعه‌شناس، به بهانه بازخوانی مفهوم «هویت و همبستگی» - هویت‌ ملی به مثابه چسب اجتماعی

ایران پژوهی

گفت‌وگو با «احسان هوشمند»، جامعه‌شناس، به بهانه بازخوانی مفهوم «هویت و همبستگی» - هویت‌ ملی به مثابه چسب اجتماعی

برگرفته از روزنامه شهروند، شماره ۲۹۷، سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۳
 

علی گلباز


«هویت ملی» نخ تسبیحی است که اعضای متفرق هر جامعه‌ای را به یکدیگر پیوند می‌دهد و به مثابه چسبی فردفرد جامعه را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد. هویت ملی در تاریخ پرفرازونشیب ایران گاه کمرنگ و گاه در مرکز توجه قرار گرفته است. باتوجه به تحولاتی که در گستره جهان درحال وقوع است و تفاوت‌های ملی و فرهنگی در فرآیند فراموشی قرار گرفته‌اند، توجه دوباره به «هویت‌ملی» و بازخوانش مجدد آن ضروری است. در این‌باره با احسان هوشمند، جامعه‌شناس و پژوهشگر مسائل قومی به بازخوانی مفهوم «هویت‌ ملی» و تاثیر آن بر «همبستگی ‌ملی» پرداخته‌ایم.


برای شروع هویت‌ملی دارای چه عناصری است و این مفهوم به چه چیزی اطلاق می‌شود؟

هویت ملی یک سازه اجتماعی است. به عبارتی هویت اجتماعی ذاتی روابط اجتماعی است ولی هویت ملی لزوما یک پدیده ازلی و ابدی نیست چرا که بسیاری از ملت‌ها زاییده دنیای جدید هستند و سرزمین‌هایی همچون ایران در این میان استثناهای تاریخند و ظهور آگاهی ملی و به تعبیری آگاهی به ایرانیت در کشور ما سابقه چند‌هزارساله‌ای دارد. اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم، این مفهوم یعنی هویت ایرانی ماحصل ارتباط تاریخی، هم‌سرنوشتی، هم‌سرزمینی، شادی‌ها، درد‌ها و رنج‌های مشترک است که در حوزه تاریخی و جغرافیای هویتی شکل می‌گیرد و این هویت در اثر تعامل گروه‌های اجتماعی، نهادها‌، تیره‌ها، اقوام‌ها و زبان‌های گوناگون در یک سرزمین و در یک دوره تاریخی این هم سرنوشتی شکل می‌گیرد که ما آن را به نام «هویت‌ ملی» می‌شناسیم. در سرزمین بزرگی مانند ایران و با تاریخ چند‌هزارساله ممکن است که این هویت اجتماعی دارای ویژگی‌هایی باشد که آن را از دیگر هویت‌ها جدا می‌کند که این دیگری می‌تواند کشور‌های همسایه‌اش باشد. ما می‌توانیم برای هویت ایرانی تاریخی  بسیار طولانی تعریف کنیم و این به دلیل وجود یک تمدن بسیار دیرین در فلات ایران است که دارای یک امپراتوری بسیار قدرتمندی بوده و ظهور ادیانی چون آیین زرتشت و هم‌سرنوشتی مردمانی که در این امپراتوری زندگی می‌کردند هم از نظر سیاسی و هم از منظر اجتماعی در این گذر طولانی باهم بودن موجب برآمدن عناصر فرهنگی‌ای شده که به شکل‌گیری این هویت ملی کمک کرده است. جمع این پدیده با آن ملاحظات اجتماعی، تاریخی و فرهنگی را می‌توان «هویت ملی» نامید. این را هم باید خاطرنشان کرد که رابطه دولت و ملت در دنیای جدید موجب سربر آوردن چیزی به نام «هویت ملی» در دنیا شده است.  این برای کشور‌هایی که سابقه کمی دارند و کمتر از چند صد‌سال از به وجود آمدن آنها می‌گذرد و طبیعتا این هویت یک پدیده تازه‌ای برای آنهاست. در مورد جامعه ایران به دلیل وجود عناصر دیرین همزیستی اجتماعی، تاریخی و تمدنی به نظر می‌آید که هویت ملی بسیار پیش از رابطه دولت و ملت در سده‌های اخیر به وجود آمده است. ما در آثار بسیاری از نویسندگان و شعرای ایرانی دغدغه «ایران» و «ایرانشهر» را می‌بینیم و یک نوع آگاهی تاریخی دراین‌باره وجود داشته است. وجود یک امپراتوری قدرتمند، آیین مذهبی قدرتمند چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام و وجود عناصر فرهنگی مستحکم همچون نوروز که دیر پایش تا به امروز باقی مانده است جامعه ایران را با هم تبدیل به یک جامعه تاریخی کرده که «هویت ملی»اش زاده آگاهی به این «هم‌سرنوشتی» دیرین و تاریخی است. بسیاری از نویسندگان حوزه مطالعات ملی  و ناسیونالیسم همچون آنتونی اسمیت و دیگران به این ویژگی‌های خاص جامعه ایران اذعان کرده‌اند.

 

هویت ملی چه اثراتی بر افراد اجتماع می‌تواند داشته  باشد؟

بخشی از پاسخ به این سوال را می‌توان با نگاه جامعه‌شناسی این‌گونه تعریف کرد که انسان‌ها «خود» را در جمع تعریف می‌کنند. به عبارت دیگر یک فرد بدون ارتباط با افراد دیگر در جامعه اساسا نمی‌تواند هویتی برای خودش قایل باشد. من در رابطه با دیگری خودش را تعریف می‌کند و چنین مای جمعی ظهور می‌کند. آدمیان در میان جمع زاده شده و در میان جامعه زندگی می‌کنند. این در سطح خردش هست، در درون نهادی مانند خانواده، دوستان، آموزشی، هم‌تیره‌ها و هم‌قبایل است و در سطح کلان‌تر «من»‌های عام‌تری وجود دارد که مهم‌ترینشان «من ملی» است. تعریف فرد از خودش تحت تاثیر عواملی است و به‌طور متمرکز روی بحث هم‌سرنوشتی، فرد در تعریف خودش هویت خودش را در ارتباط با آدم‌های دیگر در حوزه‌های فیزیکی و به نوعی آینده هویتی، اقتصادی و اجتماعی خود را با دیگران تعریف می‌کند. یا هرگونه فعل و ارتباط با دیگران و «ما»‌ی کلی و می‌تواند به صورت مشخص در آینده این فرد تاثیراتی داشته باشد. یک زلزله، یک جنگ و تهاجم خارجی در نگاه اولیه ممکن است که ربطی به تک‌تک افراد جامعه نداشته باشد ولی به صورت عام‌تر فرد می‌داند که هزاران کیلومتر دورتر از او و بر اثر یک تهاجم خارجی ممکن است همه کسانی که با او در ارتباط تاریخی و عاطفی هستند به خطر بیفتند و این بر زندگی او تاثیر دارد. این‌جاست که این هویت اثرات مشخصی روی دیگری خواهد داشت.  فرض کنید در کشور کسانی باشند که هیچ‌گونه حس ملی  یا حس مشترک همزیستی با بقیه افراد ندارند هر قدر هم که این افراد بی‌تفاوت باشند، نمی‌توانند از این تاثیرات دوری کنند یا با بروز هر نوع مصیبت جمعی نمی‌شود خود را بی‌تفاوت دید و این مسائل و رویدادها خواه ناخواه بر آنها تاثیر می‌گذارد. «هم‌سرنوشتی» به نوعی در سطح عام و کلی نه‌تنها هویت ملی را تعمیق می‌کند که هویت فرد را نسبت به خودش و از جایگاه فردی و تاریخی‌اش تعریف می‌کند و اثرات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را برایش نمایان می‌کند. این است که گاه اگر زلزله‌ای رخ می‌دهد شاهد این هستیم که مردم از گوشه و کنار کشور کمک می‌کنند و این به خاطر همین «هم‌سرنوشتی» است که این انگیزه را ایجاد می‌کند. در این دست اتفاقات عموم شهروندان خود را هم‌سرنوشت با این آدم‌های بلادیده می‌بینند و این ناشی از آن حس عمیق «هویت ملی» است که در این روزهای حساس ما می‌توانیم اثرات آن را ببینیم.  در شکل دیگری از این حس، نباید از نظر دور داشت که عوامل تاریخی حایز اهمیت بسیاری است و تاریخ بسیار دیرین همزیستی ایرانی‌ها در برآمدن این حس خودش را نشان می‌دهد. رسوم و جشن‌های دیرین ایرانی مانند چهارشنبه‌سوری و نوروز کمک کرده که روزبه‌روز دامنه این هویت درونی‌تر و جامعه‌پذیری افراد بر مبنای این شاخص عمیق‌تر شود. البته پیوندهای اجتماعی گسترده ایرانیان با یکدیگر هم بر استحکام این پیوندها افزوده  است.
هویت ملی با توجه به این‌که از آن دست مفاهیمی است که می‌تواند با مخاطره هم مواجه شود یعنی ممکن است در یک دوره‌ای بسیار عمیق و دو دوره‌ای کمرنگ‌تر باشد.

 

به نظر شما امروز «هویت ملی» در چه حال و روزی است؟

به دلیل این‌که هویت ملی یک سازه اجتماعی است، طبیعتا تحت‌تاثیر عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مختلفی قرار دارد و می‌تواند تحت این عوامل کمرنگ‌تر و در مقابل حتی در نوع افراطی‌اش به پدیده‌های تند نژادپرستی و قوم مدارای بینجامد. خوشبختانه ما در تاریخ ایران هیچ‌گاه چنین رویکردهایی را به صورت گفتمان حاکم بر شئون اجتماعی نداشته‌ایم. اگرچه در نیمه قرن گذشته در دنیا چند جنگ بر اثر این پدیده رخ داده است که می‌توان از جنگ جهانی دوم و ظهور نازیسم و فاشیسم در این رابطه نام برد. از طرف دیگر کمرنگ شدن هویت ملی در افراد جامعه می‌تواند مخاطره‌آمیز باشد و می‌تواند آن هم‌سرنوشتی را تحت‌تاثیر عواملی کمرنگ کند و مخاطراتی را برای جامعه به بار بیاورد.

 

تحت‌تاثیر چه عواملی؟

تحت‌تاثیر عوامل مختلفی چون عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... است. در چند دهه گذشته به‌طور مشخص در جامعه ایرانی به خصوص بخش رسمی برای پاسداری و نیز  تعمیق «هویت‌ملی» تلاش‌های زیاد و درخور توجهی نداشته است. اگر بخواهم عینی‌تر بحث کنم باید بگویم که در کتب درسی و در سازمان آموزش و در نظام دانشگاهی ما اساسا توجه چندانی به شکل‌گیری و تعمیق هویت ملی نزد نوجوانان و نونهالان و دیگر گروه‌های سنی صورت نگرفته است. یکی از مهم‌ترین منابعی که می‌تواند این حس را در بچه‌های ما و نسل جدید  ایجاد کند، منابع درسی است. در منابع درسی امروز متاسفانه چه در دوره عمومی و چه در دوره تخصصی‌تر و دانشگاهی در نظام آموزشی ما اهتمام یا توجه شایسته‌ای به پدیده هویت ملی نشده است. مثلا در کتب درسی تاریخ ما که آن هم هر‌سال اهمیتش در نظام آموزشی کمتر و کمتر می‌شود و حتی دوره‌های دیرین و درخشان تاریخ ایران از دوره‌های درسی حذف شده است. در همین متون توجه ویژه‌ای به هویت ملی و پاسداشت آن نشده است. به عبارت دیگر من این را قبل‌تر هم پیشنهاد کرده‌ام که ما می‌توانیم از همان دوره ابتدایی، تاریخ را به صورت تاریخ معماری در ایران، تاریخ ادبیات در ایران، تاریخ علم در ایران به شکل‌های مختلف تدریس کنیم تا با این کار به انحای مختلف حس «باهم بودن» و «هویت ملی» را تقویت کنیم. بر این اساس ما از این منظر غافل بودیم و این برای نسل جوان ما هم بی تاثیر نبوده است.

 

آیا گسترش فضاها و تجربیات دنیای مدرن هم بر این موضوع تاثیر گذاشته است؟

بله، نکته دیگری که در کنار این بی‌توجهی باید به آن اشاره کرد این است که در دنیای جدید به قول جامعه‌شناسان ما شاهد دونوع فشار بر هویت‌های ملی هستیم. یک نوع فشار از بالا و تحت‌تاثیر جهانی شدن است که اساسا ارزش‌های ملی در سطح دنیا زیر سوال می‌رود و در سطح جهانی به سمت همسان‌سازی پیش می‌رویم و از طرف دیگر سر برآوردن هویت‌های خرد‌تر است که آنها هم از پایین هویت‌های ملی را تحت‌تاثیر خودشان قرار می‌دهند. هویت‌های خرد مانند هویت‌های عشیره‌ای، قومی، مذهبی، شهری و محلی که این هویت‌ها می‌تواند اگر تاکیدی بیش از اهمیتش بر آن بشود و سعی شود در برابر هویت‌ملی‌شان قرار داده شود می‌تواند منجر به تضعیف هویت ملی شود. بر مبنای آنچه که گفته شد کم‌کاری‌های درونی، بی‌توجهی‌های جدی نظام آموزشی و رادیو و تلویزیون و سایر رسانه‌ها و از طرف دیگر تحولات جهانی و روی کار آمدن شبکه‌های متعدد رسانه‌ای برای همسان‌سازی بشری در سطح جهانی  و همچنین تلاش‌هایی که برای قومگرایی صورت می‌گیرد همه اینها می‌تواند تاثیر مخربی بر وضع هویت‌ملی داشته باشند. بر این اساس در ایران امروز هم البته ما با چالش‌هایی روبه‌رو هستیم. در اطراف ایران و در کشور‌های همسایه هویت‌های جدیدی شکل گرفته‌اند. به‌طور مثل در شمال کشور و در منطقه باکو مباحثی پیرامون هویت ترکی شکل گرفته است که سعی می‌کند حوزه آذربایجان را تحت‌تاثیر خود قرار دهد یا این‌که نگاه‌های سلفی و ناسیونالیسم عرب در شرق و جنوب کشور زمزمه‌هایی را آغاز کرده‌اند. همه این هویت‌های مذهبی و زبانی خرد‌تر می‌توانند خود را در مقابل «هویت ملی» قرار بدهند. هر چند با تمام این تلاش‌ها هنوز هم هویت ملی در میان نسل جدید دارای حضور اجتماعی مثبتی است ولی این نگاه مثبت نباید ما را از آسیب‌هایی که اشاره کردم هم در حوزه تحولات اجتماعی و هم در حوزه قوم‌گرایی دور کند.

 

اشاره به هویت‌های قومی کردید. نسبت اینها با هم چیست، آیا هویت ملی و قومی در تضاد با یکدیگر هستند؟

به‌طور کلی ظهور جامعه ایرانی در هزاره‌های پیشین بوده است اما ظهور هویت‌های زبانی بسیار جدید هستند. یعنی ما در تاریخ قدیم ایران هیچ‌وقت ندیدیم که هویت عربی و بلوچی یا ترکی بخواهد در مقابل هویت ملی قرار بگیرد به جز در سده معاصر که به صورت محدود شاهد ظهور قوم‌گرایی تحت‌تاثیر عوامل خارجی منطقه‌ای و البته داخلی هستیم که این موضوع به خصوص بعد از جنگ دوم و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین شکل گرفت.  نکته دوم این‌که به دلیل وجود طوایف مختلف در ایران و پیوند‌های فراتر در میان آنها، اساسا عناصر زبانی معیاری برای شکل‌گیری اجتماعات نبوده است و باز هم در سده معاصر است که اینها می‌تواند مبنایی برای شکل‌گیری هویت قومی باشد.  برساخته‌های هویت قومی عمر بسیار کوتاه‌تری از برساخته‌های هویت ملی دارند. در سده معاصر برخی تلاش کرده‌اند که هویت‌های محلی و بومی را در مقابل هویت ملی قرار بدهند و هویت‌های قومی را به سمت ملت شدن سوق بدهند. اما به خودی خود هویت‌های محلی در ایران به دلایلی لزوما در مقابل هویت ملی قرار نمی‌گیرد. یکی از این دلایل این است که عناصر سازنده هویت‌های محلی و حتی قومی در ایران عموما رنگ و نماد ملی، تاریخی و ایرانی دارند. در حوزه کردی بسیاری از عناصر که هویت کردی را می‌سازند مانند زبان و رسوم و سنن کردی مانند نوروز بخش عظیمی از اینها آداب و زبان‌های ایرانی و تمدن ایرانی است. به‌طور مثال در ترکیه می‌بینیم که چند دهه بر سر این موضوع مناقشه بود تا به مردم کرد در ترکیه این اجازه داده شود که جشن نوروز را برپا کنند. پس لزوما همه این عناصر نمی‌توانند در مقابل هویت ایرانی قرار بگیرند مگر تحت‌تاثیر گفتارهایی که خارج از مرز‌های کشور وارد ایران می‌شوند؛ برخی از تلاش‌هایی که نشان از ناکارآمدی نظام سیاسی ما در اداره عادلانه و خردمندانه و مشارکت‌طلبانه کشور داشته است و به عبارتی این ناکارآمدی می‌تواند زمینه ورود این گفتار‌های قوم‌گرایانه به داخل کشور شود.  فراموش نکنیم بر اثر شکل‌گیری بحران کردستان در اوایل انقلاب چندین‌هزار انسان از هموطنان ما اعم از این‌که متعلق به کدام طرف باشند کشته شدند یا بعد از بحران آذربایجان در دهه ۲۰ و بعد از ظهور فرقه دموکرات در آذربایجان خسارت بزرگی به تمام ایران وارد شد. درحال حاضر این تجارب تاریخی پیش‌روی ما است و بر این اساس به نظر می‌رسد که ما باید به مساله هویت ملی اهتمام بیشتری داشته باشیم و فراموش نکنیم که مرز‌های شرقی، غربی و حتی جنوبی کشور تحت‌تاثیر تحولات جدیدی مانند ظهور سلفی‌گری است که اینها تفسیر تندی از اسلام سنتی در حوزه‌های پاکستان و افغانستان و در عربستان و عراق با جماعت سیاسی‌شده داعش دارند که ممکن است مخاطراتی برای داخل کشور به همراه داشته باشد.

 

عدم توجهی که شما در چند دهه اخیر به آن اشاره کرده‌اید این موضوع در آینده چه آسیب‌هایی می‌تواند برای هویت ملی و همبستگی اجتماعی داشته  باشد؟

قطعا در هر دو سطح، یعنی سطح فراتر در هویت ملی و هم در سطح خرد‌تر در هویت‌های قومی و محلی بی‌توجهی‌ها می‌تواند زمینه برای رشد آن نوع گفتمان‌های ضد ایرانی را که در بالا مطرح شد فراهم کند. به عبارت دیگر هویت ملی می‌تواند تحت فشارهایی از بالا و پایین به شدت آسیب ببیند. یعنی تضعیف هویت‌های ملی به نفع هویت‌های قومی، محلی یا مذهبی شود یا این وضع می‌تواند به سود نگاه جهانی شدن باشد و درنهایت منجر به تضعیف هویت ملی برای آیندگان باشد. این بی‌توجهی افزون بر این‌که می‌تواند همبستگی اجتماعی را نشانه بگیرد موجب می‌شود که در حوزه‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی آثار مخرب فراوانی را شاهد باشیم و این هم‌سرنوشتی متحمل آسیب جدی شود. در این صورت به‌عنوان مثال دیگر نیاز‌های کشور به سمت تعریف یک الگوی مصرف معنا نمی‌دهد. یا وقتی ما با بحران آب مواجه باشیم و همبستگی ملی وجود نداشته باشد دغدغه‌ای برای این‌که همه با هم کمک کنیم تا بر مشکل فائق آییم از دست می‌رود. سرمایه و اعتماد اجتماعی به شدت آسیب می‌بیند و مشارکت اجتماعی تحت تاثیر همین متغیر‌ها آسیب می‌بیند و هم اینها دست به دست هم می‌دهد تا به سمت ازهم‌گسیختگی روابط اجتماعی و گاه تقابل گروه‌های مختلف که سال‌ها و سده‌ها کنار هم زیسته‌اند برویم.

 

ما از آسیب‌ها صحبت کردیم ولی چه راهکارهایی می‌توان برای تقویت هویت ملی و همبستگی اجتماعی انجام داد؟

به نظر من در ابتدا کشور باید راهبرد اصلی خودش را در قبال هویت ملی تعریف کند. این مهم‌ترین کاری است که امروز نیاز جامعه ایران است. راهبردی که به ما کمک می‌کند هدف‌گذاری کنیم و برمبنای این اهداف راهکارهایی را برای تعمیق همبستگی ملی تعریف کنیم. در مرحله بعد مهم‌ترین ابزار ما برای تقویت هویت ملی رسانه‌ها و نظام آموزشی است.  در این دو حوزه نیاز به  تجدیدنظر اساسی است تا فضا در رسانه‌های عمومی به سمت بحث و بازبینی مباحث مرتبط با هویت ملی پیش رود و این باید در حوزه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به بحث گذاشته شود. در کتب درسی تاکید بیشتری باید روی این حوزه‌ها شود. از ابتدای دوره‌های آموزشی باید فضایی برای آموزش «هویت ملی» درنظر گرفته شود. همچنین در منابع آموزشی آن بخشی را که مربوط به اقوام یا گروه‌های محلی و سهم‌شان در اعتلای فرهنگ ملی و برآمدن هویت ملی است باید برجسته‌تر شود و نخبه‌های جای‌جای ایران و سهم‌شان در اعتلای نام ایران باید پاس داشته شوند. درکتب درسی، قهرمانان ملی باید مورد توجه بیشتری قرار بگیرند و در کتب درسی جایگاه درخوری پیدا کنند. اقوام و مناطق مختلف کشور و گروه‌های مختلف زبانی و مذهبی باید حضورشان را در جای‌جای فرهنگ و رسانه‌های کشور ببینند. از طرف دیگر مسئولان کشور باید به محرومیت‌ها توجه کنند، این حق همه مردم ایران است که از مواهب توسعه پایدار و موزون برخوردار شوند. در غیراین صورت این وضع زمینه‌ساز استفاده از ابزار توسعه‌نایافتگی برای تقویت قوم‌گرایی است و از همین‌رو باید توجه بیشتری به رشد اقتصادی و فرهنگی در این مناطق شود تا ما بیش از پیش احساس هم‌سرنوشتی را داشته باشیم تا راه برای توسعه پایدار فراهم شود. همچنین گسترش مشارکت سیاسی و تلاش برای بسط آزادی‌های مدنی و رفع موانع مشارکت سیاسی هم در دستور کار نهادهای ذیربط باشد تا همه ایرانیان بتوانند در تعیین مقدورات کشور ایفای نقش جدی داشته باشند. در چنین شرایطی است که همه ایرانیان به گذشته تاریخی و تمدنی‌شان خواهند بالید و افق‌های تازه‌ای برای تعالی و توسعه کشور هویدا خواهد شد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه