سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی ایران پژوهی کالبد شناسی ملت - نهاد و اندام، نه قشر و طبقه

ایران پژوهی

کالبد شناسی ملت - نهاد و اندام، نه قشر و طبقه

دکتر هوشنگ طالع

در بدن هر موجود زنده، یاخته‌ها بر پایهٔ وظیفه‌ای که دارند، دسته بندی یا طبقه‌بندی می‌گردند. یاخته‌ها، با وجود اختلاف در وظیفه،‌ از نظر کلی یعنی قرار گرفتن در نظر بدن، از حقوق یکسان برخوردارند. یکسان تغذیه می شوند. البته با توجه به نوع وظیفه، مواد مورد نیاز را دریافت می‌دارند.

افراد نیز در درون ملت (به عنوان یک موجود زنده) بر پایهٔ وظیفه دسته‌بندی می شوند؛ اما از نظر حقوق  فردی و اجتماعی باید از کمال عدالت برخوردار باشند. البته میان یاخته‌های بدن و یاخته های جامعه (انسان)، تفاوت آشکاری وجود دارد.

یاخته های بدن، محکومند تا پایان زندگی در دسته و یا وظیفهٔ خود باقی بمانند؛ در حالی که یاخته‌های جامعه (افراد) مختارند که با ابزار لیاقت، ‌کسب دانش و مهارت و نیز کوشش بیشتر وظایف دیگری به عهده گرفته و در بافت‌های اجتماعی،‌ تغییر مکان و تغییر موقعیت دهند. البته موازین عدالت اجتماعی باید شرایط و امکانات مساوی را برای همهٔ افراد یک جامعه فراهم سازد. این امر تنها با استقرار یک دولت ملت‌گرا و باورمند به آرمان ملت‌گرایی، امکان پذیر خواهد بود. زیرا دولت ملت‌گرا، ملت را به عنوان یک موجود زندهٔ در حال تکامل می‌شناسد و افراد را یاخته های این بدن می‌داند.

از نظر کسانی که جامعه را در حال سکون بررسی می‌کنند و تابع ذهنیات هستند، جامعه از قشر و طبقه تشکیل یافته است. این گروه فاقد امکانات شناخت دلیل ایجاد نهادها و اندام‌های اجتماعی می‌باشند؛ اما در مکتب ملت‌گرایی و به باور کسانی که جامعه را در حال جنبش و به صورت موجودی زنده و در حال تکامل می‌شناسند، از پیوستن و همکاری افراد «نهاد»ها و ازمجموعهٔ نهادهایی که خویش‌کاری (وظیفه) همانندی انجام می‌دهند «اندام»های اجتماعی پدید می‌آیند. در این جا نیز به مانند یک موجود زنده هر «اندام» خویش‌کاری و نقش ویژه‌ای را ایفا می‌کند؛ البته در این میان ممکن است که کسانی، مجموعه‌ای از نهادها و یا اندام های اجتماعی را به عنوان «طبقه» توجیه نمایند؛ اما هرگز این طبقات در حال ستیز با یکدیگر نیستند.

دریک بدن سالم، هیچ عضو و اندامی مزاحم عضو و اندام دیگر نیست؛ بلکه مکمل و موید آن است. در پیکرهٔ ملت نیز «فرد» درحکم یاخته‌های جامعه می‌باشد. گروه‌هایی که بر پایهٔ نوع کار و وظیفه به یک دیگر همانندی و نزدیکی دارند «بافت» های این کالبد یا پیکره را تشکیل می‌دهند. دسته هایی که وظایف مشخصی را انجام می دهند «اندام»های این پیکره می‌باشند.

در چنین نظمی، همگان از حقوق برابر برخوردارند  و می باید امکان آموزس، کار و کوشش، رشد و نمو برای همهٔ افراد به گونهٔ یکسان، فراهم باشد.

از سوی دیگر، هر فرد باید بداند که جزیی از پیکرهٔ بزرگ ملی است و مهم ترین نقش وی انجام وظیفه در برابر ملت است.

با توجه به قوانین حیات ملت، هیچ فردی را بر فرد دیگر، برتری نیست. در نظام بدن نیز هیچ یاخته ای بر یاخته دیگر، برتری ندارد؛ اما خویش‌کاری یاخته ها متفاوت و گوناگون است. مجموعه‌ای از یاخته ها که تشکیل بافت های بدن را می دهند، امکان تجلی نظام هستی بدن را امکان پذیر می سازند.

اما برخی می کوشند از طبقه و قشر چنان سخن گویند که گویا از گروه‌های دشمن و یا از مفاهیم عینی «تضاد» ‌گفتگو می‌کنند. این گونه سخن گفتن، نشانهٔ عدم درک و پیروی از روش های بررسی علمی در مورد جامعه است. در این شکل از بررسی «ملت» در حال زندگی حرکت مورد بررسی قرار نمی‌گیرد؛ بلکه مقطعی از ملت  یعنی مردم (آن هم در حال سکون) مورد توجه است.

 تنها در این گونه برداشت از مساله، اقشار و طبقات به چشم می خورند؛ اما اگر همین مردم را در حال حرکت و زندگی در نظر آوریم، در می یابیم مردمی که امروز در سرزمینی زندگی می‌کنند، دنباله و ادامهٔ حرکت مردمی هستند که در گذشته در این سرزمین زندگی کرده اند. از سوی دیگر، مردم امروز می روند تا مردمان فردا را بسازند.

بدین سان، طبقه وقشر نیز اگر در حال زندگی و حرکت بررسی شود «نهاد» و«اندام»ی خواهد بود از پیکرهٔ شکوهمند ملت، با رسالت‌ها، ‌نقش‌ها و خویش‌کاری‌های معلوم و مشخص. از بررسی حیات و بیولوژیک جامعه به شناسایی ملت و قوانین زیستی آن دست می‌یابیم.

پس، شناخت قوانین حیاتی ملت وآگاهی بر علم ملت گرایی،‌ برای «فرد» یک رشته و ظایف نیزمشخص کرده و رابطهٔ او را در برابر دیگر افراد جامعه روشن می کند. در این راستاست که مفهوم عدالت اجتماعی و رعایت حقوق فردی،‌ شناخته می شود.

 ملت دارای اصالتی خارج از قراردادها و چیزهایی است که ساخته و پرداختهٔ ذهن ماست. علم ما در زمینهٔ ناسیونالیسم (ملت گرایی) باید به دنبال این حقیقت بزرگ روان شود. علم ما قالب اصلی نیست. علم ما به مانند چراغی است که در پرتو آن، می‌توان مجهولات را دربارهٔ ملت روشن کرد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید