سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی زیست بوم دست‌اندازی به طبیعت تا کجا؟

زیست بوم

دست‌اندازی به طبیعت تا کجا؟

برگرفته از روزنامه اطلاعات

یاد و خاطره زنده‌یاد پیمان گودرزی (کوهنورد گمنام) خوش که همیشه یک کیسه نایلونی دستش بود و در مسیر خود، دایم خم می‌شد و آشغال‌ها را از دامنه کوه‌ها جمع می‌کرد و در پاسخ به من که: «تو را چکار، تو که نریختی...» می‌گفت: «من روزی از این کوه‌ها پرت می‌شوم و نمی‌خواهم پیکرم را روی زباله‌ها بیابند!»

در طبیعت، زمین را به جای سبزه، زباله پوشانده است! این منظره چشم‌آزار طبیعت دور و بر همه شهرهاست که باید از خود پرسید چرا هربار در بازگشت از دشت و دمن، آشغال‌ها را به همراه آموخته‌ها و درس‌های پاکیزگی خود در طبیعت جا می‌گذاریم؟

هنگامی که امسال در یک روز بارانی به جنگل گیسوم (تالشان) رفتم، از دیدن انبوه آشغال، یاد طرحی از خودم افتادم که در سه صحنه، خانواده‌ای را نشان می‌دهد که با کوله‌باری خوردنی به طبیعت می‌روند و هنگام بازگشت، کوهی از زباله در پشت‌سرشان جا می‌گذارند و موقعی که در خانه خویش را باز می‌کنند، همه آن آشغال‌ها را در اتاق پذیرایی خود می‌بینند!

این صحنه برای هرکس تکان‌دهنده و شوک‌آور خواهد بود که پا به خانه‌اش بگذارد و با تلی از پاکت‌های سیگار، قوطی‌های نوشابه، کیسه‌های نایلونی، غذاهای نیم‌خورده، پوست میوه، دستمال کاغذی، ظروف پلی‌اتیلن، ته سیگار، پلاستیک، کارتن‌‌های پاره، استخوان‌های مرغ و پوست تخم مرغ مواجه شود؛ اما هیچیک از ما از دیدن این‌ها در طبیعت دور و بر خود شگفت‌زده نمی‌شویم در حالی که طبیعت، خانه نخست همه ماست.

البته طبیعت، مهمان‌نوازتر و بزرگوارتر از این حرف‌هاست که آشغال‌هایمان را ـ که در خانه‌اش جا گذاشته‌ایم ـ برای ما پست کند. طبیعت پذیرایمان می‌شود و کثیف‌کاری (رویم نشد بگویم کثافت‌کاری) ما را تاب می‌آورد و به رویمان هم نمی‌آورد. اما کاش از این همه بزرگواریش سوءاستفاده نمی‌کردیم و یا ویرانگری‌های ما، تنها به همین زباله‌ریزی‌ها ختم می‌شد.

 

آواهای آزارنده

اره برقی‌ها ریشه صدها چنار کهنسال در جنوب تهران را به بهانه افزایش پهنای جاده «احمدآباد مستوفی» قطع می‌کنند و پیمانکار تازه پی می‌برد که درختان در مسیری اشتباه، بریده شده‌اند! این خبرها و دیگر خبرهای ناگوار از این دست، دل هر انسانی را به درد می‌آورد، چه رسد دل دوستدار محیط‌زیست را.

دوستدار محیط زیست شب‌ها کابوس غرش اره برقی می‌بیند که به جان درختان بی‌زبان افتاده‌اند.

دیدن هر زخمی وی را یاد زخم‌های پیکر رنجور طبیعت می‌اندازد. اینک آوای هر انفجاری و یا غرش لودر و بولدزری و یا چکش مکانیکی، خواب از چشم‌اش می‌پراند و آرامش‌اش را برهم می‌زند. هر ماشین سنگینی وی را یاد تخریب رودخانه‌ها می‌اندازد؛ در روز نیز گذر انبوه کامیون‌های ماسه و شن‌کش از محور جاده‌ها، نفس‌اش را تنگ می‌کند و او را دلنگران ماهیانی می‌سازد که دیگر جایی برای تخم‌ریزی نمی‌یابند. فصل آن رسیده که باور بیاوریم حیات‌وحش، بی‌پناه شده است، از دشت و جنگل رانده شده است و راهی نیز به روستا و شهر ندارد.

 

تنوع زیستی ایران

انگار سخن مردم کوچه که «هرچه داراتر، بریز و بپاشتر» در مورد ما مصداق دارد. ولی مبادا روزی که چشم باز کنیم و تنها کویر ببینیم و دریابیم همه اطراف‌مان را ماسه پوشانده است. زیرا انسان با تخریب زیستگاه خود، نه سود، که شنزار درو خواهد کرد.

کشور ما به لحاظ تنوع زیستی، در جهان در بالا و در صدر ایستاده است؛ ولی به لحاظ حفظ این پدیده‌ها، در واپسین و در زیرترین قرار دارد. این گرفتاری از آن‌روست که شاید نمی‌دانیم گیاه پایین‌دست را درخت بالادست حفظ می‌کند، یا بسیاری از گیاهان در پناه درختان می‌زیند و اگر درختی نباشد، گیاهی هم نخواهد بود. یا می‌سوزد یا بسترگاه‌اش (خاک بارور) را سیل با خود می‌برد.

ما که در پدیدآمدن جنگل‌ها هیچ نقشی نداشته‌ایم، چرا به خود اجازه می‌دهیم که در نابودیش نقشی داشته باشیم. آیا از وجودشان ناخوشنودیم؟ نابخردی نیست آنچه را که در فرایندی پیچیده و رو به تکامل و به درازای میلیون‌ها سال پدید آمده است، یک‌شبه بر باد دهیم، با توجه به این که بازسازی آنها ـ تازه اگر ممکن باشد ـ نیاز به فرایندی چندمیلیون ساله دارد.

در کنار نابودی جنگل، نابودی کانی‌ها را گواهیم. زیستگاه خرس‌های قهوه‌ای، گرگ‌ها و مار‌‌ها از آنها ستانده شده است. کبک‌ها و قوچ‌ها و گربه‌های جنگلی و کوهی رمانده شده‌اند. به زردی گراییدن سرسبزی‌ها، سمی‌شدن آب‌های رویی و زیرزمینی، پاشش اکوسیستم، خشکیدن گیاهان دارویی، ویرانی چراگاه‌ها، خشک‌شدن چشمه‌سار‌ها، تغییر اقلیم، هراسانی پرندگان و جانوران بومی، کاهش محصول کشاورزی و دامپروری از پیامد‌های بهره‌برداری آزمندانه از کانی‌ها و رودخانه‌هاست.

 

نابرابری‌های اجتماعی

بسیاری را باور بر این است که ویرانی زیست محیط، بیش از هرچیز برآمده از نابرابری‌های اجتماعی است؛ و دوم نبود آگاهی‌های همگانی، که نشانگر غفلت از کارهای فرهنگی درازمدت است.

اصغر یارا نگهبان، کارشناس محیط زیست و جنگل، در این باره می‌گوید: ویرانی فزاینده محیط‌زیست و منابع طبیعی، از چالش‌های جهانی و بیشتر گریبانگیر جهان سوم است. مصادیق پیامدهای این بحران ـ بر آمده از کنش‌های نادرست انسانی در طبیعت ـ نابودی جنگل‌ها، چراگاه‌ها، فرسایش شدید خاک، پایین‌رفتن تراز آبخوان‌ها، افزایش دمای زمین و بیابان‌زایی است.

این کارشناس در گفت‌وشنود با روزنامه اطلاعات می‌افزاید: در ادامه غفلت‌ها، بستگی سلامت روحی و جسمی مردم با طبیعت و جنگل‌ها روشن نشده است. مردم روشن‌اند که جنگل‌ها پیشگیرنده توفان گرد و خاک و سیل است و تغذیه و تصفیه آبخوان‌ها را به دوش می‌کشد، هستی گونه‌های گیاهی و جانوری بسته به وجود جنگل است، ولی نمی‌دانند تنفسگاه شهری نیز به وجود جنگل‌ها بستگی دارد.

به باور یارا نگهبان، مردم خود باید رهبان جنگل‌ها باشند مردمی که در پیشینه‌شان (در دوره کوروش هخامنشی) سازمان جنگلداری وجود داشت. به گفته این کارشناس باید توجه داشته باشیم که بیش از نیمی از اقتصاد کشور به نفت وابسته است و اگر منابع طبیعی هم از میان برود، این وابستگی فزونی خواهد یافت.

مهندس یارا نگهبان با اشاره به این که اینک بسیاری از گیاهان دارویی (400 گونه) به سبب بریده‌ شدن درختان جنگلی در آستانه نابودی قرار دارند، می‌افزاید: این در حالی است که میلیاردها انسان هنوز متکی به پزشکی سنتی و داروهای گیاهی خودرو هستند.

وی سپس به آسیب‌پذیری رودخانه‌ها اشاره می‌کند. او معتقد است: بیشترین آسیب را به رودخانه‌ها پس از پسابهای صنعتی، برداشت شن و ماسه وارد می‌آورد. نظارت اندک بر محدوده قابل برداشت و ابزار ضعیف ملزم‌سازی پیمانکاران به تعهداتشان، پیامدی جز افزایش میزان این آسیب‌پذیری ندارد.

به گفته وی، هر فعالیتی باید در محدوده سینه‌کاری و در راستای حفظ گونه‌های گیاهی و جنگلی انجام شود. بهره‌برداران کانی‌ها نباید از قلمرو معینی پیشروی کنند و پس از برداشت باید زمین را نهال‌کاری کنند، که کمتر این کار را می‌کنند. مجوزها نیز معمولا برای برداشت روباز و پلکانی است که به این نیز کمتر توجه می‌شود و پیامدش، سرایت رسوب و تیرگی و گل‌آلودگی رودخانه‌هاست.

افزون بر این‌ها، براده نمک و آهک سنگ‌های معدنی با بارش برف و باران به چرخه آب راه می‌یابد و به آلودگی آن می‌انجامد و در نهایت دامداری و بخش کشاورزی و گیاهان مورد استفاده زنبورداری را در تهیه آب سالم، دچار مشکل می‌کند.

این کارشناس در مورد بخش کانی‌های کوهی نیز می‌گوید: برداشت از کانی‌های سنگ و خاک نیز باید با نگاه به اکوسیستم انجام شود تا آسیب وارده به «دست‌نخوردگی» منطقه، اندک باشد.

وی با این گوشزد که لحاظ کردن هماهنگی‌‌های گوناگون کارساز خواهد بود می‌گوید:

ـ اشتغال‌زایی را تنها نباید در فعالیت کانی‌ها جست. بد نیست به توسعه بخش‌های دیگر مانند دامداری، کشاورزی و گردشگری نیز پرداخته شود. یکی از کشورهایی که نه نفت دارد و نه سنگ‌آهن و جنگل و الماس و طلا، تایوان است.

کشوری صخره‌ای و بدون زمین قابل کشت و دوره شده از توفان‌های دریایی که برای ساخت‌وساز نیز کانی در اختیار ندارد و نیازمند شن و ماسه چین است.

این کشور، بالندگی اقتصادی خود را تنها وامدار کار زیاد و اندیشه کاونده و خلاق 23 میلیون تایوانی است.

 

نفرین دامنگیر انسان

درخت، شمایی از انسان دارد، همچو او زاده می‌شود، می‌زید، پیر می‌شود و می‌میرد. باید به درخت مجال داد که مانند انسان به مرگ طبیعی بمیرد. بی‌گمان پیامد میراندن درخت، نفرینی است که دیر یا زود دامن انسان را می‌گیرد.

همانگونه که می‌توان از شمارش شیارهای یک درخت، پی به عمر آن برد، می‌توان با شمارش درخت‌های بریده شده نیز به بزرگی و کوچکی سیل‌هایی که در آینده در خواهد گرفت، پی برد. ریشه سیل امسال گیلان نیز در ویرانی منابع طبیعی منطقه قابل مطالعه است.

یارا نگهبان در این باره می‌گوید: سیل، پیامد قطع درخت است و روند تصاعدی را در شمار سیلاب‌های هر سال می‌توان دید. هنگامی که چراگاه‌ها ویران و پوشش گیاهی ناپدید می‌شود، زمین زمخت و غیرقابل نفوذ شده و دیگر زنده نیست تا تشنه باشد و باران و برف را پذیرا باشد.

در پی آن چشمه‌ها و آبخوان‌ها نیز بی‌آب می‌مانند و سیل، خاک بارور را می‌شوید و سدها را می‌انبارد.

وی می‌افزاید: هر سال میلیون‌ها متر مکعب خاک بارور کشورمان به سبب فرسایش شسته و هزاران هکتار کشتزار سترون می‌شود.

ویرانی سازه، خانه و کاشانه قابل ترمیم است و زخم‌ها قابل مرهم؛ ولی آسیبی که به خاک و سرزمین و اقلیم وارد می‌آید، جبران‌ناپذیر است. پیشینه یک سانتیمتر از خاک باروری که در اختیار داریم، به بیش از 300 سال پیش بر می‌گردد و شسته شدن چند سانتیمتر آن، حاصل کشاورزی را رو به نصف می‌برد.

این کارشناس محیط زیست با بیان این که میزان فرسایش خاک در اروپا تنها 5/0 تن در سال است، می‌گوید: در حالی که نمودارها بیش از 10 تن در هکتار، فرسایش خاک ایران را نشان می‌دهد و همه این میلیون‌ها مترمکعب رسوب در پشت سدها تلنبار می‌شود و سرمایه‌گذاری‌ها را نیست می‌کند و سیستم‌های آبیاری را فلج می‌سازد.

 

دامنه ویرانی

مهندس یارا نگهبان سپس به نابودی جنگل‌های بلوط در چهار محال و بختیاری اشاره می‌کند که دامن می‌گسترد. وی می‌گوید: بخشی از این لغزش را باید به پای ساخت سدها نوشت و بخش دیگر متوجه مردمی ساخت که برای تامین گرمایش و سوخت خود، ناچار از مصرف شاخ و برگ درختان‌اند؛ و بخش سوم پیامد بهره‌برداری صنعتی است. بدبختانه اینک منابع طبیعی ما به‌گونه‌ای ناپایدار در بخش صنعت، مورد بهره‌برداری است.

 

گیاهان دارویی

صدها گیاه دارویی در آستانه نابودی قرار دارند که نگرانی پژوهشگران را برای درمان بیماری‌ها در آینده برانگیخته است.

آنان می‌گویند چه بسا گیاهان درمانگر بیماری‌هایی مانند سرطان و «اچ.آی.وی» پیش از کشف، نابود شوند. نابودی این گیاهان حتی تولید داروهای شیمیایی با خاستگاه گیاهی را نیز دچار مشکل می‌کند.

برخی گیاهان دارای «هونوکیول» نیز که در پزشکی سنتی چین برای درمان سرطان‌ و جلوگیری از بیماری قلبی به کار می‌رود، در این شمار قرار دارد.

***

هر کس کودکی به دنیا می‌آورد باید در اندیشه کاشت درختی برای او باشد، زیرا هر انسان نیازمند 10 درخت است. اگر آگاهی اجتماعی افزایش یابد، هر انسان، درختان را به چشم فرزندان خویش خواهد دید. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که یک راه جلوگیری از ویرانگری در طبیعت و رهبانی از محیط‌زیست و پالودن طبیعت از زباله و آلودگی، آگاهی‌‌های عمومی است.

منابع طبیعی یک کشور بزرگترین اندوخته برای آیندگان است و پیشرفت و توسعه پایدار در گرو رهبانی از منابع طبیعی و جنگل‌هاست. هرکس به شکل فردی یا گروهی می‌تواند در حفظ منابع طبیعی بکوشد. برای نمونه از انداختن ته سیگار روشن و یا باتری‌ در جنگل و چراگاه‌ها خودداری کند، از روشن‌ کردن آتش در مراتع و جنگل‌ها بپرهیزد، به کودکان خود بیاموزد که روی تنه درختان یادگاری ننگارد و به زخمی‌کردن تنه درختان نپردازد. با کبریت و فندک بازی نکند و یا در مواجه شدن با رویدادهایی مانند آتش‌سوزی و یا تخریب، به سامانه تلفنی 09696 (یگان حفاظت منابع طبیعی) زنگ بزند.

آزمندی معنی‌ای مگر ایجاد سازه و گسترش باغ و کشتزار در منابع طبیعی ندارد و بریدن درختان برای مصرف سوخت و ساختمان‌سازی، در ادامه نابودی این منابع است. آن چه که بر دوش مردم قرار دارد، این است که با کاهش مصرف گوشت قرمز خود، موجب کاهش چرای بی‌رویه و بیرون از ظرفیت چراگاه‌ها شوند و از ورود دام بیشتر به قلمرو جنگل‌ها پیشگیری کنند، زیرا یکی از راه‌های ویرانگری چراگاه‌ها و جنگل‌ها، از مسیر تولید گوشت قرمز می‌گذرد.

ع. درویشی

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه