نگاه روز
دالان سیونیک، و درسی از خسرو انوشیروان
- نگاه روز
- نمایش از جمعه, 21 ارديبهشت 1403 19:51
دکتر علی علی بابایی درمنی
در روزهای نخستین مهر ۱۴۰۲، رجب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، در اظهاراتی تاملانگیز، از دریافت نشانۀ (سیگنال) مثبتی از سوی ایران، برای گشایش مسیری که نخجوان را به باکو وصل میکند، خبر داد («ادعای تازه اردوغان دربارۀ کریدور زنگزور»، خبرگزاری فارس). به نظر میرسد که باید تحلیل نویسندۀ روزنامه کیهان را پذیرفت که اظهارات اردوغان ترفندی برای فریب دادن طرف ارمنی است («واکنش کیهان به طرح اردوغان دربارۀ کریدور زنگزور»، خبرگزاری الف)، زیرا به نظر میرسد که برخی از غربگرایان در ارمنستان چندان انگیزهای برای ایستادن در برابر ترکیه به عنوان یکی از اعضای پیمان ناتو را ندارند، و اردوغان در تلاش است از موضع ضعیف آنها سوءاستفاده کند.
با این حال به نظر میرسد که اردوغان انگیزههای دیگری از بیان این اظهارات داشته است؛ شاید منظور او از نشانۀ (سیگنال) مثبت از سوی ایران، در واقع نشانۀ مثبت از سوی برخی از قومگرایانِ ایرانی بوده که گشایش دالان سیونیک را در راستای تقویت اهداف پانترکیشان میدانند. گذشته از آن، این احتمال هم وجود دارد که شاید اردوغان خودش «گیرندۀ» آن نشانه (سیگنال) نبوده، و در عوض «فرستندۀ» نشانه، به ستون پنجم خود در ایران بوده است. در واقع قومگرایان ایرانی با نشان دادن «درِ باغِ سبز»ی از منافع ادعایی و دروغین اقتصادی که از گشایش دالان سیونیک برای ایران حاصل میشود، به خیال خام خود میخواهند تا این آمادگی ذهنی را در مردم و تصمیمسازانِ ایرانی به وجود آورند تا ایران در برابر گشایش دالان سیونیک مخالفت نکند.
در این میان نادر صدیقی، علیرغم توصیه های همۀ مقامات عالی رتبۀ سیاسی ایران در زیان های گشایش دالان سیونیک، بیش از همه در موافقت با گشایش این دالان «جامهدرانی» کردهاست. او از سویی کوشیده تا با القاء منافع اقتصادیِ دروغینی که از گشایش دالان سیونیک نصیب ایران خواهد شد، ایرانیان را فریب دهد: « نه علیف و نه پوتین و نه اردوغان هیچیک، احیای راه آهن باکو- نخجوان را به معنای طرد ایران از این شبکۀ توسعه محسوب نمی کنند و برعکس از راه آهن و خطوط مواصالتی مذکور پلی می زنند به یک شبکۀ مواصلاتی وسیع تر در سطح سه جمهوری قفقاز و سه کشور همسایه، چرا باید گفت آنچه که تورانیان را به هم متصل می کند ایرانیان را جدا می کند؟ از چه چیزی؟ از مناقشۀ قره باغ؟ اگر این مناقشه ۳۰ سال دیگر استمرار یابد چه چیزی عاید منافع ملی خواهد شد؟» (نادر صدیقی، قطار دوستی قفقاز عصر شوم ترکمانچای را پشت سر خواهد گذاشت، ص [۱۳- ۱۴]) و از سویی دیگر، صدیقی می کوشد که ایرانیان را از ایستادگی در برابر گشایش این دالان بترساند: «این بازی حاصل جمع صفر که ناسیونال- فاشیست ها میان اتصال مثال باکو نخجوان قارص و انفصال برقرار می کنند کمترین خللی در شکل گیری توسعۀ منطقه ای به وجود نخواهد آورد و فقط سیمای ایران را در نزد افکار مردم مسلمان آنسوی ارس مخدوش خواهد کرد و این دقیقا مطلوب لابی های جنگ افروزی است که در این ۳۰ سال در کرسی های صلیبی خود در کنگرۀ آمریکا و فرانسه تنور مناقشۀ قره باغ و ماشین اشغالگری و آواره سازی را سوخت رسانی کرده اند».(همان، ص [۱۴]) و سرانجام با بهره گیری از روش قدیمی «پانترک ها»، کوشیده تا هر تلاشی را برای دفاع از یکپارچگی سرزمینی ایران به پادشاهی خواهان پیوند بزند: «در اینسوی خط، در اردوی ناسیونالیسم ایران – شاهی، قطارستیزها می گویند خط اتصال میان ترکیه و آسیای میانه که از نخجوان و خاک ارمنستان می گذرد، در نقطۀ تلاقی با آسیای میانه، «رویای پان ترکیستی توران» را محقق خواهد ساخت. آنها به این ترتیب سعی می کنند با توسل به یک درک عقب مانده از ناسیونالیسم، ماشین دپیلماسی همسایگان را متوقف کنند». (همان، ص [۴])
صدیقی در جای دیگر از لزوم بازگشایی مسیری از ایران برای پیوندزدن جهان ترک! سخن گفته است، تو گویی تاکنون ایران از رفت و آمد میان نخجوان و باکو جلوگیری کرده است. این بار نیز صدیقی تهدید کرده که در صورت ایستادگی در برابر اتحاد جهان ترک (پان ترکیسم) ایرانیان نصیبی جز شکست نخواهند داشت؛ گویی در جبهۀ آنها ایستاده و شکست ایرانیان را آرزو می کند: «ایران امروز نباید هویت خود را به شکل «سد» و حائل این و آن بازنمایی کند. ایران، نه تنها نباید رسالت خود را در سدبودگیِ ضدترکی و ضدعثمانی تعریف کند بلکه باید با الهام از هستی تاریخی و تمدنی خود «پل بینافرهنگی» و «نقطۀ درهم جوشی شرق و غرب و شمال و جنوب» باشد و کمک کند قفقاز نیز در کلیت آذری و گرجی و ارمنی خود و در پیوند با روسیه و ترکیه، به نقطۀ اتصال شرق و غرب تبدیل شود. قرائت ناسیونال- فاشیستی از هویت ملی، از خلال بازنمایی هویت کشورمان به مثابه «سد ضدترکی» در حقیقت باری چنان سنگین و چنان تحملناپذیر بر این «سد» تحمیل میکند که فرجامی جز شکست و سدشکنی ندارد. » (نادر صدیقی، «فارسهای سفید یک بار دیگر از قطار صلح و توسعۀ منطقهای جا ماندند»، خبرگزاری مشق نو).
اما در واقع زیانهای بسیاری از گشایش دالان سیونیک به اقتصاد ایران خواهد رسید که قومگرایان برای شنیدن آن گوش شنوایی ندارند. از جملۀ این زیانها می توان به این موارد اشاره کرد :
وابستگی باکو به تهران برای برقراری حمل و نقل با نخجوان کاهش مییابد. دالان سیونیک همچنین راه ارتباطی داخلی باکو و ترکیه خواهد بود. بخش مهمی از تجارت ترکیه با آسیای میانه به ترانزیت با کامیون از طریق روسیه و ایران وابسته است. سالانه ۴۳ هزار کامیون ترکیهای از ایران به آسیای میانه میروند و با افتتاح دالان سیونیک، آنکارا جایگزین و میانبر جدیدی برای تجارت با آسیای میانه خواهد داشت. باکو ۱۵ درصد از ۳۵۰ میلیون متر مکعب گاز ارسالی از طریق ایران به نخجوان را به عنوان هزینۀ تراگذری (ترانزیت) پرداخت میکرد. با گشایش دالان سیونیک ، ایران این سود را از دست میدهد. قرارداد فروش گاز میان ترکیه و ایران در سال ۱۹۹۶م به امضا رسید و بر اساس آن قرارداد، ترکیه سالهاست که از ایران گاز خریداری میکند. با گشایش دالان سیونیک ترکیه میتواند گاز ارزان از باکو خریداری کند. همچنین پروژۀ خط لولۀ گاز از ترکمنستان از طریق ایران به ترکیه و سپس به اروپا در سال ۲۰۱۷م به دلیل اختلافات مالی متوقف شد. ترکمنستان اکنون میتواند این گاز را از راه باکو به اروپا برساند. در این میان احتمال دارد، راه اندازی پروژۀ خط لولۀ ترانس خزر با حمایت آمریکا دوباره مطرح شود. این خط لوله که از ترکمنباشی تا باکو امتداد خواهد داشت با خطوط لولۀ موجود که از باکو، گرجستان و ترکیه میگذرد، در صورت گشایش دالان سیونیک ادغام خواهد شد. («تبعات اقتصادی کریدور «زنگزور» چیست؟»، روزنامۀ آرمان شرق، ۱۴ شهریور ۱۴۰۲)
با وجود این تحرکات ایرانستیزانه، خوشبختانه در ایران عزم راسخ ملی برای جلوگیری از تغییر مرزهای بینالمللی وجود دارد. در اینجا یادآوری درسی از تاریخ کهن ایران خالی از لطف نیست : در سال ۵۶۹ م، امپراتوری گوگ ترکها (حک: ۵۵۲- ۷۴۴م)، که در میانۀ سدۀ ششم میلادی در شمال شرق ایران تاسیس شده بود، سفیری برای ایجاد ارتباط با بیزانس به آن سرزمین گسیل کرد. شاید فرمانروای گوگ ترکها، ایستمی [۱]، در پی آن بود که متحدی قدرتمند در غرب ایران ساسانی بیابد و بیزانسیها هم بی میل نبودند تا در شرق ایران آن روزگار که به هنگام پادشاهی خسرو انوشیروان در اوج قدرت بود، متحدی داشته باشند تا به وقت نیاز از دو سو به ایران هجوم بیاورند. در پی آن بازرگانان سُغدی [۲] که تحت حاکمیت گوگ ترکها قرار گرفته بودند از ایستمی خواستند تا تجارت ابریشم را با ایران آغاز کنند (مناندرِ محافظ [۳]، ص ۱۱). اینکه درست پس از برگشت سفیر ترکان از بیزانس، سغدیها به فکر تجارت ابریشم افتادند، این گمان را به ذهن میآورد که مقصد اصلی آنها برای تجارت ابریشم، نه ایران بلکه بیزانس بوده است که ابریشم در آنجا از محبوبیت و قیمت بیشتری در مقایسه با ایران برخوردار بوده است (رضا، ص ۹۵- ۹۷).
برای گشودن راه بازرگانی ابریشم، کاروانی از بازرگانان سغدی به رهبری شخصی به نام مانیاخ [۴] راه ایران را در پیش گرفتند و در تیسفون با خسرو انوشیروان دیدار کردند. به هنگام شنیدن درخواست سغدیها، یکی از شاهزادگان هپتالی[۵] (حک: ۴۴۰- ۵۶۰م) ، به نام کاتولف [۶] که سرزمینش از سوی ترکان اشغال شده بود و شناخت خوبی از ترکان و سغدیها داشت، به انوشیروان مشورت میداد. در نتیجۀ مشورت با کاتولف، انوشیروان بر آن شد تا ابریشمِ سغدیها را خریداری کند و در پیش چشمان متحیر آنها به آتش بکشد، تا به آنها بفهماند که خریداری برای ابریشم آنها در ایران وجود ندارد. اما این اقدام انوشیروان، ترکها و سغدیها را از تجارت ابریشم با بیزانس و ایران منصرف نکرد و آنها هیئت دیگری را به ایران فرستادند که آن هیئت نیز کاری از پیش نبرد. سرانجام سغدیها مجبور شدند تا ابریشم خود را از شمال دریای خزر به روم بفرستند که آن راه نیز از طریق اقوام زیرِ نفوذ ایران در قفقاز شمالی برای آنها ناامن شده بود (مناندرِ محافظ، ص ۱۱۳- ۱۲۷).
نقشۀ ایران در زمان شاهنشاهی ساسانی
مناندرِ محافظ (ص ۱۱۳) دلیل مخالفت انوشیروان با گشودن راه بازرگانی ابریشم برای بازرگانان سغدی را نگرانی او از جاسوسی سغدیها برای گوگ ترکها دانسته است. با این حال میتوان دلایل دیگری را برای این مخالفت انوشیروان بر شمرد :
۱. امپراتوری گوگ ترک با فروش ابریشم به ایرانیان و بیزانس، از ثروت قابل ملاحظهای برخوردار میشد و ممکن بود با تجهیز سپاهی قوی تر به مناطق غربی خود یورش برد.
۲. همچنین امپراتور بیزانس می توانست با فروش ابریشم خریداری شده از گوگ ترک ها که در اروپا از محبوبیت بسیاری برخوردار بود به ثروتی هنگفت دست پیدا کند، که در این صورت توازن قوا در نقاط مرزی میان ایران و بیزانس به سود بیزانس بر هم می خورد.
۳. ارتباط بازرگانی میان امپراتوری گوگ ترکها و بیزانس و رد و بدل شدن هیئتهای سیاسی میان آن دو، به تحکیم روابط شان و برنامهریزی برای ضربهزدن به ایران می انجامید.
اینچنین بود که انوشیروان خطر تقویت اتحاد دو دشمن شرقی و غربی خود را با چشمپوشی از سود ناچیز تراگذریِ (ترانزیتِ) تجارت ابریشم میان بیزانس و امپراتوری گوگ ترکها از بین برد. در زمانۀ ما نیز هستند گندم نمایان جوفروشی که با نفاق و تزویر، از منافع خیالی ایران در برابر عدم مخالفت با گشایش دالان سیونیک سخن می گویند، ولی ما باید به مانند انوشیروان، در برابر گشایش راهی که از یک سو، صهیونیسم و پان ترکیسم و از سوی دیگر، ناتو را بر ضد ایران به یکدیگر پیوند میدهد، پایداری کنیم.
بیستم اسفند ۱۴۰۲
این نوشتار پیشتر در تارنمای ایرانچهر منتشر شده است.