پنج شنبه, 09ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی شعر خلیج فارس - سروده‌ی محسن محمودی ( آزاد قلم )

شعر

خلیج فارس - سروده‌ی محسن محمودی ( آزاد قلم )

 

ای آب نیلگون و گهربار کشورم‏

ای آخرین پناهم و مأوا و سنگرم‏

امواج تو تلاطم عشق است در دلم‏

ای عشق پر تلاطم و موج شناورم‏

ما خون خویش دردل جام تو کرده‌ایم‏

تا شهد عشق جمله بریزی به ساغرم‏

صد جان فدای شوکت نام تو گشته است‏

ای جان فدای همت یار دلاورم‏

آواز عاشقانه بخوان ای خلیج عشق‏

این جمله بود ذکر شهیدان لشکرم‏

آنان که خون خویش به کام تو کرده‌اند‏

حکم خلیج فارس به نام تو کرده‌اند‏

از آن زمان که نقشه ایران کشیده شد‏

نام و نشان کشور شیران کشیده شد‏

هر قطعه را فضایی و نامی نهاده‌اند ‏

نقش تو هم خلیج دلیران کشیده شد‏

این قطعه هم به نام وطن شد خلیج فارس‏

این نقشه ها به حکم امیران کشیده شد‏

گلبانگ عشق از دل میهن ترانه زد‏

فریاد شوق از دل ایران کشیده شد‏

آنان که خون خویش به کام تو کرده‌اند‏

حکم خلیج فارس به نام تو کرده‌اند‏

یاران! نظر کنید بر این آب نیلگون‏

کز خون عاشقان وطن گشته غرق خون‏

امواج بی امان که بپیچد درون آب‏

هر موج سهمگین که برآید ز اندرون‏

فریاد موج‌های بلند خلیج عشق‏

آن غرشی که می جهد ازقلب آن برون‏

‏آن نعره‌های محکم مردان سینه‌چاک‏

فریاد دادخواهی عشاق بیستون‏

پیچد در آسمان همه یک سو و یک صدا‏

چون ضربتی که دولت دشمن کند نگون‏

آنان که خون خویش به کام تو کرده‌اند‏

حکم خلیج فارس به نام تو کرده‌اند‏

مـردان کشـورم همـه در راه ایـن وطـن‏

ازجـسم خـود گذشته و از جان خویشتن‏

در راه اعتـلای چـنیـن خـاک لاله گـون‏

صـدجـان فـدا نموده به پیـکارتن به تن‏

از خـاک پـاک میـهن و آب خلیـج فارس‏

کـوته شــده دو دست طـمعکـار اهـرمن‏

تـا مرد جنگ باشد و یـاران جان به کـف‏

پــیروز و جــاودانــه بــمانـد سرای من‏

سرکـن سرود عشـق که مانـد به یـادگـار‏

از عـاشقـان تـرانــه و از شـاعران سخن‏

‏آنان که خون خویش به کام تو کرده‌اند‏

‏حکم خلیج فارس به نام تو کرده‌اند‏

دوشیـزگان ما هـمه هشیار و بی‌قـرار‏

مـاننـد مرد جـنگ به مـیدان کـارزار ‏

از جان خود گذشته و با عشق این دیار‏

یـورش بـرند بـر سر دشمـن عقـاب‌وار‏

همچون طناب دار بپیچند وقت جنگ‏

حـلقـوم دشمنـان به دو گیسوی تابـدار‏

نـازم بـر ایـن وطـن که زنانش ز اقتدار‏

جان می‌دهنـد در ره میهـن بـه افتـخار‏

خوانـدم سرود عشـق به‌نام خلیج فارس‏

بـا آن ترانـه‌ای که بــماند بـه یـادگار

‏آنان که خون خویش به کام تو کرده‌اند‏

‏حکم خلیج فارس به نام تو کرده‌اند‏

امشب بخوان که کشور جانان سرای ماست ‏

این دشت لاله‌گون خراسان سرای ماست‏

‏آن رود پـرتـلاطـم و ایـن خـاک پـرگــهر‏

کارون پـرصلابت و کـرمان سرای ماست‏

از ســرزمـین رستــم و دریــاچـه خــزر‏

تـا خـاک سرخ بانه و مهران سرای ماست‏

از کـــوه بـیستـون و دمــاوند پــرغـرور‏

تـا خطة سهنـد و سپـاهان سـرای ماست‏

مجموع این وطن همه یک خانه بیش نیست‏

امشب بخوان که خانه ایران سرای ماست‏

‏آنان که خون خویش به کام تو کرده‌اند‏

‏حکم خلیج فارس به نام تو کرده‌اند‏

‏ای دل، بـخوان ترانه به ‌نام خلیـج فارس‏

گـلبانگ عاشقـانـه بـه‌نـام خـلیج فـارس‏

‏سـرکـن سرود عشـق، بـزن ساز عـاشقی‏

بـا چـنگ و بـا چغانه بـه‌نـام خـلیج فارس‏

‏مـا دل سپـرده‌ایم بـرایـن آب نــیلگـون

ایـن لؤلؤی زمـانه بـه نـام خـلیـج فـارس‏

‏سـر می‌دهیـم و بر کف دشمن نمی‌دهیم‏

ایــن جـام بـی کـرانه بـه‌نام خلیج فـارس‏

ای دل، بـخوان چـو شـاعر آزاد ایـن وطن‏

اشـعـار جـاودانـه بـه نـام خــلیج فـارس‏

آنان که خون خویش به کام تو کرده‌اند‏

حکم خلیج فارس به نام تو کرده‌اند

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه