دیدهبان خلیج فارس
راهکاری برای حل ریشهای موضوع جزیرههای سهگانه
- ديده بان خليج فارس
- نمایش از دوشنبه, 11 ارديبهشت 1391 07:41
- علیرضا افشاری
- بازدید: 6034
اين نوشتار پيشتر در تارنمای قانون منتشر شده بود
به مناسبت دهم اردیبهشت، روز ملی خلیج فارس
علیرضا افشاری
1. اگر آن سخنرانی معروف عبدالناصر، رییسجمهور وقت مصر، را نقطهی آغاز در نظر گیریم، نزدیک به 5 دهه از تلاشهای برخی حاکمانِ کشورهای منطقه برای تغییر نام خلیجفارس میگذرد. بهگفتهی دکتر پیروز مجتهدزاده، صاحبنظر در حوزهی مسائل خلیجفارس، عمر تلاشهای امارات متحد عربی برای تبدیل موضوع جزیرههای سهگانه (تنبها و بوموسا) به مناقشهای منطقهای به دو دهه میرسد، البته اگر بیانیههای صدام را نقطهی آغاز این حرکت در نظر نگیریم.
2. میتوان به هنگامِ بستن تفاهمنامهی 1971 با شارجه برگشت و این پرسش را طرح کرد که چرا دولتِ وقت ایران ــ آن هم پس از، به زعمِ خود، حل بحران بحرین و دادن این امتیاز بزرگ به هیأتحاکمه و امیران شیخنشینهای خلیج فارس که ایران از ادعای حاکمیت خود بر آن شبهجزیرهی راهبردی دست کشید و حتا نکوشید تا خواستِ اکثریتِ شیعیان و ایرانیتبارانِ آن منطقه را بشنود، و با توجه به خُبرگانی که در وزارت امور خارجه گرد آورده بود ــ تلاش نکرد تا قرارداد را چنان ببندد که امروز جایی برای چون و چرا باقی نگذارد؛ وجود واژهی «اشغال کردن» در نسخهی معتبر انگلیسیِ آن؛ قائل شدن به سهمی از خاک جزیره برای شیخنشین شارجه (ولو بدون داشتن حق حاکمیت برای آن)؛ و پذیرش حقِ شهروندی شارجه بودن برای گروهی از ساکنان آن.
3. میتوان به دولتهای ایران در سه دههی اخیر، این ایراد را وارد کرد که چرا از همان هنگام که شیخنشین امارات متحد عربی سخن از این خاکخواهی را بر زبان راند، که در عرف بینالملل حکمِ اعلام جنگ را دارد، قضیه را به مدارا برگزار کردند و حتی، به طور غیررسمی، حرفهایی مبنی بر گفتوگو را بر زبان راندند؟ آیا این پیشبینیِ بسیار ساده وجود نداشت که آن سخنان، حکم محک زدن فضا را دارد و طبیعی است در دورهای که، به زعم آنان، ایران در شرایط دشوار قرار دارد این خواستها، قویتر از پیش، تکرار خواهند شد؟
4. و میتوان، و باید، خوی استعماری انگلستان و پیآمدهای رفتار هدفمندِ آن پیرِ استعمار را در منطقه دید که برای همهی کشورهای منطقه ــ که خود در پیدایش بسیاری از آنان نقشِ اصلی را داشته ــ چنین معضلاتی را در مرزها کاشته، آبیاری کرده و همچنان در مواردی هرس میکند. و طبیعی است که بهترین و دقیقترینِ این محصولات در میانِ امارات متحد عربی، که همچنان مدیران انگلیسی بر ارکان اداری آن سوار هستند، و ایران، که سرزمینِ مادر بسیاری از کشورهای منطقه است و بارها رو در روی آن حکومت استعماری ایستاده، قرار داده شده باشد.
5. به همین دلایل است که معضلاتی از این دست، هر چند در برهههایی کمرنگ شدند، اما همواره در این سالها حضور داشتند و در لحظاتی، بهویژه دورههایی که در شرایط سیاسی سختی به سر میبردیم، بخشی از توان ملی ما را به خود مشغول کردند. حال، به باورِ من، نکته اینجاست، اگر ما خود را همچون کشورهای تازه به دورانرسیده در نظر نگیریم ــ که برای بقای خود، چه به جهتِ انسجام ملی و چه از جهتِ برساختن هویت ملی، نیازمند حضور دائمیِ دشمن و احساس خطر مشترک میان مردمان خود هستند ــ آیا این توان را داریم و این اراده وجود دارد که مسائل اشارهشده را برای همیشه حل کنیم؟ طبیعی است که برای مشکلاتی از این دست، هم راه حلهای کوتاهمدت و مقطعی وجود دارد ــ که بهترینهایش در حال اجراست ــ و هم بلندمدت ــ که دعوت من برای اندیشیدن دربارهی این گروه از راهحلهاست.
6. به نظر میرسد اعراب دشمنانِ اصلی ما نیستند چرا که وابستگی دولتمردانشان به قدرتهای جهانی کاملاً آشکار است بهطوری که خودشان هم منکر این موضوع نیستند. همچنین دیده شده در سرزمینهایی عربی که مردم خود حاکم بر امورشان شدند خواستهایی را پیش برده و میبرند که با خواستهای آن قدرتها در تعارض است. همچنین اگر آیین اسلامیِ مشترک را در نظر بگیریم که توانی بالقوه و بزرگ است یا به تاریخ مراجعه کنیم که در سدههایی چند بخشهایی وسیع از این سرزمینها تابع پادشاهانی بودند که کل منطقه را به زیر فرمانروایی دادگرانهی خویش داشتند، آنگاه نقاط اشتراک ما پررنگتر و بزرگتر خواهد شد. قطعاً خردمندانی در جهان عرب هستند که میاندیشند برای حضور شایسته در دهکدهی جهانی نیازمند آوردههایی فرهنگی هستند که این آوردهها هر چند تبلیغ شود که متعلق به جهانی اسلامی ـ عربی است باز گویا کسی واقعاً باور نخواهد کرد، هر چند در برابرِ دلارهای نفتیشان سر خم کنند؛ چرا که در تاریخِ برساخته و استعماری این مردمان کاستیها و گسستهایی وجود دارد. در نتیجه، خردمندان ناگزیرند این داشتههای بسیار ارجمند را در تعامل با جهان ایرانی به دیگران معرفی کنند. این موضوع برای ما هم وجود دارد و اگر نخواهیم دائماً در کشمکش با همسایگان خویش باشیم و اگر بخواهیم افقِ دیدمان را گسترده کنیم و دشمنانِ واقعی خود را ببینیم که گام به گام جهان را به جایی نامطمئن برای زندگی بدل میکنند باید بتوانیم خودمان را از مردابِ مشکلاتی این چنین به در آوریم. قرار دادنِ عربها در جایگاه دشمنی با ما، هم برکشیدن آنان است و کوچک کردن خویش، و هم سرگرم کردن هر دومان و غفلت از پیرامون است؛ همچنان که خردمندانه نیست اختلافها میان همسایگان همیشه باقی بماند و توانهای مادی و معنوی بسیاری، آنهم به طور نامحدود، صرفِ آن شود.
7. چگونه میتوان موضوعاتی از این دست را بهطور ریشهای حل کرد؟ پیشنهادی وجود دارد که شاید در نگاه نخست عجیب و ناممکن به نظر آید، اما میتوان دربارهاش اندیشه کرد: ایرانی کردنِ جنوب خلیجِ فارس و حتی جهان عرب. ما سابقهی این موضوع را داریم و میتوانیم تیرههای مختلف در منطقه را حول یک اتحادیه گرد آوریم. کافی است اعتمادشان را جلب کنیم و چشماندازی را نزدشان بگشاییم که در آن جهانی بهتر و امنتر وجود داشته باشد؛ جهانی دادگرانه و نیکوکارانه، که در آن همه برندهاند.
شاید برای چنین کاری، پیش از هر چیز، نیاز باشد تحقق این شروط را، با ایمانی که به درستیشان داریم، در درون بازنگری و عملی کنیم.