زیست بوم
تقابل چرچیل و انجیل در حوزه سدسازی!
- زيست بوم
- نمایش از دوشنبه, 10 خرداد 1389 13:33
- بازدید: 5139
برگرفته از مهار بیابان زایی - محمد درویش
نسلی میرود …
نسلی دیگر میآید …
اما زمین همواره میماند …
رودها به سوی دریاها روان میشوند …
پروفسور کی در آسمال (Kader Asmal)، یکی از اعضای برجستهی «کمیسیون جهانی سدها» و از نویسندگان کتاب «سدها و توسعه» که پیشتر در همین تارنما آن را معرفی کردهام، در پیشگفتار کتاب مزبور، با اشاره به سخن آسمانی پروردگار – که در ابتدای این یادداشت آمده است – در کتاب مقدس مسیحیان (انجیل)، این نگرانی را مطرح میکند که آیا ممکن است عملکردهای نابخردانهی بشر در نگاه افراطی به نهضت سدسازی، سبب تردید در کلام خداوند را فراهم آورد؟! و آیا ممکن است زمانی فرا رسد که دیگر هیچ رودی به دریا نرسد؟! نظیر فرجام نامیمونی که برای رودخانه کلرادو در آمریکا اتفاق افتاد و یا قمرود در دشت مسیله و یا ماجرای غمانگیز سد طرق در خراسان و …
خوانندگان قدیمی این تارنما، لابد به یاد دارند که چندی پیش نیز، عبارتی تاریخی از وینستون چرچیل، نخستوزیر مقتدر بریتانیای در همین تارنما به چالش کشیده شده بود، آنجا که در سال ۱۹۰۸ میلادی با افتخار گفته بود:
اینک این پرسش قابل طرح است که آیا آرزوی چرچیل – که خود را همواره یک مسیحی معتقد برمیشمرد – آشکارا با کلام کتابی که قاعدتاً باید برایش مقدس باشد، در تضاد قرار نداشت؟!
از این ناسازه (پارادوکس) ی روحانی که بگذریم، در دنیای واقعیت و مدیریت سازهها نیز، هر روز که میگذرد، بر صف مخالفان پنداری که میکوشد، سدسازی را نماد واقعی پیشرفت و توسعه کشورها و ملتها نشان دهد، افزوده میشود.
در حقیقت شاید بتوان پیشینهی نخستین اعتراضات جدی به روند شتابناک توسعهی سدسازی در جهان را تا ماه مارس سال ۱۹۷۷ به عقب برد (بیش از ۳۱ سال پیش)؛ زمانی که کنفرانس جهانی سازمان ملل متحد در شهر زیبای ماردلپلاتای کشور آرژانتین، با عنوان «کنفرانس آب» برگزار شد و حاصل آن، انتشار اسناد بسیار مشهوری بود با عنوان: United Nations’ Mar del Plata Action PLAN”". اسناد ارزشمندی که نهتنها به تصویب نمایندگان اغلب کشورهای جهان رسید، بلکه هنوز هم آموزههای منتج از آن مورد استناد قرار میگیرد. اما نه آنطور که بایسته و سزاوار است! چرا که اگر غیر از این بود، امروز نباید شاهد وقوع رخدادهای پی در پی و شتابانی باشیم که در اثر توسعهی افراطی احداث سدهای مخزنی بزرگ بوجود آمده و بر ناپایداری سرزمین میافزاید. و باز امروز نباید اعتراف میکردیم که کماکان این اندیشهی پیشبرندهی آبسالاران بنیادگرا (fundamentlist hydrocrasts) است که حرف آخر را در نظام برنامهریزی کلان اغلب کشورها، به ویژه در اردوگاه جنوب میزند. و اینک به جایی رسیدهایم که به ندرت میتوانیم رودخانهای چون یلو استون (Yellowstone) را با طول بیش از یک هزار کیلومتر در جهان بیابیم که هنوز بر روی خود سنگینی سدی را احساس نکرده باشد. به نحوی که در فرانسه، تنها شاخهی باقیمانده جریان آزاد رود رن (Rhon) نیز در ۱۹۸۶ با یک سد به اسارت کشیده شد و در دیگر مناطق اروپا، اغلب رودهای مشهور چون ولگا، هیچکدام شاخهای بزرگتر از یک چهارم طول خود ندارند که تبدیل به مخزن نشده باشد! برآورد شده که مخزن سدها در سراسر دنیا، حدود ۱۰ هزار کیلومتر مکعب گنجایش دارند که این مقدار معادل پنج برابر حجم تمام رودخانههای جهان است!
راستی! وقتی چنین موجی در جهان دست بالا را دارد، دیگر ما چه میگوییم؟ و چرا اینگونه صریح به مخالفت با سرداران نهضت سدسازی در کشور برخواستهایم؟ چرا نمیگذاریم آنها با دل خوش به یکدیگر مدال سازندگی دهند و همایشهای غرورآفرین برگزار کنند؟ چرا کابوس سدهایی چون پانزده خرداد و سیوند و ملاصدرا و … را هر از گاه چون آوار بر سر ایشان خراب میکنیم؟! مگر نمیبینیم که همه چنین میکنند؟!
پاسخ را شاید بتوان با توجه به خطر ناپیدایی که در روح حاکم بر جملهی وینستون چرچیل وجود دارد، بیان کرد. اینکه چرچیل، از مرگ شکوهمندانهی بزرگترین رودخانهی آفریقا – آن هم با غرور – سخن گوید و اعلام نماید که روزی سرانجام به کمک بشر (با کمک سد آسوان)، همهی قطرات تشکیلدهندهی آب این رودخانه را به تساوی بین مردم تقسیم خواهیم کرد و نخواهیم گذاشت تا نیل به مدیترانه برسد!
دقت کنیم که نظیر چنین جملاتی را بارها و بارها در طول یکی دو دههی اخیر تا چه اندازه از زبان متولیان صنعت آب کشور شنیده و میشنویم. پیوسته به این نکته اشاره میشود که سهم قابل توجهی از پتانسیل آبی ایران، بدون استفاده از دسترس خارج شده و به دریاچههای داخلی یا آبهای آزاد میریزد. امّا اندک افرادی هستند که با خود این پرسش را طرح میکنند که اگر تمامی نزدیک به ۳۰۰ سد برنامهریزیشده برای کشور ساخته شده و بدینترتیب، همهی اندوختهی سطحی آب کشور، به اصطلاح مهار شود، آنگاه با ریههای خروشان سرزمین مادری، چون کارون، زایندهرود، سفیدرود، کرخه، خرسان، سرباز، مُند، زرینهرود و … چه میکنیم؟! آیا میخواهیم همان بلایی را که بر سر کلرادو، قمرود، قرهچای، کر و سیوند، هیرمند و … آمده است را دوباره تکرار سازیم و نهتنها تنوع زیستی ناهمتای جانوری و گیاهی زیستمندان متکی به آب رودخانههای موصوف را از بین برده، بلکه سببساز نابودی کامل جلگهی پاییندست در پایاب شویم؟ همان گونه که دشت سرسبز مسیله را از دست دادیم؟
آری، چرچیل راست میگفت! پول نیل را سرانجام جمال عبدالناصر با احداث سد غولپیکر آسوان، سر سفرهی مردم آورد! و اینک چیزی جز زمینهایی از همیشه شورتر، لمیزرع و مسموم، با کمترین زیستمند گیاهی و جانوری برای مصریهای ساحلنشین باقی نمانده است. در عوض مالاریا کماکان بیداد میکند و بسیاری از گونههای آبزی نیل با خطر انقراض کامل مواجه گشتهاند.
به جرأت میتوان گفت: فرجام نامیمون ساخت بیش از ۴۵ هزار سد در جهان، توسط حمایت آبسالاران بنیادگرایی که با غرور تمام به جنگ قوانین طبیعی رفتند، هیچ زمان چون امروز ملموس و قابل درک نبوده است.
یادمان باشد:
همان طور که در یادداشتهای قبلی نیز تأکید کردهام، افراطگرایی در هر حوزهای میتواند خطرناک باشد، حتا در صنعت آب و حتا در محیط زیست (اکولوفاشیستها یا خمرهای سبز). این فقط افراط گرایی مذهبی و بنلادنیسم نیست که میتواند بحران بیافریند!
مفهوم سخن فوق این است: همانگونه که نباید با ساخت هر نوع سدی در هر محل و زمانی مخالفت کرد، نباید هم به بهانهی مهار آبهای سرگردان و تأمین آب کشاورزی، در برابر فاجعهی خاموشی تمامی رودخانههای کشور ساکت ماند.
برای همین است که اینک برخی از کشورهای جهان در آسیا، اروپا و آمریکا تصمیم گرفتهاند تا به روند افزایش ساخت سدهای مخزنی، شیبی منفی دهند. حتا در ایالات متحده با تخریب برخی از سدهای بزرگ کشور، تصمیم گرفته شده تا افزون بر ۱۶ هزار کیلومتر از بخشهای حساس رودخانههای آمریکا، زیر پوشش قانون مصوب سال ۱۹۶۸ «حیات وحش و چشماندازهای رودخانهای»، در شرایط جریان آزاد و طبیعی نگهداشته شوند.
باشد که با بازنگری و تغییر سیاست کنونی مدیریت حاکم بر بخش آب کشور، شَاهد آن باشیم که بخشی از بودجههای هنگفت این سدها، صرف بهبود سامانههای آبخیزداری در بالادست، افزایش غنای گیاهی کوهستانها، تکمیل شبکههای آبیاری ناتمام پشت سدهای ساخته شدهی کنونی، عملیات آبخوانداری و سرانجام افزایش راندمان آبیاری در بخش کشاورزی شود؛ بخشی که هماکنون بیش از ۹۰ درصد ار آب استحصالشدهی کشور را در خود میبلعد، امّا بازده آن حتا به ۳۰ درصد هم نمیرسد.
مؤخره:
در واپسین روزهای کاری سال کهنه، یعنی در بیست و هفتمین روز اسفندماه ۸۶، چهار جوان علاقهمند به میراث فرهنگی و مواهب طبیعی ایرانزمین را در دفتر کارم ملاقات کردم؛ آنها از جمله مدیران پایگاه اطلاع رسانی «علیه آبگیری سد سیوند» بودند که مشتاقانه آمده بودند تا شیوههای تداوم و نفوذ فعالیتشان را با یکدیگر مرور کنیم و همایشی را برای نیمه نخست سال جاری تدارک ببینند. علاقهی این دوستان به سرنوشت وطن که اغلب آنها از نظر تخصصی شاید آنچنان نیز مرتبط با صنعت سدسازی و دانش محیط زیست نبودند، برایم سخت ارزشمند بود. آنها از واپسین روزهای سال نیز همچنان برای اجرایی کردن هدفشان بهره میبردند، در حالی که بسیاری دیگر از مدتها قبل … تا بعد … به خود استراحت داده بودند!
خواستم در اینجا از این هموطنان جوان و سختکوشم که به درستی نام خود را «دوستداران میراث فرهنگی و محیط زیست ایران» نهادهاند، قدردانی کرده و خدا قوت گویم.
در همین ارتباط :