شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی واژگان فارسی را به کار گیریم 47

زبان پژوهی

واژگان فارسی را به کار گیریم 47

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 88، سال چهاردهم، شهریور و مهر 1394، ص 38

شلخته‌گویی

آقای قدمعلی سرامی استاد دانشگاه و مولانا پژوه در پاسخ به پرسش خانم آزاده صالحی، خبرنگار روزنامه اطلاعات، در حاشیهٔ همایش آسیب‌شناسی زبان فارسی و راه‌های برون‌رفت از آن،  گفتند:... به نظر می‌رسد اولیای امور در این زمینه باید در درجه نخست به فکر اصلاح زبان رسانه‌های جمعی باشند. وقتی گوینده رادیو به جای استفاده از واژه «گاهی» میگوید گاها، شنونده هم به اشتباه فکر می‌کند که باید «گاها» را به کار ببرد.
این دست واژگان اشتباه که از سوی مجریان و گویندگان رادیو و تلویزیون استفاده می‌شود بیشمار است و تا زمانی که زبان از سوی این افراد اصلاح نشود و صدا و سیما در اندیشه به کارگیری افراد متخصص که به زبان فارسی مسلط هستند نباشد، مشکلات این زبان، هم چنان به قوت خود باقی است.

***

واژگان برابر فارسی پیشنهادی خوانندگان و شورای نویسندگان «خواندنی»

کمپین = کارزار تبلیغاتی
متاسفانه با وجود این واژهٔ برابر مناسب فارسی، صدا و سیمای جمهوری اسلامی با همه توان برای جا انداختن این واژهٔ انگلیسی، می‌کوشد.

برند = نشان
متاسفانه این واژهٔ انگلیسی نیز به مانند واژه‌های دیگر با تلاش همه‌جانبهٔ صدا و سیمای جمهوری اسلامی، وارد فرهنگ واژگان فارسی گردید.

پاشنه آشیل = چشم اسفندیار
داستان رستم و اسفندیار چند هزار سال پیش از داستان «آشیل» است. افسانهٔ رویین‌تن از ایران به دیگر جاهای جهان رفته است. برای آگاهی بیشتر نگ:
گل رنجهای کهن ـ استاد دکتر جلال خالقی مطلق ـ به کوشش علی دهباشی ـ نشر مرکز ـ تهران 1372

سوژه: موضوع / مورد
سایت / وب سایت = دیدارگاه / تارنما
فکس = نمابر / دورنگار
مستهجن = ناپسند / زشت
مسدود = بسته
انسداد = بستن
مسرت = شادی
سرور = شاد / شادان / دل شاد
مسکوت = خاموش شده
سکوت = خاموشی
مسکین = تهیدست / بی‌چیز / گدا
مسلح = دارای جنگ افزار
سلاح = جنگ افزار
مسلخ = کشتارگاه
مسلط = چیره‌شده
سلطه = چیرگی
مسلک = روش / آیین
مسلم = آشکار / روشن
مسمار = میخ آهنین
مسن = سالمند / پیر / فرتوت
مسئول = پاسخگو
مسیر = راه / گذرگاه
مسیل = جای سیل / سیل‌گیر
مشابه = همانند، مانند
شبیه = مانند
مشابهت = همانندی / مانند یا همانند هم بودن
مشاجره = ستیزیدن / ستیزه
مشارکت = انبازی / انبازی کردن
مشاطه = آرایشگر
مشاع = بخش نشده
مشاغل = کارها / پیشه‌ها
شغل = کار / پیشه
مشاور = رایزن
مشاوره = رایزنی / کنکاش
مشاهده = دیدن / نگریستن
مشاهیر = نامداران / ناموران
مشتاق = آرزومند / خواهان
مشتری = خریدار / خواهان
مشتعل = برافروخته / فروزان
مشتمل = در بردارنده / فراگیرنده
مشرق = خاور
مشعشع = تابان / درخشان
مشورت = رایزنی / سگالش
مشکوک = دودل
مشوش = پریشان / آشفته
مشهور = نامبردار / شناخته شده
مشی = روش / راه رفتن / رفتار
مشیت = خواست / خواست خداوندی
مشیر ـ  رایزننده / سگالنده
مصائب = سختی‌ها
مصاحب = همنشین / همدم / یار

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه