سه شنبه, 24ام مهر

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها خبر سفره‌هایی که جای خود را به میز رستوران‌ها داد

خبر

سفره‌هایی که جای خود را به میز رستوران‌ها داد

سمیه افشین فر

بابابزرگ می گفت افراد فامیل باید مثل دانه های تسبیح دور هم جمع شوند تا همیشه از احوال هم باخبر باشند. همین نظر بود که باعث شده بود ایده جالبی شکل بگیرد و هفته ای یک بار همه فامیل در منزلش جمع شوند. غذا هر چه که بود عطر و طعمش با همه غذاهای روی زمین فرق می کرد. وقتی به بی بی می گفتیم این غذا با همه غذا ها فرق دارد می خندید و می گفت: «من عشق به تک تک شما ها رو چاشنی اش کردم.»
    
در این مهمانی ها همه از احوال هم خبردار می شدند. اگر لبخند در چهره کسی پیدا بود آن را با لبان همه تقسیم می کرد و اگر گرفتاری و مشکلی بود، بارش را یک جمع یکدل و صمیمی به دوش می کشیدند، تنهایی و دلتنگی برای کسی معنا نداشت همه انگار پشت شان گرم بود به دیدارهای هفتگی و مطمئن بودند که یک کوه عظیم از نزدیکان شان پشت سرشان است. در همین دور هم جمع شدن ها بود که گره از مشکلات باز می شد یا گاه زندگی جدیدی شکل می گرفت.
    
روز ها گذشت دیدار ها کمتر و کمتر شد و شکل شان تغییر کرد، انگار هر کسی می خواست فقط گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. دیگر فقط سالی دو بار در یک رستوران دور هم جمع می شدیم یک بار عید نوروز و یک بار ماه رمضان برای مراسم افطاری، دیدار هایمان مثل سابق نبود با جمع شدن در یک محیط رسمی روابط و رفتار هایمان هم رسمی تر شده بود. به محض ورود هر کدام روی میزی که از قبل رزرو شده بود، می نشستیم و منتظر پیشخدمت می شدیم تا زمانی که غذا سر میز ها حاضر شود گفت و گوی کوتاهی داشتیم بعد از خوردن غذا بلافاصله میز ها خالی می شد و هر کسی دنبال کار خود می رفت. البته هر چند به مناسبت های مختلف گاه پیامکی بین مان رد و بدل می شد یا با تلفن، چند لحظه ای از احوال هم جویا می شدیم اما هر روز از هم دور تر و دور تر می شدیم.
    
حتماً شما هم در روابط بین افراد فامیلتان چنین مواردی را شاهد بوده اید و معتقدید دیگر هیچ چیز مثل گذشته ها نیست. به راستی چه چیزی تغییر کرده که دیگر کمتر کسی حاضر است در خانه خود و با غذاهای خانگی از مهمانانش پذیرایی کند و ترجیح می دهد همه چیز را به دستان ماهر سرآشپز رستوران بسپارد؟
    
مریم 35 ساله خانه دار است و از همه مهمانانش در رستوران و کافی شاپ پذیرایی می کند وقتی از او می پرسم چرا رستوران را برای پذیرایی انتخاب می کنی با لبخند جواب می دهد: «برای انجام امور خانه باید کلی وقت صرف کرد. دیگر حوصله ای برای آشپزی و پذیرایی از مهمان باقی نمی ماند. وقتی مهمان ها به خانه ام می آمدند همیشه در حال پخت و پز یا مشغول پذیرایی بودم و نمی توانستم از بودن کنار آن ها لذت ببرم، تازه بعد از کلی زحمت حرف و حدیث ها شروع می شد و به گوشم می رسید که یکی گفته غذا بی مزه بود، دیگری گفته غذا شور بود و... بنابراین علی رغم گرانی ترجیح می دهم که همه چیز را به سرآشپز بسپارم و خودم نیز مهمان باشم. در این شرایط می توانم دقایقی را با دوستان و افراد فامیل یک غذای خوب بخورم یا چای و قهوه بنوشم.»
    
محترم اما خانم 54 ساله ای است که میانه خوبی با رستوران ها و غذای بیرون ندارد، به نظر او چشم و همچشمی بین مردم بیشتر شده به خاطر همین خیلی ها ترجیح می دهند به جای پذیرایی در خانه، افراد را به رستوران دعوت کنند. محترم معتقد است که با آمدن ابزارهای مدرن آشپزی درست کردن غذا وقت زیادی نمی گیرد اما متاسفانه چشم و همچشمی مانع می شود. او می گوید: «وقتی شما می خواهید از یک نفر دیگر کم نیاورید و به اصطلاح کلاس تان را حفظ کنید، مجبورید خودتان را به سختی بیندازید، اینجاست که همه چیز مهم و سخت می شود از سینی چای تا غذاهایی که باید تدارک دید و هماهنگی بین ظروف، چیدن میوه ها و تزئینات و.... اما در گذشته این طور نبود صفای مهمانی در سادگی بود. همین موجب می شد تا رفت و آمد بیشتر باشد. وقتی شما برای مهمان خودتان را به سختی می اندازید او را معذب می کنید و همین باعث کم رنگ شدن روابط می شود. وقتی کسی را به رستوران دعوت می کنید و لیست غذا را مقابلش قرار می دهید به نظرم مهمانتان را معذب کرده اید و احساس خواهد کرد مجبور به دعوتش شده اید تا از سر وظیفه ساعاتی را با او بگذرانید. من همواره از مهمانانم در خانه با غذاهای خانگی پذیرایی می کنم. اگر این کار سخت هم باشد برایم لذتبخش است چون می دانم در آن ساعات به مهمانم خوش خواهد گذشت.»
    
مهدی کارمند یکی از ادارات دولتی است او معتقد است همه این مسائل از زمانی شروع شد که خانم ها به کار بیرون از خانه روی آوردند: «تا زمانی که خانم ها خانه دار بودند وظیفه انجام امور خانه با آنها بود اما از وقتی خانم ها شاغل شدند به دلیل این که با کمبود وقت روبه رو هستند دیگر توانایی لازم را برای پذیرایی از مهمان ندارند و روزهای تعطیل هم باید به امور خانه رسیدگی کنند. بنابراین فرصت زیادی برای رفت و آمد باقی نمی ماند. از آنجا که بیشتر انرژی آنها صرف کار بیرون از منزل می شود وقتی مهمان هم دعوت می کنند، ترجیح می دهند یا در رستوران باشد و یا غذا را از بیرون تهیه کنند تا حداقل قدری کار هایشان سبک شود. این همان چیزی است که امروزه در بسیاری از جوامع در حال توسعه شاهدش هستیم. در این کشور ها دیگر از کمتر آشپزخانه ای بوی غذا بلند می شود و از نظر خانه سازی هم ترجیح می دهند فضای کوچکی را به آشپزخانه اختصاص دهند تا افراد مجبور باشند در حد بضاعت شان برای غذا خوردن به رستوران ها و کافه های کوچک و بزرگ مراجعه کنند.»
    
سمیرا دختر جوان پرشور و حرارتی است که دوره های زیادی را با دوستانش در کافی شاپ های مختلف دارد، از او می پرسم چرا اینقدر با دوستانت به رستوران و کافی شاپ می روید؟ در جوابم می گوید تفریح دیگری نداریم! سمیرا که رفتن به رستوران یکی از بزرگ ترین تفریحاتش در زندگی است، می گوید: وقتی با دوستانم در رستوران غذا می خورم یا جشن تولدم را در کافی شاپ برگزار می کنم دیگر کسی در زندگی خصوصی ام فضولی نمی کند. دوستانم از وضع زندگی ما چیزی نمی فهمند و تا مدت ها سر و وضع خانه مان را تجزیه و تحلیل نمی کنند. رفتن به رستوران این امکان را می دهد که با دوستانم همطراز باشم و فکر نکنم که از آن ها چیزی کم دارم هر چند که از نظر مالی اصلاً برایم به صرفه نیست. از سمیرا جدا می شوم و به بی بی و بابابزرگ فکر می کنم که دلشان می خواست همه مثل دانه های تسبیح دور هم جمع باشند، حالابی بی لنگان لنگان و بابابزرگ عصا زنان مجبورند سالی دوبار روی صندلی های نه چندان راحت یک رستوران بنشینند و منتظر باشند تا فامیل یک به یک از راه برسند، غذای مخصوص سرآشپز را بخورند و به سرعت میز ها را ترک کنند.
   
منبع: روزنامه ایران

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه