جهان ایرانی
نگاه به پیوندهای سیاسی ـ فرهنگی ایران و قفقاز در دورهٔ باستان، بدون «عینک روسی»
- جهان ايراني
- نمایش از دوشنبه, 23 بهمن 1391 05:29
- بازدید: 5933
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 74، دی و بهمن 1391، رویه 20-21
دکتر علی علی بابایی درمنی
در ایران در میان پژوهشگران رشتهٔ تاریخ، این باور نیرومند وجود دارد که هر محققی که تصمیم بگیرد در حوزهٔ قفقاز پژوهش کند، ناگزیر از فراگیری زبان روسی و مطالعهٔ پژوهشهای نوین به این زبان است. همچنین این تفکر رایج نادرست وجود دارد که منابع تاریخی کهن قفقازی نیز تنها به زبان روسی در دسترس است.
البته باید بپذیریم که پس از استقرار سلطهٔ روسها بر قفقاز که در پی پیروزی آنها بر ایرانیان و تحمیل پیمانهای گلستان و ترکمانچای به دست آمد هر پژوهشگری که تصمیم به بررسی تاریخ روابط ایران و روس و تاریخ قفقاز را در دورهٔ معاصر داشته باشد، باید با آگاهی از زبان روسی، از اسناد و بایگانیهای روسیه در مورد قفقاز استفاده کند، با این حال، زبان روسی، شرط لازم و کافی برای پژوهش دربارهٔ تاریخ و فرهنگ قفقاز در دورهٔ باستان نمیباشد، ولی در دانشگاههای ایران، تلقی دیگری وجود دارد؛ و آن هم این است که راه مطالعات قفقاز از روسیه میگذرد.
یکی از علتهای این تلقی این است که آغازگران مطالعات قفقاز در ایران، پژوهشگرانی بودند که دانشآموختهٔ روسیه شوروی بودند. این پژوهشگران با اینکه خود منتقد روش ماتریالیستی تحلیل تاریخ بودند که در آن زمان در میان آکادمیسینهای شوروی رایج بود، با این حال خود تنها از پژوهشهای روسی برای تحقیقاتشان بهره میگرفتند.
در ادامه بخشی از نقدهای پژوهشگران ایرانی در مورد روش تاریخنگاری آکادمسینهای روس را مرور میکنیم؛ برای نمونه، شادروان عنایتالله رضا پیشرو مطالعات قفقاز در ایران در نقد کتاب «شهرهای ایران، در زمان اشکانیان و ساسانیان» نوشتهٔ پیگولفسکایا چنین میگوید: «کتاب با همهٔ ارزش و اعتبار دارای نقیصهای نیز میباشد، مشابه این نقیصه را در اغلب آثار و نوشتههای مورخان شوروی، پیرامون مسائل اجتماعی میتوان یافت. این نقیصه از آنجا سرچشمه میگیرد که میکوشند جامعهٔ بشری را بدون در نظر گرفتن شرایط اقلیمی و مشخصات قومی، از مراحل نامگذاری شدهٔ معینی عبور دهند.
یکی دیگر از پژوهشگران ایرانی که به نقد روش ماتریالیستی برای پژوهش تاریخ پرداخت، استاد محمد علی خنجی بود که با نگارش رسالهٔ «تاریخ ماد و منشاء نظریهٔ دیاکونوف» به نقد کتاب «تاریخ ماد» دیاکونوف پرداخت: «استالینیستها برخلاف مارکس و انگلس، که تئوری را از بررسی واقعیتها به دست میآوردند، سعی داشتند که واقعیت را با تئوری تطبیق دهند. تئوری برای آنها قالبی بود که واقعیت میبایست در آنجا بگیرد، و اگر جا نمیگرفت، آنقدر از اطراف آن میتراشیدند تا متناسب شود.»
پیشروان مطالعات قفقاز در ایران، منتقد روش ماتریالیستی برای بررسی تاریخ بودند، اما وابستگی تام آنها به پژوهشهای روسی و متون ترجمه شده به زبان روسی سبب شد که آنها از پرداختن به پژوهشهای دیگر در این حوزه به ویژه مطالعات بسیار ارزشمندی که برخی از دانشمندان در مراکز علمی آمریکا و اروپا ارائه دادهاند، غفلت کنند و در نتیجه پژوهشهای آنها به ویژه در مطالعات دورهٔ باستان دارای کاستیهای بسیارند. برای نمونه شادروان عنایتالله رضا در کتاب ارزشمند خود «اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول» در مورد اهمیت منابع گرجی در تحلیل تاریخ اران چنین مینویسد: «متاسفانه مطالب مندرج در مآخذ گرجی پیرامون سرزمین همسایه، آلبانیای قفقاز، اندک است.» این در حالی است که فرمانروایان حکومتهای محلی اران و گرجستان از آغاز تاسیس بهگونهٔ سببی و نسبی با یکدیگر خویشاوند بودند و در نتیجه وقایع سرزمین اران در دورهٔ باستان در منابع گرجی بازتاب گسترده دارد. سبب آگاه نبودن شادروان رضا از منابع باستانی گرجی (برای نمونه، کارتلیس تسخوربا) نبود یک ترجمهٔ روسی از این منبع تا سال 2008م است.
جدا از استفادهٔ پژوهشگران روسِ مطالعات قفقاز از روش ماتریالیستی بررسی تاریخ، علت دیگری که سبب میشود در پذیرش نظریات آنها در مورد پیوندهای تاریخی میان ایرانیان و مردمان قفقاز محتاط باشیم، استحالهٔ فرهنگی سرزمین قفقاز به دست روسها به ویژه پس از انقلاب کمونیستی سال 1917م میباشد. باید بدانیم که اشغال قفقاز به دست روسها تنها یک اشغال نظامی نبود و روسها در حقیقت قفقاز را از لحاظ فرهنگی نیز اشغال کردند که اوج استحالهٔ فرهنگی قفقاز پس از انقلاب کمونیستی شوروی در سال 1917م رخ داد. (6) این شبیخون فرهنگی روسیها به فرهنگ مردم قفقاز در تقابل با فرهنگ ایرانی رخ داد که فرهنگ رایج مردم قفقاز پیش از هجوم روسها بود.
در نتیجه، در مرتبهٔ نخست، آثار تقابل فرهنگی میان ایرانیان و روسها در سرزمین قفقاز، به صورت انعکاس نکات منفی از ایرانیان خود را نشان داد، و در مرتبهٔ دوم به سبب استحالهٔ فرهنگی مردمان قفقاز به دست روسها، برخی از پژوهشگران قفقازی نیز در برخی از نوشتههای خود به انکار جایگاه تاریخی ایران در قفقاز و پیوندهای تاریخی میان ایرانیان و مردمان قفقاز پرداختهاند. در حقیقت برخی از مورخان قفقازی نیز با یک «عینک روسی» به بررسی جایگاه تاریخی ایران در قفقاز پرداختهاند.
برای نمونه، برخی از پژوهشگران قفقازی و روسی، حضور طبیعی ایران در سرزمین ایرانی اران را اشغال نظامی توصیف کردهاند. این مورخان حتی تا بدانجا پیش رفتند که تبار ایرانی فرمانروایان حکومتهای محلی قفقاز را در دورهٔ باستان به زیر سوال بردند. این انکار به اعتراض برخی از مورخان منصف قفقازی در آمریکا و اروپا انجامید. برای نمونه «سیریل تومانف» پژوهشگر نامآور قفقازی در اعتراض به «اینگرکوا» (Ingoroqva) مورخ قفقازی که تبار «باگراتونیها» یک سلسلهٔ محلی ایرانی قفقاز را انکار میکند، چنین میگوید: «اینگرکوا با انگیزهٔ متفاوت از موسی خورنی اما به مانند او کوشش میکند تا تبار ایرانی باگراتونیها را کتمان کند و آنها را دارای اصلیت گرجی به شمار آورد. این را باید بدانیم که امروزه در عالم پژوهش کوته نظری مرده است.»
به طور کلی در سالهای پس از استقرار نظام کمونیستی در شوروی برخی از دانشمندان قفقازی به سبب شرایط نامناسب فرهنگی که از سوی کمونیستها بر کشورشان تحمیل شده بود، ناگزیر از ترک وطن و پناه بردن به کشورهای آزادتر اروپایی و آمریکایی شدند. برای نمونه نشریهٔ «جئورجیکا» Georgica به دست برخی از تاریخ پژوهان گرجستان در سال 1935م در لندن آغاز به کار کرد و تومانف دانشمند برجستهٔ قفقازی در دهههای 40، 50 و 60 میلادی آثار بسیار ارزشمندی در ارتباط با تاریخ قفقاز از خود به یادگار نهاد. در این آثار این دانشمندان، همان گونه در بالا اشاره شد، به روند تحریف تاریخ در قفقاز تحت تسلط کمونیستها اعتراض کردند.
با این حال روند تاریخ سازی در برخی از کشورهای قفقازی تاکنون ادامه دارد. در این میان، هرچند که تسلط روسها بر گرجستان از میان رفته اما برخی از مورخان قفقازی خط اصلی تحریف تاریخ در آن دیار یعنی ایران زدایی را ادامه میدهند. برای نمونه «تدو دوندوآ»، مورخ گرجی در سال 1999م جزوهای با نام «شمال و جنوب»، برای ناتو و با هزینهٔ آن سازمان نظامی تهیه کرد. در این جزوه بر پیوندهای سیاسی و فرهنگی میان گرجستان با جهان غرب از آغاز پیدایش کشور گرجستان تاکید کرده و جایگاه فرهنگ ایرانی را در آن سرزمین کماهمیت به شمار آورد. نکتهٔ جالب این جزوه این است که دوندوآ این جزوه را یک بار دیگر و این با حذف نکاتی که در مورد ناتو در آن آمده بود و به عنوان یک پژوهش در حوزهٔ تاریخ قفقاز و با نام «همگرایی گرجستان و اروپا» در سال 2012 م چاپ کرد.
اما فارغ از نگاه ایرانیان و قفقازیها با عینک روسی به یکدیگر، منابع تاریخی حقیقت پیوندهای دیرین ایرانیان با مردمان قفقاز را به گونهای دیگر بازگو میکنند. حذف نگاه روسی از روند نگارش تاریخ در دوران معاصر، و همچنین مطالعهٔ بیواسطهٔ منابع تاریخی قفقازی، سبب میشود تا سوءتفاهمات به وجود آمده در روزگار حکومت شوراها برطرف گردد و پژوهشگران بیش از پیش متوجه جایگاه فرهنگ و تمدن ایران در قفقاز شوند. برای نمونه و یگانگی با مطالعهٔ تاریخهای باستانی گرجی و نگاهی به صحنههای جنگ ایران و توران در این تاریخهای، به پیوندهای تاریخی عمیق ایرانیان و مردمان قفقاز از روزگار گذشته پی میبریم، پیوندهایی که از یگانگی فرهنگی ایرانیان و مردمان قفقاز در روزگار باستان حکایت دارد.
پینوشتها:
1- رضا، عنایتالله، پیشگفتار مترجم کتاب «شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان»، ترجمهٔ عنایتالله رضا، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1377، صفحهٔ 10
2- این مراحل نامگذاری شدهٔ معین بردهداری، فئودالیسم و بورژوآزی و... میباشند که از نظر ماتریالیستها همهٔ ملتهای جهان آنها را تجربه کردهاند. در مواردی چون تاریخ ایران که اثری از بردهداری در تاریخ آن دیده نمیشود، آکادمسین روس دیاکونوف با تحریف تاریخ، دوران ماد را دورهٔ بردهداری در تاریخ ایران قلمداد کرد تا خللی در تئوریهای مارکسیستی به وجود نیاید.
3- مارکس و انگلس نظریهٔ روشنتری در مورد بنیانهای سیاسی و اجتماعی در جوامع شرقی داشته و مورد اصلی نزاع در میان این جوامع را، تسلط بر منابع آبی میدانند. (خنجی، محمد علی، تاریخ ماد و منشاء نظریهٔ دیاکونوف، طهوری، تهران، 1358، صفحهٔ 12)
4- خنجی، محمدعلی، تاریخ ماد و منشاء نظریهٔ دیاکونوف، طهوری، تهران، 1358، صفحهٔ 65، البته تمامی پژوهشگران ایرانی به همین صورت منتقد روش ماتریالیستی روسها برای تحلیل تاریخ نبودند و برخی نیز ستایشگر این روش بودند، برای مثال علی حصوری در کتاب ضحاک روش ماتریالیستی روسها برای تحلیل تاریخ را تنها روش بررسی تاریخ میداند: «درست از روزی که کوچکترین جوامع بشری شکل گرفته است، تا آستانهٔ قرن بیست و یکم، همواره ابزار تولید مایهٔ کشاکش اجتماعی بوده، هست و خواهد بود، زیرا در زندگی انسان نقش تعیینکننده دارد و هرگونه کاری در راستای منحرف کردن اذهان مردم از این واقعیت تاریخی در جهت فریب و بهرهوری بیشتر، بهتر و آسانتر از همان ابزارهاست.» (حصوری، علی، ضحاک، نشر چشمه، تهران، 1370، صفحهٔ 90) همین نویسنده است که الهامبخش احمد شاملو برای نگارش مقالهٔ «حقیقت چقدر آسیبپذیر است» و توهین او به ارزشهای ملی و مفاخر ادبی و تاریخی ایرانیان شد. ( شاملو، احمد، حقیقت چهقدر آسیبپذیر است، آدینه، شمارهٔ 47، صفحهٔ 7
5- رضا، عنایت الله، اران از دوران باستان تا آغاز عهد مغول، وزارت اموز خارجه، تهران، ،1382، صفحهٔ 42
6- شدت این استحالهٔ فرهنگی تا بدانجا بود که در قفقاز، شاهکارهای ادبی جهان ابتدا به زبان روسی ترجمه میشد و پس از چند سال که از رواج آنها به زبان روسی میگذشت، قفقازیها اجازه مییافتند تا این کتابها را به زبان بومی خود ترجمه کنند.
7-Studies in Christian Caucasian History,Cyril Toumanoff,Georgetown University Press, New York,1963,p 336
8-Dundua, Tedo, Georgia Within the European Integration, Meridian Publishers, Tbilisi, 2012