سه شنبه, 29ام اسفند

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی جهان ایرانی قفقاز و سرایندگان شعر پارسی در قفقاز - بخش ششم

جهان ایرانی

قفقاز و سرایندگان شعر پارسی در قفقاز - بخش ششم

به نام خداوند جان و خرد             کزین برتر اندیشه برنگذرد

گردآوری و بررسی: بابک آذرتات (علیخانی)

ارمنستان

 

ارمنستان یا ارمنیه ناحیه ایست در حدود 300000 کیلومتر مربع و کشور قدیمی است در غرب آسیا ، که اکنون میان ایران ، جمهوری آذربایجان (اران)، گرجستان و ترکیه قرار دارد. این سرزمین ، کمابیش از اراضی جنوب شرقی دریای سیاه و غرب آسیای صغیر تا سواحل جنوب غربی دریای خزر از یک طرف، و از قفقاز تا فلات آذربایجان و دشت بین النهرین از طرف دیگر ممتد بوده است.
پهنه ایست کوهستانی، مشتمل بر دشتهای مرتفع (فرازای آنها از 800 تا 2000 متر) که بین رشته کوههائی گسترده است، فعالیتهای آتشفشانی قللی چون آرارات (5200 متر) سیپان داغ (176/4 متر) ، آلاداغ (3520) ، و آراگاتس (4095 متر) در آن احداث کرده. از رودهائی که در آن جاری هستند یا از آن سرچشمه می گیرند فرات، دجله، ارس، کورا ، است. درایچه عمده اش وان و سوان است.
از سال 11 بعد از میلاد اغلب شاهزادگان اشکانی بر ارمنستان سلطنت کردند و بعد ساسانیان بر آن حکومت داشتند، در اواخر قرن سوم میلادی ، ارامنه دین مسیح را پذیرفتند و دستخوش آزار زردشتیان شدند و این امر اختلافات میان ساسانیان و روم را تشدید کرد و بالاخره برای رفع اختلاف در حدود 390 بعد از میلاد ارمنستان میان ایران و روم قسمت شد. پایتخت قسمت ایران دوین بود که در مآخذ اسلامی دبیل خوانده شد و کرسی قسمت غربی که به رومیان رسید ارزنجان بود...
پس از سقوط ساسانیان تحت تبعیت اعراب درآمد. پس از مغول و ایلخانیان ، دستخوش حمله امیر تیمور شد در سده نهم (هـ.ق) بدست امرای آق قویونلو افتاد. شاه عباس اول صفوی جمع کثیری از ارامنه را کوچ داده و در جلفای اصفهان سکنی داد.
به موجب عهدنامه ترکمنچای (1828 م) قسمتی از ارمنستان به تصرف روسها درآمد ولی پیمان « برست لیتوفسک » (1918) نواحی باطوم و قارص را به ترکیه واگذاشت. ارمنستان فعلی شوروی 29800 کیلومتر مربع مساحت و 1600000 نفر جمعیت دارد و کرسی آن ایروان است ، که مرکز قالی بافی و محصولات شیمیائی و مواد غذائی است.
حاج سیاح در سفرنامه خود می نویسد : « شهری است در نهایت پاکیزگی. روی بازارها نپوشیده. میدان بسیار وسیع. باغچه های متعدد به اطراف میدان که برای تفرج مردم ساخته اند... روانه قلعه شدم خندق و باره بسیار محکم. داخل شده نزدیکی مسجدی بسیار خوبی بود. در آن قلعه چند سربازخانه برای سربازان و مجلسی برای مقصرین بود. از آنجا گذشتم گفتند جای سیاحت باغ حسن خان است ، روانه گشتم باغی دیدم در نهایت صفا و طراوت. در وسط آن کلاه فرنگی به وضع ایران داشت... »
شاعران این شهر به شرح زیرند:


آشفته ایروانی
کلب حسین بیک نام داشت و از خانواده اصیل ایروان و برادرزاده حاجی ملامحمد شیخ الاسلام این دیار بود.
از اشعار اوست :

دستی به دامن تو و دستی بر آسمان
دست دگر کجاست که خاکی بسر کنم
آشوب ایروانی

میرزا اسماعیل متخلص به « آشوب » از شاعران سده 13 (ق) ایروان و از مداحان فتحعلیشاه قاجار (1211 _ 1250 ق) بوده است.
از اوست :

...سپهر قدرت و کیوان سریر و تیر دبیر
ستاره حشمت و مهر افسر و فلک توسن...
بیدل ایروانی

پاشاخان نام داشت و از اصیل زادگان ایروان و از شاعران سده 13 (ق) بود ، بیدل تخلص می کرد و بخشی از شعرش این است:

...تا حشر نیابم به خود ، از غایت مستی
گر بر کشم از دست بلورین تو جامی
چشمه ایروانی

رضا قلی ایروانی فرزند محمدخان قاجار ایروانی از امرای محمودمیرزا فرزند فتحعلیشاه بود.
محمودمیرزا می نویسد : به امر من تخلص « چشمه » گشت.
از اوست:

جفا با من آن روز آسمان کرد
که دورم از بر آن دلستان کرد
بهای بوسه ات گفتم دهم جان
ز راه لطف ما را امتحان کرد
حجت ایروانی

میرزا محمد ایروانی از گویندگان سده 13 هجری قمری است. قصیده مفصلی در جواب قصیده فتحعلی خان صبا از زبان سردار ایروان گفته به مطلع:

ای صبا، آمد صبا از کوی تو بر این دیار
از شمیمش خاک ما شد غیرت مشک تتار...
حریف ایروانی

سده 13 می زیست. از اوست :
نوروز عجم آمد و بگذاشت سپندار
بگذشت مه آذر و آمد مه آزار...
دلیل ایروانی

از شاعران دوره فتحعلی شاه قاجار است. قصیده ای ساخته و در مقطع آن به تاریخ بنای مسجد ایروان که از ابنیه و آثار حسین خان سردار ، حاکم ایروان بود اشاره کرده است:

کنون در ایروان هم گشته ز ایشان
بنا این مسجد فرخنده مینا
« دلیل » از بحر تاریخش رقم زد
(از ایشان مسجدی نیکوست برپا) = 1238 ق
شاکر ایروانی

شیخ موسی ایروانی معروف به « اعمی » و متخلص به شاکر از گویندگان سده چهاردهم هجری است. و از هر دو چشم نابینا بوده.
بخشی از قصیده 45 بیتی در مدح چائی چنین سروده است:

بر سر من دلبرا امروز یک سوداستی
کاین چنین [ سودای سر ؟ ] در دیده ام دنیاستی
گوش ده بشنو ز من توصیف چای جان فزا
جان به قربانش که بیمانند و بیهمتاستی...
شهاب ایروانی

حسن خان فرزند محمدخان قاجار ایروانی. از اوست :
زلف بر روی تو گوئی که بر آتش دود است
ای بسا دیده که از دود تو اشک آلود است...
فخری ایروانی

فخرالدین عباس معروف به میرزاآقاسی ، فرزند میرزا مسلم از طایفه بیات ایروان و از علمای آن سامان در سده 13 بود.
از اشعار اوست:

باز اندر سر هوای کوی یار
سوی تبریزم کشان کیسوی یار
من چو مجنون روز و شب در کوه و دشت
بهر آن لیلایم اندر سیر و گشت...
قابل ایروانی

حسینعلی فرزند محمدخان قاجار و برادر « چشمه » و « شهاب » ایروانی و از معاصران و نزدیکان محمودمیرزا است.
از اوست:

از دست ستمهای تو دارم گله بسیار
ما را گله بسیار و تو را حوصله بسیار
تنها نه من آشفته آن زلف درازم
دیوانه چو من هست در این سلسله بسیار
قدسی ایروانی
میرزا مسلم متخلص به « قدسی » از طایفه بیات ایروان ،٬ پدر حاجی میرزا آقاسی.
از اوست :
چه شود گر تو به یک نامه مرا یاد کنی
دل غم پرور ما را تو دمی شاد کنی
مردن آسان بود ، اما من از آن می نالم
بر سر تربت مت آئی و فریاد کنی
ناظم ایروانی
علی خان فرزند علی اکبر خان یاور فرزند عباسقلی خان جوانشیر است که از ایروان مهاجرت کرده به ایران آمد و در نزد ناصرالدین شاه تقرب جست. چندی وزیر عمور خارجه و مدتی وزیر عدلیه بود.
بخشی از غزل اوست :
دوش با من چو حکایت دل شیدا می کرد
تا سحر شکوه از آن زلف چلیپا می کرد
دل سوی قبله ابروی تو بود آنچه حدیث
زاهد از کعبه و راهب ز کلیسا می کرد
باده با مردم ناجنس نباید نوشید
این حدیثی است که پیمانه به مینا می کرد...

 

داغستان

سرزمین کوهستانی است 50300 کیلومتر مربع مساحت و حدود 1063000 نفر جمعیت دارد. بر ساحل غربی دریای خزر واقع است. کرسی آن مخاچ قلعه. این سرزمین از شمال و شمال غربی به ناحیه گروزنی ، از شرق به بحر خزر‌‌‌‌ و از جنوب به جمهوری آذربایجان ( اران) و از غرب به گرجستان محدود است. کوههای قفقاز در طول مرزهای جنوبی و جنوب غربی آن کشیده شده است. رودهای عمده اش شامور وسولاک است ، جنگلهایش کوچک و اراضی زراعتی آن اندک. شغل عمده قبایل کوهستانی پرورش احشام است. سکنه داغستان از 30 ملیت مختلف تشکیل یافته است. بیشتر آنها مسلمان (اکثریت با لزگیها) هستند. داغستان یکی از جمهوری‌های خودمختار روسیه است. بیشینه مردم داغستان از نژاد قفقازی و همتبار با گرجی‌ها هستند. داغستان معنای کوهستان را می‌‌دهد.
تاریخ
در ایام باستانی ، قسمت جنوبی دشت ساحلی تا دربند جزء آلبانیا بود. در خلافت هشام این عبدالملک (105 _ 125 هـ.ق) شهر دربند مانند دوره ساسانیان شهر مرزی محسوب می شد. در قرون نهم و دهم (هـ.ق) داغستان منقسم به سه امیرنشین بزرگ بود که امرای آنها عناوین شمخال ، اوسمی ، و معصوم داشتند ، و قلمرو آنها به ترتیب به شمخالات ، اوسمیات و معصومات معروف بود. در 1015 شاه عباس اول صفوی آنرا تحت حمایت ایران باز آورد. در 1135 (هـ.ق) پطر کبیر به بهانه هایی دربند را اشغال نمود. پس از اینکه نادر شاه وحدت ایران را تامین کرد. روسها ناچار بر طبق پیمان 1732 میلادی همه نواحی واقع در جنوب رود کورا را و بموجب پیمان 1735 (1147 هـ.ق) دربند و باکو و غیره را به ایران بازدادند.
پس از قتل نادر شاه (1160 هـ.ق مطابق 1747 م) روسیه دگر بار به این نواحی دست اندازی کرد و کوشش سلاطین قاجار برای بازگرفتن داغستان به جائی نرسید و به موجب عهدنامه گلستان این نواحی از دست ایران خارج شد. سرانجام پس از کشمکشهای محلی که منجر به کشته شدن امرائی ازقبیل قاضی ملا ، حمزه (1248 ، 1250 هـ.ق) و سقوط شیخ شامل (1276 هـ.ق مطابق 1859) شد در پاییز 1920 میلادی جمهوری خودمختار داغستان تشکیل گزدید.

 

دربند

از شهرهای عمده داغستان است که در ادوار مختلف تاریخ به نامهای : باب ، باب الابواب ، الحدید ، دمیرقاپی و... خوانده شده است ، و در روزگاران قدیم جزو شروان بود. ابن حوقل قدیمیترین مورخی است که درباره جغرافیای تاریخی آن مطالبی به قلم آورده است. این شهر بندری ، حصار استوار و بزرگی داشته که تا سده هفتم پابرجا بوده و یاقوت درباره آن بحث کرده، در این منطقه سد سنگی بلندی به طول هفت فرسنگ ساخته شده که به سد اسکندر معروف و طبق نوشته یاقوت از بناهای انوشیروان ساسانی است. ولی باستانشناسان معتقدند که این سد در زمان هخامنشیان به منظور جلوگیری از تهاجم اقوام شمالی ساخته و پرداخته و شاید در زمان ساسانیان هم مرمت شده است.
مولف معجم البلدان می نویسد که دو کالای درجه اول دربند کتان و زعفران است. داغستان منطقه کوهستانی است و در آن جا گله های بزرگ گوسفند و اسب و گاو پرورش می یافته ایت. این منطقه تا قبل از سلطنت فتحعلیشاه شمالی ترین مرز ایران به شمار می رفت. امروزه دربند(به روسی Дербе́нтیا Derbent) جنوبی‌ترین شهر فدراسیون روسیه و از لحاظ اهمیت دومین شهر داغستان با جمعیتی بالغ بر 101031 (بر اساس آمار 2002)است. آذری‌ها و لزگی‌ها و تبرسرها بیشترین ساکنان این شهر را تشکیل می‌‌دهند. دربند قدیمی‌ترین ‌شهر فدراسیون روسیه است و به عنوان دروازه قفقاز از قرنها قبل به عنوان یک منطقه استراتژیک ارزش بسیاری داشته است. خسرو یکم پسر قباد یکم دستور ساخت دژ دربند را داد تا مرزهای شمالی ایران را از حملات اقوام مهاجم مصون دارد. شهر دربند در پیرامون دژ ساسانی دربند ساخته شده‌است. این دژ طی 1500 سال بطور پیوسته مورد استفاده بوده‌است.[ویکی‌پدیای انگلیسی].
شعرای آن عبارتند از :
احمد بابی (لاله ئی)
بدرالدین امیر سیداحمد فرزند امیر سیدمحمد فرزند امیر سیدعلی در شب جمعه پنجم جمادی الاخری سال 840 در باب الابواب تولد یافت.
در تاریخ 24 جمادی الاول 878 عبدالرحمن جامی که در موقع مراجعت از سفر مکه معظمه به تبریز تشریف آورده و در محله چامنار در زاویه اخی خیرالدین منزل کرده بود با سیداحمد ملاقاتها کرده و در حق وی چنین گفته است :
توئی آنکه چینی در این بوستان
به هر صبح گلهای اقبال را
به فقر تو دین نبی سرخ روست
بهین لاله ئی روضه آل را
شاه اسماعیل صفوی نسبت به مولانااحمد همیشه در مقام لطف بوده و خلافت خود را در آذربایجان به حضرت ایشان واگذار کرده بوده اند.
سید احمد در شب یکشنبه دوازدهم شوال 912 وفات کرده و در گورستان گجیل تبریز (محل باغ گلستان فعلی) مدفون است.
پسر قاضی دربند
در سده هفتم هجری قمری می زیستهو این رباعی از اوست :
دل ، قد تو را سرو روان می گوید
آرام دل و راحت جان می گوید
مه ، دعوی بندگی روی توکند
با آنکه سخن ز آسمان می گوید
سلطان داغستانی
خدیجه سلطان دختر حسنعلی خان داغستانی و دختر عم علیقلی خان « واله » مؤلف تذکره « ریاض الشعرا » است. داستان عشق واله و خدیجه سلطان در سده دوازدهم هجری قمری نقل محافل ادبی ایران و هند بوده است.
خدیجه سلطان تا سال 1174 (تاریخ تألیف تذکره شاعرات) در اصفهان و در حال حیات بوده است.
از اشعار خدیجه سلطان است :
من ساقیم و شراب حاضر ای عاشق تشنه آب حاضر
آبست شراب پیش لعلم هان لعل من و شراب حاضر
با حسن من آفتاب شمع است اینک من و آفتاب حاضر
گفتی سخنم خوش است یا قند گر فهم کنی جواب حاضر
« سلطان » چو منی نبود ، در دهر عالم ، عالم کتاب حاضر
علی داغستانی
محمدعلی خان پدر علیقلی واله داغستانی است. وی در زمان صفویه خدمت بیگلربیگی و منصب سپهسالاری داشته و در تاریخ 1128 که برای تأدیب افغانها به قندهار می رفته به مرض استسقاء فوت کرده است.
شعرش این است :
جان ، تاب ز زلف تابداری دارد
دل ، داغ غم لاله عذاری دارد
تن ، حسرت تیغ آبداری دارد
سرهم ، سر فتراک سواری دارد
فتح داغستانی
فتحعلی خان از اعمام علی قلی خان واله است. وی در زمان شاه سلطان حسین صفوی به مسند صدارت نایل شده و به تاریخ 1134 هجری فوت کرده.
از اوست :
هر گه به کوی آن بت بد مست می روم
چون گل گرفته سر به کف دست می روم
پایم نمی رود اگرم سر رود چو شمع
گر میروم ز کوی تو از دست می روم
فدائی داغستانی
عباسقلی خان متخلص به فدائی از شاعران سده یازدهم و اوایل سده دوازدهم هجری قمری داغستان است.
از اوست :
درد سر بسیار کردم نامه هجر تو را
از سواد شب نوشتم تا سیاهی رنگ داد
قمری دربندی
میرزامحمدتقی قمری دربندی در سده 13 می زیست. کتتاب کنزالمصائب را به نظم درآورد و آن مکرر در تبریز چاپ شده است.
گنابیگم داغستانی
گنابیگم دختر علیقلی خان واله و همسر اعتمادالدولهغازی الدین خان بهادر بود.
از اوست :
جگر پر سوز و دل پر خون ، گریبان چاک و جان بر لب
قضا را شرم می آید ز سامانی که من دارم
لطف داغستانی
لطفعلی خان متخلص به لطف ، عم علیقلی خان واله. از اوست :
خانه جانم ز غم کردی خراب
خوب کردی ، خانه ات آباد باد
محمد داغستانی
محمدخان بیگ فرزند رستم بیگ داغستانی است که در خدمت شاه عباس دوم (1052_ 1077) تقرب داشت.
از اوست :
چین ابرو خط آزادی است مجنون تو را
ناز بیجا باطل السحر است افسون تو را
نجم دربندی
نجم الدین حمدبن سیمگر ، از معاصران و معاشران خاقانی و مراد و ممدوح او بوده ، نام صحیح و کاملش در آثار خاقانی به صورت حجه الاسلام شیخ اما نجم الدین حمدبن علی بن احمد بن سیمگر باقی مانده و سیمگر (= نقره ساز) پیشه پدر یا نیای او بوده است.
از اوست :
یاری ، که وجود و عدم تو همه اوست
سرمایه شادی و غم تو ، همه اوست...
واله داغستانی
علیقلی خان بهادر متخلص به واله فرزند محمدعلی بن فرزند مهر علی خان از طایفه لزگی داغستانی الاصل و اصفهانی المسکن بوده و از سخنوران تذکره نویس سده دوازدهم هجری قمری به شمار می رود. علیقلی خان به سال 1124 در اصفهان تولد یافت و در اثر ذکاوت فطری در علوم متداوله عربی و فارسی معرفتی حاصل کرد. معاشقه او با دختر عمش معروف است. وی در سال 1144 جلای وطن کرده و در تاریخ 1146 وارد هندوستان شدع است. در سال 1161 تذکره یی بنام « ریاض الشعرا » تالیف کرده که شرح حال 2594 شاعر قدیم و جدید را حاوی است.
از اشعار اوست :
جاهلان را نیست آگاهی ز حال خویشتن
خفته دایم خویش را بیدار می بیند ، به خواب
و یک رباعی از او :
از سینه ریش ، هر چه خواهی بردار
زینجا کم و بیش ، هر چه خواهی بردار
جان و دل و صبر ، از توام نیست دریغ
غیر از غم خویش ، هر چه خواهی بردار
وفای داغستانی
مهدی قلی خان متخلص به وفا فرزند کینیار خصای داغستانی علیرغم اینکه سلسه نسبش به چنگیز خان منتهی می شود ، مردی پاک طینت و نیکوسریرت و بلند همت و گشاده صورت و نازک طبع بوده است.
از اوست :
به فرش چمن پای آهسته نه مبادا برنجد ز تو خار و خس
تاریخ فوت او را در 26 جمادی الاولی 1318 قید کرده اند و افزوده اند که بانو خورشید ناتوان شاعره معروف قراباغ مادر صاحب ترجمه بوده است.
از اشعار وفاست :
شهر تفلیس که در وی وطن یار من است
خاک او مرهم زخم دل بیمار من است
خاک آن بادیه گوئی همه مشک ختن است
خس و خاشاک در آن مرحله گلزار من است
گر در آن شهر بسی لاله رخ و سروقدند
آنکه محبوبتر است از دگران یار من است

***

میازار از خود دل هیچ کس
طریق سعادت همین است و بس
قضا دست صیاد را بشکند
گرش رحم ناید به مرغ قفس
بفرش چمن پای آهسته نه
مبادا برنجد ز تو خار و خس
تو با هرکسی مهربان باش و خود
تمنا مکن مهربانی ز کس
وفا راه انصاف را پیشه گیر
طریق سعادت همین است و بس

 

گرجستان

از شمال به روسیه و از شرق به جمهوری آذربایجان (اران) ، از جنوب به ارمنستان و ترکیه و از غرب به دریای سیاه محدود است. و حدود(69700) کیلومتر مربع مساحت و 4688000 نفر (در 1970 میلادی) جمعیت دارد. م مشتمل بر جمهوری های خودمختار ابخاز ، آجارستان و ناحیه استیای جنوبی است.
بیشتر مردم گرجستان گرج هستند ، ولی اقوام دیگر روسی ، ارمنی ، آذربایجانی ، و ابخازی نیز در این جمهوری زندگی می کنند ، در 1959 عده گرجیها 2602000 نفر بودند و 3/64 درصد ساکنان گرجستان را تشکیل می داده اند. ارمنیها 11 درصد جمعیت و آذربایجانیها 8/3 درصد آنرا تشکیل می دهند.
تاریخ _ از هزاره های اول قبل از میلاد نام بعضی اقوام گرجی در کتیبه های آشوریو اورارتو دیده می شود. در قرون قبل از میلاد دولت پادشاهی ایبریا در جنوب غربی گرجستان حکومت می کرد ، انوشیروان آنها را برانداخت در سال 654 گرجستان به دست مسلمانها افتاد در 1578 میلادی دولت عثمانی تمام قفقاز را به تصرف درآورد و تفلیس را گرفت ، ولی شاه عباس اول صفوی آنان را عقب راند و هزاران تن از مسیحیان را به نواحی دوردست ایران فرستاد از سال 1658 _ 1723 خاندانی از طرف شاهان صفوی بر تفلیس حکومت می کردند. با سقوط دولت صفوی عثمانیان دوباره بر گرجستان مسلط شدند و نادرشاه افشار دوباره آنها را عقب راند ، بعدها وضع دشوار اقتصادی گرجستان را به جلب حمایت روسیه ناگزیر ساخت. «روس ها پس از مرگ آقا محمدخان شجاع شده ، به تفلیس یورش برده و گرگین خان حاکم گرجستان و خانواده اش را به سن پترزبورگ تبعید کرده سپس برای فریب مردم گرجستان ، ژنرال سیسیانوف(sissianov)را که گرجی نژاد بود ، به فرمانداری آن دیار منسوب کردند. گرگین خان در زندان روسها و زیر شکنجه های توان فرسا در روز 28 سپتامبر 1800م. برابر 1179 خورشیدی با امضای سندی ، از امارت گرجستان به سود تزار روسیه چشم پوشی کرد.اسکندرخان برادر گرگین خان ، اعلام کرد که سند مزبور به زور از برادرش گرفته شده و اعتبار ندارد.در این فرآیند ، وی علیه روسها به پاخواست.در این اوان پل اول امپراتور روس درگذشت و آلکساندر اول(1825- 1801 م. برابر با 1204- 1180 خ.)بر جای وی تکیه زد . آلکساندر اول سیاست پرخاشگرانه تری را را نسبت به ایران در پیش گرفت.وی مانند کاترین از سیاست گسترش و توسعه ارضی پتر پیروی می کرد. در گام نخست ، تزار آلکساندر نیروی مجهزی برای اشغال تفلیس گسیل نمود . نیروهای کمکی که از تهران به یاری اسکندرخان فرستاده شده بود ، به موقع به آوردگاه نرسید و در نتیجه ، ارتش کوچک اسکنرخان از روس ها شکست خورد و تفلیس دوباره به چنگ سپاهیان روس افتاد.به دنبال این پیروزی ، تزار در 21 شهریورماه 1181خ. برابر با 12 سپتامبر 1802م. طی فرمانی گرجستان را به عنوان بخشی از خاک روسیه اعلام کرد.روس ها پس از سلطه ی کامل بر گرجستان چهره ی واقعی خود را نشان دادند. آنها بات شدت هر چه تمام تر به قتل و غارت مردم و نابودی سازمان های گرجستان زدند.»[از چکیده تارخ تجزیه ایران]
تفلیس مرکز گرجستان است و آن را به گرجی تبیلیسی (= چشمه های آب گرم) گویند و جمعیت آن در 1956 تخمیناً 635000 نفر بوده است.
شهرهای مهم آن باتوم ، کوتانیسی ، سوخومی می باشد.
گرجستان از دیر زمان با ایران روابط ادبی و فرهنگی داشته است. داوید کوبیدزه از جمله دانشمندانی است که درباره تاریخ این روابط ، توفیق تألیف 3 جلد کتاب را یافته و در سالهای 1969 _ 1983 در تفلیس به چاپ رسانده است.
شاعران پارسیگوی گرجستانی الاصل به شرح زیرند :
اختر گرجی
احمدبیگ متخلص به « اختر » فرزند فرامرز بیگ اصلش از ولایت گرجستان بود ، در اصفهان و شیراز نشو و نما یافت. در سال 1232 (ق) عمرش به آخر رسید.
از اشعار مولانا اختر است :
به پایان شد حدیث دل ز بس گفتیم و شنیدیم
سر آمد رشته الفت ز بس بستیم و بگسستی
اشتهای گرجی
میرزا عبدالله فرزند فریدون گرجی و متخلص به « اشتها » از شاعران سده 13 هجری قمری است. آقامحمدخان قاجار پدر او را با چندتن دیگر از نجبای گرجستان به ایران آورد و عبدالله صاحب ترجمه بسال 1245 (ق) در اصفهان تولد یافت. ابتدا « سرگشته » تخلص می کرد ولی بعدها تخلص خود را به « اشتها » تغییر داد. وی در سال 1289 وفات یافت.
شعرش این است :
ما پرخور و بی پا و سر و پاچه پلشتیم
سر رشته جان را به کف کله بهشتیم
بدر تفلیسی
بدرالدین داود (محمود) از شاعران سده هفتم است. اوراست :
شمعم که به هیچ جای مسکن نکنم
تا ، حال دل خویش معین نکنم
احوال دلم ، بر همه پوشیده بود
تا ، من به زبان خویش روشن نکنم
برهمن گرجی
سربدال بیگ متخلص به برهمن اصلش از گرجستان و ازغلامان شاه اسماعیل صفوی (1077_1105) بود.
از اشعار اوست :
تو را از نکهت گل آفریدند
مرا از شور بلبل آفریدند
بزمی کوز
به نوشته تقی الدین اوحدی ، اصلش گرجی است ، در شیراز بزرگ شده ، مدتی در هرات بسر کرده از آنجا به هند آمده...
و در غره ربیع الاول سنه 1023 شنیدم که در گذشته او را قریب سه هزار بیت اشعار است :
... نیستم از ماتم پروانه آگه ، لیک دوش
شمع را دیدم که گیسوئی پریشان کرده است
حبیش تفلیسی
ابوالفضل حبیش بن ابراهیم بن محمد تفلیسی از مشاهیر دانشمندان سده ششم هجری قمری است.
حبیش محتملاً حوالی سال 516 تفلیس را با همراهی گروهی از مسلمانان به مقصد بغداد ترک گفته و بعد به منظور یافتن بازاری که ا دب پارسی در آن خریدار داشته باشد راهی دیار روم شده است.
منصف گویند :
تمام کردم در سال پانصد و چل و پبج
ز فضل یزدان ، اندر ادب من این قانون
چهار سال در او نفس و جان شیرین را
ز بس تفکر در رنج داشتم مقرون
خسرو گرجی
در سده 13 می زیست و از غلامان گرجی مملوک حاجی ابراهیم خان وزیر بود.
اوراست :
دل از خدنگ تو مجروح گشت و بیزارم
ز مرهمی که بر او کار نیشتر نکند
دوستاق گرجی
بهزاد بیگ فرزند سهراب بیگ است.
شعرش این است :
بی لبت گر جام می با شیشه بر سر می کشم
همچو داغ لاله خون از ریشه بر سر می کشم
***
برآرد گردش دوران اگر گرد اینچنین از من
به اندک روزگاری آسمان گردد زمین از من
زینل گرجی
فرزند اصلان بیگ گرجستانی است. مولف « روز روشن » اسم او را « زنبیل » قید کرده و این اشتباه در فرهنگ سخنوران راه یافته است.
شعرش این است :
ز غنچه دهنت بوسه ای به خواب گرفتم
نمردم وز گل آرزو گلاب گرفتم
سروش گرجی
مرتضی قلی بیگ ، از غلامان محمدعلی بیگ گزک یراق بود. شهنامه عباسی در فتوحات شاه عباس ثانی از اوست :
شعرش این است :
زینت خود ساخت دولت هر چه را رد کرد فقر
مشعل شاه از کهن دلق گدایان روشن است
سیف تفلیسی
سیف الدین هارون می توان او را از شاعران تا سده هفتم هجری قمری به شمار آورد.
از اوست :
مادر که تو را بزاد ، ای حور نژاد
ابلیس بخندید و ، بشد خرم و شاد
یعنی که بدین روی ، توانم بر داد
دین همه امت محمد بر باد
قاضی تفلیسی
در سده 7 و یا پیش از آن می زیسته. از اوست :
ای چون زلفت حال دلم آشفته
چون نرگس نیم خواب چشمت خفته...
کامی گرجستانی
میرزا سلیمان خلف کینیار داود گرجستانی و از جمله شاعرانی است که منوچهرخان معتمدالدوله حاکم اصفهان را مدح گفته.
کمال تفلیسی
از اوست :
در روی تو ، روی خود عیان بتوان دید
مغزش ز درون استخوان بتوان دید
در تاریکی ، تو را چنان بتوان دید
کز لطف تو ، در تن تو جان بتوان دید
کوکبی گرجی
قباد بیگ متخلص به کوکبی از اتراک گرجستانی و از غلامان شاه عباس اول بود. مرگش را سال 1033 قید کرده اند.
از اوست :
چو در کنج قفس میرم ، بسوزیدم مگر روزی
به امداد صبا خاکسترم راه چمن گیرد
***
ز خنده تو به دل لذتی نهان دارم
که همچو پسته دل خویش در دهان دارم
کیخسرو گرجستانی
همشیره زاده رستم خان سپه سالار از اعاظم و اکابر گرجستان در سده یازدهم است.
از اوست :
در عشق غم اندوخته یی می باید
وز غیر نظر دوخته یی می باید
تا دل نشود داغ نگیرد آرام
این سوخته را سوخته یی می باید
لطیف تفلیسی
شاعر سده 7 و یا قبل از آن است. از اوست :
از عشق تو ، هر دم ای صنم توبه کنم
وز خوردن غم ، به رغم غم توبه کنم
چون روی تو باز بینم ، ای جان و جهان
از کردن توبه ، باز هم توبه کنم
مکنون گرجی
آقا محمد متخلص به مکنون از شاعران سده 13 است. اوراست :
به قتلم می کشد شمشیر طفلی که پروردم به دامن چند سالی
ممتاز گرجی
فضل علی بیگ نواده اصلان بیک جوان کوچک شهرت از نجبای گرجستان و از رجال دوره شاه عباس دوم و شاه سلیمان صفوی بود.
ازاوست :
ای مغز نوبهار معطر ز بوی تو
گل سرخ رو ز نسبت روی نکوی تو...
موجی گرجی
علی خان بیک فرزند اغلی بیک گرجی از صاحب طبعان سده 11 بود.
از اوست :
بی یا تو خم نمیزند جوش
گشتیم شرابخانه ها را
نژاد گرجی
محمدعلی خان فرزند اصلان خان بیگلربیگی از امرای والا شأن گرجستان است.
از اوست :
گر رفیق منی ای درد و بلا بسم الله
سفر وادی عشق است بیا بسم الله...
نشاطی گرجی
محمد باقر بیگ فرزند فرامرز بیگ و برادر اختر گرجی و از غلام زادگان صفویه در اصفهان و شیراز نشو و نما یافته.
از اوست :
بهار اینچنین کم از خزان نیست
که گل را خنده ، بلبل را فغان میست
ولی گرجی
ولی خان از غلامان سلاطین صفویه بود. از اوست :
ای خوش آن عاشق که از غم روبه دیوار آورد
آنقدر گرید که رحمی در دل یار آورد
یمینی گرجی
از موالی شاه طهماسب صفوی (؟) بود. از اوست :
دستی که عنان خویش گیرد امروز در آستین کس نیست...
یوسف گرجی
از پروردگان محمود میرزای قاجار است. وی در حدود 1219 هجری قمری در گرجستان متولد شد. حوالی 1288 درگذشته است. از اشعار اوست :
اول از سنگ ستم بال و پرم را مشکن
چون ز بند غمت آخر کنی آزاد مرا

***

نیم من پای بند دانه و دام
محبت بسته در پایم کمندی


پایان


پایه و بنیاد این پژوهش از کتاب «سرایندگان شعر پارسی در قفقاز» نگارش استاد عزیر دولت آبادی بوده که در اینجا به چکیده‌ای از زندگی و کار این استاد بزرگوار می پردازیم:
استاد عزیر دولت آبادی «متخلص به درویش» فرزند موسی در نهم شهریور ماه 1301 در تبریز متولد شد پس از تکمیل تحصیلات و اخذ درجه لیسانس در رشته ی ادبیات فارسی و علوم تربیتی در سال 1322 شمسی وارد خدمت آموزش و پرورش شد. به سال 1330 دوباره به ادامه ی تحصیل همت گماشت. استادان وقت هیات نظارت دکترای ادبیات فارسی: بدیع الزمان فروزانفر، دکتر صورتگر، دکتر کنی، پس از مصاحبه و مشاوره با ادامه ی تحصیل موافقت کردند، ولی بدلیل مشکلات شخصی و اداری از جمله عدم موافقت وزارت فرهنگ وقت مجبور به ترک تحصیل از مقطع تحصیلی دکترا گردید و به مطالعه و تحقیق و تدریس در شهر تبریز ادامه داد.

وی در سال 1335 به عنوان اولین رئیس کتابخانه ملی تبریز منصوب شد و در سال 1344 مسئولیت کتابخانه تربیت را بر عهده گرفت.
ایشان در سال 1353 بازنشسته شده و بیشترین اوقات فراغت خود را به تألیف و تصحیح متون و دواوین شعرا و تنظیم مقالات و گاهی به سرودن شعر گذرانیدند. کشف محل مقبرة‌الشعرا ، تصحیح و چاپ دیوان کمال خجندی برای نخستین بار در ایران از جمله اقدامات ارزشمند تحقیقی ادبی وی به شمار می رود.


تالیفات و تصحیحات:
وی دارای تالیفات متعددی می باشد که عبارتند از:
1) «تذکره سخنوران آذربایجان» در دو مجلد به سال 1355_1357 شامل تراجم احوال و آثار 944 نفر سخنور آذربایجان
2) «سرایندگان شعر پارسی درقفقاز» شامل تراجم احوال 228 شاعرکه به سال 1370 توسط بنیاد دکتر افشار در تهران چاپ شد.
3) «تحفة درویش» مجموعه ای از اشعار وی شامل سه هزار بیت گزیده ی اشعار فارسی و ترکی آذربایجانی و مجموعه ی سی و یک مقاله
4) تصحیح «دیوان کمال خجندی»
5) تصحیح «دیوان خیالی بخارایی»
6) «تصحیح روضه اطهار» تالیف ملا حشری تبریزی
وی دارای مقالات زیادی است که در نشریات معتبر علمی کشور به چاپ رسیده اند. آقای دولت آبادی در حال حاضر به کار تحقیق و تصحیح متون خطی و کتب چاپ سنگی ادامه می دهد و عضو شورای علمی - فرهنگی کتابخانه مرکزی تبریز است.

 


منابع:
1- دولت آبادی ، عزیز.
سرایندگان شعر پارسی در قفقاز ، عزیز دولت آبادی ، موقوفات دکتر محمود افشار یزدی ، 1370 ، تهران.
2- لغت نامه دهخدا
3- طالع ، هوشنگ.
چکیده تاریخ تجزیه ایران ، دکتر هوشنگ طالع ، سمرقند ، 1380 ، رشت.
4- تارتار ، محمدرضا.
جمهوری خودمختار نخجوان ، محمدرضا تارتار ، دیدارگاه بازتاب 18/10/1382 و باشگاه اندیشه:
http://bashgah.net/modules.php?name=News&file=article&sid=3647
5- دانشنامه ی اینترنتی ویکی پدیا
------------------------------------------------------------
رایان پیک نگارنده برای پیشنهادات و ...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

پاینده ایران

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه