پنج شنبه, 09ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست کتاب‌شناخت کتاب‌ خاطراتی برای قوام

کتاب‌

خاطراتی برای قوام

برگرفته از تارنمای ایرانچهر به نقل از  مجله جهان کتاب، شمارۀ ۸ ـ ۱۰ (۲۹۶ ـ ۲۹۴)، آبان  ـ دی ۱۳۹۲.

محمدحسین خسروپناه

 

خاطرات سیاسی قوام‌السلطنه

 به کوشش : غلامحسین میرزا صالح

 چاپ اول : شهریورماه ۱۳۹۲؛ چاپ دوم : مهرماه ۱۳۹۲

 ۳۴۸ صفحه – ۱۴۰۰۰ تومان

 ناشر : انتشارات معین – تلفن ۶۶۴۱۴۲۳۰ – ۰۲۱

زندگی سیاسی احمد قوام با انقلاب مشروطه آغاز می‌شود و با قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به پایان می‌رسد. عملکرد قوام در طی نزدیک به ۵۰ سال حضورش در صحنۀ سیاست ایران حاکی از آن است که سیاستمداری عمل‌گرا بود که برای دستیابی به هدف هایش هر نیرنگ و ترفندی را به کار می بست و در این کار بسیار توانا بود. او دموکرات و مردم گرا نبود ؛ اما هرگاه ضرورت داشت دموکرات و مردم گرا می شد، آرمانخواه نبود ؛ اما به گاه ضرورت از هر آرمانخواهی، آرمانخواه تر ظاهر می‌شد. او به سیاست ورزی آشکار اعتنایی نداشت و می خواست در خفا،مسائل و مشکلات را برطرف کند ؛ اما حزب و سندیکای کارگری تأسیس می کرد.  او به ستیز با قدرت‌های جهانی برای حفظ منافع ملی باور نداشت و می خواست از طریق همکاری و با استفاده از اختلاف بین قدرت‌ها، منافع ملی ایران را — آنگونه که بدان باور داشت — حفظ و تأمین کند. به این فهرست می توان مشخصه‌های دیگری را هم افزود؛ از جمله اینکه: «احمد قوام سیاستمدار روزهای دشوار بود.» چنین ویژگی‌‌هایی موجب شده است که زندگی سیاسی احمد قوام، کم و بیش، ناشناخته بماند و دربارۀ عملکردش در دوره‌های دشوار و پرمخاطره‌ای مانند بحران آذربایجان در سال‌های ۱۳۲۵ ـ ۱۳۲۴ و روزهای ۲۶ تا ۳۰ تیر ۱۳۳۱، واقعیت و افسانه درهم تنیده شود و اشتیاق برای آگاهی از واقعیت‌ها و ناگفته ها بسیار باشد.

انتشار خاطرات و اسناد مربوط به سیاستمدارانی مانند قوام می تواند نوید آگاهی از بخشی از آن ناگفته ها و ناشناخته‌ها را بدهد. هرچند خصوصیات سیاستمدارانی مانند قوام السلطنه با نوشتن خاطرات و بیان  آشکار و پنهان رویدادهایی که دست‌اندرکارشان بودند، مطابقت ندارد. در ضمن، با توجه به توضیح زنده یاد ایرج افشار، امید چندانی برای دسترسی به اسناد و مدارک قوام باقی نمانده بود. استاد افشار در این باره نوشته است: «اما چون زندگی قوام السلطنه دستخوش تطاول ایام و مشکلات سیاسی و حتی غارت و آتش زدن شد، در هریک از آن حوادث مقداری از اوراق و اسناد و کتب و اسباب خانه اش از میان رفت. بار اول هنگام والیگری او در خراسان بود.[...] بار دوم که قوام السلطنه به عنوان اینکه در توطئه‌ای برای کشتن سردار سپه مشارکت داشت، به دستور سردار سپه محبوس شد[...] بار سوم در سوم آذر ۱۳۲۱ بود که بلواکنندگان خانۀ او را آتش زدند و اشیاء نفیس و اوراق و اسنادش دچار پراکندگی شد و مقداری به یغما رفت. بار چهارم در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ بود که با حادثۀ آن روز از خانۀ خود مدتی دور شد و قانون مصادرۀ اموالش از مجلس گذشت و وزارت دادگستری و دارایی به صورت‌برداری از اموالش پرداختند و طبعاً آشفتگی در اوراق و اسنادش پیش آمد. بار پنجم واقعۀ محتوم مرگ موجب آشفتگی اساس زندگی و اتلاف اموال و اسناد او شد و چون فرزندش حسین، صغیر بود و پس از رسیدن به رشد قانونی هم جوانی هوسباز و نالایق بود، آنچه اوراق و اسناد در خانه‌اش مانده بود، پراکندگی کلی و همیشگی گرفت و هیچ معلوم نشد بر سر آنها چه آمد.» [۱]

اینک «خاطرات سیاسی قوام السلطنه» در ۳۴۸ صفحه منتشر شده است و مطالب آن به  سال‌های ۱۳۲۵ ـ ۱۳۲۴یعنی سال‌های پرمخاطره برای حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران اختصاص دارد. این کتاب از دو بخش تشکیل شده است: مقاله‌ای با عنوان «نظری به یادداشت‌های قوام السلطنه»(صص ۷۷ ـ ۹) و «خاطرات سیاسی قوام السلطنه»(صص  ۳۲۷ ـ ۷۹). این کتاب پیشگفتار، مقدمه و مؤخره ندارد.

معمولاً در انتشار خاطرات، مصحح یا پژوهشگر در پیشگفتار یا مقدمه و به ندرت در مؤخره، توضیح می دهد که این خاطرات مربوط به کدام  دوره‌ است و چه مطالب و مباحثی در آن مطرح شده؛ دستنوشته چه ویژگی‌هایی دارد، و مصحح در تصحیح و آماده کردن آن برای انتشار چه کارهایی انجام داده است. اگرمصحح / پژوهشگر توضیحاتی  به متن افزوده باشد، توضیح می دهد چگونه آن را از متن اصلی تفکیک کرده و….جدا از جنبه‌های فنی، مصحح یا پژوهشگر دلایل خود را برای اثبات تعلق آن به نویسنده خاطرات و در ضمن، چگونگی دستیابی اش را به متن خاطرات به صراحت توضیح می دهد. این توضیحات برای آن است که خواننده و پژوهشگرانی که به آن خاطرات مراجعه می کنند، درباره اعتبار و سندیت متن دچار تردید نشوند. زیرا، در مراجعه به خاطرات، پیش از هرچیز اعتبار و سندیت اثر اهمیت دارد و پس از اثبات تعلق آن خاطرات به نویسنده‌اش، متن واجد اهمیت می شود. هرگاه اثبات نشود که آن خاطرات متعلق به نویسنده‌ای است که نام او بر خاطرات گذاشته شده، آن متن به عنوان خاطرات آن شخص معین فاقد اعتبار است.

کتاب «خاطرات سیاسی قوام السلطنه» در این زمینه دچار مشکل است. مصحح محترم که کارنامۀ بلندبالایی در تألیف و ترجمه دارد و با اصول و قواعد انتشار متن‌ها و اسناد تاریخی آشنا است، دربارۀ این خاطرات و مقاله‌ای که به جای مقدمه آمده نه تنها هیچ‌گونه توضیحی نداده است بلکه اساسا رد ونشانی در این کتاب از مصحح بجز نام او بر جلد ودر شناسنامۀ کتاب، نیست. نه تنها تعلق این خاطرات را به قوام السلطنه اثبات نکرده است بلکه توضیحی دربارۀ چگونگی دستیابی‌اش به خاطرات قوام السلطنه، مشخصات دستنوشته و اینکه تاکنون در کجا و نزد چه کسی یا کسانی نگهداری می شده، نداده است. حتی تصویر چند صفحه از دستنوشته را هم چنان که مرسوم است، در کتاب نیاورده است.

حال چگونه می توان دریافت این خاطرات متعلق به قوام السلطنه است؟ شاید مقالۀ «نظری به یادداشت‌های قوام السلطنه» بتواند در این باره کمک کند. این مقاله که نام نویسنده ندارد و برخی را به اشتباه انداخته که نوشته آقای میرزا صالح است [ ۲ ]، از مجلۀ «خواندنی‌ها» اخذ شده و مصحح یا ناشر دربارۀ مأخذ آن در پانویس صفحۀ ۷۷ چنین توضیح داده است: «این نقد حدود ۵۷ سال قبل تحت همین عنوان بدون ذکر نام نویسنده در هجده شمارۀ پراکنده هفته نامۀ خواندنی‌ها به چاپ رسیده است.»

با مراجعه به سال شانزدهم مجلۀ «خواندنی ها» مشخص می‌شود مقالۀ «نظری به یادداشت‌های قوام السلطنه» نه نقد خاطرات بلکه معرفی آن است و نه «درهجده شمارۀ پراکنده» بلکه درهیجده شمارۀ متوالی یعنی شماره های ۱ تا ۱۸ (اول مهر تا ۱۱ آبان ۱۳۳۴) منتشر شده است.  نام نویسنده ندارد و دو قسمت از این مقاله(قسمت‌های اول و دوم) و همچنین بخش پایانی قسمت هیجدهم مقاله در کتاب «خاطرات سیاسی قوام السلطنه» منتشرنشده است؛ اهمیت قسمت اول این مقاله در آن است که نویسندۀ بی نام و نشان، چگونگی نوشته شدن خاطرات قوام السلطنه و امانت گذاشتن آن را توضیح می دهد و در بخش پایانی قسمت هیجدهم مقاله به انتقادهایی که به مقالۀ «نظری به یادداشت‌های قوام السلطنه» شده بود، پاسخ می دهد.

نویسندۀ ناشناس دربارۀ چگونگی نوشته شدن خاطرات قوام السلطنه می نویسد: «در تابستان ۱۹۵۰ یک سیاستمدار زیرک و باهوش ایرانی بدون توجه به زیبایی های دوویل[شهری در فرانسه] در یکی از اتاق‌های هتل نرماندی مشغول تحریر خاطرات مهییج ترین دوران زمامداری خود بود.[...] این سیاستمدار ایرانی که کس دیگری جز قوام السلطنه نبود» برای نوشتن این یادداشت‌ها «برنامۀ خاصی برای خود تنظیم کرده بود : هر روز پس از صرف صبحانه با یکی از وزرای کابینۀ خود، که او نیز در این وقت در دوویل به سر می برد، خلوت می کرد و با کمک او به تهیۀ یادداشت‌های خویش می پرداخت. ساعت ۱۲ ناهار می خورد و بلافاصله پس از صرف ناهار استراحت می کرد و بعد از دو ساعت مجدداً تا ساعت هفت و نیم بعد از ظهر به اتفاق همان شخص مشغول تهیۀ یادداشت‌ها می‌شد.» سپس صورتش را اصلاح می کرد و شام می خورد و به هتل کازینو می رفت.  نوشتن یادداشت‌های سیاسی  دو هفته طول کشید «قوام السلطنه پس از ۱۴ روز متوالی که برای تنظیم این یادداشت‌های سیاسی در دوویل به سر برد، به پاریس مراجعت کرد و آن را در بانک کریدی لیونه به امانت گذاشت و ضمناً مخارج چاپ و انتشار این یادداشت‌ها را به بانک مزبور سپرد که بعد از مرگش در پنجاه هزار نسخه منتشر شود.» نویسندۀ ناشناس درباره ویژگی های دستنوشته ی یادداشت‌ها می نویسد: «این یادداشت‌ها که با خط زیبا و انشاء مخصوص قوام السلطنه تهیه شده است اسرار تازه‌ای از وقایع سیاسی حکومت ۶۸۱ روزه قوام(۷ بهمن ۱۳۲۴ تا ۱۸ آذر ۱۳۲۶) را که بی شک مهییج ترین و متشنج‌ترین تاریخ سیاسی ایران بوده است، فاش می کند.»[ ۳  ]

نویسنده ناشناس در ادامۀ این توضیحات که در این بازچاپ حذف شده است، انگیزه و دلایل احمد قوام را برای نوشتن یادداشت‌های سیاسی چنین توضیح می‌دهد: «قطعاً اگر پس از بازگشت آذربایجان وضع اجتماعی قوام السلطنه مانند سابق رضایت بخش می بود و مخالفین او برای برکنارنمودن وی از صحنۀ سیاست به لجن مال کردن و ملکوک نمودن او نمی پرداختند شاید هیچ‌گاه قوام السلطنه به فکر تهیه این یادداشت‌ها نمی افتاد.»[۴ ] قوام این یادداشت‌ها را با هدف بی اعتبار کردن اتهام هایی که مخالفان به او می زدند از جمله شایعه‌هایی که درباره سوء استفاده‌های دولت او  مطرح بود، نوشت و «برای آنکه هیچ نوع شبهه‌ای در مردم ایجاد نشود و این یادداشت‌ها نافذتر باشد انتشار یادداشت‌ها را به بعد از مرگ خود موکول ساخت.»[۵ ] نویسنده دربارۀ اینکه چرا قوام در تهران و در همان موقعی که مورد اتهام بود و شایعه‌هایی در باره سوء استفاده‌های دولتش مطرح شد یادداشت‌ها را ننوشت و منتشر نکرد، می نویسد در آن زمان قوام نمی توانست خاطراتش را بنویسد و منتشر کند زیرا ناچار می شد حقایقی را فاش کند که «افشای این حقایق از خیلی جهات مخالف منافع سیاسی کشور در آن روز بود و از این گذشته، انتشار این یادداشت‌ها شاید جان بیش از یک صد نفر را هم به خطر می انداخت و موجب بی سرپرست شدن فامیل‌های زیادی می شد.» بنابر این،«قوام پیش خود فکر کرد که این کار دیر نمی شود.»[ ۶ ] نویسندۀ ناشناس که گویا از همه امور مربوط به قوام السلطنه حتی پس از مرگ او هم آگاه است، به خوانندگان نوید می دهد: «احتمال دارد این یادداشت‌ها تا چند ماه دیگر با خط قوام السلطنه منتشر بشود ولی ما برای اطلاع خوانندگان به شرح قسمت‌های مهم و حساس این یادداشت‌ها می پردازیم.»[۷ ]

در بخش پایانی قسمت هیجدهم مقاله، نویسنده ناشناس بار دیگر به خوانندگان نوید می‌دهد خاطرات قوام منتشر می شود و این بار حتی مراحل اجرایی  انتشار آن را هم به این ترتیب توضیح می دهد: «همان طور که در مقدمۀ این یادداشت‌ها نوشتیم، اصل یادداشت‌های مرحوم قوام السلطنه در صندوق نسوز بانک کردی لیونه فرانسه به طور امانت محفوظ می باشد و به زودی مسافری از تهران به پاریس خواهد رفت و این یادداشت‌های مهم را تحویل خواهد گرفت. این شخص که خود در کابینۀ قوام عضویت داشت و قوام السلطنه در یادداشت‌هایش او را در ردیف دوستان خاص خویش معرفی کرده است، کلید صندوق نسوز بانک کردی لیونه را که قوام در زمان حیاتش به او سپرده با خود به پاریس خواهد برد و با ارائه آن به مدیر بانک یادداشت‌ها را طی تشریفات خاصی که در قوانین بانکداری فرانسه معمول است دریافت خواهد داشت تا همان طوری که آن مرحوم توصیه کرده است در پنجاه هزار نسخه چاپ ومنتشر شود.»[ ۸ ]

نه تنها چند ماه بعد بلکه تا سال‌ها بعد هم گویا آن مسافر به پاریس نرفت و یادداشت‌ها را تحویل نگرفت تا در تیراژ ۵۰هزار نسخه منتشر کند. معلوم هم نیست آیا کسی از این نویسنده ناشناس پرسید، اگر یادداشت‌ها در بانک کریدی لیونه به امانت سپرده شده است شما بر اساس چه متنی «نظری به یادداشت‌های قوام السلطنه» را می نوشتید و چپ و راست از آن نقل قول مستقیم می‌آوردید؟ اگر نسخه‌ای از آن یادداشتها را در اختیار دارید، چرا آن مسافر باید رنج سفر به پاریس را متحمل شود تا یادداشت‌ها را «طی تشریفات خاصی که در قوانین بانکداری فرانسه معمول است دریافت» کند و به تهران بیاورد و منتشرش کند؟ شما نسخه‌ای را که از یادداشت‌های سیاسی قوام السلطنه در اختیار دارید به جناب مسافر بدهید تا هرچه سریع‌تر منتشرش کند.

گویا در زمان انتشارمقالۀ «نظری به یادداشت‌های قوام السلطنه»، در سال ۱۳۳۴، مطالب جدی تری از این پرسش‌ها در رابطه با انتشار این مقاله و اصل یادداشت‌های سیاسی قوام السلطنه در جراید و محافل تهران مطرح شده بود. برای همین نویسندۀ ناشناس در بخش پایانی قسمت هیجدهم مقاله، خود را موظف دانست در بارۀ آن مطالب توضیح بدهد. نویسنده ناشناس نوشت: «جای بسی تعجب است از روزی که ما این مقالات را شروع کردیم بسیاری از اشخاص به نسبت حُب و بُغض خود دربارۀ صحت و سقم آن تردید کرده‌اند. حتی یکی از نزدیکان مرحوم قوام ضمن تکذیب انتساب این یادداشت‌ها به آن مرحوم در وجود اصل چنین یادداشت‌هایی تردید کرده است و مضحک‌تر آنکه یک سالنامه نویس هم ادعا کرده است که یادداشت‌های مرحوم قوام السلطنه عیناً از سالنامه او اقتباس شده است.» نویسنده ناشناس به جای آنکه اثبات کند یادداشت‌های سیاسی قوام السلطنه وجود دارد و مانند بسیاری از مطالب مجله خواندنی ها زادۀ ذهن نویسنده‌‌اش نیست، به منتقدان و تکذیب کنندگان چنین پاسخ می دهد: «اگر اولی درست می گوید ادعای دومی بی معنا است و اگر سخن دومی درست باشد دیگر تکذیب اولی چه معنا دارد!! و حال آنکه در هیچ جای این مجله ما ادعا نکرده‌ایم که عین یادداشت‌های قوام را منتشر می کنیم بلکه به شهادت خوانندگان، همه جا در بالای تمام مقالات نوشتیم : نظری به یادداشت‌های قوام السلطنه و نظری به یادداشت‌های قوام نه قابل تکذیب است و نه شایستۀ اقتباس.»[ ۹ ]

با توجه به چنین سابقه‌ای، تکلیف بخش های بعدی و اصلی کتاب، یعنی «خاطرات» قوام السلطنه چه خواهد بود؟ لااقل در مورد بخش پیشین — «نظری به یادداشت های قوام السلطنه» — با تمام افتادگی هایش می دانیم حدود نیم قرن پیش به قلم نویسنده ای ناشناس در  مجله  «خواندنی ها» منتشر شد، ولی در بارۀ اصلیّت و وضعیت این خاطراتِ منسوب به قوام السلطنه هیچ توضیحی ارائه نشده است.

 

پی نوشت ها :

۱. ایرج افشار، «از میان اسناد قوام السلطنه، نامه‌های دکترمصدق، حسن تقی زاده، حسین علاء»، آینده، ش ۹ـ ۷،( مهر تا آذر ۱۳۷۲)، ص ۷۶۱.

۲. نویسنده‌ای در معرفی کتاب خاطرات سیاسی قوام السلطنه نوشته است: «آن طور که میرزاصالح در مقدمۀ کتاب اشاره کرده است، قوام به همه کس بدبین بود و برای همین تشکیلات جاسوسی به راه انداخته بود[...].» مهرنامه، ش ۳۱، (مهر ۱۳۹۲)، ص ۲۹۵.

۳. «نظری به یادداشت‌های قوام السلطنه»، خواندنی‌ها، س ۱۶، ش ۱، (اول مهر ۱۳۳۴)، صص ۱۱ ـ  ۱۲.

۴. همان، ص ۱۲.

۵.همان، ص ۲۹.

۶. همان، ص ۱۳

۷ـ همان، ص ۲۹.

۸.«نظری به یادداشت‌های قوام السلطنه»، خواندنی‌ها، س ۱۶، ش ۱۸، ( ۱۱ آبان ۱۳۳۴)، صص ۱۶ ـ ۱۵.

۹.همان، ص ۱۶.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه