یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی زیست بوم ریزگرد؛ مخلوق توسعه ناپایدار

زیست بوم

ریزگرد؛ مخلوق توسعه ناپایدار

برگرفته از همشهری آنلاین
 
دکتر حسین آخانی

پدیده ریزگرد اکنون به یکی از معضلات زیست‌محیطی تبدیل شده که نه‌تنها گریبانگیر استان‌های غربی که دامنگیر مردم پایتخت هم شده است؛ معضلی که ریشه در دخالت‌های غیرمسئولانه در طبیعت دارد.

آنچه در پی می‌آید مقاله‌ای است در همین زمینه به قلم دکتر حسین آخانی، استاد دانشگاه تهران. این مقاله از آن رو، قابل تأمل است که آخانی شخصا تحقیقات گسترده میدانی درخصوص منشأ ریزگردها انجام داده است.

در مورد اینکه این ریزگردها از کجا می‌آیند تقریبا همه دست‌اندرکاران دولتی و اغلب رسانه‌ها با نامیدن پسوند عربی از مسئولیت برخورد با آن شانه خالی می‌کنند. گروه اندکی از کارشناسان (ازجمله نگارنده) ضمن آنکه منکر منشأ خارجی بخشی از ریزگردها نیستند با مستندات علمی اعتقاد دارند که از بین بردن تالاب‌ها، دریاچه‌ها و رودخانه‌ها در حوضه‌های آبریز بین‌النهرین (میان رودان)، کرخه و کارون و همچنین تمامی حوضه‌های آبریز داخلی از ارومیه گرفته تا بختگان و هامون یکی از مهم‌ترین عوامل گسترش ریزگردها در خاورمیانه است. نگارنده با مطالعه میکروسکوپ الکترونی ریزگردهای خوزستان با مشاهده بقایای انواع موجودات آبزی به این نتیجه رسید که منشأ این ریزگردها تالابی است. اتفاقا در مقاله علمی که در آخرین شماره Arabian Journal of Geoscience توسط 3محقق عراقی منتشر شده است با ارائه شواهد و دلایل کاملا علمی به منشأ تالابی بودن این ریزگردها با استفاده از شواهد فیزیکی و بیولوژیکی اشاره کرده‌اند.

مقصر کیست؟

سؤال این است که چرا تالاب‌ها و دریاچه‌های منطقه از ارومیه در شمال غربی ایران گرفته تا هامون و هورالعظیم و شادگان همه خشک شده‌اند؟ بازهم پاسخ به 2دسته طبقه‌بندی می‌شود. تقریبا همه ارگان‌های مسئول با گذاشتن تقصیر به گردن خشکسالی و گاهی هم احداث چاه‌های غیرمجاز سعی می‌کنند خود را از هر گناه و اشتباهی مبرا کنند. از طرف دیگر تقریبا همه متخصصانی که خود را از عواید بودجه‌های میلیاردی سد‌سازی‌ در کشور دور نگه داشته‌اند اتفاق‌نظر دارند که موج سد‌سازی‌ در ایران، ترکیه، عراق و افغانستان باعث تشدید اثرات خشکسالی و بیابان‌زایی شده است. به همین دلیل تمامی محیط‌های رسوبی خشک شده و خاک رسی و دانه ریز با هر باد و توفانی به هوا برخاسته و ریزگردها را ایجاد می‌کند.

در بهار سال گذشته در دو ماهی که در بسیاری از مناطق بیابانی ایران سفر علمی کرده بودم بارها به این پدیده برخورد کردم و آخرین آن هم کاروانسرای دیر گچین بین قم و دامغان بود. من هیچ تردیدی ندارم که درصد بالایی از آنچه امروز به نام ریزگرد آسمان ما را تسخیر کرده است منشأ داخلی دارد. آن بخشی از ریزگردها هم که از عراق به ایران می‌آیند ما در منشأ آنها بی‌تقصیر نیستیم. به خاطر می‌آورم که در سال‌های بعد از جنگ،مسئولان دولتی درخصوص پروژه‌های سد‌سازی‌ می‌گفتند که ما این‌قدر سد می‌سازیم که دیگر قطره‌ای از آب ایران به عراق نرود. در نتیجه احداث سدهای متعدد در غرب ایران، منبع تغذیه آب تالاب‌های جنوب عراق و به‌خصوص هورالعظیم قطع شده است. البته سدهای ساخته شده روی دجله و فرات توسط ترک‌ها و عراقی‌ها و سوری‌ها و خشک کردن عمدی تالاب‌ها توسط صدام در جنگ تحمیلی نقش بسیار مهمی در این فاجعه دارد ولی تعیین سهم دقیق هر کدام نیاز به کار کارشناسی مستقل دارد. کسی شک ندارد که آنچه امروز خود را به‌صورت ریزگرد در خاورمیانه نشان داده است نتیجه بیابان‌زایی شدید است.

چاره چیست؟

با نگاهی به رسانه‌ها چند پیشنهاد مطرح می‌شود که مهم‌ترین آن انجام مالچ‌پاشی و بیابان‌زدایی و جنگل‌کاری در عراق است که ظاهرا بودجه هنگفتی هم به آن اختصاص داده شده است. این راه‌حل و راه‌حل‌های جانبی دیگر مانند پاکسازی هوا با آبپاشی یا پوشاندن بیابان‌های عراق با سنگریزه و قلوه سنگ که توسط یک همکار دانشگاهی پیشنهاد شده بیشتر به طنز شبیه بوده و البته در هوای آلوده برای ایجاد لبخند هم بد نیست.

به اعتقادحقیر چاره تنها یک راه است و آن پذیرش و عمل به فرایند توسعه پایدار توسط کارگزاران دولتی و خصوصی و تک‌تک مردم است. توسعه پایدار با وجود آنکه پیچیده به‌نظر می‌آید بسیار ساده است. تنها راه آن در ایران جلوگیری از زیاده خواهی پیمانکارانی است که برای پول هر عمل مخربی را به بهانه عمران توجیه می‌کنند و کشور را محل آزمون و خطای پروژه‌های مخرب خود کرده و همه تقصیرها از خشکی دریاچه ارومیه گرفته تا نابودی جنگل‌ها و مراتع و ریزگردها را به گردن خشکسالی و عوامل ماورای دسترس می‌اندازند. زمان آن است که با پذیرش ساختار خدادادی طبیعت، دخالت‌های ناروای خود را در طبیعت کشور به حداقل برسانیم و به‌صورت اورژانسی کلیه پروژه‌های مخرب محیط‌زیست را متوقف کنیم. برای نمونه:

1 - سد‌سازی‌ از مهم‌ترین پروژه‌هایی است که بایستی متوقف شود. رودخانه‌ها شریان طبیعی حیات در زیست‌کره هستند. قطع این شریان منجر به سکته طبیعت شده و اگر مسئولین وزارت نیرو و شرکت‌های تابعه همچنان بر ادامه روند سد‌سازی- که آخرین آن پروژه ساخت بزرگ‌ترین سد قوسی جهان در بختیاری است- اصرار ورزند، فرزندان ایران و به‌خصوص مردم بومی نخستین قربانیان این سدها هستند. قربانیان بعدی تا هزاران کیلومتر کسانی هستند که مجبور به تنفس ریزگردهایی می‌شوند که آب ذخیره شده در پشت سد می‌توانست جلوی برخاستن آنها را بگیرد و جنگل‌ها و مراتع و زندگی میلیون‌ها زیست‌مندی که با احداث این سدها نابود می‌شوند. می‌توان با یک برنامه چند ساله راه‌های اصلاح الگوی مصرف آب و افزایش میزان بهره‌وری آن در کشاورزی را به اجرا گذاشت تا جلوی هرگونه نیاز جدیدی به آب گرفته شود. احداث هر سد تنها به فربه شدن جیب شرکت‌های سد‌سازی‌ کمک می‌کند و مشکل ریزگردها را هر روز تشدید می‌کند.

2 - چرای مفرط دام در مراتع و جنگل‌ها متوقف شود تا پوشش گیاهی کشور احیا شود.
3 - همزمان با متوقف شدن سد‌سازی‌ در کشور و اصلاح الگوی مصرف آب، بایستی جلوی گسترش شهرها گرفته شود. روند فعلی که شهرداری‌ها با فروش تراکم شهرها را گسترش می‌دهند و نیاز آبی جدیدی به‌وجود می‌آورند بسیار اشتباه و ویرانگر است. اگر به فعالیت‌های ساختمان‌سازی‌ و عملیات عمرانی در شهرهای بزرگ نگاه شود حجم بسیار زیادی از گردوغبار و ذرات معلق در شهر تولید می‌شود که به‌دلیل آلوده بودن و درشت‌تر بودن برای سلامت بسیار بیشتر از ریزگردها مضر است.

4 - کلیه کشورهای منطقه متعهد شوند که به حقوق محیط‌زیستی احترام بگذارند و با اجرای طرح‌های بدون پشتوانه علمی اکوسیستم‌ها و چرخه‌های طبیعی که طی میلیون‌ها سال شکل گرفته را مختل نکنند. نمونه عملی اینگونه عملیات مخرب خشک‌شدن دریاچه آرال در نیمه قرن بیستم در آسیای میانه است. آخرین آن هم طرح انتقال آب خزر به کویر مرکزی است که اگر خدایی نکرده اجرایی شود نه تنها کمکی به بهبود اقتصاد، کشاورزی و آب و هوا نمی‌کند بلکه با تأثیرات سوء خود کویرزایی بسیار گسترده در ایران و آسیای میانه را تشدید می‌کند.

5 - کشور ما خشک است. زمین‌های قابل کشاورزی محدود است. به‌دلیل وابستگی به درآمدهای نفتی، تولید در کشور ما روند سالمی ندارد. با وجود وسعت زیاد، ظرفیت جمعیتی ما قابل مقایسه با کشورهای مرطوب دنیا نیست. علت عمده افزایش شهرنشینی در ایران هم یکی سد‌سازی‌ و تامین آب در شهرها و دیگری سخت بودن شرایط طبیعی زندگی در مناطق روستایی است. خوشبختانه مردم ما این محدودیت‌ها را درک کرده‌اند و با کنترل جمعیت بیشتر به فکر تامین آینده بچه‌های خود هستند. به‌نظر من بهتر است برنامه‌ریزان کشور از این آگاهی مردم استفاده مطلوب کنند و به‌جای تشویق به افزایش جمعیت، روند فعلی را حفظ و با اعمال مدیریت درست با توسعه پایدار به افزایش کیفیت زندگی مردم کمک کنند. در ادبیات دنیای جدید کیفیت زندگی اتوبان، وسیله شخصی و آپارتمان نیست بلکه داشتن محیط‌زیست سالم و آرامش است.

6 - همه ما براساس قانون اساسی و دستورات دینی حق تخریب طبیعتی که بایستی فرزندان امروز و فردایمان در آن رشد سالمی داشته باشند را نداریم. این حقوق نباید توسط عده‌ای سود جو به بهانه توسعه پایمال شود. لذا وظیفه کلیه دستگاه‌های فرهنگی و آموزشی کشور است که آموزش حفظ محیط‌زیست را برای همه رشته‌ها و سطوح آموزشی اجباری کرده تا کارشناسان آینده ما افرادی وظیفه شناس و حساس و آشنا به حقوق محیط‌زیستی باشند.

نتیجه آنکه ریزگردها حاصل فرایند پیچیده‌ای است که تقابل ناموزون بشر با طبیعت نقش مهمی در گسترش آنها دارد. این مهمان‌ها، ناخوانده نیستند بلکه ما در دعوت آنها نقش اساسی داریم. از من معلم گرفته که نتوانسته‌ام وظیفه خود را در تربیت کارشناسانی آگاه به مسائل محیط‌زیستی به درستی انجام دهم تا آن همکار متخصص‌نمایی که برای پر کردن جیب خود طرح‌های مخرب زیست‌محیطی را توجیه می‌کند تا آن مهندس و پیمانکاری که جز پول هیچ‌چیز را نمی‌شناسد و دنبال هر چه بزرگ‌تر تعریف کردن پروژه‌هاست، آن مسئول محترمی که به سادگی هزینه طرح‌های مخرب را از بودجه بیت‌المال اختصاص می‌دهد و بالاخره همه پدران و مادرانی که لوکس گرایی و مصرف گرایی را به‌جای سالم زندگی کردن انتخاب کرده‌اند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه