یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی تیره‌های ایرانی ترانه ها و ترانه سرایان آذر به جان آذربایجان

تیره‌های ایرانی

ترانه ها و ترانه سرایان آذر به جان آذربایجان

برگرفته از تارنمای آذری ها

حُسین مُسلم

چنان که شادروان محمدامین ریاحی نقل کرده، نخستین بار نسخه دست نویس کتاب «نزهه المجالس» را هلموت ریتر، شرق شناس و متن شناس فقید آلمانی در اوایل دهه ۴۰ شمسی به او معرفی می کند؛ گنجینه ای که در همان نگاه اول، دل از او می برد و از آنجا که در آن سال ها سفیرمختار فرهنگی ایران در ترکیه بود، کتابخانه سلیمانیه استانبول، عکسی از نسخه خطی این کتاب را در اختیار آن فرزانه عاشق ایران و ایرانیّت قرار می دهد. هرچند سال ها بعد (سال ۶۱ ) است که او با خواندن سخنانی از زبان حیدر علی اف( که در آن زمان معاون اول آلکسی کاسیگین، رییس شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی بوده) در روزنامه ها، به صرافت می افتد تا دیگر کارها را کنار بگذارد و تمام همّ خود را به کار بگیرد و آن را به چاپ برساند . سخنان علی اف حرف های بی پایه و ناصوابی بود که ریاحی از آنها بوی تفرقه پراکنی می شنود و در آنها رد پای دامن زدن به جداسری آذربایجان و قومیت آذری با دیگر بخش های ایران را می بیند؛ از همین روست که –به قول خود- احساس می کند، هر ایرانی باید در برابر چنین فتنه انگیزی ها به قدر توان خود قدمی بردارد. به نظرش می رسد آنچه از دست او برمی آید اقدام به چاپ همین نزهه المجالس است تا جواب علمی انکارناپذیری باشد به این گونه یاوه ها و سندی درخشان در اثبات دیرینگی زبان و فرهنگ ایرانی در شمال غرب ایران و از جمله مناطقی که نزدیک به دوسده پیش در معاهداتی چون گلستان و ترکمانچای از پیکر ایران عزیز جدا شده اند.

نزهه المجالس مجموعه ای است با بیش از چهار هزار رباعی سروده شده از حدود سیصد شاعر ایرانی در قرون پنجم، ششم و هفتم هجری که «جمال خلیل شروانی» در میانه های قرن هفتم دست به گردآوری شان زده است. مجموعه ای دربرگیرنده رباعی هایی از زبان شاعران و حکیمان و سخنوران و عارفان بزرگ بسیار نام آشنا، از خیام* و خاقانی و نظامی گرفته تا ابوسعید ابی الخیر و صائب و مهستی گنجه ای، واز شاعرانی نسبتا آشنا گرفته چون مجیر بیلقانی و فلکی شروانی تا شاعرانی چون شرف صالح بیلقانی که بسیارانی از ما تا پیش از انتشار چاپ نخست نزهه المجالس در سال ۶۶، مطلقا نامی از آنها نشنیده و یا (جز پژوهشگران) ندرتا نام و نشانی از این شاعران شنیده بودیم و ویژگی کتاب نیز درست همین جاست. بی تردید، وجود این همه شاعر پارسی گوی در قفقاز و آذربایجان[اران] پاسخی جانانه است برای پرسش های محتمل امروزین و صد البته، پاسخی به همه یاوه گوهای مدّعی جداسری و «جاهل جماعتی» که چشم و گوش بسته پشت سر اینان راه افتاده اند و سنگ شان را بر سینه می زنند.

جمال خلیل شروانی ما را به ضیافت شعرو ترانه این شاعران کهن و ازیاد رفته شمال غرب ایران می برد؛ اگرچه در کتاب هایی چون «سخنوران آذربایجان» عزیز دولت آبادی و «دانشمندان آذربایجان» محمدعلی تربیت و یا «تاریخ نظم و نثر در ایران» سعید نفیسی و…. برخی دیگر از کتاب و پژوهش ها نام و تبار شماری از این شاعران ثبت و ضبط شده است، اما آنچه نزهه المجالس را یگانه می کند و از آن یگ گنج تمام عیار می سازد این است که رباعی های ۲۹۲ شاعر از گوشه و کنار ایران و به ویژه از آذربایجان و قفقاز را یک جا و در یک مجموعه در دل خود دارد که بیشترشان در قرن ششم و نیمه نخست قرن هفتم می زیسته اند (و البته معدودی نیز از نیمه دوم قرن پنجم)؛ و کلیدی ترین نکته نزهه المجالس نیز همین است: « رباعی های شاعرانی از شهرها و سرزمین های دو سوی رود ارس؛ شاعران و ترانه سرایانی برخاسته از بطن و متن مردمانی که از دیرباز در محاوره به زبان فهلوی(پهلوی) سخن می گفته اند**، گذشت روزگاران و بازیگری تاریخ نام و نشان آنها را زیرتلّی از غبار زمان مدفون کرده و ما را ناخواسته محکوم به فراموشی شان کرده است.

تاریخ و سال دقیق تألیف کتاب مشخص نیست اما چنان که مصحح و محقق فرزانه کتاب در مقدمه بسیار مفصل و روشنگر آن، اشاره کرده است، خلیل شروانی با قصیده ای که در پایان کتاب خطاب و در مدح «علاءالدین شروانشاه» آورده، پرده از تاریخ تقریبی تالیف کتاب برمی دارد. اودر بیتی در انتهای این قصیده می گوید:

ز بهر مجلس خاصت نبشتم این سفینه، زانک / به بزم خرّمت گه گه مگر یادی از ما باشد

و از آنجا که علاء الدین شروانشاه بین سال های ۶۲۲ تا حدود ۶۴۹ هجری بر تخت بوده است می توان تاریخ تقریبی تألیف آن را روشن کرد که نیمه نخست قرن هفتم بوده است.

در این مجموعه چنان که پیش تر نیز اشاره کردم علاوه بر شاعرانی از سرتاسر این سرزمین، خراسان تا همدان، و از گرگان تا اصفهان و… رباعی های ۲۴ شاعر از گنجه، ۱۸ شاعر از شروان، ۷ شاعر از مراغه، ۵ شاعر از تبریز، ۳ شاعر از ابهر، و ۵ شاعر از خوی، زنجان و اهر( هر یک دو شاعر) همچنین شاعرانی از تفلیس و بیلقان و باکو و دربند و نخجوان…. گرد هم آمده است. نباید فراموش کرد که تازه این ها شاعرانی هستند که نام شهر و تبارشان را به دنبال اسم خود دارند، وگرنه شاعرانی نیز در این مجموعه هستند که مولف نام آنان را بدون ذکر نسبت با شهر ودیارشان آورده اما نشانگان حاکی از آن است که طبعا هم تبار و همشهری گردآورنده نزهه (از اهالی شروان) بوده اند. این نکته را نیز باید به خاطر سپرد که جمال خلیل شروانی در این کتاب مبادرت به جمع آوری رباعی هایی کرده که در شهر خود شروان و دیگر نقاط اران در روزگار او بر سر زبانها و به سبب زیبایی و دلاویزی شان مورد اقبال مردم کوچه و بازار بوده اند، و چندان در قید و بند نام و آوازه شاعران نبوده است. طرفه آن که ترانه های زیبای این شاعران اران و آذربایجان، آن هم در هنگامه تألیف این کتاب، که به نزدیک به 8 قرن پیش بازمی گردد، پاسخی است سرراست، بی شائبه و متقن به همه آنانی که تلاش کرده و می کنند تا این بخش از سرزمین کهن ما را از ایران و ایرانیّت جدا کنند! آن هم سرزمینی را که یکی از خطه ها و مراکز جوشان فرهنگ ایرانی بوده و از دیرباز ایرانیّت از آن فوران می کرده است.

چند رباعی از نزهه المجالس که چنان که پیش‌تر گفتیم مشتمل بر ۴۰۰۰ رباعی از ۲۹۲ شاعر است

قطب عقیقی تبریزی

عقل از گره زلف تو برتاب شود / هوش از سخن خوش تو در خواب شود
تیری که ز غمزه تو پرتاب شود / گر بر جگر سنگ رسد، آب شود

ابوالفضل تبریزی

لاله به رخ چو ارغوانت نرسد / نسرین به بر چو پرنیانت نرسد
هرچند که زلف توست در پای کشان / از زلف تو مویی به میانت نرسد

عبدالعزیز گنجه‌ای

با روی تو، از قمر نمی آید هیچ / با لعل تو، از شکر نمی آید هیچ
گر صد ورق از دفتر دل باز کنم / جز شرح رخ تو، بر نمی آید هیچ

مقرّب باکویی

من، کژّی ابروی تو را می دانم / و آشفتگی موی تو را می دانم
امسال چو پار گل خجل خواهد شد / از روی تو، من روی تو را می دانم

در یک نفس، آن جان و جهان بتوان دید / عیش خوش و عمر جاودان بتوان دید
در آینه رخش – که روشن بادا / گر دم نزنی صورت جان بتوان دید

زکی مراغه‌ای

گل گرچه به صد برگ و نوا می آید / زرین کمر و بسته قبا می آید
آن غنچه، از آن کلاهدار است که زر / در کیسه اش از باد هوا می آید

رفیع بُکرانی ابهری

دی از سر سودات، من شوریده / رفتم سوی باغ پیرهن بدریده
از جمله خوشی های بهارم بی تو / جز آب روان نیامده اندر دیده

بدر تفلیسی

شمعم که به هیچ جای مسکن نکنم / تا حال دل خویش معیّن نکنم
احوال دلم بر همه پوشیده بود / تا من به زبان خویش روشن نکنم

پانوشت‌ها

مولف نزهه المجالس ۳۶ رباعی از قدیمیترین وبا اهمیت ترین رباعی های خیام را در این مجموعه آورده و همین کتاب مأخذ زنده یاد استاد سعید نفیسی درکتاب«رباعیات خیام» (چاپ ۱۳۱۶ ) بوده است.

بنابر پژوهش های صورت گرفته ومدارک به جای مانده از جغرافی نویسانی چون ابن حوقل، زبان محاوره دوسوی ارس، فارسی برگرفته از فهلوی و البته با اندکی تفاوت بوده است. چنانکه مقدسی در «احسن التقاسیم» می نویسد:« …در اران فارسی مردم قابل فهم است و در پاره ای حرف ها به [فارسی] خراسانی نزدیک است.»

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه