پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی تیره‌های ایرانی آذربایجان و دین و زبان آن

تیره‌های ایرانی

آذربایجان و دین و زبان آن

برگرفته  از آذرپادگان

دکتر محمد حسین خان‌محمدی

یکی از پیچیده‌ترین مفاهیم علوم اجتماعی هویت است. شناخت دقیق این مفهوم در پویایی جامعه نقش اساسی دارد. از این جهت شناخت عناصر سازنده آن اهمیت می‌یابد. عناصر هویت ساز یک جامعه انسانی و قومیت را، نژاد و فرهنگ (در معنی عام) آن قوم تشکیل می‌‌دهند. و هر قدر این مشترکات عمیق‌تر باشد پایایی آن جامعه بیشتر خواهد بود. از دیدگاه ریخت‌شناسی اجتماعی اگر یک گروه اجتماعی، نژاد و فرهنگ واحدی داشته باشند، یک گروه واحد محسوب می‌شوند و نسبت آنها با گروه‌های اجتماعی دیگر نیز با اهمیت عناصر سنجیده می‌شود. بدین صورت که دو یا چند گروه اجتماعی که از یک نژاد و یک فرهنگ و یک زبان واحد برخوردار باشند، یک قوم واحد به شمار می‌آیند. ناگفته پیداست ارتباط عناصر با وحدت قومیت میان گروه‌های اجتماعی یکسان نیست بدین‌معنی که برخی از این عناصر نسبت به برخی دیگر، نقش ثابت‌تری دارند. به عنوان مثال نقش عنصر نژادی که از مقوله‌های بیولوژیکی یک گروه اجتماعی است، نسبت فرهنگ و زبان پایدارتر است و یا زبان که خود جزیی از فرهنگ (دین، زبان، آداب و رسوم) یک قوم و پیوسته در حال تغییر و تحول است نقش بسیار اندکی در این رابطه دارد. به عبارت دیگر، زبان فعلی یک گروه اجتماعی به عنوان یک عنصر تشکیل دهنده قومیت نمی‌تواند عامل موثر و مشخص باشد. زیرا چه بسیارند قومیت‌های واحد که زبان‌های بسیار متفاوت و متمایز از همدیگر دارند و چه بسیارند جوامع متعددی که دارای زبان واحد هستند ولی قومیت واحدی ندارد و راه شناخت مشترکان زبانی آنها تنها از طریق مطالعه و تحقیق در تاریخ زبان شناسی و ریشه‌شناسی زبان‌ها میسر است.

آذربایجان نیز با بیش از دو هزار و سیصد سال قدمت تاریخی، همواره یکی از مشهورترین نام‌های تاریخ ایران و یکی از با ارزش‌ترین موقعیت‌های جغرافیایی ایران و جهان است و در عرصه‌های مختلف تاریخی خوش درخشیده و چهره‌های دلپسند از خود به یادگار گذاشته است، با همین عناصر و فاکتورها، قابل بررسی و تحلیل است.

آگاهی به تاریخ این موقعیت جغرافیایی حساس و با ارزش، همت ما را بر توجه شناخت صحیح آن چند برابر می‌کند. نام آذربایجان در متون تاریخی به جا مانده به صورت‌های مختلف « اتورپاتکان1، آذربایگانن2 (آدربایگانون)، آذربایقان3، آذربادقان4، آذربایگان5، آذرباذگان6، آذربایغان7 ، آذربیجان8 و آذربایجان9 » آمده است البته غیر از صورت‌های یاد شده به صورت‌های دیگری نیز دیده شده است که اگر ناشی از تلفظ واقعی مردم آن زمان ندانیم باید حاصل اشتباه نویسندگان و ناسخان تلقی نماییم. 10 محققان در وجه تسمیه « آذربایجان» اقوال و روایت‌های گوناگونی ارائه می‌دهند که برخی از جاده صواب بسیار دور است. 11 از میان تمام وجوه تسمیه، نظر استرابون، جغرافی‌دان مشهور در قرن اول پیش از میلاد ، دقیق‌تر می‌نماید ، او می‌نویسد : چون زمان هخامنشیان سرآمد و اسکندر بر ایران دست یافت، سرداری به نام آتروپات در آذربایجان قیام کرد و سرزمین خود را از افتادن به دست مقدونیان نگهداشت و استقلالی به دست آورد و مردم نیز این سرزمین را به نام او « اتروپاتکان» یعنی منصوب به آتروپات نامیدند.12  ـ هر چند که خود این نام به معنی « نگهبان آتش» نیز هست ـ این گفتار موید آن است که آذربایجان بخشی از ماد بوده و آتروپات نیز یک اسم ایرانی است ، چون در متون ایران باستان و اوستا دیده می‌شود. بنابراین مردم آذربایجان، از شمار خانواده‌های بسیار قدیم و اصیل ایرانی هستند که از جهت نژادی جزو خانواده‌های آریایی و ایرانی محسوب می‌شوند.

آثار به جا مانده‌ی تاریخی از این قسمت از سرزمین ایرانی، گویای این حقیقت است که آذربایجان چه از نظر نژادی و چه از نظر فرهنگی، همواره جزیی از پیکر ایران بوده است و اگر گذر از جاده زمان گرد و غبار تغییر و تحول ـ که طبیعت هر پدیده تاریخی است ـ بر چهره‌اش نشانده است، اما اصالت و نجابت مردمان آن به عنوان قومیت ایرانی با تمام مشترکات هویت قومی واحد، در آن متجلی است. آن‌چه از  مستندات تاریخی در مورد نژاد و دین و زبان این منطقه از میهن ایرانیان به دست می‌آید، موید همین واقعیت است که نژاد مردم آذربایجان و دین و زبان مردم آن، همان نژاد و دین و زبان ایران باستان است. نژاد مردم این سرزمین، همان نژاد مردم ایران و آریایی است که مهاجرت آنها از حدود سه هزار سال پیش از میلاد مسیح و یا قبل از آن از سرزمین  مادری خود در شمال ایران شروع شد و در آسیا و اروپا پراکنده شدند و این مهاجرت تا قرن ششم میلادی ادامه داشت. این قوم که پیش از مهاجرت، یک قوم واحد بودند، وقتی به فلات ایران رسیدند به سه دسته: پارس، پارت و ماد تقسیم شدند. 13 دسته بزرگی از این مهاجران که ماد نامیده می‌شدند در شمال غرب ایران پس از غلبه بر بومیان منطقه، در شهرهای آذربایجان، همدان، قزوین، کرمانشاه، اصفهان و تهران ساکن شدند و این مجموعه را « ماد بزرگ» نامیدند و آذربایجان را که بخشی از « ماد بزرگ» بود « ماد خرد» لقب دادند. همان‌گونه که این مهاجران نژاد واحدی بودند از زبان واحدی نیز تکلم می‌کردند و اگر اختلافی داشتند از جهت گویش و اصطلاحات خاص منطقه‌ای بوده است نه چیز دیگر.

برای تعیین زبان مردم آذربایجان اسناد معتبر بسیاری موجود است که سابقه و قدمت وجود آن را در این منطقه نشان می‌دهد.

کتاب « الفهرست» قدیم‌ترین منبعی است که زبان مردم آذربایجان در آن معرفی شده است. مولف در این کتاب، از قول ابن مقفع، زبان مردم آذربایجان را از اقسام زبان « پهلوی» (الفهلویه)14 منسوب به پهله یا فهله ـ که شامل پنج ولایت: ری، اصفهان، همدان، ماه ] ماد[ نهاوند و آذربایجان است ـ دانسته است.

یعقوبی نیز در کتاب خود « آذزیه» را با عنوان صفت مردم آذربایجان معرفی کرده است. 15

یاقوت نیز در کتاب خود درباره زبان مردم آذربایجان و تبریز می‌نویسد آنها را گویشی است که « آذریه» گفته می‌شود و جز خودشان کسی آن را نمی‌فهمند.

ابن‌خردادبه در قرن چهارم در کتاب « المسالک و الممالک» زبان مردم آذربایجان، ارمنستان و اران را « فارسی» ذکر می‌کند و بدین‌ترتیب زبان آذری را گویشی از زبان فارسی معرفی می‌کند16  در همین جا لازم به یادآوری است که اران و آذربایجان در همه حال تاریخ و فرهنگ مشترکی داشته‌اند و یکسانی زبان اران و آذربایجان نمود دیگری از وحدت تاریخی اران و آذربایجان است که از زمان پیدایش نام آذربایجان تا زمان فتحعلی شاه قاجار که طبق عهدنامه گلستان در سال 1228 ﻫ ‌ق از ایران جدا شده، همواره جزو خاک ایران بوده است.

مسعودی نیز در همان قرن به تصریح، فهلوی، دری و آذری را گویش‌های زبان فارسی معرفی کرده است.

بلاذری نیز در فتوح البدان (تالف 225ﻫ ‌ق) در فصل مربوط به « فتح آذربایجان» زبان آذریایجان را « فهلوی» معرفی می‌کند.17 غیر از منابع یاد شده، کتاب‌های دیگری نیز وجود دارند که زبان آذری را از جمله زبان‌های ایرانی و از گویش‌های زبان فارسی می‌دانند. 18  هم‌چنین شمس قیس رازی در کتاب ارزشمند « المعجم فی معاییر اشعار العجم» پس از ذکر « بحر مشاکل» که از بحور اشعار « او منان » یا فهلویات است، پس از نقل یک قطعه شعر پهلوی می‌گوید « و اهل همدان و زنگان19 را در نظم این نوع از شعر دو غلط صریح افتاده است یکی آن که20 ...» (نگاه به المعجم شود)

این ذکر شمس قیس موید این نکته است که در عهد شمس قیس (قرن هفتم هجری) زنجان از مناطقی بود، که به زبان پهلوی سخن می‌گفته‌اند. و یا سخن ناصر خسرو در « سفرنامه» در تبریز قطران نام شاعری دیدم که شعر نیک می‌گفت ولی زبان فارسی نیکو نمی‌دانست دیوان منجیک و دقیقی و ... درباره نیک شعر گفتن و فارسی نیکو ندانستن قطران تبریزی با توجه به این که قطران خود لغت‌شناس بود و همچنین دیوان شعری خود را نیز به زبان مردم خود سروده است موید ادعاهای این حوقل و مسعودی درباره گویش زبان مردم آذربایجان است چرا که مشکل قطران در فهم لغات و مشکلات دیوان منجیک ترمذی و دقیقی در حقیقت این بود که قطران که شاعری از شمال غرب ایران بود و زبانش آذری یا فهلوی بود اصطلاحات خاص زبان فارسی شمال شرق ایران را که به زبان دری بود نمی‌دانست.

دکتر مـرتضوی نیز در کتاب کم حجم ولی بسیار پـرمحتوای « زبان دیرین آذربایجان» مدارک مستند از زبان آذری یا زبان دیرین مردم آذربایجان به دست می‌دهد و از جمله از یک غزل همام تبریزی و حدود یازده دو بیتی از شیخ صفی‌الدین اردبیلی و سه دو بیتی از اطرافیان او و سیزده دو بیتی از شمس‌الدین محمد مغربی و یک دو بیتی از ماما عصمت و یازده دو بیتی وسه غزل از کشفی و یک دو بیتی از یعقوب اردبیلی و یک دو بیتی از عبدالقادر مراغی را که به عنوان نمونه‌های زبان آذری یاد می‌کنند. 21 همچنین در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی دو قصیده از نسخه دست‌نویس کتاب
« زینه المجالس» که به دست محمد ابن‌سراج تبریزی نوشته شده است که در دست است ، به زبان آذری است. نمونه‌های دیگر که به عنوان واژه‌های آذری می‌توان از آنها یاد کرد در کتاب‌های مثل روضات الجنان حافظ حسین کربلایی در حاشیه نسخه‌ای از کتاب
« البلغه» ابویعقوب کردی نیشابوری ذکر گردیده است.

هم‌چنین نام خود آذربایجان که از نام سردار ایرانی « آتروپات» گرفته شده و به مرور زمان تحول پذیرفته و به شکل آذربایجان درآمده است . هم‌چنین نام شهرها، رودها، کوه‌ها، مناطق، اسامی شغل‌ها، اصطلاحات کشاورزی و دامداری و خانه‌داری و لغات و اصطلاحات بی‌شمار این منطقه که همه برخاسته از لغات و مفاهیم خود زبان و دارای معناست مانند:‌ مراغه، گرمادوز، گیلاندوز، گارارود، سردرود، زرین رود، گرمرود و ... همه نام‌های ایرانی هستند که از زبان منطقه گرفته شده و کلماتی مانند: آباد، آخور، آستانه، آستر، آش،‌ اسکنه، افسار، انگل، اوستا،‌ ایاز، بابا، باج، باجه، باش، بنوره، بوران، بی‌بی، بیشه، پدو، پاکار، پایه، پردو، پنجره، پهلوان، پیاله، ترش، تلخون، تیغه، جام‌، جاموش، جان، جناغ، جنگ‌، جوان، جوجه، جور، جهره، چادر، چاشت، چارگو، چیر، چرک، چروک، چوزه، چیچک، خارکن، خرپشه، خزل، خشتک، خفه، خلفه، خمره، خنجر، داد، داس، دام، دانه، دچار، درد، دستنماز، دسته، دغل، دمک، دعی، رنی، رنده، ریزه، ریشه، زاج، زاهو، زرشک، زنجیر، سامان، سبد، رستم، سرداب، سرشته، سرکه، سلگیر، سله، سنجد، سوراخ، سیم، سهمان، شاباش، شاخه، شلوار، شلیته، شوربا، شور، غوره، فنجان، فوته، کاهو، کچل، کدبانو، کدخدا، کدو، کلنگ، کندو، کوزه، گچ، گردکان، گرده، گشنیز، گلیم، لال، لاله، لچک، لکه، لگن، ماش، ماله، ماما، مرجمک، مویز، ناپاک، ناخوش،‌ ناهار، ناودان، نردبان، نوروز، نیزه، وربان، هام، هشتاد، هلو، هونگ، یار، یاس، یشم، یکه و هم‌چنین واژه‌هایی مانند: « تیغه»، « توز» که در گویش آذری و کردی به همان لفظ و معنی است که نشانگر قرابت زبانی آنهاست مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

ناگفته نماند که روی کارآمدن حکومت صفوی که درصدد به‌وجود آوردن وحدت سیاسی و مذهبی بودند به وحدت زبان آسیبی  سخت وارد آوردند و باعث رسمیت یافتن زبان ترکی که پایه‌های آن در اواخر حکومت غزنویان و حکومت سلاجقه و ایلخانان مغول در این منطقه ریخته شده بود شدند و رفته رفته زبان آذری که زبان این منطقه بود از رسمیت افتاد و به عنوان لهجه‌ها در گویش‌ها به کار رفت22  مانند: زبان هرزنی، خلخالی، کرینگانی و لغات و اصطلاحات ترکی جای لغات و اصطلاحات آذری را گرفت. با وجود این زبان آذری با ترکی اصیل اختلاف اساسی دارد بدین‌معنی که زبان ما برای آن‌ها و زبان آن‌ها برای مردم آذربایجان قابل فهم نیست. دکتر مرتضوی در کتاب زبان دیرین آذربایجان با ارائه شواهد متعدد از منابع و ماخذ مربوط به زبان آذربایجان عقیده دارند که زبان کنونی آذربایجان را می‌توان « آذری جدید» یا « ترکی آذری» نامید نه « زبان ترکی».23

کوتاه سخن این که زبان آذربایجان شعبه‌ای از زبان ایرانی بود. گویش آذری به معنی گویش ترکی (زبان قوم مغول) نیست. هر چند نمی‌توان ورود پاره‌ای از لغات و اصطلاحات مغولی را که در اثر سلطه سیاسی وارد زبان گردیده است انکار کرد. 24

 

 

یـادداشت‌ها
1ـ تلفظ فارسی میانه (پهلوی)

2ـ تلفظ یونانی

3ـ تلفظ ارمنی

4ـ تلفظ ارمنی

5ـ تلفظ فارسی در متون کهن به عنوان مثال می‌گوید: هر چه در ایران بزرگان آذربایگان و ری گرگان.

6ـ گاهی این کلمه به جهت رعایت وزن ضرورت شعری به صورت « آذرآبادگان» آمده است مثال فردوسی:

همـی‌ تـاز تـا  آذرآبادگان     به جای بزرگان و آزادگان

به یک مـاه در آذرآبادگان     ببودند شـاهان و آزادگـان

پس پشت و پیش آزادگان     بشه تیـز تـا آذرآبـادگـان

نداد آن سر پـر بها رایگان     همی تـاخت تا آذرآبادگان

7ـ تلفظ سریانی

8ـ تلفظ عربی

9ـ تلفظ عربی

10ـ تلفظ‌هایی مثل آتروپاتس، آتراپس، آکروپاتن و ... رک ، به نگاهی‌ نوین به تاریخ دیرین ترک‌های ایران ص 16 . هم‌چنین رک ، به دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 5 ـ 194.

11ـ مفاتیح‌العلوم. ص 70 به نقل از آذربایجان و نهضت ادبی. ص 3/ معجم البدان. ج 1. ص 171/ تاریخ گزیده. ص / فرهنگ برهان قاطع

12ـ مرات البدان. ص 138. ج 4 / گنج دانش. ص 258

13ـ حماسه‌سرایی در ایران فصل اول ص 22/ هم‌چنین رک تاریخ ادبیات ایران. ص / تاریخ ایران.ص

14ـ الفهرست ابن‌ندیم. ص 22 (فاماالفهلویه زبانی است که مردم اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان سخن می‌گویند.

15ـ احمد ابن ابی یعقوب البلدان، چاپ لیدن، ص 38

16ـ المسالک و الممالک. ص 192 ـ 191. «... ولسان اهل آذربایجان الفارسیه»

17ـ بلاذری احمد ابن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، انتشارات سروش، چاپ دوم 1364، ص 88 ـ 87

18ـ رک : نزهه‌ القلوب ص 62، 87، 63/ احسن‌ التقاسیم فی‌معرفه الاقالیم ص 378 / « ولغه اهل آذربایجان فارسیه تقارب الخراساتیه».

19ـ زنجان معرب زنگان فارسی است.

20ـ المعحم فی‌معایر اشعار العجم. ص

21ـ زبان دیرین آذربایجان

22ـ رک : مقاله زبان‌ها و لهجه‌های ایرانی، دکتر احسان یار شاطر در شماره 2 و 1 سال پنجم دانشکده ادبیات تهران. ص 37. ج 1

23ـ زبان دیریان آذربایجان ص 53 ـ 63

24ـ ورود لغات بیگانه در یک زبان ، علاوه از علت درونی که در ذات یک زبان است ، علت‌های بیرونی عال سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ... است که اختصاص به یک زبان ندارد و در تمام زبان‌ها این امر انجام گرفته است و در هر زبان اصولا کتاب‌های متعددی به عنوان لغات و اصطلاحات بیگانه آن زبان وجود دارد.

دیدگاه‌ها   

0 #2 Guest 1390-12-07 14:09
مردم آذربایجان، همان‌گونه که نام سرزمین‌شان نشان می‌دهد، مردمانی ایرانی هستند. نام آذربایجان از «آتروپات» سردار هخامنشی که آذربایجان را از چنگال اسکندر رهاند و تا سالیان دراز، خود و خاندانش حاکم این سرزمین بودند، گرفته شده است. جایی که پیش از آتروپات، «ماد خُرد» نامیده می‌شد
نقل قول کردن
0 #1 Guest 1390-11-18 06:45
زبان آذری متروک شد ولی هم‌چنان که «آتشی که نمیرد همیشه در دل» مردم آذربایجان فروزان است. آثار و طرز اندیشه و تعبیر ایرانی نیز از تار و پود زبان کنونی آذربایجان نمایان می‌باشد و اگر زبان کنونی آذربایجان را به منزله انسانی تصور کنیم، استخوان بندی و ترکیب و شکل اعضایش ترکی و رگ و پی و خون و گوشت و بالاتر از همه روحش ایرانی و آذری است. و اگر گل رفته و گلستان خراب شده است؛ بوی گل را از گلاب و بقایا و مواد زبان آذری و تعبیرات و اصطلاحات زیبا و طرز تلفظ آن زبان را در زبان کنونی می‌توانیم بجوییم
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه