سه شنبه, 17ام مهر

شما اینجا هستید: رویه نخست شنیداری و دیداری شنیداری تصنیف آذربایجان با صدای استاد بنان به‌مناسبت 21 آذر، روز نجات آذربایجان (روز گریز اهریمن)

شنیداری

تصنیف آذربایجان با صدای استاد بنان به‌مناسبت 21 آذر، روز نجات آذربایجان (روز گریز اهریمن)


تصنیف آذربایجان با صدای استاد بنان به‌مناسبت 21 آذر، روز نجات آذربایجان (روز گریز اهریمن) را از اینجا دریافت کنید.


شعر از: شادروان رهی معیری

آهنگساز: شادروان روح الله خالقی
با صدای: استاد غلامحسین بنان


با اشغال ایران از سوی متفقین در جریان جنگ دوم جهانی، روسها نیمۀ شمالی ایران را اشغال کردند. روسها برای جدایی آذربایجان از ایران، اقدام به بنیانگذاری فرقۀ دموکرات آذربایجان کردند. فرقۀ دموکرات در دوران یکسالۀ حکومت، از هیچ جنایت علیه مردم و قتل و غارت و مصادرۀ اموال آنان، خودداری نکرد. بیشتر سردمداران فرقۀ دموکرات، عناصری بودند با سوءپیشینه که با حمایت روسها، بر جان و مال و ناموس مردم آذربایجان مسلط شده بودند.
اما پایداری ملت ایران، نقش‌آفرینی مجلس شورای ملی، تلاش جراید ملی و نیز شاهکار دیپلماسی احمد قوام (قوام السلطنه)، توطئه‌ی تجزیه را درهم شکست و روز 21 آذر 1325 پیش از آن که نیروهای ارتش به تبریز وارد شوند، مردم قهرمان تبریز، تومار تجزیه‌طلبان را درهم نوردیدند. در این میان نباید نقش ابراهیم حکیمی (حکیم الملک) را فراموش کرد.

پس ازنجات آذربایجان و گریز اهریمن (21 آذر 1325)، استاد روح الله خالقی به همراهی استاد بنان و شادروان رهی معیری تصنیف بسیارشورانگیز «آذربایجان» (در دستگاه شور، ابوعطا) را ساختند و برای نخستین بار در تبریز برای مردم اجرا کردند.


آرزوی ما تویی تو
قبله دل‌ها تویی تو
جان بی تو آرامی ندارد
که آرام جان ما تویی تو

عاشقم ای مه به رویت
سرخوشم ای گل به بویت
مجنون تر از مجنون منم من
زیباتر از لیلا تویی تو

می ده به یاران کهن
ای ماه من
می ده که عمرِ دشمنان طی شد
دور نشاط و نوبتِ می، شد

شب سحر شد
مهر از افق جلوه‌گرشد
آه دل درویشان
سوزنده چون آذر شد

مطرب به شهناز
شوری عیان کن آهنگِ آذربایجان کن
بر خاکِ تبریز اشکی فرو ریز
از فتنۀ گردون فغان کن
وزدیده سیل خون روان کن

برگو که عشقت آذر به جان‌ها زد
وین شعله آتش بر خانمان‌ها زد

ای قبله آزادگان
و ای خاک آذربادگان
منزلگه شیران تویی
جان و سر ایران تویی

فرخنده باد ایام تو
کز نام تو
آشفته خاطردشمن دون شد
می در گلویِ مدعی خون شد

 

سرود آذرآبادگان شعری از شادروان گلِ‌گلاب

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید