تیرههای ایرانی
پیشینه، زبان و فرهنگ آذربایجان از زبان خودی و بیگانه
- تيرههای ايرانی
- نمایش از جمعه, 10 تیر 1390 15:20
- بازدید: 7328
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
یحیی خانمحمد آذری
ز عشــق آذر آبــادگـانــم آن آتـش
نهان ز سینه و در هر نفس شرر ریز است
چسان نسوزم و آتش به خشک و تر نزنم
که در قلمرو زرتشت حـرف چنگیز است
عارف قزوینی
سرزمین آذربایجان از دیرباز حوادثی تلخ و شیرین فراروی تاریخ خود داشته است. گاه حملهی مغول را خنثی کرده و زمانی ایلغار عثمانیان را، روزگاری هجوم روسهای تزاری را از سر گذرانده، و روزی دیگر با همت والای مردم غیرتمند و غیورش نهضت مشروطیت را پدید آورده و زمانی نیز به نیرنگ کجاندیشان گرفتار آمده، اما در این فراز و فرود همیشه استوار و سرافراز از موج خیز حوادث با افتخار و احتشام سربرآورده است.
زبان محاورهای آذربایجانیان و تاریخ مردم آن دیار هماره محل برخورد آراء و عقاید دانشمندان شرق و غرب بوده است. با وجود انجام تحقیقات دقیق علمی در زمینه زبانشناسی و تاریخ آن سرزمین و ارائه نظریات متقن از سوی پژوهشگران ایرانی، اروپایی و عرب، هنوز هم مناقشهی حق و باطل ادامه دارد. در ایرانِ ما، چند تنِ کم شمار در پی قلب و غش حقایق تاریخی و تخریب ذهنیات مردم ساده اندیش، علیالخصوص فریب جوانان روشن ضمیر ایراناند. اینان برای نیل به امیال و اهداف خود، از دست یازیدن به انواع ترفند و حیل فروگذاری نمیکنند و آنچه را که طی سالیان دراز در مکتب «یولداشها» فرا گرفتهاند، امروز در قالب نطق و خطابه و رساله و کتابهای قطور عرضه و منتشر میکنند. حضرات در ظاهر امر متظاهر به دلسوزی برای مردم آذربایجاناند و میکوشند چنین بنمایانند که گویا فارسها در درازنای تاریخ، زبان، فرهنگ، قومیت و هویت آذربایجانیان را به طاق نسیان کوبیده و میکوشند منابع تاریخی و میراث گرانسنگ باستانی آن را معدوم و کتمان کنند. اما با تاسف بسیار، اینان در باطن نیت شوم جدایی آذربایجان از ایران و الحاق دو سوی شمال و جنوب رود ارس به یکدیگر و نهایتا ایجاد فدراسیون آذربایجان بزرگ را در سر میپرورانند.
بیهیچ تردید، هدف غایی اینان دانسته یا ندانسته آب به آسیاب دشمن ریختن و اجرای منویات پان ترکیستهایی است که همواره سر در کمین دارند تا رویدادی مناسب در منطقه پدید آید و اینان بار دیگر به تکافو افتند. چون در این نوشتار پرداختن به این مبحث مورد نظر نیست، به همین اشاره اکتفا میکنیم و ادامه آن را به فرصتی دیگر میسپاریم.
درباره نام و زبان و تاریخ مردم آذربایجان گفتنی بسیار است و همانطور که پیشتر اشاره کردیم، دانشمندان از ابتدای طرح مسئله که سابقهی تاریخی آن به سدههای اولیه اسلام میرسد، مطالعاتی عمیق و رسا در این باره انجام داده و نتایج حاصل را بیکم و کاست ابراز نموده و کتابها پرداختهاند.
اکنون با عنایت به شرایط کنونی و فعالیت شدید و پیگیر نیروی مقابل در داخل و خارج کشور، تکرار مکرر نظریات مثبت دانشمندان ضرور مینماید. زیرا افراد و جریانهای فرصتطلب از موقعیت پدید آمده (استقلال کشورهای منطقه قفقاز و آسیای میانه، تاسیس جمهوری اسلامی در ایران، ایجاد کرسی زبان ترکی در دانشگاهها، تامین منابع مالی و فراهم آوردن امکانات از سوی کشورهای ذینفع)، به خوبی بهرهبرداری کرده، کمر به ایجاد خلل در ارکان فرهنگ و تاریخ، به ویژه گسستگی در تار و پود جامعه آذری زبان بستهاند و با سوء استفاده از شرایط حاکم بر منطقه و کشور، مجدانه در پی تاریخسازی، قلب ماهیت و تغییر هویت ایرانیان متکلم به زبان محاورهای امروزین مردم آذربایجان، میکوشند که ذهن مردم این خطه را با سلاح وهم و تزویر بپرورانند. در این شرایط است که وظیفه حکم میکند هر آذربایجانی آزاده و هر ایرانی آگاه و فرهیخته، خاموش ننشیند و توش و توان و دانش مقدور خود را به کار بندد و در رابطه با آذربایجان و مسایل تاریخی آن، به روشنگری اذهان جوانان میهندوست اهتمام ورزد.
یکی از موضوعات با اهمیت که لازم است پیش از هر عنوان دیگر بدان بپردازیم، همانا ریشهی تاریخی نام آذربایجان و چگونگی پیدایش آن است. مدتی قریب به 2500 سال است که این نام به قسمت بزرگی در شمال غرب ایران اطلاق میشود، این نام را مورخان، در آثار خود، به اشکال گونهگون قید کردهاند که پارهای از آنها جنبهی تاریخسازی و خیالپردازی دارد که در پایان به چند نمونه از آن اشاره خواهیم کرد.
شادروان احمد کسروی تبریزی نخستین پژوهشگر است که در زمان خود با وجود قلت منابع و عدم دسترسی به مطالب و مآخذ لازم برای پی بردن به تاریخ مردم آذربایجان، برای تحقق پیرامون این رشته گام برداشت. وی برای اولین بار موضوع را به شیوهی علمی تجزیه و تحلیل و ریشهیابی کرده، یافتههای خود را به صورت دفترچهای (بقول خودش). با نام «آذری یا زبان باستان آذربایگان» منتشر کرد و دیری نپایید که از جانب مراجع علمی و مراکز فرهنگی داخل و خارج کشور مورد تایید و استقبال قرار گرفت. او خود در این باره میگوید:
«نخست دوست دانشمند ما آقای محمد احمدی گفتاری به انگلیسی در پیرامون آن در روزنامهی The Times of Mesopotamia نوشته سپس همو دفتر را به انجمن آسیایی لندن The Royal Asiatic Soeiety که خود از اندامهای آن بودند پیشنهاد کردند و انجمن، ارجشناسی نموده و شرقشناسی دانشمند به نام سردنیسراس آن را با اندک کوتاهی به انگلیسی ترجمه و در مهنامهی انجمن به چاپ رساندند. سپس نیز ایرانشناس روسی میلر آن را به بررسی آورده و چاپ کردند.
بدینسان دفترچه در زمان اندکی در میان شرقشناسان اروپا شناخته گردید و پندارهای نابجایی که بسیاری از ایشان درباره زبان و مردم آذربایجان داشتند از میان رفت و نام آذری به معنی درست آن در نگارشها به کار رفت، و از همان هنگام موجب پیوستگی میان من و دانشمندان اروپا گردید...»
(زبان فارسی در آذربایجان- از انتشارات موقوفات افشار، ص 22)
کسروی در سال 1304 خورشیدی مطابق با 1926 میلادی کتاب خود را در تهران منتشر کرد و دقیقاً در همان زمان در خارج از ایران کنفرانسی تشکیل شد که در آن پروفسور مرکورات Dr.L.Merquart خاورشناس آلمانی دربارهی، «تاریخ و نژاد آذربایجان» سخنرانی کرد. آیا نمیتوانیم احتمال دهیم که تقارن تاریخ انتشار کتاب کسروی با زمان برپایی کنفرانس مزبور و موضوع سخنرانی پروفسور مرتبط باشد. کسروی دربارهی نام آذربایجان و تطور تاریخی آن مینویسد:
«در زمان اسکندر پیشآمدی در آذربایجان بوده که نشان نیکی از زبان آنجا بدست داده، و آن خود نام (آذربایجان) است. چنانچه گفتیم اینجا را (ماد خرد) نامیدندی. ولی چون اسکندر به ایران درآمد و به همه جا دست یافت در آذربایجان (آتورپات) نامی از بومیان برخاسته آنجا را نگه داشت، و چون او تا میزیست فرمانروا میبود از اینجا سرزمین به نام (آتورپاتگان) نامیده شد و همان کلمه است که کم کم (آذربایجان) گردیده، و ما میدانیم که خاندان آتورپات تا چند سال آن فرمانروایی را نگه میداشتند و در زمان سلوکیان و اشکانیان برپا میبودند.»
مولف در ادامه مینویسد:
«اگرچه به این نام آذربایجان نیز دست بردهاند و در برهان قاطع و دیگر کتابها سخنانی دربارهی معنی آن توان پیدا کرد، لیکن اینها همه عامیانه است و در بازار دانش ارجی به آنها نتوان نهاد. بیگمان (آذربایجان) نام ایرانی است و ما معنی آن را بارها باز نمودهایم.»
(آذری یا زبان باستان آذربایگان، احمد کسروی، ص 8)
زنده یاد استاد ابراهیمپور داود در بخش دوم یسنا آورده است:
«شک نیست که سرزمین آذربایجان بنام شهریارانی که در آنجا از روزگار اسکندر فرمانروایی داشتند، بازخوانده شده است. آترپات از نامهای بسیار رایج ایران باستان بوده است. این نام از دو جزء درآمیخته از (آتر = آذر) و پات Pata که اسم مفعول است از مصدر (پا- Pa) که در اوستا و پارسی باستان به معنی نگاه داشتن و پاس داشتن و پناه دادن بسیار بکار رفته است. همین واژه است که در پارسی پاییدن شده است. جزء (کان) که به نام سرزمین پیوسته: آتورپاتکان (معرب آن آذربایجان)، همان است که در بسیاری از نامهای سرزمینهای دیگر ایران هم دیده میشود، از آنهاست: گلپایگان (کلبادگان = گرباذگان معرب آن جربادمان = جرباذقان)». در فروردین یشت پارهی 102 (آترپات)، که یکی از پاکان و پارسایان است با چند تن از پارسایان دیگر که نامهای همهی آنان با واژه (آذر) درآمیخته یاد گردیدهاند.
«یکی از این ناموران که نامش جاودانی گردیده و بخشی از میهن ما بدو بازخوانده شده، آتروپات همزمان داریوش سوم شاهنشاه هخامنشی (336- 330 پیش از میلاد مسیح است). او از ماد و از سپهبدان بود، در جنگ اسکندر، سرداریِ گروهی از لشکریان سرزمینهای ماد را داشته است»
(یسنا، تفسیر ابراهیم پورداود، تهران 1380، صص 131- 130)
آن فقید در یشتها اشاره میکند:
«Aterepata که در پهلوی آترپات و در پارسی آذرباد شده. بزرگترین ایالت ایران، آذربایجان میهن اصلی پیامبر ایرانی، زرتشت نیز از همین ریشه است.»
(همانجا، ص 178)
«در فروردین یشت بخش 102 به یک سلسه اسماء خاص مقدس پارسایان برمیخوریم، از آن جمله است آترپات (Aterpat) که در پهلوی آترپات (Atropat) و در فارسی آذرباد شده است، بزرگترین و مهمترین ایالت ایران، آذربایجان، وطن اصلی پیغمبر ایران، حضرت زرتشت است که صاحب همین اسم میباشد. آترپاته، به قول مورخین یونانی آتروپاتس سلسلهی خشتر پاون (ساتراپ) که پیش از اسکندر مقدونی (ماکدونی) و بعد از او نیز در آنجا حکمرانی داشته و اسم خود را به قلمرو امارات خویش داده آترپاتکان Aterpatekan (آذربایجان) نامیدهاند».
(یشتها، پورداود، تهران 1380، ج 1، ص 507)
علامه علیاکبر دهخدا مینویسد:
«گویند این کلمه از آترپاتوس نام یکی از سرداران اسکندر مأخوذ است. صاحب معجمالبلدان و عدهای دیگر که قبلاً یاد کردیم گفتهاند: لفظ آذر به معنی آتش و پادگان یا بایگان به معنی حافظ و خازن است و معنی مجموع این دو الفاظ حافظالنار یا حافظ بیتالنار میباشد.
(لغتنامه)
ابن مقفع (عبدالله 106- 142 ه ق) نویسندهی ایرانی و مترجم چیرهدست در این باره میگوید:
«آذربایجان بنام آذربازبن، ایران بن اسود بن نوح علیهالسلام و به روایت دیگر آذرباذبن بیوُراَسف نامیده شده است. در پهلوی آذر = آتش و بایگان = حافظ و خازن به کار میرود و از ترکیب آن دو مفهوم بیتالنار یا خازنالنار حاصل میگردد. در دنبال این تعبیر میگوید: مردم آذربایجان را گویشی است که آن را (آذریه) خوانند و جز از خودشان کسی آن را درنمییابد».
(یسنا، فقرهی (آتورپاتکان)، تهران 1380، ص 129)
دکتر عباس زریاب خویی مینویسد:
«آذربایجان از نام ‹آتروپات› (در یونانی Atropates) مشتق است. آتروپات نام سردار ایرانی بود که در جنگ میان داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی و اسکندر مقدونی در ‹گاوگامل› (گوگامل) در سپاه ایران فرمانده مادها بوده است».
(دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص 194)
گرچه سخن به درازا کشید و نظرات دیگر سخنوران ایران و عرب، در این باب، ناگفته ماند، معالوصف به نام و آثار چند تن از آنان اشاره میکنیم، باشد که مورد عنایت و مطالعهی علاقمندان قرار گیرد.
متقدمین: ابوسحاق ابراهیم اصطخری (مسالک الممالک)، ابوعبدالله احمد مقدسی (احسن التقاسیم فی معرفته الاقالیم)، حمدالله مستوفی (نزهته القلوب)، یاقوت حموی (معجم البلدان)، ابن حوقل (سفرنامه ابن حوقل، ایران در صوره الارض).
متاخرین: دکتر جواد مسشکور (نظری به تاریخ آذربایجان)، عبدالعلی کارنگ (تاریخ تبریز) و (تاتی و هزنی)، یحیی ذکاء (جستارهایی درباره زبان مردم آذربایگان)، دکتر محمد امین ریاحی (زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی)، نادر پیمانی (تاریخ آذربایجان یا آتورپاتکان در آیینهی زمان)، رحیم رئیس نیا (آذربایجان در سیر تاریخ ایران) و سایرین.
اکنون به نظریه چند تن از مستشرقین به اختصار اشاره میکنیم، نه از باب بخشیدن اعتبار به نوشتار خود، آن چنان که در گذشته نویسندگان و پژوهشگرانمان میکردند، بلکه من باب آگاهی از عقیدهی آنان.
استرابو جغرافینویس یونانی ماد یا مدیا را به دو حصه تقسیم میکند. حصهی نخست ماد بزرگ شامل همدان (هکمتانه)، تختگاه شاهنشاهی هخامنشیان کشور ماد، کرمانشاهان، اصفهان، قزوین و ری، و حصه ثانی ماد کوچک یا ماد آتروپات.
(دائرهالمعارف جمهوری آذربایجان، ج 1. ص 478)
او در کتاب خود در دورهی اشکانی (نزدیک به تاریخ مسیح) مینویسد:
«چون دوران شهریاری هخامنشیان به پایان رسید، اسکندر مقدونی به ایران دست یازید، سرداری به نام آتورپات در آذربایگان برخاست و آن سرزمین را که بخشی از خاک مادان بود، مردم او را به پادشاهی برگزیدند و او خود را مستقل ساخت»
(تبریز و پیرامون، نگارش شفیع جوادی، تبریز، ص 49).
پروفسور مرکورات Merkuart خاورشناس آلمانی به سال 1926 (1304 ش) در کنفرانسی که درباره (تاریخ و نژاد آذربایجان) ایراد نمود عقیده دارد:
«کلمه آذربایجان از نام (آتروپاتس) که ساتراپ ایران در زمان غلبهی اسکندر در این ایالت بود ناشی میگردد. (آتروپاتس)، و اخلاف او نه تنها در زمان اسکندر نوعی استقلال بهم کردند، بلکه بعد از او نیز حکومت نمودند تا سرانجام این سلسله و حکومت مغلوب اشکانیان شد»
(همانجا، ص 47).
مترجم محترم از قول مولف (تاریخ ماد)، ایگور میخائیلویچ دیاکونوف مینویسد:
«بخش اعظم سرزمین ماد در منطقهای قرار داشت که بعدها آذربایجان نامیده شد و در جنوب رود ارس بود*»
(تاریخ ماد، ا.م. دیاکونوف، ص 1)
همو در ادامه میگوید:
«نام آذربایجان خود از کلمهی مادی اتروپاتن مشتق است و شکی نیست که در طی تاریخ پیچ در پیچ و طولانی و کثیرالجوانب پیدایش مردم آذربایجان، عنصر نژادی ماد نقش مهمی بازی کرده، حتی در بعضی ادوار تاریخی وظیفهی هدایت و رهبری را به عهده داشته است»
(همانجا).
ریچارد نلسون فرای مینویسد:
«در ماد اوخیدیس، ساتراپ یونانی، به فرمان اسکندر گمارده شد ولی حدود (328 پ م) آتروپاتس برآنجا گمارده شد که به سبب طول دوران حکومت آنچنان اثر ژرفی برجای گذاشت که پارهی شمالی قلمرو او به نام آذربایجان خوانده شد»
(تاریخ باستانی ایران اثر ریچارد نلسون فرای، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران 1380، ص 233).
سرانجام رومن گیرشمن بر این باور است که:
«در ماد، آتورپات حکومت میکرد و او نام خود را بدان ناحیه که به آترپاتکان، آذربایجان امروزه مشهور گردیده، داد»
(ایران از آغاز تا اسلام به خامهی رومن گریشمن، ترجمهی محمد معین، تهران 1366. ص 249).
منیورسکی- بارتولد و هرتسفلد و بسیاری دیگر از شرقشناسان و باستانشناسان در این زمینه نظر مشابه دارند که تکرار آن موجب اطناب است.
اکنون در دائرهالمعارف جمهوری آذربایجان بخش آذربایجان را مرور میکنیم و نام کهن آن سرزمین را از زبان ملل مختلف درمیآوریم:
1- آتروپاتنا Atropatena (با تلفظ یونان قدیم آتروپاتنه Atropatene، آتروپاتیا Atropatia ، دولت و سرزمینی تاریخی است، نام امروزین آن آذربایجان است ولی در سیر تاریخ از روزگاران کهن و به گویش ملل مختلف به اشکال زیر تلفظ شده است:
- آتورپاتکان Aturpatkan (فارس میانه)
- آتروپاتکان Atropatkan (پارتی- پهلوی)
- آدوربایگان Azorbaigan، آدوربیگان Azorbigan (سریانی)
- آداربیگانا Adarbigana، آدربایگان Aderbaigan (بیزانس)
- آترپاتکان Atrpatakan ، آترپایاکان Atrpayakan و آترپاتاجان Atrpatadjan (ارمنی)
- آدارباداقانی Adarbadagani (گرجی)
- آدربادکان Adarbadkan ، آدربیکان Adarbejkan، آذربیجان Azarbidjan (عربی). (دائرهالمعارف جمهوری آذربایجان، باکو 1976، ج 1 ، ص 476)
- آذربایجان، در تلفظ فعلی، گاهی در زبان عوام همزهی آذربایجان تبدیل به ها گشته، ها در بایجان یا هادربیجان میگردد.
- تلفظهایی نیز از قبیل آتروپاتس Atropates در آثار استرابن، آریان و پلوتارک، آتراپس Atrapes در اثر دیودورس، آکروپاتنAcropaten در اثر آمیانوس و آتروپاتیا Atropatia در اثر استفن بیزانسی ضبط گردیده است. (آذربایجان در سیر تاریخ ایران، رحیم رئیسنیا. تبریز 1379، ص 90).
نتیجه حاصل از آنچه نگاشتیم من حیث المجموع سه برداشت زیر است:
الف- آتروپات سردار اسکندر مقدونی بود و همو وی را به ساتراپی ماد کوچک (آذربایجان) برگزید.
ب- آتروپات از بومیان ماد کوچک بود، برخاست و آنجا را از گزند هجوم سپاهیان اسکندر حفظ کرد و چون تا میبود، فرمانروا بود، آنجا به نام او بود.
ج- آتروپات نام سردار ایرانی بود، در جنگ میان پادشاه هخامنشی و اسکندر مقدونی در سپاه ایران فرماندهی ماد را داشت.
* بخش اعظم سرزمین ماد از کهنترین ایام، همدان (هکمتانه)، کرمانشاهان، اصفهان، قزوین و ری بوده و «ماد بزرگ» خوانده میشد و آذربایجان به تنهایی «ماد کوچک» نام داشت.