شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی یادمان اعتراض به انتقال ناگهانی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از تهران

یادمان

اعتراض به انتقال ناگهانی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از تهران

بیانیۂ جمعی از دانش‌آموختگان باستان‌شناسی و میراث فرهنگی کشور دربارۂ
انتقال ناگهانی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از تهران

تشکیلات میراث فرهنگی ایران در یک دهۂ اخیر شاهد یکی از پُر افت و خیزترین دوره‌های حیات خود بوده است. اگرچه «مرکز باستان‌شناسی ایران»، در نیمۂ دهۂ 1360 در ادغام با چند مرکز دیگر به «سازمان میراث فرهنگی» تبدیل شد، اما دامنۂ تغییر و تحولات این تشکیلات به این‌جا بسنده نکرد. قریب به یک دهه پیش، زمزمۂ پیوستن «سازمان ایرانگردی و جهانگردی» به سازمان میراث فرهنگی در گوش‌ها پیچید. سپس «سازمان صنایع دستی» را نیز به بهانۂ هم‌سنخ‌بودن به این سازمان وصله کردند و هرچه کارشناسان از این اقدام انتقاد کردند، اثری نبخشید.

در یکی دو سال اخیر، در پی برخی موضع‌گیری‌های مقامات ارشد سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، زمزمه‌های خروج این سازمان از حوزۂ معاونت ریاست جمهوری و الحاق (دوباره) به وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی در مجلس شورای اسلامی بالا گرفت که در پی انتقادها، این طرح مسکوت ماند. اخیراً، به دنبال مصوباتِ هیأت دولت مبنی بر کاهش تراکم جمعیت تهران، ریاست این سازمان به عنوان نخستین سازمان پیشگام در اجرای این طرح به دنبال انتقال «سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» به شهرستانها و شقه‌شقه کردن آن است؛ به‌گونه‌ای که قرار است هر قسمت از پیکرۂ این سازمان به گوشه‌ای از کشور منتقل شود تا جمعیت پایتخت کاهش یابد.

متأسفانه باید گفت که در این طرحِ تازه که به چندپاره شدن سازمانِ متولی میراث و تاریخ و فرهنگ این کشور منجر خواهد شد، بسیاری از مسائل نادیده انگاشته شده است. سر فصل این مشکلات و مسائل و مصائب را می‌توان به شرح زیر دسته‌بندی نمود:

1- ایجاد اختلاف و انتشقاق در ارکان خانواده‌های کارمندان و کارکنان شاغل در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری. کارمندان این سازمان در طی سالیان خدمت خود تمام امورات و مقدورات زندگی‌شان را بر مبنای زندگی در تهران برنامه‌ریزی کرده‌اند. محل کار و زندگی آنها و نیز خانواه‌هایشان در تهران است. دستور ناگهانی و غافل‌گیرکننده به کوچ اجباری هر یک از اعضاء خانواده مشکلات حاد عاطفی، رفاهی و معیشتی را در پی خواهد داشت تا بدان حد که می‌تواند شیرازۂ خانوده‌ها را از هم بپاشد. وضعیت کنونی انتقال این سازمان به شهرستان‌ها، چنان است که گویی سیل یا زلزله یا آتشفشانی در تهران رخ داده و می‌بایست بی‌درنگ و تأمل اقدام به انتقال و جابجایی کرد. حال آنکه در چنین مواردی در سرتاسر جهان، انتقال پایتخت خصوصاً زیرساخت‌ها و مراکز فرهنگی آن، بسیار تدریجی و برنامه‌ریزی شده انجام می‌گیرد و نه دستوری و ناگهانی و بی‌ضابطه؛ 

2- گذشته از موضوع فوق، می‌توان به ماهیت سازمان میراث فرهنگی اشاره نمود. این سازمان، متولی نگهداری، پاسداشت و شناساندن آثار فرهنگی و مواریت ملّی ماست. بدنۂ کارشناسی این سازمان نیازمند ارتباط و پیوند دائم با مراکز دانشگاهی و پژوهشی و استادان و پژوهشگران رشته‌هایی چون باستان‌شناسی، تاریخ، تاریخ هنر، زبان‌شناسی، جغرافیا، جغرافیای تاریخی، و سایر رشته‌های مرتبط است. این اساساً به دلیل ماهیت و ساختار چندرشته‌ای میراث فرهنگی و باستان‌شناسی است که دانشی عمیقاً میان‌رشته‌ای و گسترده است. بخش‌بخش کردن اجزاء گوناگون این سازمان و انتقال آن به نقاط گوناگون کشور منجر به از هم گسستن انسجام و یکپارچگی آن شده و زمینه‌ساز آسیب‌های فرهنگی بسیاری در آینده می‌شود؛

3- در کنار ارتباط تنگاتنگ بدنۂ کارشناسی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با اساتید و گروه‌های دانشگاهی، باید به ارتباط و نیاز روزمره دانشجویان رشته‌های باستان‌شناسی، مرمت، موزه‌داری و... به کارشناسان سازمان میراث فرهنگی جهت تبادل نظر و استفاده از نظرات آنان و مطلع شدن از آخرین کشفیات و دستاوردهای این حوزه اشاره کرد؛

4- کتابخانه و مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی یکی از غنی‌ترین و تخصصی‌ترین کتابخانه‌های این حوزه در سرتاسر کشور است. پاره‌پاره‌شدن بخش‌های مختلف سازمان باعث بروز اختلال جدی در استفاده از این مرکز تخصصی برای تمام حوزه‌های این سازمان اعم از باستان‌شناسی، مرمت، حفاظت، صنایع دستی، گردشگری، مردم‌شناسی، زبان شناسی و غیره خواهد شد؛

5- چند پاره شدن سازمان میراث فرهنگی باعث جدایی و انشقاق اساسی در پیکرۂ مجموعۂ میراث فرهنگی می‌گردد. چندین دهه زمان نیاز بوده تا به‌طور طبیعی و به روال عادی مجموعۂ اداری-پژوهشی سازمان میراث فرهنگی شکل بگیرد. این مجموعه شامل «مرکز باستان‌شناسی»، «مرکز مردم‌شناسی»، «اداره کل موزه‌ها»، «اداره کل حفاظت آثار باستانی و بناهای تاریخی»، «موزۂ ایران باستان» و چند مرکز دیگر بوده که در یکدیگر ادغام شده به صورت سازمان میراث فرهنگی کشور مجتمع گشتند. هم اکنون قرار است معاونت‌های گوناگون این سازمان، هر یک به استانی منتقل شوند. برای مثال، معاونت صنایع دستی به شهر اصفهان و معاونت میراث فرهنگی به شهر شیراز. در حالی که یکی دیگر از اجزاء به‌هم پیوستۂ این مجموعه، «موزه‌ ملّی ایران» است. این موزه، در دو بخش پیش از اسلام و بخش دوران اسلامی، مشتمل بر آزمایشگاه، بانک سفال، کتابخانۂ و چندین بخش‌ جانبی دیگر است.

جدا کردن هر اندامی از پیکرۂ سازمان میراث فرهنگی ضربه‌ای کاری بر موجودیت کل پیکره خواهد بود و کندن این پیکره از بُن و دورافکندن آن از پایتخت و گسستن پیوند همجواری آن با مراکز اداری و اجرایی و پژوهشی و دانشگاهی کشور، ستم غیر قابل بخششی است که برنامه‌ریزان این طرح بر سازمان متولی میراث و تاریخ و فرهنگ ما وارد می‌آورند.

با توجه به مباحث بالا، ما دانش‌آموختگان باستان‌شناسی کشور پیشنهاد می‌کنیم تا مدیران ارشد این سازمان -بخصوص شخص ریاست محترم- از شتاب‌زدگی در این موضوع بسیار حساس بپرهیزند و پیش از اقدام به چنین امر خطیری، نشست‌هایی کارشناسی با اساتید این حوزه در سازمان میراث فرهنگی و دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی برگزار نمایند تا پیشاپیش تمهیدات لازم برای تمام ابعاد این تغییر و جابجایی اندیشیده شود و آسیب‌های احتمالی پیش‌بینی گردد. امضاکنندگان این نامه و دوستداران و علاقمندان به میراث فرهنگی ایران‌زمین هنوز از جزییات برنامه‌های این تغییر و جابجایی بی‌خبرند. وقتی قرار است مهمترین سازمانی که متولیِ پاسداری از میراث فرهنگی این مرز و بوم است به طور ناگهانی در مسیر چنین تغییرات عظیم و گسترده‌ای قرار گیرد، شایسته است که مجریان این تغییر، رفتار شفاف‌تری در پیش گیرند و با درایت بیشتری با این مسأله فرهنگی مواجه شوند.

اگر قرار بر کاهش جمعیت تهران است، آیا این انتظار نایجایی است که نخست سازمان‌ها و مراکزی که جمعیت بیشتری نسبت به خانوادۂ کوچک میراث فرهنگی دارند، انتقال یابند و سپس سازمان میراث فرهنگی؟ آیا در مورد مراکز اقتصادی یا مراکزی همچون وزارت نفت و یا مراکز عمرانی همچون وزارت نیرو و راه و ترابری یا مراکز نظامی که همۂ آنها جمعیت بیشتری نسبت به سازمان میراث فرهنگی دارند، اینچنین شتابزده عمل شده است؟ فرهنگ، اساس یک جامعه است و برخورد دستوری با سازمان متولی میراث و تاریخ و فرهنگ کشور تبعات ناخوشایندی در پی خواهد داشت.

امضاها محفوظ است

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه