سیوند
نجات پاسارگاد - سرودهٔ توران شهریاری (بهرامی)
- سیوند
- نمایش از سه شنبه, 09 فروردين 1390 16:29
- بازدید: 4255
سرودهٔ توران شهریاری (بهرامی)
درودی فرستم ز ژرفای جان به پاسارگاد فلک آستان
به گهواره نیکی و داد و مهر که در خاک آن مهر، بنهفته چهر
بشد آن گرامی مکان، پایتخت به دوران کورش، شه نیک بخت
ز تخت جم آنجا قدیمیتر است نمادی از ایران یزدانفر است
بشد خم سکندر فراروی آن به حرمت فکند او نطر سوی آن
غنوده در آن کورش نامدار که نامش بود مایه افتخار
اَبر مرد و آزادهای راستین بود لوح او، فخر ایران زمین
چنان لوحهای تا ابد سرمدیست نمایانگر فرّه ایزدیست
نخستین پیام حقوق بشر ز کورش بود، بخردی دادگر
به گیتی اگر شد کنون راهکار به ایران شد اجرا در آن روزگار
بر آن جاودان هست چشم جهان بود روح فرهنگ ایران در آن
نه آن جایگه مظهری سنگی است نشانی ز میراث فرهنگی است
خطر گر کند رو به پاسارگاد دریغا که ویران شود آن تماد
اثرهای دیرینه از باستان نهانست آنجا ز دیرین زمان
کهن مرو دشت است در خاورش بود دشت مرغاب هم در برش
کنارش بود تنگهای دیرمان که تنگ «بلاغی» بود نام آن
اگر سد سیوند بر پا شود چه دُردانهها کز کف ما شود
کهن تنگهاش میرود زیر آب اثرهای نابش بگردد خراب
دریغا که گهواره افتخار شود همچنان ارگ بم، تارومار
خدای جهاندار هرگز مباد رود از کف آثار پاسارگاد
که بر جای ماندست زان روزگار از آن روزگاران بود یادگار
مپندار ارج و بهایش کم است که میراث فرهنگی عالم است
چو «یونسکو» آن را گرامی شمرد هم آن را از آثار نامی شمرد
در ایران زمین تا کنون هشت اثر بود جزو میراث نوع بشر
یکی تخت جم، دیگری شوش دان سپس هست میدان نقش جهان
چهارم بود پهنه ارگ بم که ناگه فرو رفت در کام غم
بود پنجمین جای پاسارگاد ز دور زمانه گزندش مباد
ششم هست آذرگشسب عزیز که آتشگهی بود در شهر شیز
دگر گنبد شهر سلطانیهست که بر افتخاری چنین یافت دست
بود هشتمین جایگه تاکنون کهن سنگ بنوشته بیستون
از اینهاست روح وطن پر توان از اینها بود وامدارش جهان
همینهاست میراث ملی ما نشان شکوه جبّلی ما
نه تنهاست میراث ایرانیان بود افتخاری برای جهان
اگر ارگ بم شد به یک دم به باد مبادا چنان ارگ، پاسارگاد
دریغا اگر آن نیا یادگار شود محو از صفحه روزگار
چو ارگ از زمین لرزهای شد پریش در اینجاست تخریب با دست خویش
بباید در این باره اندیشه کرد خرد ورزی و مهر را پیشه کرد
بباید بیابیم راه نجات که حفظش کند، به ز آب حیات
چو آنجا نمادی حماسی بود فرازی از ایرانشناسی بود
مبادا مبادا مبادا مباد چنان ارگ ویرانه، پاسارگاد