پنج شنبه, 30ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست دکتر محمد مصدق چرا دکتر مصدق فرمان شاه مبنی بر عزلش از نخست‌وزیری را اجرا نکرد؟

دکتر محمد مصدق

چرا دکتر مصدق فرمان شاه مبنی بر عزلش از نخست‌وزیری را اجرا نکرد؟

طرح شادباش زادروز دکتر محمد مصدق سال 1390

 

در میان نقدهایی که این روزها از مصدق می‌شود یکی هم این است که: چرا دستخط شاه را، که فرمان عزل نخست‌وزیری او بود، اجرا نکرد؟
در پاسخ به این پرسش بهتر است به خود گفته‌های مصدق در دادگاه نظامی - که حقوق‌دان برجسته و استاد این رشته بود و در دادگاه‌های جهانی بارها به دفاع از حقوق ایران پرداخته بود - بازگردیم که جامع و کامل است:
یک ساعت بعد از نیمه شب سرهنگ نصیری، رئیس گارد شاهنشاهی، با چهار کامیون نظامی مسلح و دو جیپ ارتشی و یک زره‌پوش به منزل نخست‌وزیر آمده و به عنوان آن‌که می‌خواهد نامه بدهد قصد اشغال خانه را داشته است.

یکم - آیا معمول بود که دستخطی از شاهنشاه به طریقی که مذکور شد ابلاغ شود؟
دوم - آیا معمول بوده است که برای نخست‌وزیر معزول هم شاهنشاه دستخطی صادر فرمایند؟
سوم - آیا دستخط اصالت داشته است یا نه؟
یکم: ابلاغ دستخط بر خلاف عادی و معمول بوده است.
1- دستخط ملوکانه در 22 مرداد صادر شده و معلوم نشد چرا همان روز ابلاغ نشده بود.
2- دستخط‌های شاهنشاهی همیشه در ساعات عادی و متعارف ابلاغ می‌شد، معلوم نیست چرا برای ابلاغ این دستخط مهم یک ساعت بعد از نیم شب تعیین شده است.
3- دستخط شاهنشاه همیشه به وسیله وزیر دربار یا معاون او یا یکی از اعضای کشوری دربار ابلاغ می‌شد و نه با قوای نظامی.
در ساعت 6 بعدازظهر همان روز، 24 مرداد، که آقای کفیل وزارت دربار با این‌جانب ملاقات نمود از این دستخط به هیچ وجه صحبتی به میان نیامد. آیا عزل نخست‌وزیر آن قدر بی‌اهمیت بود که هیچ کس حتی کفیل وزارت دربار هم از آن‌که دو روز قبل صادر شده بود مطلع نشود؟
تمام این مسائل می‌رساند که از روز 22 مرداد می‌خواستند کودتا کنند و منتظر موقع مناسب بودند. شب 25 مرداد که زمینه را برای این کار مناسب دیدند اقدام به دستگیری وزیر خارجه و راه و نیز مهندس زیرک‌زاده، نماینده مجلس، نمودند ولی به دستگیری سرتیپ ریاحی که برای ملاقات این‌جانب به شهر آمده بودند موفق نشدند.
دوم: آیا معمول بوده که برای نخست‌وزیر معزول هم شاهنشاه دستخط صادر نمایند؟
در دوره فترت، یعنی وقتی که مدت دوره تقنینه منقضی می‌شد و مجلس بعدی هم افتتاح نشده بود، اگر نخست‌وزیر خود را مواجه با مشکلاتی سیاسی یا عدم موافقت شاه می‌دید استعفا می‌نمود و از طرف شاه فرمان فقط برای نخست‌وزیر منصوب صادر می‌گردید. معمول نبود که برای عزل نخست‌وزیر هم دستخط صادر شود. بنابراین، این‌جانب حق داشتم که در اصالت دستخط تردید کنم.
ساعت 1 بعد از نیم شب با بودن حکومت نظامی که عبور و مرور ممنوع بوده و هیچ‌کس قصد رفتن به خانه‌های عمومی را هم نمی‌کند تا چه رسد به این‌که دستخط شاهنشاه را ببرند به نخست‌وزیری ابلاغ کنند.

چنانچه دستخط در روز ابلاغ می‌شد با این‌که بر طبق مقررات مشروطیت صادر نشده بود، یک بیانیه صادر و از کار دوری می‌کردم و از خود در مقابل مردم سلب مسؤولیت می‌نمودم. مگر روز 26 تیرماه 1331 که اعلی‌حضرت با تصدی وزارت جنگ اینجانب موافقت نفرمودند و حق هم نداشتند، استعفا ننمودم؟ این مرتبه هم همین کار را می‌کردم.
هیچ‌کس قبول نمی‌کند که شاهنشاه نخست‌وزیر - سپهبد فضل‌الله زاهدی - تعیین کنند و دولت هنوز معرفی نشده از کشور خارج شوند. این‌ها همه چیزهایی بود که باز در اصالت دستخط تردید کنم.
اگر به اتکای دریافت فرمان شاه مبنی بر عزل خود - به آن شکل که ابلاغ شد - از کار کناره می‌گرفتم و از خود سلب مسؤولیت می‌کردم و اداره امور مملکت را رها می‌ساختم مورد مؤاخذه و محاکمه مجلس شورای ملی قرار می‌گرفتم، زیرا طبق اصل شصت و چهارم قانون اساسی، حق نداشتم حکم کتبی شاه را مستمسک قرار داده از خود سلب مسئولیت نمایم.
ممکن است گفته شود وقتی که مجلس شورای ملی وجود نداشته باشد می‌توانند وزرا را عزل کنند و در مورد این‌جانب، چون در روز 25 مرداد مجلس شورای ملی منحل شده بود، شاه حق عزل داشته‌اند.
به اتکای اصول مزبور مسلم است که شاه در هیچ حال، نه در موقعیت وجود مجلس و نه در دوران انحلال آن، شخصاً حق عزل وزرا را ندارند. به‌علاوه به تصریح متن ادعانامه، چون اعلی‌حضرت با صدور فرمان انتخابات دوره هیجدهم و بالنتیجه با انحلال مجلس هفدهم موافقت نفرموده‌اند و به این ترتیب مجلس هفدهم وجود داشته و اعلامیه خود این‌جانب هم مبنی بر انحلال مجلس هفدهم بر اثر مراجعه به آرای عمومی پس از تاریخ صدور و ابلاغ فرمان عزل بوده است. بنابراین مجلس هفدهم وجود داشته و فرمان اعلیحضرت راجع به عزل این‌جانب نافذ نمی‌باشد.
البته نظر این بود که به‌طور مستقیم تماس بگیرم و از نظر اعلی‌حضرت راجع به اصالت و طرز ابلاغ آن مسبوق شوم که گفتند اول وقت یکشنبه از کلاردشت به رامسر و از آن‌جا به بغداد تشریف‌فرما شده‌اند. این بود که تصمیم گرفتم به هیأت دولت پیشنهاد کنم، آن‌ها به بغداد تلگراف کنند و نظر اعلی‌حضرت را از این مسافرت بخواهند.
برگرفته از: نشریه جبهه ملی ایران (خارج کشور)، اسفندماه 1389، شماره 76

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه