جهان ایرانی
ایران بزرگ، آریانا، ایرانا، ایران
- جهان ايراني
- نمایش از چهارشنبه, 23 شهریور 1390 11:51
- بازدید: 5857
برگرفته از فر ایران
دکتر هوشنگ طالع
قلمرو فرمانروایی « دولت ایـران»، در درازای تـاریخ این سرزمین، یعنی از چند هـزار سال پیش تـا کمابیش دو سدهی اخیر، پهنهی «فلات ایـران» بود.
فلات یا پشته (نجد) ایـران، یک واحد شناخته شدهی جغرافیایی در سطح جهانی است. مرزهای فلات ایـران، عبارتند از کوههای قفقاز و رودخانههای آمودریا و سیردریا در شمال.
از خاوران، فلات پامیرو رود سند. از جنوب اقیانوس هند و خلیج فارس و از باختر، رودخانهی فرات .
در درازای سدهها . پایتخت شاهنشاهی ایران در کرانهی باختری دجله قرار داشت . از این رو، سرزمین میان رودان (بین النهرین) را « دل ایران شهر» مینامیدند .
این سرزمین پهناور که بیش از چهار میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد، در درازای چند هـزار سال، قلمرو دولت ایـران بود. البته در زمانهای بسیار، این قلمرو ، از پهنهی فلات ایـران فراتر رفته است و در زمانهایی نیز، چندین دولت ایرانی (در آرامش و یا جنگ و ستیز) در کنار هم در این پهنه، فرمانروایی داشتهاند .
بـا آغاز سده ی نوزدهم میلادی، دولت ایـران مورد یورش سازمان یافتهی استعمار گران اروپایی، یعنی امپراتوریهای روس و انگلیس قرار گرفت . در زمانی کمتر از هفتاد سال ، دولت ایـران وسیلهی دو امپراتوری مزبور، تجزیه شد و بخشهای پهناوری از آن تحت سلطهی روسها و پارهای نیز زیر چنگِ بریتانیا قرار گرفت . در این میان بـا دخالتهای آشکار و نظامی بریتانیا و بـا تحمیل قراردادِ پاریس، بخش مستقل باقی مانده از حاصل تجزیه نیز ، دوپاره شد .
بـا ظهور دولت عثمانی در این بخش از جهان، هجوم دولت مزبور به سرزمینهای دولت ایـران، چندین سده به درازا کشید و به دنبال فراز و فرودهای بسیار در جنگهای میان دو دولت، بخشهایی از سرزمینهای ایران در باختر از دست رفت که مرزهای کنونی در غرب ایرانزمین ، حاصل آن است .
پ
چنان که گفته شد، بـا آغاز سده ی نوزدهم میلادی، فراگشت تجزیهی دولت ایـران در اثر یورش نظامی روسها و انگلیسها، آغاز شد و در فاصلهی زمانی سالهای 1192 تـا 1260 خورشیدی (1813 تا 1881 میلادی) ، یعنی تنها عرض 68 سال، ایرانِ بزرگ تجزیه شد . قراردادهای منجر به تجزیهی « ایـران » ، عبارتند از :
قرارداد گلستان (1813 م / 1192 خ) : برپایهی این قرارداد، بخشهایی از سرزمینهای قفقاز، به اشغال روسها در آمد .
قرارداد ترکمانچای (1828 م/ 1206 خ ) ، یا قرارداد تجزیهی سرتاسری قفقاز
قرارداد پاریس ( 1857 م/ 1235 خ ) : برپایهی این قرارداد، دیوار جدایی میان مردم ایـران و افغانستان کشیده شد .
تجزیه مکران و بلوچستان ( 1871 م/ 1250 خ )
قرارداد آخال ( 1881 م/ 1260 خ ) : تجزیهی سرتاسری سرزمینهای خوارزم و فرارود و الحاق آن سرزمینها ، به امپراتوری روسیه تزاری.
در فراگشت تجزیهی « دولت ایـران » در سدهی نوزدهمِ میلادی، پـایتخـت دولـت ایـران در شهر تهـران قرار داشت . از این رو ، با هر تجزیه و جدایی ، نام « ایـران» برای باقی ماندهی آن بخش که در برگیرندهی پایتخت یعنی « تهـران » بود، باقی ماند .
از این رو، در سالهای اخیر، به دلیل عدم روشنگری لازم، دو مفهوم « دولت ایـران » از گاه کهن تـا تجزیهی این واحد در قرن نوزدهم و دولت حاصل از تجزیه ( به دلایلی که در بالا گفته شد ) ، در یکدیگر تداخل کرده و در نتیجه ، سبب ایجاد بدفهمیها و گژفهمیهای بسیار شده است .
بدین گونه برای « میراثدارانِ » دولت ایـران از گاهکهن تـا همین سالهای اخیر، این توهم ایجاد شده است که منظور از واژهی ایـران، سرزمین و دولت کنونی ایـران است. در حالی که اگر پایتخت دولت ایـران در دوران تجزیههای اخیرِ فلات ایـران، در شهر کابل، بخارا، گنجه ، یا...، قرار داشت، امروز بخشهاییکه شهر کابل، بخارا، گنجه ، یا...، در آن قرار دارند، به نام « ایـران» خوانده میشد . در آن صورت، « ایـران » امروزی بدون تردید، نام دیگری میداشت و...
ت
از این رو، باید که میانِ دو نامهمسان اما بـا مفهوم ناهمسان ، فرق گذارد . شاید راه این است که از دولت ایـران، از عهد کهن تـا سدهی نوزدهم میلادی، به نـام « ایـران بزرگ » یـا « ایران واحد (یگانه)»، یا به اصطلاح هم خانمـانان افغانستانی « آریانا » و به گفتهی درستتـر « ایرانا »، نام ببریم .
اما باید دانست که برگزیدن هر یک از این نامها و یا هر نام دیگری که بتواند فرقِ میانِ این دو مفهوم را ( نام همسان ولی درون مایهی ناهمسان، به گونهای که یکی، جزیی از دیگری است و نه همهی آن ) آشکار کند، متضمن اتفاقِ نظرِ همهی فرزندان این پدر است .
این چیزی است که امروز، اهمیت آن برای تـاریخنگاری و بررسی پیشینهی کهنِ مردمانی که در این روزگار، از هم جدا افتادهاند و در واحدهای سیاسی گوناگون زندگی میکنند، بیش از هر زمان دیگر احساس میشود .
بـا توجه به این که فرزندان این پدر، بسیارند و شاید پارهای از آنها، در اثر قرار گرفتن زیر سلطهی بیگانه و یا تحت تبلیغات بیگانگان، از « اصل خود » دور افتادهاند، میبایست برای
باز جستن « روزگارِ وصلِ » فرهنگی، مراکزی فعال در خانههای این « فرزندان » برپا گردد ، تا این کارسترگ ، به انجام برده شود .
فرزندانِ « پدر» ، این مردماناند و در حال حاضر، در این واحدهای سیاسی زندگی میکنند .
نخست ـ در منطقهی قفقاز :
جمهوری آذربایجان ( اران )
جمهوری ارمنستان
جمهوری گرجستان
سرزمینهای ضمیمه شده به خاک فدراسیون روسیه : داغستان، اوستی شمالی، چچنستان، اینگوشستان، قاباردین، بالخارستان
دوم ـ در منطقهی خوارزم و فرارود
جمهوری ترکمنستان
جمهوری ازبکستان
جمهوری تاجیکستان
بخشهای ضمیمه شده به جمهوریهای قزاقستان و قرقیزستان
ث
سوم ـ افغانستان
چهارم ـ ایـران ( کنونی )
پنجم ـ بخشهایی از مکران و بلوچستان که ضمیمهی خاک جمهوری پاکستان شده است و...
ششم ـ کردها و دیگر مردمانِ سرزمینهای بخشهای تجزیه شده از سوی دولت عثمانی ، در غرب « ایـران زمین » .
هفتم ـ بحرین