زبان پژوهی
زبان و فرهنگ ایران در چین
- زبان پژوهي
- نمایش از شنبه, 19 شهریور 1390 19:48
- بازدید: 5956
برگرفته از فر ایران
علیقلی اعتماد مقدم
آثاری را که در این شصت ساله اخیر [این مقاله در سال 1348 نوشته شده است] در تورفان و توئنهانگ پیدا شده است که از جملهی چندین هزار نسخهای خطی نامههای دینی، ادبی، هنری و علمی میباشد، روشنایی خیرهکنندهای بر پژوهندگان تاریخ تمدن میافکند که هم چگونگی مردم این بوم را مینمایاند و هم تاریخ تمدن ایران را روشنتر میکند. با آن که بخش زیادی از این اثار هنوز به چاپ نرسیده و انتشار نیافته ولیکن همین اندازهای که در دست است. به خودی خود برای نشان دادن اهمیت چنین فرهنگی کفایت میکند. در تاریخ اکتشافات و کاوشها تاکنون چنین پیشینهای دیده نشده است. جزء بسیار کمی از این آثار که در آن پژوهش شده و دقت گردیده، تا نه قرن پیش از میلاد قدمت دارد. آثار جدیدتری که از سه قرن پیش از میلاد به بعد است و مربوط است به آیین و مهر و کیش مانی نیز در میان این آثار دیده میشود.
از روزگاران بسیار کهن میان دو سرزمین پهناور و آباد ایران و چین، بستگی خیلی نزدیک فرهنگی دیده میشود. از کوهستان پامیر که در قسمت شرقی فلات ایران است، رودخانه بزرگی سرازیر میشود و به طرف مشرق میرود. حوضهی این رودخانه وسیع است و سرزمین پهناوری را سیراب میکند. مردمان این بومِ آباد، با اهالی شمالی پنجاب و پامیر و با ایرانیان شمالی سغد و مشرقی غورستان همهگونه بستگی داشتهاند. در همین جاست که روزگاری یکی از بزرگترین کانونهای فرهنگی نژاد ایرانی بوده است. نام برخی از شهرهای آن، همانطور که در قدیم بوده و در ادبیات فارسی ذکر شده است، هنوز هم به چشم میخورد. هر کس که به ادبیات فارسی آشنایی داشته باشد، بیگفتوگو نام «چگل»، «ختا»، «ختن» و همچنین نام «افسوس» را شنیده است.
ابنبطوطه در شرح سفر خود به چین نقل میکند که در کشتی چینی امیر ناحیهی «کانسو» در هنگامی که این شاهزادهی چینی به افتخار مهمان خود بزمی در کشتی تفریحی خویش در روی رودخانه میداد، ملاحان و خنیاگران این شعر سعدی را میخواندند:
تا دل به مهرت دادهام، در بحر غم افتادهام
تا در نماز ایستادهام، گویی به محراب اندری
جالب این جاست که هنوز بیش از پنجاه سال از مرگ سعدی نگذشته بود که آوازهی او در چین به گوش میخورد و مردم آنجا با این زبان شیرینِ فرهنگی، آشنایی فراوان میداشتند.
همین ابنبطوطه نقل میکند که در خانبالغ (پکن) پایتخت چین، بزرگترین مرشد شهر خواجه برهانالدین ساغرچی نام داشت و او ایرانی بود و در بسیاری نقاط دیگر نیز روحانیون ایرانی پایگاهی بلند داشتند. همو مینویسد که نگهبانان سلطان، عنوان «پاسوانان» (پاسبانان) را داشتند و دستهی تیراندازان «سپاهیان» خوانده میشدند و به مامورین انتظامات «درودگران» میگفتند و شیخ بزرگ خان بالغ لقب «صدرجهان» داشت.
شرق شناسان در هانگچئو در کنار خلیج زرد یک کتیبه به زبان و خط فارسی یافتهاند که هنوز هم هست و آن قصیدهی مفصلی است که نشان میدهد این مسجد به توسط فخرالدین علاءالدین ترمذی ایرانی در زمان مینک خاقان چین ساخته شده است و بنای آن در 856 هجری پایان یافتهاست. اندکی پیش از این در سال 822 که شاهرخ پادشاه ایران بود، هیاتی به ریاست غیاثالدین نقاش به سفارت خان بالغ فرستاده شد.
در چین ساختمانهایی است که شاید از طرف ایرانیان یا با الهام از معماری ایرانی بنیاد گذاشته شده است.
هیاتی به ریاست سرهنگ کزلف (Kozlov) در قراخوتو، مسجدی ویرانه کشف کرد که باید تاریخش را در قرن 14 گذاشت. در این مسجد ویرانه، قطعههایی از دستنویسهای فارسی پیدا شد. این دومین مسجد کهنی است که در شرق دور میشناسیم ولیکن اسلام بیگفتگو خیلی پیش از این تاریخ در چین راه یافته است. در 50 ـ 749 یک پرستار (کشیش) چینی دربارهی وجود یک کوچنشین ایرانی مهمی در «هان نان» اشاره میکند. جهانگردان مسلمان، در قرن نهم ذکر کردهاند که مسلمانان چه اندازه با بندرهای شرق دور آمیزش داشتند. اینک سندی که ارائه داده میشود ما را به یک قرن پیشتر از کهنترین سندهای مربوط در شرق دور میکشاند:
در 1909 مجلهی چینی شنچئو کوئو کوانگ (chen tcheou kouo kouang) نسخه بدل یک صفحه دستویس را که به خط عربی و چینی بود منتشر کرد. این نسخه بدل، خیلی روشن نیست ولی متن فارسی آن خواناست:
جهان خرمی با کس نماید
فلک روزی دهد روزی ستاند
جهانی یادگارست ما رفتنی
به مردم نماند به جز مردمی
***
گرد را حلم مسامحت خواهد بود
روشن کنم این دیده به دیدار تو زود
یعنی حلیف کرد دل من کبود
پدرود منست تو زمن پدرود
این شعرهای متوسط، وزن ناجوری دارد و به خط نسخ نوشته شده که متعلق به روزگار پیش از تیموریهاست. (قرن 15).
به گفتهی پلیو (Pelliot) زبان بازرگانی که به ویژه در بندرهای خاور دور با آن سخن میرانند فارسی بود. یکی کتیبهی بزرگ اسلامی است که مربوط به ساختمان یا تعمیر یک مسجدی است که در محل پایتخت کهن مغولی در قرقورم پیدا شده است. این کتیبه خیلی فرسوده شده و در آن هیچگونه تاریخی نمیتوان یافت ولیکن به نظر میآید که مربوط به نخستین نیمه قرن 14 باشد. این کیتبه به فارسی است در کنارهی رود زرد اورخن در مغولستان به دست آمده است.
در 1533 میرزا حیدر در تبت در شهر زونکا یک کتیبهی چینی دید که ترجمهی تبتی و فارسی آن همراهش بود. این آثار مربوط به دورهی مغولی است. زبان فارسی در مشرق و در آسیای میانه رواج داشت و بازرگانان در بندرها با آن آشنا بودند.
در زادگاه کنفوسیوس در پرستشگاه ینتسو (Yen -tseu) کتیبههایی است که دوتای آنها نوشتههایی به فارسی دارد. یکی از آنها خیلی فرسوده شده است و دیگری آثاری از جملههای فارسی بر آن نقش بسته و آقای راس آن را چنین خوانده است: «] یاد کرد مهربین سنگ[ کسانی که ]به این مکان با اسپها؟ قاید به این جهات[ در نیایند ]هنوز؟[ زحمت نرسانید ]احمدبن حسین بن محمد بن حسن احمد[ کرد ]بدین سنگ؟ اگر بیرون فرستاد؟ مظفرباد ]؟؟[ به تاریخ ]سنه[.
هر چند که از این کتیبه چیز مهمی دستگیرمان نمیشود ولی اهمیت آن سرجای خودش است. این کتیبه مربوط به سال 1307]م[ است. اگر صفحهی دستنویسی که یادش کردیم به طور اتفاق به دست ما رسیده است ولی کهنترین نوشتهای که به خط عربی در چین میبینیم در خود زادگاه کنفوسیوس است. در شان تونگ در یک پرستشگاه تائوئی، کتیبهی دیگری به چشم میخورد که مشابهت با این کتیبه دارد. بر این کتیبه یک فرمان کوتاهی از اوگتای قاآن نوشته شده که تاریخش 1235]م[ است. در پایان فرمان نوشتهای به خط اسلامی دیده میشود. میدانیم که در مهردار خانهی چنگیزخان و اوگتای قاآن، ایرانیان به کار بودند، و از این رو وجود یک خط در فرمان به زبان فارسی شگفتآور نیست. ما میتوانیم بپذیریم که در زمان مغولها یک نوع خط کتیبهای چین و ایرانی وجود داشته است.
باری، در طول چندین قرن کشتیهای بازرکانی ایران به طور منظم از خلیجفارس و کرانههای شرقی آفریقا و هندوستان به بندرهای چین آمد و رفت میکردند. در قرن چهارم هجری ابوزیدفارسی کتاب جامعی نوشت که در آن راههای دریایی ایران به هندوستان و چین مفصلا شرح داده شده بود.
در کتاب سینوایرانیکا (sino - Iranika) که لوفر (Ch. Laufer) گرد آورده و در 1919 در نیویورک منتشر شده، ذکر اصطلاحات و کلماتی را میکند که از زبان فارسی به چینی یا برعکس راه یافته است.
در این مقاله مختصر از کتابها و مجلهةای زیر استفاده شده است: 1ـ ایران کوده شماره 15 «تقویم و تاریخ در ایران» از ذ. بهروز. 2ـ ایران کوده شماره 18