نوروز
سور روشنایی
- نوروز
- نمایش از سه شنبه, 23 اسفند 1390 14:44
- بازدید: 6085
طبق این اعتقادِ کهنِ ایرانیان که ارواح درگذشتگان در روزهای پایانی سال به خانهٔ بازماندگانشان باز می گشتند، بسیاری از پژوهشگران گفته اند آتش افروزی چهارشنبه سوری برای راهنمایی و نشان دادن راه به این ارواح که حکم مسافر را داشتند، بوده است. آنها با دیدن دود آتش، جایگاه دودمان خود را پیدا کرده و به سوی آنها پرواز می کردند.
به طور کلی آتش که منبع گرما و روشنایی است برای ایرانیان جایگاه ویژه ای داشت و در همهٔ جشن ها افروختن آتش و به جای آوردن نیایش های خاص آن، یک عمل آئینی به شمار می آمد و این موضوع به قرن ها پیش از ظهور زرتشت باز می گردد اما اینکه از چه زمان نام چهارشنبه سوری را برای جشن آتش افروزی پیش از نوروز در نظر گرفته اند به درستی مشخص نیست.
عده ای از پژوهشگران از جمله زنده یاد بهرام فره وشی با استناد به این موضوع که در ایران قدیم هفته و نامگذاری روزهای آن به صورت امروزی (شنبه، یکشنبه، ...) وجود نداشته است معتقدند نام چهارشنبه سوری و برپایی آن در شب چهارشنبهٔ آخر سال به دوران پس از اسلام باز می گردد و این جشن که پیش از اسلام در یکی از پنج روز آخر سال (احتمالاً در روز بیست و ششم اسفند ماه) برگزار می شده فقط «سوری» نام داشته که در تاریخ بخارا نیز با همین نام از آن یاد شده: «چون امیر سدید منصور بن نوح به مُلک بنشست، هنوز سال تمام نشده بود که در شبِ سوری چنان که عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند... » اما با ورود اعراب به ایران باورهای آنها نیز در این کشور رواج پیدا کرد از جمله آنکه اعراب دربارهٔ هر یک از روزهای هفته برای خودشان اعتقاداتی داشتند و معتقد بودند چهارشنبه هر هفته روز نحسی است و عروسی، مسافرت، حمام رفتن، ناخن گرفتن و غیره در این روز شگون ندارد. بنابراین ایرانیان نیز برای آنکه هیچ روز نحسی در روزهای مقدس پایان سالشان وجود نداشته باشد جشن استقبال از نوروزشان را در روز چهارشنبه یا شب چهارشنبهٔ آخر سال برگزار می کردند تا نحسی آن گرفته شود. اما عدهٔ دیگری از پژوهشگران، به ویژه دکتر بدرالزمان قریب معتقدند مبنای تقسیم زمانیِ هفت روزه در ایران باستان وجود داشته چراکه این تقسیم بندی هم در متون سُغدی (یکی از زبان های باستانی در شرق ایران) و هم در نوشته های بر جای مانده از مانویان دیده می شود.
گذشته از اینها نظامی گنجوی نیز در منظومهٔ هفت پیکر خود که داستان آن مربوط به بهرام گور، پادشاه دورهٔ ساسانی، است رابطهٔ روزهای هفته را با هفت سیاره مطرح کرده و بهرام از یک معمار که استاد نجوم هم بوده، خواسته تا هفت گنبد برای هفت بانوی او، مرتبط با هفت روز هفته بسازد. بنابراین اگر نظر این دسته از پژوهشگران را بپذیریم که روزهای هفته به همین صورت در ایران پیش از اسلام هم کاربرد داشته پس شاید بتوان گفت که زمان و نام چهارشنبه سوری با آنچه که امروز به ما رسیده چندان تفاوتی نداشته است. اما از این اختلاف نظرها که بگذریم تقریباً همهٔ محققان و مورخان بر این عقیده اند که این آتش برای گریزاندن سرما و فراخوانی گرما افروخته می شد، ایرانیان به دور این آتش، شادی و پایکوبی می کردند و هیچگاه از روی آن نمی جستند زیرا جستن از روی آن بی حرمتی به آتش مقدس بود. اینگونه مراسم و خواندن اشعاری چون سرخی تو از من، زردی من از تو ... سال ها پس از اسلام متداول شد. تعداد گُله های آتش، یا به عدد هفت بود که با تعداد فرشتگان مقرّب خداوند و به طور کلی تقدس عدد هفت مطابقت داشت. و یا سه گله بود به نشانهٔ سه پند جاودانهٔ گفتار نیک، کردار نیک و اندیشهٔ نیک. و یا اگر تنها یک آتش می نشاندند نشانه ای بود از یگانه بودن خداوند.
در جشن چهارشنبه سوری علاوه بر روشن کردن آتش مراسم دیگری نیز انجام می شد که برخی از آنها مانند قاشق زنی همچنان در همه جای ایران شناخته شده است اما برخی از آنها یا به کلی فراموش شده و یا تنها در چند روستا و شهرستان برگزار می شود. در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
کجاوه بازی و شال اندازی
این رسم بیشتر در نواحی چون آذربایجان، لرستان و روستاهای اطراف تهران رواج داشته و از این قرار بوده که جوانان جعبه های کوچکی به شکل کجاوه های رنگی می ساختند و بر بام خانه ها می رفتند و این کجاوه ها را از کنار پنجره یا روزنهٔ کنار بام آویزان می کردند تا صاحب خانه آن را ببیند و شیرینی و خشکباری را که به همین منظور تهیه کرده بودند در کجاوه قرار دهند. سپس صاحب کجاوه ریسمان را بالا می کشید و از صاحب خانه با اشعاری که به زبان محلی خوانده می شد تشکر میکرد.
در مراسم شال اندازی نیز پسرهای جوان از روی بام خانهٔ نامزدشان شال های خود را فرو می انداختند و صاحب خانه شیرینی و گاهی پیراهن یا دستاری برای آنها در شال می پیچید و گره می زد. چهرهٔ کسانی که شال یا کجاوه می انداختند نباید دیده می شد زیرا این رسم نمادی بود از فدیه دادن به ارواح درگذشتگان و همانطور که ارواح دیده نمی شدند، آنها نیز نباید دیده و شناخته می شدند. یکی از کارهایی که ایرانیان در روزهای پایانی سال انجام می دادند این بود که بر بام های خانه شان آب و غذا می گذاشتند تا ارواح درگذشتگان از آن خوراک بخورند. اگرچه آنها می دانستند که ارواح نیازی به خوراک مادی ندارند اما با این کار می خواستند به شکلی نمادین به آنها بگویند که همیشه به فکرشان هستند و در مراسم چهارشنبه سوری هم کسانی که شال و کجاوه می انداختند نمادی می شدند از این ارواح. مراسم قاشق زنی نیز سمبلی از همین فدیه دادن است و می دانیم که فرد قاشق زن باید چهره ای پوشیده داشته باشد.
شیر سنگی
تندیس شیر سنگی در بسیاری از روستاها و شهرهای قدیمی به عنوان نمادی از نیرومندی و دلاوری به ویژه نیروی آناهیتا که فرشتهٔ باروری بود، وجود داشت. در این مناطق دوشیزگان شب چهارشنبه سوری آئین های نیایشی با این شیر برگزار می کردند. به این صورت که بر پشت شیر می نشستند و از زیر دست و پای آن چند بار می گذشتند، پشت و شکم او را نوازش می کردند و از او می خواستند که به آنها مردان دلاور و فرزندان نیرومند عطا کند. این دقیقاً همان کاری است که دختران در تهران با توپ مروارید انجام می دادند شاید به این خاطر که در تهران شیر سنگی وجود نداشت و از سوی دیگر در روزگار جدید نماد قدرت از شیر به توپ جنگی منتقل شده بود!
فال کوزه
فال کوزه یکی دیگر از مراسمی بود که باز هم با اسطورهٔ بازگشت ارواح درگذشتگان ارتباط داشت زیرا کسانی که این فال را می گرفتند در واقع از این مهمانان آسمانی که به اعتقاد آنها از گذشته و آیندهٔ انسان آگاه بودند، حال و خبر می گرفتند. در این مراسم هر کسی چیزی از خود درون کوزه ای آب ندیده که برای نوروز تهیه کرده بود می انداخت و شب هنگام کوزه را درون تنور یا اجاق می گذاشت. زیرا نخستین جایی که روان درگذشتگان فرود می آمد همان جایی بود که آتشِ روشن داشت به ویژه اجاق خانه که باید در روزهای نوروزی رونق خاصی می گرفت. صاحب کوزه اعتقاد اشت که در طول شب ارواح درگذشتگان کوزه ها را با نیایش های خود بارور می کنند. صبح روز بعد دختری نابالغ اشیای کوزه را بیرون می آورد و به صاحبش می داد در حالی که اطرافیان دور او جمع می شدند و برای صاحب کوزه مطابق با نیّت و حال او اشعاری سرشار از امید و شادمانی می خواندند تا به فال نیک گرفته شود و همگی سالی پر از امید و پیروزی را آغاز می کردند.
گزارش: سیمین دخت گودرزی