ایران پژوهی
تمدّن ایرانی در هزارۀ سوّم میلادی
- ايران پژوهي
- نمایش از جمعه, 14 مهر 1391 20:08
- بازدید: 6087
برگرفته از تارنمای دكتر محمد علی اسلامی ندوشن
در پاسخ به سؤالهای روزنامه ایران (6 مرداد 1384)
دكتر محمد علی اسلامی ندوشن
طرح سؤالها : از یوسف ناصری
س – شما در نوشتههای اولیّهتان تمثیل «قُقنوس» را برای توصیف وضعیّت کشور به کار میبرید و با امیدواری میگویید همچنان که قُقنوس دیگری از خاکستر قُُُقنوس قبلی زاده میشود، تمدّن ایرانی هم میتواند باز به تولید خود بپردازد و ما شاهد شکوفایی مجدّد آن باشیم. شما بعد از پنج دهه از ابراز چنین نظری، همچنان از آن دفاع میکنید و بر این باورید که آن را طرحی ایدهآلیستی و آرمانگرایانه قلمداد میکنید؟
ج – مباحثی که من چهل و چند سال پیش مطرح کردهام و در مجموعۀ مقالات «ایران را از یاد نبریم» هم آمده، چارچوب فکریام را نشان میدهد که در چند دهۀ اخیر به بسط و توضیح آن پرداختهام و در مجموع، آن چارچوب فکری تغییر چندانی پیدا نکرده است.
منظور من از به کارگیری تمثیل قُُقنوس این است که تاریخ ایران، دورههای متفاوتی را پشت سر گذاشته است. گاه یک دورۀ رکود و گاه یک دورۀ سرزندگی و خلاقیّت داشته و به این صورت تاریخ سه هزار سالۀ کشور ما تداوم پیدا کرده و چون ما این دلیل را در دست داریم که ایران توانسته در مقابل حوادث مقاومت کند و در طول این سی قرن تداوم تاریخی خود را حفظ نماید، میتوان گفت که «جوهرۀ حیاتی»ای در خود دارد. به اعتقاد من، این جوهره میتواند بار دیگر کارساز شود.
س – برداشت شما از «جوهرۀ حیاتی» به طور مشخّص چیست؟
ج – جوهرۀ حیاتی به نیروی فعّال و کارساز اجتماعی برمیگردد. یعنی یک ملّت این قدر توانایی و قابلیّت در خود داشته باشد که بتواند خود را با حوادث و اوضاع و احوال جدید تطبیق دهد.
س – شما در آثار و گفتههای خود، ایران را سخت جان ترین کشور دنیا معرّفی کردهاید. آیا صرف اینکه کشوری خود را با حوادث سازگار سازد و در راستای انطباق با آن گام بردارد، کنش کارسازانه صورت گرفته است؟
ج – سخت جان ترین از این جهت گفتم که ایران یک موقعیّت خاص جغرافیایی داشته و دارد و اغلب در معرض حوادث قرار گرفته است. به بیان دیگر، کشور ما در وسط معرکۀ جهانی قرار داشته و موقعیّت آن فرق میکرده با کشوری که مثلاً در حاشیه بوده و یا وسیلۀ دفاع طبیعی محکمتری داشته. این درحالی است که کشور ما، چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح، در معرض ماجراهای مختلف بوده و چند بار پیش آمده که با فروافتادن از نو خود را احیا کند.
س – به نظر شما آخرین باری که کشور ما خودش را احیا کرد چه دورهای بود؟
ج – من در اینجا احیا را به معنای مداومت تاریخی میگیرم و معتقدم که کشور ما یا از طریق جنگ و مقاومت و یا از طریق کوشش فرهنگی توانسته خود را بر سر پا نگه دارد و ادامۀ تاریخی خود را حفظ کند. بر این باورم که این کشور یک نوع بنیۀ فرهنگی داشته که باعث شده تا یکپارچگی فرهنگی کشور علی رغم پراکنده شدن جغرافیای سیاسی آن حفظ شود. حفظ این یکپارچگی به ما علامت میدهد که نیرویی در درون ایران هست که آن را از اضمحلال برکنار نگاه میدارد. حتّی حملۀ مغول که حملۀ فوقالعاده سنگین و مصیبت باری بود نتوانست تداوم تاریخی ایران را با مشکل عمدهای روبرو سازد.
س – مداومت تاریخی را برابر با احیای تمدّن ایرانی تصوّر میکنید یا بین این دو مفهوم تمایز خاصّی قائل هستید؟
ج – این دو مفهوم را برابر و همسان میدانم و منظورم همانا مداومت تمدّن و فرهنگ ایران است.
س – فکر میکنید صرف اینکه کشور ما مداومت تاریخی داشته، میتوان نتیجه گرفت که بالاخره جایگاه شایستهتری در نظام جهانی کسب کند؟
ج – این امکان به طور ذاتی در ایران هست ولی ما حوادث آینده را نمیتوانیم پیشبینی کنیم. این یک نوع قیاس خوشبینانه است که ما میگوییم همانطور که ایران در گذشته در برابر حوادث متعدّد مقاومت کرده، دلیلی وجود ندارد که در حال حاضر آن توان و نیروی درونی فروکش کرده باشد.
منتهی در دوران جدید، ایران با تمدّن پرسیطرهای مثل تمدّن صنعتی غرب روبهرو است. بنابراین باید کوشش این باشد که خود را با این تمدّن تطبیق بدهد تا در زیر توقّعاتی که تمدّن صنعتی در برابر یک ملّت ایجاد میکند پامال نشود.
س – شما سه خصوصیّت و پایۀ تمدّن غرب را صنعت، اقتصاد و سکس دانستهاید و به وجوه تمایز فرهنگ و تمدّن غربی با فرهنگ ایلی و طایفهای اقوام حمله کننده به ایران مانند مغول اشاره نمودهاید.
سؤال من این است که برخلاف تجربههای پیشین که کشور ما توانست بر قبایل مهاجم تأثیر بگذارد و به شکلی مدنیّت و خصلت تمدّنی را به فرهنگ آنها تزریق کند، در وضعیّت جدید هم ایران میتواند خود را از انفعال فعلی نجات دهد و حتّی بر فرهنگ و تمدّن صنعتی غرب تأثیرگذار شود؟
ج - اقوام و قبایل مذکور، دارای تمدّنی به مراتب عقبماندهتر از تمدّن ایرانی بودند. امّا تمدّن جدید متّکی بر علم است و اختراعات و ابداعاتی داشته و دارد که نیازهای مادّی انسان را به بهترین نحو برآورده میسازد.
ما برای نخستین بار با تمدّنی برخورد کردهایم که نیرومندتر و کارسازتر از تمدّن سنّتی ایران است. اگرچه ما از لحاظ معنوی دارای پشتوانهای هستیم ولی از لحاظ مادّی و صنعتی در سطح بسیار پایینتری از تمدّن غرب قرار داریم و همین موضوع ما را با وضع تازهای روبهرو میدارد.
س – با این حال، همچنان شما اعتقاد دارید که ما توانایی بازسازی تمدّن ایرانی را به صورت بالقوّه داریم؟
ج – اگر نیروی درونی ایران انسجام پیدا کند، تحقّق این امر امکان دارد. کشورهای مشابه ایران مانند چین و هندوستان با کوششهایی به نتایج خوبی رسیدهاند. بنابراین اگر موانع از پیش روی برداشته شود، کشور ما هم میتواند راه خود را بگشاید و به جایگاه شایستۀ خود دست یابد.
س – شما در یکی از مقالههای خود آوردهاید که ما ایرانیان اینقدر دلمشغولیهای روزانه داریم که از روح ایرانی غافل شدهایم و در اینجا هم بحث نیروی درونی ایران را مطرح میکنید. این نیروی درونی چگونه باید فعّال شود؟
ج – به نظر من باید یک نوع تجهیز روانی تازه در مردم ایران صورت بگیرد و آموزش جدیدی ارائه شود تا جامعۀ ما که جمعیّتش نسبت به صد سال پیش، چند برابر شده و توقّعات مردم نیز چند برابر گردیده بتواند به مطالبات جدیدی که برایش مطرح شده جواب دهد و به نحو شایستهای با نیازهای دنیای امروز روبرو گردد.
س – شما معتقدید که دو عامل تمدّن و تاریخ ایران به این کشور شاخصیّت خاصّی داده است. آیا اکتفا کردن به گذشته و پیشینۀ تاریخی کافی به نظر میرسد؟
ج – به هیچوجه اکتفا کردن به گذشته کافی نیست. چون هر زمانی اقتضاهای خودش را دارد و ما هم باید اقتضاهای جدید را شناخته و به آنها پاسخ دهیم. البتّه یک کشور نمیتواند از تاریخ و گذشتهاش جدا شود. همیشه حرف من این بوده که ما یک انبوه فرهنگ و تاریخ گذشته داریم که باید بتوانیم جنبههای منفی آن را شناسایی و طرد کنیم و جنبههای مثبت را حفظ نماییم.
ملّتی که یک دوران دراز سه هزار ساله را از سر گذرانده و درسهای تاریخی متعدّدی کسب کرده میتواند از این تجربۀ عمیق کمک بگیرد و آن را چراغ راه قرار دهد و اشتباهات گذشته را تکرار نکند و تطابق با زمان حاضر را جدّی بگیرد.
س – دنیای کنونی علیرغم میل ما و خواه ناخواه، کشور ما را به عنوان کشوری توسعه نیافته قلمداد میکند. شما هم تأکید دارید که رسالت ایران هنوز به پایان نرسیده است. ایران در وضعیّت کنونی جهان چه رسالتی میتواند داشته باشد؟
ج – ما باید قبول کنیم که کشور ما از لحاظ مادّی و صنعتی جزو کشورهای عقب مانده به حساب میآید، ولی تاریخ به ما نشان میدهد که این کشور، در مرکز توجّه جهانی بوده و کشوری تمدّن ساز به شمار میآمده و دستاوردهایی هم دارد. این دستاوردها را نمیتوان نادیده گرفت. مسأله عقبماندگی مادّی قابل جبران است. اگر ما این آمادگی را در خود ایجاد کنیم و بتوانیم نیروی ایرانی را در یک مسیر درست به کار گیریم، به آسانی میشود عقبماندگی صنعتی و مادّی کشور را جبران کرد.
ایران، کشوری است که امکانات زیادی دارد. به عبارتی، کشور ما یکی از چند کشور پر امکان دنیا است. این امکانها باید به کار گرفته شود. تحقّق چنین امری به تصمیمگیری جامعۀ ایرانی برمیگردد و اینکه بداند چه مسیری را باید در پیش بگیرد و انتخاب کند. مسأله انتخاب مسیر، موضوعی بسیار اساسی است. یعنی انسان ایرانی باید به دقّت راه خود را تعیین کند و روی یک خطّ کارساز و اطمینان بخش حرکت نماید.
س – شما بارها گفتهاید که ایران بر سر چهار راه حوادث تاریخی بوده است. با آنکه چنین وضعیّتی ما را به حالتی تدافعی سوق داده، چگونه میتوانیم امکان شکوفایی مجدّد کشور را کسب کنیم؟
ج – به اعتقاد من این امکان هست و تحقّق آن بستگی به قابلیّت ما دارد و اینکه چگونه از امکانات موجود بهرهبرداری کنیم. همه چیز برمیگردد به انسان ایرانی. اگر انسان ایرانی بتواند در یک مسیر درست حرکت کند و تواناییهای خود را به کار بیندازد، میتواند به آیندۀ خود امیدوار باشد. در فرهنگ ما روحیّۀ کار انفرادی هست که دنیای امروز دیگر نمیتواند کوششهای انفرادی را تحمّل کند. ما باید روحیّۀ کار جمعی را در خود ایجاد کنیم.
در حقیقت مردم ما باید استعدادها و تواناییهای خودشان را جمع کنند و بتوانند آن را به کاربیندازند و به صورت کاروانی حرکت کنند وگرنه با حرکتهای پراکنده چنان است که گویی در یک بیابان بیسرانجام قدم میزنیم.
خیزش دوبارۀ تمدّن ایرانی
س - این مشکل تفرّق و عدم انسجام، مشکل بسیار پیچیدهای است. در غیراین صورت مشکلات ما باید سالها پیش از این رفع میشد و جایگاه شایستهتری کسب میکردیم. امّا ما همچنان با مشکلات خود دست و پنجه نرم میکنیم و به طور مداوم میگوییم منابع متعدّد در اختیار داریم و آرزومندیم به اهداف توسعهای نائل شویم.
ج – من هم میپذیرم که مشکل ما، مشکل پیچیدهای است. امّا اگر ملّت ما احساس نیاز کند، نیروی چارهجوییاش هم کم نیست. ما دو راه بیشتر در برابر خود نداریم: یک راه این است که جامعه عاری از توانایی و استعداد تداوم تاریخی شود و به سمت اضمحلال حرکت کند، و دیگر اینکه خود را با اوضاع و احوال جدید تطبیق دهد. قاعدتاً اگر احساس نیاز به وجود بیاید و ملّت قوایش را تجهیز کند و تصمیم بگیرد که زنده بماند، راه دوم را انتخاب خواهد کرد.
س – در مقالۀ «مرد روز» خصوصیّات فرد ایرانی را در چند دهه قبل تشریح کرده بودید. نوشته بودید که مرد روز به دیگران براساس احتیاج احترام میگذارد و هر کسی فرصتطلبانه به فکر تأمین منابع خودش است و همواره سعی میکند که گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. ظاهراً این خلقیّات رفع نشدهاند. تداوم این روحیّات با دستیابی به توسعه و پیشرفت در تناقض قرار نمیگیرد؟
ج - ملّتی که چراغ شخصیّتش به کلّی خاموش نشده میتواند بر مشکلات خود غلبه کند. رستاخیز اروپا هم از زمانی ایجاد شد که اروپاییها فهمیدند که باید به صورت دیگری زندگی کنند. بنابراین به چارهجویی پرداختند و توانستند وارد مرحلۀ جدیدی شوند. هر ملّت دیگری هم میتواند چنین کند. به اعتقاد من، آن جوهرۀ حیاتی هنوز در ملّت ایران از بین نرفته است. ما چند بار در آزمونهای متعدّد موجودیّت خود را حفظ کردیم و به هر صورت، کشور ما تداوم تاریخی خود را از دست نداد.
در مشرق زمین هم کشور ژاپن در عرض 100 سال دگرگون شد. ژاپن کشوری فاقد امکانات اولیّه و در مجموع یک کشور کم امکان بود؛ برعکس، ایران یک کشور پر امکان بوده است. غفلتها و کوتاهیهای ما تا حدّی ناشی از این بود که به امکانهای خودمان اطمینان داشتیم. آخرین آن هم نفت بوده که مسیر زندگی ایرانی را تا حدّی راکد ساخته است. الآن توقّعات جامعۀ ایرانی افزایش پیدا کرده و جوانان ما باید وسیلۀ زندگی کردن داشته باشند و لابد از لابهلای این مسائل، این فکر پیش خواهد آمد که چه بکنیم. امیدوار باشیم که راه آن پیدا خواهد شد، چرا که ملّتی مثل ملّت ایران نمیتواند چنان تسلیم حوادث شود که تا حدّ فرسودگی جلو برود.
س – از رنسانس اروپا صحبت به میان آوردید، آیا ما هم باید آن روند 3-4 سدهای را طیّ کنیم؟
ج – منظور من این است که با زمان تطابق پیدا کنیم و به نیازهای امروزی جامعه پاسخ دهیم. این خود رنسانس است. ما تا مدّت درازی نمیتوانیم نظارهگر اوضاع باشیم.
س – آقای دکتر، واقعاً دورۀ تحوّلیابی ژاپن را نباید به یک قرن تقلیل دهیم. ژاپن در دورۀ توکوگاوا (1603-1868) تعاملاتی با کشورهای اروپایی و به طور مداوم روابط تجاری صمیمانهای با هلند داشت. سطح سواد در دورۀ یاد شده حتّی در روستاهای ژاپن ارتقاء یافته بود. ایتو نخست وزیر ژاپن در سالهای بعد از انقلاب اصلاحی میجی (1868) به اروپا رفت و الگوی توسعهای غرب را دید؛ درحالی که صدراعظمهای اصلاحطلب ایرانی بعد از بازگشت از اروپا در همان مرز ایران، با فشار کانونهای قدرت داخلی برکنار میشدند. آیا این تقاوتها را نباید در نظر گرفت؟
ج – ژاپن و ایران وضعیّت یکسانی ندارند ولی دو کشور، در یک مقطع نزدیک به هم، حکومت مشروطه ایجاد کردندو وارد تجدّد شدند. همچنان که گفتیم ژاپن کشوری کمامکان است و فقط قابلیّت انسان در آنجا به کار افتاده و این کشور را به وضع کنونی رسانده است. ایران شاید یک مقدار از عقبماندگیاش به خاطر فراوانی امکاناتش بوده و نیز اینکه فرهنگ گذشتۀ ما مشکلی دارد که کشورهایی چون ژاپن یا چین و یا کرۀ جنوبی ندارند. ما تمدّن پیش از اسلام و تمدّن ایران بعد از اسلام را داریم که گاه بین بخشهائی از این تمدّن دوگانه برخوردهایی روی داده است. ما باید کوشش کنیم که یک هماهنگی بین این دو ایجاد نماییم و با یک نوع آگاهی کارساز، مسیر مشخّصی را بپیماییم.
س – ما قبل از کشف نفت در ایران هم دچار مشکل بودهایم. در سدههای گذشته، جهانگردان، ژاپنیها را سختکوش و اهل کنجکاوی و ایرانیان را راضی به زندگی روزمرّه و قانع ارزیابی کردهاند.
ج – ژاپن یک کشور استثنایی در آسیا است و باید با دقّت مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. ما نباید صرفاً به مقایسه اکتفا کنیم. بالاخره ایران مسائل خاصّ خود را دارد. او به خاطر انبوه تاریخ و گذشتهای که دارد، مسائل و مشکلاتش یک مقدار پیچیدهتر از دیگر کشورها است. مسألۀ ما این است که باید کوشش فردی را به کوشش جمعی تبدیل کنیم. ایرانیان در مقایسه با ملّتهای دیگر، آدمهای کم استعدادی نیستند. من نمیخواهم از ملّت خاصّی در منطقه نام ببرم، ولی ایرانی در این سوی آسیا همواره شاخصیّت داشته است. خصوصیّات خلقیّات ایرانیان تغییرپذیر است و ما میتوانیم با آگاهی و آموزش آن را به سوی بهترشدن سوق دهیم.
در فرهنگ سنّتی ما خصوصیّات اخلاقی مثبت مانند بلندنظری و جوانمردی و شهامت وجود داشته است زمانی که این فرهنگ تحت تأثیر تجدّد قرار گرفت، نوعی آمیختگی در جامعه به وجود آمد که به آشفتگی فکری منجر شد. مطالبی که من دربارۀ «مرد روز» گفتم ناظر بر چنین وضع و بحرانی بود.
در مجموع ما دارای خصوصیّات مثبت و منفی هر دو هستیم. جنبههای منفی تاکنون باقی مانده ولی قابل زدودن است، امّا در مورد جنبۀ مثبت باید بگویم که هر وقت لازم بوده ایرانی آن را به نحو آشکار یا پنهان به کار انداخته است.
مثلاً در قرن نوزدهم میلادی که اکثر کشورهای خاورمیانه، مستعمرۀ کشورهای اروپایی شدند، ایران توانست استقلال گونهای برای خود حفظ کند، این یک موضوع مهمّ است. مجموعۀ اوضاع و احوال باعث شد که ایران بتواند به صورت رسمی مستعمره نشود.
س – با این حال نتوانست حالتی منسجم به خود بگیرد و به شکوفایی اجتماعی لازم دست یابد.
ج – کشور ما نتوانست جهش صنعتی و علمی داشته باشد، چون موانعش اجازۀ چنین کاری را نمیداد. فقط در تمام کشورهای آسیایی یک کشور به نام ژاپن توانست به توسعه دست یابد. ما نیز در حیطۀ کشورهای عقبمانده ماندیم. صرفاً یک قسمت از دنیا موفّق شد به تمدّن صنعتی جدید برسد. بقیّۀ کشورها در حال آزمایش پیاپی هستند و ایران ما هم یکی از این کشورها است. اکنون آنچه مهمّ است آن است که کشوری روی خط درست حرکت کند.
س – این موانع از نظر شما شامل چه مواردی میشود؟
ج – شیوۀ تفکّر ما عمدتاً اشراقی یعنی احساساتی است. در وهلۀ اوّل ما باید بتوانیم یک نوع تعادل بین تفکّر اشراقی و تفکّر منطقی – استدلالی ایجاد کنیم.
مناسبترین اقدام برای دستیابی به چنین هدفی این است که به دانشآموزان روش منطقی فکر کردن را بیاموزیم تا آنها بتوانند خصلتهای قومی گذشته را با آموزهها و دستاوردهای دنیای جدید تطبیق دهند. بعد از آن یک انضباط عمومی در کار میآید که مسؤولیّت راهگشایی آن با حکومت بر سر کار است.
س – شما در جایی دیگر بیان داشتهاید که تمدّن جدید صنعتی غرب از یونان باستان سه چیز یعنی: رأی و مشورت، قانونگرایی و منطق را به ارث برده است. این تمدّن این سه مؤلّفه را اخذ و آنها را در جوامع غربی نهادینه کرده و تقویت نموده است. ما چگونه میتوانیم در زمانی کوتاه این مؤلّفههای کارساز را اخذ و نهادینه کنیم و در عین حال، دچار افراط و تفریط نشویم؟
ج – نوع آموزش ما باید به گونه ای شود که جوانان ایرانی به صورتی منسجمتر و منطقیتر بیندیشند. ما هم اینک مصرفکنندۀ علم و صنعت هستیم و نه تولیدکنندۀ آن. اگر بتوانیم از این حالت مصرفکنندگی خارج شویم و تفکّر علمی را تا حدودی جایگزین تفکّر احساسی کنیم، به مقصود موردنظر نزدیک میشویم. البتّه تحقّق چنین امری به اراده و تصمیم و زمان نیاز دارد ولی خوشبختانه الآن نیروی آموزش مؤثّرتر از گذشته شده و ما اگر بخواهیم میتوانیم با گزینش یک مسیر عقلایی عقب ماندگی خود را جبران کنیم، ولو اینکه نتیجه سریع و آسان به دست نیاید.
س – می گویید ملّت ایران نمیتواند تسلیم حوادث دنیا شود و در چند دهه قبل هم گفته بودید ملّت ایران با میراث عظیم فرهنگی خود نمیتواند تقلید چی باشد. آیا تمدّن و روحیّۀ ایرانی هنوز از ابداع و ابتکار لازم برای بازسازی خود برخوردار است؟
ج – من چنین قابلیّتی را در ایرانی میبینم. در مجموع اگر امکانات مادّی و فکری جامعۀ ما با همدیگر هماهنگ شوند، کشور ما میتواند زمینۀ خوبی برای آیندۀ خودش فراهم کند. یک نکتۀ اساسی این است که نباید منافع شخصی یک عدّه بر منافع اجتماعی و عمومی غلبه پیدا کند، تا بتوانیم به چارهاندیشی همگانی دست یابیم.
س – تفاوت تمدّن ما با تمدّنهای کهن چین و هند درچه مواردی است که آنها توانستهاند چشمانداز بهترین برای خود رقم بزنند؟
ج - چین و هند در مقایسه با کشور ما چنانکه گفتم یکپارچهتر و منسجمتر هستند. ما دو تمدّنی هستیم، یکی پیش از اسلام و دیگری بعد از اسلام. گاهی این دو تمدّن با هم برخورد داشتهاند. امّا چین و هند چنین وضعی ندارند و درنتیجه تکلیف شان یکسرهتر و روشنتر است. البتّه آنها هم در ابتدای راه هستند و ما نمیدانیم به کجا خواهند رسید. نمیتوان ادّعا کرد که آن دو کشور هم همۀ موانع را از پیش پا برداشتهاند. باید منتظر آینده بود.
س – به عنوان جمعبندی بحث میخواهم با توجّه به مطلبی از خودتان، پرسشم را مطرح کنم. شما به اشاره گفتهاید که بزرگترین کشف بشر امروز این است که بداند چرا بدبخت است و علّت بدبختیاش چیست؟ حال به نظر شما جامعه و ملّت ایران به این مرحله رسیده است که بخواهد به طور واقعبینانه چشمانداز امیدوارکنندهای را برای خود ترسیم و بر مشکلاتش غلبه کند؟
ج – در گذشته اقوام و افراد، بدبختی خود را به عالم بالا و آسمان نسبت میدادند و سرنوشت را عامل کار میدانستند، امّا دنیای جدید این تفکّر را به عامّۀ مردم القا کرد که مشکلاتشان را ناشی از خود و جامعهشان بدانند و آسمان را مسؤول کارهای خود نپندارند. بشر امروز، خود را مسؤول کارهای خود میداند.
بر همین اساس است که دنیا به شدّت متشنّج شده و به هم ریخته است. چون وقتی مسؤولیّت از آسمان به زمین آمد و بر دوش خود مردم قرار گرفت، طبعاً درگیری میان طبقات پیش میآید و این چیزی است که دنیای امروز با آن دست و پنجه نرم میکند. این تغییر نگرش، یک تفکّر جهانی است و هیچ کشوری از آن برکنار نمیماند. اگر جنبههای زندگیساز جامعۀ ایرانی تقویت و جنبههای واپسگرا کنار زده شوند و تجهیز روانی جدیدی صورت بگیرد، جامعۀ ایران میتواند به وضعیّت مناسبتری دست یابد.
البتّه گفتن این موضوع آسان است. مشکل یافتن راه حلّ است. چرا که به عمل کار براید به سخندانی نیست!
بیا تا عاشقی از سر بگیریم
بیـا تـا عـاشقـی از سر بگیریم جهـان خــاک را در زر بگیـریم
بیـا تـا نوبهــار عشـق باشیـم نسیم از مشک و از عنبر بگیریم
مسـلـمـانـی بیـاموزیـم از وی اگـر آن طــرّۀ کـافـر بگیـریم
دلی دارد غمش چون سنگ مرمر از آن مرمر دو صد گوهر بگیـریم
چو جوشد سنگ او هفتاد چشمه سبـو و کـوزه و ساغـر بگیـریم
«مولوی»