ایران پژوهی
ملت و فرهنگ ملی
- ايران پژوهي
- نمایش از دوشنبه, 09 خرداد 1390 08:19
- بازدید: 6114
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 66- رویه 37
رابطهی ملت با فرهنگ، رابطهی «سازنده» است به «ساخته». ملت سازنده است و آنچه را که میسازد، فرهنگ نام دارد. فرهنگ هر ملت، نمایانگر اثر وجودی آن ملت است. به گفتهی بهتر، جلوهی بودن هر ملت، فرهنگ آن ملت میباشد.
آرمان هر ملت، در فرهنگ آن ملت نهفته است. به گفتهی دیگر، رسالتهای هر ملت، در آنچه که به خاطر آن میکوشد. نمایانگر است. اگر ملتی تلاش میکند، تکاپو میکند و حتا میجنگد، تنها برای آن نیست که افراد آن ملت (یعنی اجزای وجودی ملت)، چند روزی بیشتر بخورند، بیاشامند و زیست کنند. بلکه به خاطر آن است که فرهنگ آن ملت، تجسم کاملتری یافته و آرمانهای ملی، تحقق پیدا کنند.
فرهنگ، به مجموعه و کل ملت تعلق دارد. نسبت اقتصاد به حیات ملت، چونان تندرستی است برای فرد. اما، نسبت فرهنگ به حیات ملی، چونان دنبال کردن آرزوهاست، برای فرد. تامین تندرستی، هدف نهایی «فرد» نیست. بلکه تندرستی زمینهی لازمی است که «فرد» را قادر میسازد تا زندگی را وقف آرزوهای خود نماید.
سلامت اقتصادی نیز چونان «تندرستی» نمیتواند هدف نهایی باشد. بلکه زمینه لازمی است که هر ملت با برخورداری از آن، بتواند به دنبال تجسم فرهنگ و تحقق آرمانهای ملی خود باشد.
فرهنگ، حاصل زندگی ملت است. فرهنگ هر ملت که بر پایهی ویژگیهای زیستی و جغرافیایی آن ملت پدید آمده، چونان فضایی است که از هستی ملت مایه گرفته و «ملت» تنها در این فضا، از توان رشد و بالندگی برخوردار است. کوتاه سخن آنکه: گرچه فضای فرهنگی، مخلوق ملت است، اما هستیبخش ملت نیز هست. یعنی ملت، تنها در این فضای فرهنگی میتواند به زندگی سرافراز ادامه دهد.
فرهنگ، فرآیند زندگی ملت است. اما، فرآیندی است که زندگی به خاطر آن است. در فرهنگ هر ملت، ارزشهایی وجود دارد که رسالتهای آن ملت، بخشی از آن است. فرهنگ در نسلی ساخته و پرداخته میشود تا گاهوارهی نسلهای آینده قرار گیرد. فضای فرهنگی، نسلی را میپروراند، تا آن نسل، مهد نسلهای آینده را پرشکوهتر، پایهریزی کند.
اگر ملت استقلال میخواهد، تنها به این معنا نیست که دولتی از خود داشته باشد و دیگران در کار او دخالت نکنند. استقلال، شرایطی است که ملت میتواند در قالب فرهنگ خود زندگی کند، ارزشهای خویش را گرامی داشته و امکانات خود را در راه رسیدن به آرمانهای تاریخی، بسیج کند.
با توجه به آنچه آورده شده، فرهنگ در زمینهی علم ناسیونالیسم، «باید»هایی را پدید میآورد. مهمترین بایددر سیاست ملی، الزام به حفظ فضای فرهنگی است. فضای فرهنگی هر ملت، سازندهی ارزشهای حیاتی آن ملت است.
هر ملت که بتواند فضای فرهنگی خود را از گزند حوادث ایمن بدارد، دگرگونیهای موقت در عرصهی جغرافیا و یا عرصهی جمعیت (تجزیه و پراکندگی)، نمیتواند موجودیت کل آن را به مخاطره اندازد.
از سوی دیگر، تاریخ گواه است که ملتهای با وجود بهرهمندی از سرزمین یا نیاخاک، بر اثر دور شدن از آیین و فرهنگ ملی، راه نیستی و زوال را پیموده و جای خود را به مردمی نیرومندتر و خلاقتر از نظر فرهنگی، سپردهاند.
فرهنگ هر ملت، قالب تکامل آن ملت است. فرهنگ غنی و سرشار، فرآیند علم و تجربهی ملتهای دیگر را با ارزشهای معنوی ویژهی خود درهم آمیخته «ملت» را در بستر ترقی و تکامل قرار میدهد. قرار گرفتن در بستر ترقی، تواناییهای لازم را به ملت میبخشد تا در پناه آن، نیازمندیهای زندگی خود را تدارک دیده و در پی آرمانها و رسالتهای خود گام بردارد.
آنچه آورده شد، شاخصهای گوناگونی است که میتواند مفهوم فرهنگ را از زاویههای مختلف بر ما آشکار کند. شناخت فرهنگ، مهمترین عنصر شناخت «بایدهای خون»1 و الزامهای فرهنگی، مهمترین رکن سیاست ملی است و تنها در پناه شناسایی دقیق مفهوم فرهنگ، میتوان سهم سیاست ملی را در راستای حفظ فضای فرهنگی، تعیین نمود.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- «خون»، اشاره به عامل جمعیت و بایدهای آن برخاسته از موقعیت خاکی است که بر آن زندگی میکند. برای آشنایی بیشتر مراجعه فرمایید به: ناسیونالیسم ایرانی – دکتر هوشنگ طالع – انتشارات سمرقند – تهران 1389