ایران پژوهی
مباحث علمی ناسونالیسم ایران - 2
- ايران پژوهي
- نمایش از شنبه, 01 مرداد 1390 18:34
- بازدید: 5776
برگرفته از كاربرد
دکتر هوشنگ طالع
کالبد شناسی ملت
نهاد و اندام، نه قشر و طبقه
در بدن هر موجود زنده، یاختهها بر پایهی وظیفهای که دارند دسته بندی یا طبقه بندی میگردند. یاختهها، با وجود اختلاف در وظیفه، از نظر کلی، یعنی قرار گرفتن در نظم (سامان) بدن، از حقوق یکسان برخوردارند. یکسان تغذیه میشوند. البته با توجه به نوع وظیفه، مواد مورد نیاز را دریافت میدارند.
افراد نیز در درون ملت (به عنوان یک موجود زنده) بر پایهی وظیفه، دسته بندی میشوند .اما از نظر حقوق فردی و اجتماعی باید از کمال عدالت برخوردار باشند. البته میان یاختههای بدن و یاختههای جامعه (انسان)، تفاوت آشکاری وجود دارد. یاختههای بدن، محکوم اند تا پایان زندگی در دسته و یا وظیفهی خود باقی بمانند. در حالی که یاختههای جامعه (افراد) مختارند که با ابزار لیاقت، کسب دانش و مهارت و نیز کوشش بیشتر، وظایف دیگری به عهده گرفته و در بافتهای اجتماعی، تغییر مکان و تغییر موقعیت دهند. البته موازین عدالت اجتماعی باید شرایط و امکانات مساوی را برای همهی افراد یک جامعه فراهم سازد.
از نظر کسانی که جامعه را در حال سکون بررسی میکنند و تابع ذهنیات هستند، جامعه، از قشر و طبقه تشکیل یافته است. این گروه، فاقد امکانات شناخت دلیل ایجاد نهادها و اندامهای اجتماعی، میباشند. اما در مکتب ملت گرایی و به عقیدهی کسانی که جامعه را در حال حرکت و به صورت موجودی زنده و در حال تکامل میشناسند، از پیوستن و هم کاری افراد. «نهاد»ها و ازمجموعهی نهادهایی که وظایف همانندی انجام میدهند، اندامهای اجتماعی پدید میآیند. در این جا نیز به مانند یک موجود زنده، هر اندام، وظیفه و نقش ویژهای را ایفا میکند. البته ممکن است که کسانی، مجموعهای از نهادها و یا اندامهای اجتماعی را به عنوان «طبقه» توجیه نمایند. اما هرگز این طبقات در حال ستیز با یکدیگر نیستند. دریک بدن سالم، هیچ عضو و اندامی مزاحم عضو و اندام دیگر، بلکه مکمل و موید آن است.
در پیکرهی ملت، فرد درحکم یاختههای جامعه میباشد. گروههایی که بر پایهی نوع کار و وظیفه، به یک دیگر همانندی و نزدیکی دارند، بافتهای این کالبد یا پیکره را تشکیل میدهند. دستههایی که وظایف مشخصی را انجام میدهند. اندامهای این پیکره میباشند. در چنین نظمی، همهی افراد از حقوق برابر برخوردارند و میباید امکان کار و کوشش، رشد و نمو برای همهی افراد به گونهی یکسان، فراهم باشد.
از سوی دیگر، هر فرد باید بداند که جزیی از پیکرهی بزرگ ملی است و مهم ترین نقش وی انجام وظیفه در برابر ملت است.
با توجه به قوانین حیات ملت، هیچ فردی را بر فرد دیگر، برتری نیست. در نظام بدن نیز، هیچ یاختهای بر یاختهی دیگر، برتری ندارد. اما وظایف یاختهها، متفاوت و گوناگون است.
مجموعهای از یاختهها که تشکیل بافتهای بدن را میدهند، امکان تجلی نظام هستی بدن را امکان پذیر میسازند.
اما برخی میکوشند از طبقه و قشر، چنان سخن گویند که گویا از گروههای دشمن و یا از مفاهیم عینی «تضاد»، گفتگو میکنند. این گونه سخن گفتن، نشانهی عدم درک و پیروی از روشهای بررسی علمی در مورد جامعه است. در این شکل از بررسی، «ملت»، در حال زندگی حرکت مورد بررسی قرار نمیگیرد، بلکه مقطعی از ملت، یعنی مردم (آن هم در حال سکون) مورد توجه است. تنها در این گونه برداشت از مساله، اقشار و طبقات، به چشم میخورند. اما اگر همین مردم را در حال حرکت و زندگی در نظر آوریم، در مییابیم مردمی که امروز در سرزمینی زندگی میکنند، دنباله و ادامهی حرکت مردمی هستند که در گذشته در این سرزمین زندگی کردهاند. از سوی دیگر، مردم امروز میروند تا مردمان فردا را بسازند.
بدین سان، طبقه وقشر نیز اگر در حال زندگی و حرکت بررسی شود، « نهاد» و«اندام»ی خواهد بود از پیکرهی شکوهمند ملت، با رسالتها، نقشها و وظایف معلوم و مشخص.
از بررسی حیات و بیولوژیک جامعه، به شناسایی ملت و قوانین زیستی آن دست مییابیم.
پس، شناخت قوانین حیاتی ملت وآگاهی بر علم ملت گرایی، برای «فرد»، یک رشته و ظایف نیز مشخص کرده و رابطهی او را در برابر دیگر افراد جامعه روشن میکند. در این راستاست که مفهوم عدالت اجتماعی و رعایت حقوق فردی ، شناخته میشود.
ملت دارای اصالتی خارج از قراردادها و چیزهایی است که ساخته و پرداختهی ذهن ماست. علم ما در زمینهی ناسیونالیسم (ملت گرایی)، باید به دنبال این حقیقت بزرگ روان شود. علم ما، قالب اصلی نیست. علم ما به مانند چراغی است که در پرتو آن، میتوان مجهولات را دربارهی ملت روشن کرد.
هر ملت، مانند هر فرد انسان، دارای شخصیت قومی، فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی ویژهی خود میباشد. از این رو، برای شناخت قوانین زیستی و رساتهای یک ملت، باید ویژگیهای همان ملت را در نظر گرفت. چه بسا که قوانین حیات، سرگذشت (تاریخ) و سرنوشت (رسالت) یک ملت، مشابه دیگری نباشد.
با توجه به این مسایل، نارسایی مکاتب ذهنی و قالبی جامعه شناسی که برای همهی ملتها، یک راه واحد و یک سرنوشت محتوم و یک قالب مشخص ارائه میدهند، آشکار میگردد. این مکاتب همهی تحولات، تغییرات و حوادث تاریخی و اجتماعی (انقلاب، دگرگونی، شکست، پیروزی و ...) ملتهای گوناگون را در قالبهای مشخص و با یاری قوانین از پیش ساخته، مورد بررسی قرار میدهند.
در این زمینه بهترین نمونه عبارت است از نادرستی پیش بینی مارکسیستها دربارهی سیر تحولات جهان صنعتی بود.
بخش بندی علم ملت گرایی (ناسیونالیسم)
خاک ، خون و فرهنگ
در روش تقسیم بندی موضوعی این علم، مفهوم کلی ملت (اعم از مادی و معنوی، جاندار و بی جان)، را به دو بخش میکنیم. البته باید یادآوری گردد که این بخش بندی، برای آسانی فهم مطالب است و ممکن است تقسیم بندیهای دیگر نیز همین نتایج را به دست دهد.
چنانچه گفته شد، مفهوم کلی ملت را هم به دو بخش «خون» و«خاک» تقسیم میکنیم: بخش نخست،عامل «خون» که عامل جاندار انسانی، فرهنگی و وراثتی است. بخش دوم، یا عامل «خاک» که عبارت است از عامل مادی و سرزمینی.
بخش نخست عامل «خون» :
خون، خود مرکب از دو عامل مادی و معنوی است. این دو عامل عبارتند از عامل جمعیت (مادی) و عامل فرهنگ (معنوی). نسبت عامل جمعیت به عامل فرهنگ، نسبت تن است به روان.
جمعیت حاضر همان چیزی است که از آن به نام «جامعه» و یا «مردم» نام میبریم. جمعیت حاضر از کجا آمده و به کجا میرود؟
جمعیت حاضر، ازجمعیت دیروز، از درون جامعهی گذشته نشات گرفته و میرود که جمعیت فردا و یا جامعهی آینده راساخته و پرداخته کند.
«باید»ها و «نباید»ها را دربارهی ملت به ما میآموزد و راههایی را که به سربلندی و بهروزی و پیروزی ملت میانجامد، آشکار میکند.
قوانین حیات ملی یا سیاست ملی که نشات گرفته از سه عامل جمعیت، سرزمین و فرهنگ میباشد، سیاست جغرافیایی ملت را آشکار میکند. سیاست مزبور به ما میگوید که میهن ما کجاست؟ سرزمین و نیاخاک ما که ایران نام دارد، دربرگیرنده چه مناطقی بوده است بر آنها چه گذشته و چه میگذرد؟
قوانین سیاست ملی، به ما نشان میدهد که جامعهی بزرگ ایرانی، در برگیرندهی کدام تیرههاست که در درازای سدهها، چونان بافتهای به هم پیوستهی یک پیکرهی بزرگ، در کنار هم میزیستند.
قوانین سیاست ملی به ما میگوید که فرهنگ ایران زمین، چگونه و با تلاش و کوشش بی ایست همهی تیرههای ایرانی دربارور ساختن هر چه بیشتر آن کوشیدهاند. آن چه که امروز، به ملت ما و همهی تیرههای وابسته به این ملت شخصیت میدهد فرهنگ ملی است.
در علم ناسیونالیسم (ملت گرایی)، برای شناخت بهتر کاربردِ سه عامل یاد شده، میبایست آنها را در «وضع موجود» و«وضع آینده» مورد بررسی قرار دهیم. چنین برداشتی ازمساله، پایههای آرمان یک ملت و یک جامعه را تشکیل داده و رسالتهای یک ملت را آشکار میکند.
وضعِ موجود میهن ایرانیان چیست؟ وضع آینده آن چگونه باید باشد؟ وضعِ موجود جامعهی ایرانی چیست؟ در آینده این جامعه چگونه باید باشد؟
وضع موجود فرهنگ ایرانی چیست؟ این فرهنگ در آینده چه نقشی باید داشته باشد،
هر کس که امروز در تار و پود علم ملت گرایی (ناسیونالیسم) اندیشه میکند، به پرسشهای بالا نیز، میاندیشد. هر کس که برای خود، برای جامعه و برای ملت خویش، رسالت قائل است، برابر این پرسشها قرار میگیرد. هر فرد مسئول، هر فرد متعهد، با اندیشیدن به این پرسشها، تعهد خود را برابر افراد جامعه، برابر کل جامعه، برابر ملت و نسلهای آینده و سرانجام برابر بشریت و جامعهی جهانی، در مییابد.
انسان، یعنی کسی که به مقام والای انسانی رسیده باشد، فرهنگ آفرین است. چنین انسانی با قرار گرفتن در تار وپود پیکرهی فرهنگ ساز ملی و درکِ رابطهی خویش با ملت به وظایف خود پی برده و عمل میکند. چنین انسانی از راه آفرینشهای فکری و ذهنی در قالب پیکرههای ملی در جامعهی جهانی نیز با ارائه دستآوردهای فرهنگی ملتش، نقش ایفا میکند. فرهنگ ملی به جامعهی جهانی عرضه شده و بشریت از دستاورد فرهنگ ملتها سیرآب میگردد.
ناسیونالیسم (ملت گرایی) اجتماعی
قانون گذاری و قانون مداری در راستای شکوفایی
مسایلی که در زندگی اجتماعی، مطرح میگردند، وسیله تدبیرهای اجتماعی و یا به گفتهی دیگر، قانون (دات) پاسخ داده میشوند. هدف مکتبهای اجتماعی، آشکار کردن دلیل وجود تدبیرهای اجتماعی و یا قانون گزاری است. هر مکتب اجتماعی، عنصر ویژهای را مورد نظر داشته و در این فرآیند، اتخاذ تدابیر لازم را در راستای شکوفایی آن عنصر، میداند.
در مکتب اصالت فرد (فردپرستی یا اندیودالیسم) Individualism هدف از تدبیرهای اجتماعی و یا قانون گزاری و قانون مداری، تنها حقوق و منافع فرد است. معتقدان به این مکتب میگویند، هر فرد باید بتواند آزادانه به دنبال منافع شخصی حرکت کرده و آن را تامین کند. به اعتقاد پیروان این مکتب، تنها «فرد» اصالت دارد و در این فرآیند هرآن چه که آزادی فردی را محدود کند، مردود است. در این راه تا آنجا پیش میروند که میگویند: دولت حاصل توافق«افراد» در راستای واگذاری بخشی از حقوق خود، به این نهاد است. آنان میگویند، افراد در زمانی ناشناخته چنین قرارگذارده و این گونه توافق کردهاند. در حالی که ما میدانیم که چنین چیزی و چنین قراردادی وجود خارجی ندارد. اساس مکتب اصالت فرد، بر پایهی چیزهایی که تنها ساخته و پرداختهی ذهن و تخیل میباشد قرار دارد. از آنجا که اصول این مکتب، متکی بر چیزهای ناشناخته است که در عالم خارج وجود ندارد نمیتوان آن را به عنوان یک مکتب علمیپذیرفت.
مکتب ناسیونالیسم(ملت گرایی) اجتماعی، میگوید که تدبیرهای اجتماعی (قانون گزاری و قانون مداری)، میبایست به خاطر حفظ و شکوفایی زندگی و موجودیت ملت باشد. هر گاه قانون گزاری و قانون مداری، منافع ملی را در نظر گیرد، در آن صورت منافع اجزای آن نیز خود به خود تامین خواهد شد. منظور از اجزای ملت، افراد نسل کنونی و جمعیت آینده است که در تار و پود ساختههای نسل حاضر، در حال شکل گیری است.
جهان بینی ناسیونالیسم
جهان بینی ناسیونالیسم: پاسخ همهی پرسشها در زمینههای گوناگون
هر گاه پرسشنامهای را در اختیار افراد گوناگون قرار دهیم، از بررسی پاسخها، به نتایج زیر میرسیم:
الف- هر یک از افراد دارای بینش ویژهای در برخورد با جهان میباشد. در نتیجه هر فرد دارای راه و روشی برای توجیه کیفیتهای جهان میباشد. به گفتهی دیگر، هر انسان دارای جهان بینی است. «جهان بینی» عبارت است از مجموعهی افکار و اندیشههایی که هر کس برای توضیح به پرسشها و مشکلات دارد.
ب- یک رشته از پاسخها، مانند هم میباشند. اگر این موارد همسان را دسته بندی کرده و در یک دسته قرار دهیم، آشکار میگردد که به تعداد کل کسانی که مورد پرسش قرار گرفتهاند، «جهان بینی» وجود ندارد. بلکه تعداد جهان بینیها ،خیلی کمتر از تعداد پرسشنامهها است.
پ- به نظر میرسد، هر شخصی در پاسخ به پرسشها به چند پرسش علاقهی بیشتری دارد و میکوشد که دیگر پرسشها را در راستای پرسش مورد علاقهی خود پاسخ دهد.
فرآیند یک:
جهان بینی، عبارت است از زمینه گستردهای که خود به چند بخش تقسیم میشود. گرچه در هر بخش، ما برای هر پرسش پاسخی آماده داریم. اما به یکی از پاسخها دل بستگی بیشتری داشته و کوشش میکنیم که در دیگر زمینهها، طوری پاسخ گوییم که اساس پاسخ مورد دل خواه متزلزل نگردد.
کوتاه سخن، جهان بینی عبارت است از یک نظام فکری که توان توجیه آن چه را که با اندیشهی آدمیبرخورد میکند، داشته باشد. از آنجا که این زمینه خیلی گسترده است، ناچار میباید بر پایهی موضوع، آن را بخش بندی کرد. از سوی دیگر چون ممکن است در هر زمینهای پرسشهای گوناگون، وجود داشته باشد، از این رو عرصهی گستردهی پرسشها به مکتبهای مختلفی تقسیم میشود.
به دیگر سخن، جهان بینی عبارت است از مجموعهی برداشتهایی که فرد را از نظر پاسخ به پرسشهای گوناگون توجیه میکند.
فرآیند دو:
جهان بینی ملت گرایی (ناسیونالیسم)، تنها محدود به چارچوب مسایل تاریخی نیست. این جهان بینی پاسخ به همهی پرسشها را در زمینههای گوناگون با خود دارد .البته باید گفته شود که مکتبهای تاریخی و اجتماعی ناسیونالیسم (ملت گرایی)، وزنههای سنگین این جهان بینی هستند.
ناسیونالیسم و قیامهای ملی
ملت گرایی: نهضت ضد استعمار و ضد استبداد
ملت گرایی (ناسیونالیسم) انگیزهی تردید ناپذیر قیامهای ملی است. این خصوصیت را نمیتوان سیمای ویژهی ناسیونالیسم (ملت گرایی) دانست، بلکه این امر عبارت است از همان معانی پیشین، منتهی از دیدگاهی دیگر.
این امر، به مانند آن است که نور را روی بخشی از صحنه بتابانیم، تا آن بخش، درخشان تر نمایانده شود. اما در حقیقت این گوشهی نورانی، از بخشهای دیگر صحنه جدا نیست. بلکه تنها جنبهی مشخص تری بدان داده شده تا بینندگان آن را بیشتر مورد توجه قرار دهند.
این جنبهی ملت گرایی (ناسیونالیسم) نیز از دیگر جنبههای آن جدا نیست. جنبهی قیام گر ناسیونالیسم در درازای حیات بشریت وجود داشته و امروز نیز همهی جنبشهای ملت گرایی، در راستای نهضتهای استقلال طلبانه، قیامهای ضد استعماری است.
در دوران کنونی، جنبهی ضد استعماری «ناسیونالیسم» از درخشندگی ویژهای برخوردار است، نه از این روی که ناسیونالیسم چیز خاصی شده، بلکه از آن جهت که استعمار چیز خاصی شده است.
عصر ما، عصر بیداری ملتها و نقطهی عطفی در سیر تکامل حیات و هستی است. عصر ما، دورانی است که قوانین حیات ملتها، از زمینهی غرایز، پای به عرصهی علم و خرد میگذارد.
کودک که در دوران رشد، به راهنمایی غریزه، میل به شیرینی دارد، درزمان بلوغ و رشدِ عقلی، به یاری علم و تجربه، بهترین و مفیدترین خوراکها را بر میگزیند.
اگر در روزگاران گذشته، ایرانی، بنابه قوانین غریزی و به راهنمایی حس ملیت، میگفت: «چو ایران نباشد، تن من مباد» امروز با راهنمایی مکتب ملت گرایی (ناسیونالیسم) خود را چنان در وجود ملت متسحیل میبیند که بدون او خو د را نمیتواند تجسم بخشد.
این است ره آورد مکتب ملت گرایی (ناسیونالیسم) در عصر ما یعنی عصر بیداری ملتها.