زبان پژوهی
فناوری اطلاعات و ادبیات
- زبان پژوهي
- نمایش از جمعه, 13 مرداد 1391 09:33
- بازدید: 6173
برگرفته از روزنامه اطلاعات
به مناسبت همایش دُرج پارسی، بررسی نقش فناوری اطلاعات در حفظ و گسترش ادب پارسی
فناوری اطلاعات و ادبیات
دکتر علیاصغر شعردوست ـ سفیر ایران در تاجیکستان
بشر همگام با اختراع و توسعه و تکمیل خط، در صدد برآمد وسیلۀ ثبت و نگاهداری آن را هم فراهم نماید. از این رو هر قوم صاحب خط، از هر آنچه آسانتر و فراوانتر در دسترس داشتند، چیزی درست کرد و اسناد و نوشتههای خود را بر آن ثبت نمود.
به شهادت اسناد و مدارک تاریخی، سنگنوشتهها از قدیمیترین آثار مکتوب بشری شناخته شده بر روی زمین است و کهنترین تمدن بشری، تمدن گمنام و تازه مکشوف طی چند سال اخیر در پیرامون شهر جیرفت است که برخی باستانشناسان قدمت آن را بین پنج تا هفت هزار سال پیش تخمین زدهاند.
شاید در نزد اقوام صاحب تمدن اولیه، غیر از سنگ، مصالح دیگری از قبیل چوب، چرم یا اجسام طبیعی دیگر برای امر نوشتن به کار میرفته که به دلیل ماهیت طبیعی آنها، آن اجسام از بین رفتهاند و شاید علت ماندگاری سنگ، جنس طبیعی آن بوده باشد.
تا آنجا که منابع نشان میدهند، مصریها، از نوعی نی به نام «بُردی» که در دلتای نیل میرویید، کاغذی به نام پاپیروس درست میکردند و از قرنها پیش از میلاد تا دوازده قرن پس از میلاد، همین کاغذها برای نوشتن مورد استفادۀ آنها و پارهای از کشورهای همسایه و یونان و روم بود.
چینیها که نخستین اقوام سازندۀ کاغذ هستند، تا پیش از اختراع کاغذ، نوشتههای خود را بیشتر بر روی پوست سنگپشت و استخوانها مینوشتند.
در سیلان و هند از برگ نخل و برگهای «تالیپوت» نوعی کاغذ به نام «آلا» درست میکردند و بسیاری از نوشتههای خود را نیز روی پوست نازک شدۀ درختان با قلم آهنی نوک تیز مینوشتند.
کاغذ پوستی هم که از پوست گاو و گوسفند و آهو و سایر حیوانات تهیه میشد، از صدها سال پیش از میلاد معمول و برحسب عقیدۀ محققان شاید نوشتههای مادیها و پارسیها تا پیش از تشکیل و گسترش شاهنشاهی آنها، روی پوست بوده که پوسیده و از بین رفته است.
چینیها نخستین ملتی در جهان بودند که موفق به اختراع کاغذ گردیدند. در سال 105 میلادی شخصی چینی به نام «تسای لون» موفق به اختراع کاغذ شد و حدود سال 610 م به ژاپن و در 751 م. به سمرقند راه یافت.
در اواسط قرن دوم هجری کاغذ از سمرقند به بلاد اسلامی رسید. میگویند فضل بن یحیی برمکی نخستین کسی بود که در بغداد کارخانۀ کاغذسازی دایر کرد. در قرن 4 ق کاغذسازی در بغداد رواج تام داشت.
ابنالندیم از شش نوع کاغذ که در زمان او معروف بود، نام میبرد و میگوید کتاب را از کاغذ خراسانی میساختند. در خراسان مردم برای ساختن کاغذ از پنبه و مواد نباتی استفاده میکردند. مهمترین کاغذهایی که توسط مسلمانان ساخته شد، کاغذ سلیمانی، طلعی، نوحی، فرعونی، جعفری، طاهری، مأمونی، منصوری و چینی بود.
تا قرنها تولید کاغذ به روش دستی و یگانه راه نشر فرامین، آثار دینی و معارف از راه استنساخ بود. در اسپانیا به سال 1154 م نخستین دستگاه کاغذسازی در ناحیه هرول و در فرانسه به سال 1190 تأسیس گردید و در اواسط قرن پانزدهم میلادی «گوتنبرگ» آلمانی دستگاه چاپ را اختراع کرد.
از این زمان به بعد، گویی صنعت چاپ، یکی از مؤثرترین و قدرتمندترین شیوههای تولید، نشر و ذخیرۀ اطلاعات و آثار و افکار بشری تا عصر حاضر است؛ اما اگر همین شیوه را برای دههها و اعصار بعد تعمیم دهیم، سخت در اشتباه خواهیم بود.
از کهنترین سنگنوشتههای اقوام باستانی تا کوچکترین تراشۀ ذخیرۀ اطلاعات جهان که همگی در حجم 12 اتم میباشد، مؤید این امر است که دانش بشر در زمینۀ فناوری توسعه همواره به طور مضاعف در حال تحول و تکامل است.
پیشرفتهای عظیم در عرصۀ فناوری که بشر بدان دست یافته، تا چند دهه پیش جز در مخیلهها نمیگنجید. به عنوان نمونه، در جلد اول دایرهالمعارف فارسی مصاحب، در سطور آخر ذیل مدخل «رادیو» آمده است: «... و روزی فرا خواهد رسید که تلفن رادیویی مانند ساعتمچی همراه آدمی خواهد بود.»
بحث در مورد علم، تکنولوژی و فلسفۀ تکنولوژی موضوعی جداگانه و بسیار فراگیر است؛ اما با توجه به ارتباط اصولی با مبحث این همایش و در ارتباط با یکی از پدیدههای پیچیدۀ طبیعت انسان، یعنی زبان و به طور اخص زبان فارسی، لاجرم نکاتی را عرض مینمایم.
زمانی فیلسوف بزرگ فرانسوی، فرانسیس بیکن «علم» را «عین قدرت» میدانست و همو معتقد بود که «علمی» را که «قدرت زایندگی» نداشته باشد، نمیتوان علم شمرد. این نحلۀ فلسفی بیکن بعدها در زمینه فکر فلاسفه و دانشمندان قرون بعد بارور شد و تبدیل به منبع ظهورات تکنولوژی گردید.
اما پرسش اساسی اینجاست که با این تحولات شگرف و تصاعدی تکنولوژی، آیا این انسان است که تکنولوژی را مهار و هدایت میکند، یا برعکس این تکنولوژی است که انسان را وادار به همسویی با خود میکند؟
سؤال این است که چون عصر، عصر الکترونیک و فضا، فضای مجازی و دوره، دورۀ دیجیتال است، آیا ما هم برای عقب نماندن از این قافله باید خود را با دنیای مجازی موافق و همراه سازیم؟ آیا تکنولوژی «قدرت» به ما داده است، یا برعکس «قدرت تکنولوژی» ما را به دنبال خود میکشد؟
بدیهی است یافتن پاسخی قانعکننده به پرسشهایی از این دست را باید در مقولۀ «راههای انتقال تکنولوژی» جستجو کرد. بررسی راههای انتقال علم و تکنولوژی از اوایل قرن نوزدهم میلادی آغاز شده است. در عصر کنونی، مسئلۀ دستیابی به تکنیک و تکنولوژی، از عمدهترین دغدغههای کشورهای در حال توسعه است. با اینکه بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی، آسیایی و به ویژه ممالک متموّل خاورمیانه هزینههایی سرسامآور وقف آن میکنند، کمتر کامیاب شدهاند. بیتردید یکی از علل عمدۀ این ناکامیها، عدم درک صحیح از ماهیت تکنیک و تکنولوژی است.
اگر مارکس به تکنیک به عنوان وسیلهای در دست بورژواها مینگریست که بایست با انقلاب طبقۀ کارگر آزاد میشد و در اختیار بشر قرار گیرد، و لوکاچ و ماکس وبر به شیء شدن و تسلط عقلانیّت ابزاری میاندیشیدند، و یاسپرس نیز در نهایت به وسیله بودن تکنیک اعتراف میکند، اما تکنیک نه وسیله، بلکه وسیله برآیند تکنیک است و این چیزی است که بسیاری از کشورهای در حال توسعه به جای اخذ «تفکر تکنولوژی» ، عملاً به واردکنندۀ «تکنولوژی مصرفی» تبدیل شدهاند.
انتقال تکنولوژی تنها با یادگیری زبان، ترجمۀ آثار و تکثیر تولیدات علمی و حتی وسائل تکنولوژی قابل تحقق نیست، بلکه آنچه باید بدان توجه نمود، آمادهسازی بستر آن و سپس انتقال تفکر تکنولوژی است.
علم نوین امروزی، علم بهرهبرداری است و اگر کشوری قادر به بهرهبرداری از آن نباشد، هرچند که صاحب دانشگاهها و پژوهشگاههای متعدد باشد، در حقیقت صاحب علم نیست. برای تحقق توسعۀ یک کشور نیاز به برنامهریزیهای دقیق است که این امر خود مسبوق به داشتن روش است. تعیین روش نیز بدون پژوهش و بررسی دقیق قابل حصول نیست.
امروزه بر هیچ کس پوشیده نیست که تکنولوژی در تمام عرصههای علوم بشری رسوخ کرده است که حوزههای مربوط به «زبان» مستثنای از این امر نیست.
زبان پارسی یکی از کهنترین و ریشهدارترین ادبیاتهای جهان را داراست. از میان اقوام و ملل جهان، کمتر ملتی همانند ایرانیان دارای سابقۀ ممتد ادبی و آثار مختلف دلانگیز به زبانها و لهجههای گوناگون است. از قدیمیترین اثر ادبی ایران، یعنی «گاهانِ» زردشت، تا جدیدترین آثار جانبخش پارسی، همه جا و همیشه پرتو روح خلاق و اندیشۀ تابناک ایرانی آشکار و هویداست.
در سال 1872م در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، چهار زبان (یعنی یونانی، فارسی، لاتین و سنسکریت) به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند.
بر پایۀ تعریف، زبانی کلاسیک به شمار میآید که نخست، باستانی باشد، دوم، ادبیاتی غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزارۀ عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد. اخیراً نیز از سوی برخی مجامع علمی و اساتید داخلی و خارجی تلاش میگردد تا این زبان به عنوان هفتمین زبان رسمی سازمان ملل متحد پیشنهاد و به تصویب رسد.
طبق تعریف نوین، «علم» معادل با «قدرت» است. اگر «زبان» و «ادبیات» را در چارچوب این تعریف قرار دهیم، پس «زبان فارسی » و «ادبیات فارسی» بایست از چنان قدرتی برخوردار باشد که ملل دیگر را در حوزه یا حوزههایی نیازمند خود گرداند و این امر قابل تحقق نیست، مگر با بررسیهای کارشناسانه، سیاستهای نظری و عملی و به کارگیری روشها و تکنیکهای مختلف.
دیرگاهی از عصر تبادل اطلاعات در فضای دیجیتالی و مجازی نمیگذرد؛ اما این پدیده امروزه به یکی از اساسیترین نیازهای معنوی و ملزومات اولیۀ اخذ، نشر و تبادل اطلاعات جوامع روشنفکری تبدیل یافته است.
توسعۀ روزافزون این پدیده که روز به روز شاهد تغییر و تحولات تکنیکی و فنی آن هستیم، این وظیفه و فرض را مقابل محققان حوزۀ زبان و ادبیات کهنسال فارسی میگذارد که چگونه میتوان با به کارگیری از ابزارهای تکنیکی و فنی، زبان فارسی را به عنوان زبانی «قدرتمند» و «زایا» در عرصۀ بینالمللی تبدیل کرد.