شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی خط فارسی خط و خوش‌نویسی - شادروان دکتر رکن‌الدّین همایون فرخ

خط فارسی

خط و خوش‌نویسی - شادروان دکتر رکن‌الدّین همایون فرخ

برگرفته از مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایران‌زمین)، شماره هفتم، پاییز 1383 تا بهار 1384 خورشیدی، صفحه 24 تا 29 به نقل از کتاب «چهل گفتار از چهل استاد در ایران‌شناسی»

شادروان دکتر رکن‌الدّین همایون فرخ

 


خط ایلامی مقدم نخستین بار در سرزمین ایران پدید آمد و گاه آن‌را نخستین خط تاریخ بشر قلمداد می‌نمایند. قدمت این خط که تاکنون خوانده نشده است به هزاره‌ی سوم قبل از میلاد می‌رسد

قرن‌ها زندگی بشر در ظلمت و تاریکی اهریمنی فرو رفته بود و نسل‌هایی که پدید می‌آمد از آن‌چه بر انسان‌های پیش از او گذشته بود، هیچ‌گونه آگهی و خبر نداشت. زندگی و اندیشه و سرنوشت بشر در دوران گذشته ـ همانند جسم او که پس از مرگ در گودالی تاریک مدفون می‌شد، گویی تاریخ زندگی او را نیز ـ با جسمش به گور مدفون می‌گردید و به فراموشی سپرده می‌شد.

انسان‌ها، قرن‌ها کوشیدند تا با نیروی خرد و بینش ـ که فروغ و پرتوی آسمانی و موهبت و ودیعتی خدادادی است ـ بر تاریکی جهل و فرمان‌روایی اهریمن نادانی غلبه کنند و پیروز گردند. این فروغ ایزدی که جهان را از تاریکی و ظلمت جهل و بی‌خبری رهانید و ناگهان زندگانی انسان را دگرگونی بخشید، آفرینش و پیدایش خط بود.

هم‌چنان که خورشید از سرزمین‌های شرقی طلوع می‌کند، این پرتو و فروغ ایزدی نیز از مشرق‌زمین برخاست و سراسر جهان را از پرتوی دل‌انگیز خود روشنی بخشید و تاریکی و ظلمت را از زندگی بشر برگرفت و بر اهریمن جهل و ظلمت غلبه کرد.

این روشنایی تابناک، زندگی ماقبل تاریخ بشر را به دوران تاریخی آن مبدل ساخت و اجازه داد که امروز بتوانیم به دورترین دوره‌های تاریخ برویم و از افکار و اندیشه‌ها و احساس‌ها و سرگذشت نیاکان خود آگهی یابیم و چگونگی زندگی آبا و اجدادمان را ببینیم، و از زبان آنان داستان‌ها بشنویم.

 


خط ایلامی (خط ایلامی نو)، گل‌نوشته (لوح) کشف شده در شوش - زیگورات چغازنبیل

 

نیاکان ما در دوران‌ پیش از تاریخ، برای آن‌که عواطف، احساس‌ها، تصورها و تفکرهای خود را نمایش دهند، دست به کار آفرینش خطوط تجسمی شدند و از آن‌گاه که در غارها زندگی می‌کردند، به هنر تجسمی و نقش‌آفرینی توفیق یافتند. در سرزمین باستانی ایران تاکنون چند غار از دوره‌ی ماقبل تاریخ شناخته شده، که از جمله می‌توان از غار همیان شمالی و میرملاس یاد کرد. در این غارها چنان‌که می‌بینیم نیاکان ما که می‌توان دوران آن‌ها را تا ده‌هزار سال پیش از میلاد مسیح تخمین زد، با نمایش دادن افکار و اندیشه‌ها و آرزوی خود به نقش‌آفرینی پرداخته‌اند و می‌توان گفت نخستین گام را برای القا و تفهیم تصورها و تفکرها و احساس‌های خود به دیگران برداشته. به ترسیم خطوط و نقوش توفیق یافته‌اند. صحنه‌های شکار و جنگ و انسان بال‌دار، تفکرها، تجسم‌ها و تصورهای انسان‌های غارنشین را برای ما بازگو می‌کند و می‌تواند وظیفه‌ی چند سطر نوشته با خط را بر عهده بگیرد. این نقش‌ها و نگارها در واقع، پایه و اساس پدید آمدن خط نقش‌ونگاری گردید.

با بررسی دقیق و پژوهش‌ بر روی آثار به دست آمده از تمدن‌های کهن و باستانی می‌توان به این نتیجه رسید که تاریخ پیدایش خط در جهان بستگی ناگسستنی با پیدایش هنر سفال‌سازی داشته، و خط «نگاری و نقشی» در واقع یک هنر انتزاعی از دو هنر سفال‌سازی و نقاشی بوده است. ویل دورانت می‌گوید: شکل بخشیدن نخستین به گل با ابزارهای چوبی و استخوانی، در حقیقت پیش درآمد هنر خط‌نویسی بوده است.
فیلندر زیتری نیز از جمله کسانی است که اعتقاد دارند، نوشتن رموزی در روی سفال‌ها، نخستین گام برای پیدایش خط بوده است.

چنان‌که می‌دانیم هنر و صنعت سفال‌سازی منسوب به قوم کاس‌سی ـ کاشی‌ها ـ است و این قوم آریایی بودند که تمدن را از فلات ایران به سرزمین میان‌دورود برده‌اند.

ویلبر می‌گوید: در حدود 1700 سال پیش از میلاد، قوم کاس‌سی از راه لرستان به طرف بابل حرکت کرد و در آن حدود، نزدیک به شش‌صد سال فرمان راند و در این دوره بود که آلات مفرغی جای خود را به آلات و ابزارهای آهنی داد، یعنی نشر و رواج آهن در میان‌دورود وسیله‌ی قوم کاشی بوده است.

 


خط میخی (خط میخی ایرانی، خط فارسی باستان)

 

دکتر ژوزف کالدول ـ رییس بخش انسان‌شناسی ایلینوی آمریکا ـ می‌گوید: فلات ایران سهمی به‌سزا در ایجاد تمدن نخستین جهان دارد و منطقه‌ی میان‌دورود تنها منشأ کلیه‌ی ابداعات و اکتشافات اساسی نبوده است. ویلبر درباره‌ی نقوش و خطوط ظروف سفالی می‌گوید: به واسطه‌ی نیازی که انسان‌ها به باران و آبیاری و کشاورزی داشتند، بخشی از این تصویرها به طور مرموز و مبهمی، آفتاب یا ماه و یا بارندگی را نشان می‌دهند و برخی از نقوش به تأثیر خیال از یک صورت به شکلی دیگر تغییر و تحول پیدا می‌کند، مثلاً از بدر به هلال و از هلال به شاخ بز کوهی درآمده و این صور به‌تدریج تغییر شکل داده و سرانجام بر اثر نیاز و ضرورت به صورت حروف الفبا درآمده‌اند و در این تصویرها و ترسیم‌ها عقاید خرافی و افسانه‌ای و دینی هم بی‌اثر نبوده است.

پروفسور پوپ در کتاب «شاهکارهای هنر ایران»، نظریه‌ی دکتر کیتنو را که می‌گوید «نقش سفال‌های دوران کهن، نخستین کتاب جهان است»، منعکس کرده و نتیجه گرفته است که نقش و نگارهای سفال‌های دوران کهن ایران، نخستین خطوط آغازی و ابتدایی بوده است.

استاد اول انگلیسی در کتاب «اصل آریایی الفبا» که آن را به سال 1927 نشر داده، ثابت می‌کند که اساس و اصل الفبا از ملل آریایی است.

جای شک نیست که هنر سفال‌سازی از هنرهای خاص ایرانیان و از قومی به نام کاشی بوده است، و بنابراین نقوش و خطوط نخستین که به صورت خط هیکتوگرافیک و هیراتیک که خط علایمی و نقشی باشد و باید آن‌ها را خطوط آغازی خواند و در روی سفال‌ها نخست پدید آمده است، خطی ایرانی و از پدیده‌های سفال‌گران ایرانی بوده است. در کاوش‌های باستان‌شناسی که وسیله‌ی هیأت مشترک باستان‌شناسان ایران و دانشگاه‌ هاروارد در تپه یحیا از توابع دولت‌آباد بافت به سال 1346 انجام گرفت، الواحی گلی به دست‌آمده به خط هیکتوگرافیک که خطی علایمی و نقشی است. با آزمایش کاربن 14 مشخص گردیده که این آثار متعلق به 4500 سال پیش از میلاد مسیح است.

 

 
خط اوستایی (خط دین دبیری، خط زند)

 

پیش از به دست آمدن این آثار مخطوط، تمدن چهارم اروک میان‌دورود را مبدأ و آغاز پیدایش خط تصور می‌کردند. لیکن با به دست آمدن این الواح، و هم‌چنین کاوش‌های باستان‌شناسی در چغامیش و چغازنبیل و هفت‌تپه‌ی شهر سوخته و سوخته زابل، مسلم گردید که مردم سرزمین ایران، بنیادگزار خط‌های آغازی و نخستین بوده‌اند، خاصه آن‌که نقاشی‌های غارها و نقش سفال‌ها و مهره‌های استوانه‌ای گلی، همه بر صحت این نظر صحه می‌گذارد. آن‌چه می‌تواند این نظرها را تأیید و ثابت کند، وجود استوره و افسانه‌ای درباره‌ی پیدایش خط در ایران است که از دوران‌های کهن و باستانی به یادگار مانده و در تاریخ ایران باستانی ثبت شده و از آثار پهلوی به شاهنامه‌ی فردوسی راه یافته است.

در این داستان تاریخی از خدای‌نامک که در شاهنامه‌ی فردوسی نقل گردیده، چنین آمده است که تهمورث پس از این که به پادشاهی رسید با پیروان آیین‌ دواها در جنگ شد و آنان را مغلوب ساخت و سالاران و سردارانشان را به بند کشید. آن‌ها در برابر آزادی خود متعهد شدند که هنر خط را که متعلق به ایشان بود به تهمورث و کسان او بیاموزند. این داستان در شاهنامه چنین آمده است:

یکایک بیاراست بر دیو جنگ               نبد جنگشان را فراوان درنگ
کشیدندشان خسته و بسته خوار            به جان خواستند آن گهی زینهار
که ما را مکش تا یکی نوهنر              بیاموزی از ماکت آید به بر
چو آزادشان شد سر از بند وی          بجستند ناچار پیوند وی
نبشتن یکی نه، نزدیک سی               چه رومی، چه تازی و چه پارسی
چه هندی و چینی و چه پهلوی         نگاریدن آن کجا بشنوی

منظور فردوسی این است که همه‌ی خطوط که در میان ملل و اقوام دیگر نشر یافت، منشأ و اساسش از دیوها بود. باید توجه داشت که واژه‌ی دیو متحول شده‌ی واژه‌ی «دگ» و یا «دوا» است که در زبان سانسکریت و اوستا به معنی روشنایی و فرشتگان روشنایی است که آیین دوسینه داشته‌اند و به همین مناسبت به آنها دوها یا دیوها می‌گفته‌اند. این افسانه را سند دیگری تأیید می‌کند. در مذهب ودا، دوها یا دیوها فرشتگان حور بودند.
در ایران ‌باستان پیش از ظهور آیین مزدیسینه، ایرانیان آیین مهر را داشتند. در این زمان، آیین هندوان و ایرانیان مشترک بود. آیین و یا مذهب دوسینه یا دیوپرستی در کهن‌ترین اسناد تاریخ ایران به کار رفته است. در لوح آریارمنه و کتیبه‌های داریوش بزرگ و خشایارشا، خط را دی‌پی یا دیویری خوانده‌اند که نسبت آن، به دوها یا دیوها می‌رسد و واژه‌های دبیر، دبیری، دبیرستان، دبستان، دیبا، دیباچه، دیوان، دیوان‌خانه و دفتر، همه یادگار و برگرفته از همین نام دی‌پی است. چنان‌که می‌دانیم دبیر یعنی خط‌نویس و دبیرستان یعنی جایی که خط می‌آموزند و دیوان یا دیوان‌خانه یعنی جایی که خط‌نویسان آن‌جا نشینند. این نام به زبان‌های آکدی و بربری و آشوری رفته و حتا در زبان سانسکریت نیز هست و در هیچ یک از زبان‌ها ریشه و اساس آن شناخته نشد، و تنها در زبان فارسی، نسبت آن به دیوها معلوم و آشکار است. خطوط مختلف را در ایران ‌باستان دبیره یا دبیری می‌گویند مانند دین دبیره، یعنی خط دینی و یا آتشتان هماره‌دبیره، یعنی خط شمارشی آخورها و آانهام(آهام) دبیره، یعنی خط همگانی و مانند آن. در حقیقت هیروگلیف ترجمه‌ی دین‌دبیره است به یونانی.

 


خط سُغدی

 

از آن‌جا که خط از آغاز پیدایش برای نمایش داستان‌های مذهبی و نقش حیوانات و پرندگان مقدس و سپس اوراد و سرودهای مذهبی به‌کار می‌رفته، خود جنبه‌ی تقدیس و احترام یافته و در اوستا برای خط و قلم، فرشته‌ی نگهبان ذکر شده که نامش دئنا و آن هم برگرفته از دی‌پی و دیویری است. باید دانست که نخستین مجموعه‌های نوشته که به صورت کتاب درآمده است، کتاب‌های آسمانی و مذهبی مانند: اوستا و ریگ‌ودا، یشت‌ها و سپس تورات و انجیل و قرآن ‌مجید بوده‌اند و از همین رهگذر نیز کتاب و خط، مقام قدسی و پاکی یافته است. خط اوستایی در آغاز خطی نقشی و علایمی بوده. دکتر بولسارا پس از سی سال مطالعه و تحقیق، چگونگی تکامل خط اوستایی دین‌دبیره را یافت و در جدولی آن را مشخص کرده است که به وضوح و روشنی می‌توان این سیر تحول و تکامل را دریافت. پس از دین دبیره، خطی برای نوشتن الواح و فرمان‌ها پدید آمد که در واقع مادر خط میخی حروفی بوده است. این خط نیز علایمی و نقشی بوده و در حدود هشت‌صد علامت را شامل می‌شده است. این خط در ایران پیشینه‌ی دیرینه دارد، از جمله در کنار ظرفی که از گنجینه‌ی زیویه به دست آمده، این خط منقوش است. هم‌چنین در پشت ظروف سفالین که در کاوش‌های کرمان کشف شده است، با این خط نوشته شده است. در روی مهرهای استوانه‌ای نیز الواحی از این خط دیده می‌شود.

خط میخی علایمی و نگاری در ایران راه تکامل پیمود و در اواخر سلطنت کورش بزرگ به خط الفبایی چهل‌ودو حرفی تبدیل یافت.

در اواخر سلطنت هخامنشیان در ایران جز خط دین‌دبیره و خط میخی که مخصوص الواح سنگی و فلزی بود، خطوط دیگری نیز رایج بوده است که گونه‌ای از آن در تخت‌جمشید نقر گردیده و می‌توان گفت که این خط همان خط آم یا آهام‌دبیره بوده که آن را در روی سکه‌های هخامنشیان نیز به‌کار می‌برده‌اند. در زمان اشکانیان خط تنوع ‌بیشتری پیدا می‌کند که خط پارتیک یا پارسیک، گونه‌ای از آن‌هاست. در دوره‌ی ساسانیان در اثر توجهی که در این زمان به خط و دبیری و بلاغت شده است، تنوع خط بیشتر مشهود می‌گردد.

 


قباله‌ی اورامان (قدیمی‌ترین نمونه‌ی خط پارتی «خط پهلوی اشکانی، خط پهلوی قدیم، خط پهلوی شمالی، خط پهلوانی، خط اشکانی، خط پَرتَوی»)

 

فردوسی از توجه به خط و دبیری در این دوران چنین یاد می‌کند:

بلاغت نگه داشتندی و خط                 کی کاو بدی چیره بر یک نقط
کسی را که کمتر بدی خط و ویر          نرفتی به درگاه شاه اردشیر
سوی کاردان داشتندی به کار              قلم‌زن بماندی بر شهریار
ستاینده بد شهریار اردشیر                  چو دیدی به درگاه مرد دبیر
نویسنده گفتی که گنج آکند               هم از رأی او رنج بپراکند
بدو باشد آباد شهر و سپاه                 همان زیردستان فریاد‌خواه
دبیران که پیوند جان منند                 همه پادشه بر نهان منند

در دوره‌ی ساسانیان به گفته‌ی ابن مقفع (روزبه پارسی) و اماد موبد، به نقل ابن ندیم و حمزه‌ی اصفهانی در کتاب «التنبیه علی حروف التصحیف»، سی گونه خط وجود داشته است. حمزه‌ی اصفهانی می‌نویسد که از آم دبیره به تنهایی 28 قلم استخراج کرده بودند. آن‌چه از این همه خطوط نام و نشان به جا مانده چنین است:

دین دبیره، واسف‌دبیره، گشته‌دبیره، نیم‌گشته‌دبیره، آهام‌دبیره، فرورده‌دبیره، ونیشن‌دبیره، شاه‌دبیره راز‌ربیره، شهر هماره‌دبیره، روانکان‌هماره‌دبیره، گنج‌هماره‌دبیره، هوزوارشن‌دبیره، هوریانی‌دبیره یا سریانی، خط مانی و خط پارسی.

یکی دیگر از دلایلی که ایرانی‌ها مبتکر و مبدع خط بوده‌اند، این است که برای شماره و عددنویسی چندگونه خط شماره‌نویسی ابداع کرده بودند و هم‌چنین برای ثبت و ضبط انواع صداها و آهنگ‌ها و موسیقی، خطی ساخته بوده‌اند به نام واسف‌دبیره که دارای حروف و یا علایمی بوده است، در صورتی که در میان سایر ملل و اقوام، نه برای موسیقی و نه برای حساب و شمارش‌های مختلف، خطوط ویژه‌ای وجود نداشته است.

 


سنگ نوشته‌های اردشیر بابکان و شاپور اول در نقش رستم و نقش رجب به خط پهلوی کتیبه‌ای - سه سطر یکم متعلق به سنگ‌نوشته‌ی اردشیر بابکان در نقش رستم (7کیلومتری شمال تخت جمشید) است: «این پیکر پادشاه مزدا‌پرست، اردشیر، شاهنشاه ایران، خوش‌نژاد از ایزدان، پسر بابک شاه است.» چهار سطر انتهایی عکس متعلق به سنگ نوشته‌ی شاپور اول در نقش رجب (نزدیک نقش رستم) می‌باشد: «این پیکر  پادشاه مزدا‌پرست، شاپور، شاهنشاه ایران و انیران، خوش‌نژاد از ایزدان، پسر پادشاه مزداپرست، شاهنشاه ایران، خوش‌نژاد از ایزدان، نوه‌ی بابک شاه است.» سنگ نوشته‌های بالا به دو حط پارتی و پهلوی نگارش یافته است

 

این نکته ناگفته نماند که فینیقی‌ها، مردمی سوداگر و بازرگان و دریانورد بودند که در نوار جنوب‌ غربی ایران سکونت داشته‌اند و از دیرباز با ملل و اقوام آریایی دادوگرفت و رفت‌وآمد و نزدیکی و هم‌جواری داشته‌اند. آن‌ها خط را از ملل آریایی فرا گرفتند، زیرا خط برای امور بازرگانی بسیار مورد نیاز بود. فینیقی‌ها وسیله‌ی نشر خط میان ملل سامی و ساکنان حوزه‌ی مدیترانه شدند، بنابراین ریشه و پایه‌ی خط عبری و آشوری و کلدانی و لاتین از خط فینیقی‌هاست. خط فینیقی، مادر خط رونی و اترسکی است که بعدها خط لاتین از آن استخراج گردیده است. خط فینیقی هم‌چنین مادر خطوط نبطی و کلدانی و سبئی و لحیانی است.

در اوایل سلطنت ساسانیان، مانی که شاهزاده‌ای از دودمان اشکانی و مردی اندیشمند و انقلابی بود ظهور کرد و چون توجه مخصوص به خط و دانش داشت ـ برای آن‌که خواندن و نوشتن را در میان مردم عمومیت دهد ـ خطی نو آفرید که آموختن آن بسیار ساده و آسان بود. مانی به زیبا‌نویسی و نقاشی توجه خاص مبذول می‌داشت و از همین جهت این دو هنر در آیین او مقام والا و بالایی یافتند و آیین مانوی موجب پیشرفت و نشر و ترقی و تعالی این دو هنر در جهان گردید.

پس از این که ایرانیان به آیین اسلام گرویدند، خط در ایران دست‌خوش تغییر و تحول گردید و یک‌باره، همه‌ی خطوط دیرین به دست فراموشی سپرده شد و تنها خط دین‌دبیره و پهلوی و نیم‌گشته‌دبیره که در روی سکه‌ها با آن نوشته می‌شد، تا قرن پنجم هجری کم و بیش در بعضی نقاط ایران رواج داشت. برج‌های لاجیم و رسکت در مازندران، بهترین نمونه و نمودار این واقعیت هستند. هم‌چنین سکه‌هایی که از قرن اول و دوم هجری در دست است نشان می‌دهد تا چه زمانی این خطوط رواج داشته است.

تاریخ تحول و تغییر خط در قرن اول هجری در ایران بسیار پیچیده و مبهم است. خطی که به نام‌های مدنی و یا مکی و یا کوفی در آغاز اسلام در خطه‌ی عربستان معمول و رواج یافت ـ تا آن‌جا که مورخان صدر اول اسلامی گزارش می‌دهند ـ ریشه و اساس و پایه‌اش از خط مسند یا حفیری است که از شهر انبار و عمان که هاماوران باشد به عربستان راه یافته است.

 


نسخه‌ی خطی کشف شده در تورفان، تورفان شهری‌ست در ماوراءالنهر

 

لغات‌السامیه می‌نویسد که خط مسند منسوب به مردم یمن بوده و مردم یمن آن خط را از ایرانیان گرفته بوده‌اند. آثاری که از خط مسند به دست آمده است، چند سنگ‌نبشته است از جمله، سنگ گور ثابت‌بن‌یزید که به سال 44 هجری نقر شده و این همان خط معقلی است. هم‌چنین، خطی که به نام خط کوفی در آغاز قرن اول هجری در عربستان معمول بوده، همان خط مسند یا حصیری است که کتیبه‌های ام‌الجبال معروف به کتیبه‌ی ملک تنوخ که به سال 271 پیش از هجرت نقر شده و کتیبه‌ی النماره که در حدود350 سال پیش از هجرت تاریخ دارد، با آن نوشته شده‌اند. با توجه به این خطوط در می‌یابیم که اطلاق خط کوفی به خط قرآن‌هایی که که از قرن دوم و سوم هجری به دست آمده، کاملاً اشتباه است و این دو خط هیچ‌گونه شباهت و نزدیکی به یکدیگر ندارد. چنان‌که خواهیم گفت این خط نام دیگری دارد و برگرفته از خطوط ایرانی است، زیرا تعدادی از حروف این خط با خط پهلوی هم‌سانی دارد و نشان می‌دهد که خط مسند یا کوفی برگرفته از خط پهلوی است. خط مسند و یا به تعبیری دیگر، کوفی، چون از خطوط ابتدایی و نوشتن آن بدون علایم صوتی و نقطه و بر سطوح فرار است، نوشتن و فراگرفتن آن بسیار دشوار می‌بود و از همین سبب و جهت در آغاز اسلام، آشنایان به خط در سرزمین عربستان ـ به نوشته‌ی مورخان عرب ـ از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی‌کردند. و از همین رهگذر تا حدود هفتاد هجری، مکاتبات دفاتر دیوانی خلافت اسلامی همه با خطوط مختلف دوره‌ی ساسانی بوده و نویسندگان آن هم‌دبیران ایرانی بوده‌اند. تنها قرآن مجید را با خط مسند یا کوفی می‌نوشته‌اند و بهترین دلیل، بر صحت این مدعا آن است که از نیمه‌ی نخست قرن اول هجری، هیچ فرمان و نامه‌ی ایرانی به خط مسند یا کوفی در دست نیست.

 


خط پهلوی ( خط پهلوی ساسانی، خط پهلوی جدید، خط پهلوی جنوبی، خط پارسیک)

 

در خط مسند چنان‌که به نقل از لغات‌الاسلامیه گفتیم، اصل آن خطی ایرانی بوده است. به گفته‌ی ابن خلدون، ابوالاسود دوئلی ایرانی برای آن خط، نقطه وضع کرد. ایرانی‌ها در حدود صد هجری شیوه‌ای تازه از خطوط مختلف باستانی خود استخراج کردند که به نام خط فارسی معروف گردید. بر طبق نوشته‌ی مورخان عرب، بهافرید، فرزند فروردین که در سال 132 هجری در نیشابور ظهور کرد و آیینی آورد که تلفیقی بود از آیین مانی و اسلام، نمازهای هفت‌گانه و کتاب مذهبی‌اش را با خط فارسی نوشته بود و هم‌چنین منگه نامی که پزشکی ایرانی بود، کتاب شاناق را ـ که در علم ستاره‌شناسی بود ـ از سانسکریت به فارسی برای یحیا برمکی ترجمه کرد و آن را به خط پهلوی نوشت و آن را ابوحاتم بلخی میان سال‌های 177ـ170 هجری به خط فارسی برای یحیا برمکی نوشته و تقدیم داشته است.

دو برادر ایرانی از مردم سیستان به نام‌های ابراهیم و یوسف سگزی از خط مسند یا هاماورانی که ریشه‌اش خط آم‌دبیره بود، خط‌های جلیلی و ثلثین را استخراج کردند. این دو برادر در حدود صد و ده هجری درگذشتند. ابواسحاق‌ بن ندیم در الفهرست متذکر است که قلم جلیلی، پدر همه‌ی اقلام و خطوط اسلامی است. با توجه به این گفته و این که یوسف و ابراهیم سگزی ایرانی بوده‌اند، در این حقیقت نمی‌توان شک کرد که خط جلیلی که ام‌الخطوط خوانده شده است، از مخترعات این دو برادر ایرانی است. به گفته‌ی ابن‌خلدون فرمان‌های خلفا را بر تومار با خط جلیلی می‌نوشته‌اند و قلم تومار، نیز خود شیوه‌ای از خط جلیلی بوده است.
ایرانی‌ها دو شیوه و قلم دیگر از خط جلیلی استخراج کردند که به نام‌های دیباج و مسجلات نامیده می‌شده است. به طوری که می‌دانیم، دیباج نامی ایرانی است و برگرفته از دیبه و دبیری است.

 

 

به گفته‌ی ابن ندیم در الفهرست، ایرانی‌ها از قلم جلیلی این اقلام را استخراج کردند: قلم مدنی، قلم بصری، قلم التئیم، قلم راصف، قلم سلوطی، قلم مصرع و قلم شاگرد. ابراهیم سگزی به نام استاد احول سگزی، از قلم دیباج، قلم زیبای دیگری استخراج کرد که آن را ابن ندیم به نام پیرآموز ثبت کرده است. از قلم پیرآموز نیز دو شیوه‌ی دیگر استخراج کردند که یکی پیرآموز نلصری و دیگری پیرآموز مدور بود و از پیرآموز مدور، قلم دیگری استخراج شد به نام قلم اصفهانی. با این قلم قرآن می‌نوشتند و در کتابت کتاب‌های فارسی و عربی نیز از شیوه‌های مختلف پیرآموز استفاده می‌کرده‌اند.

 


به این کشور نیاید نه دشمن، نه خشکسالی، نه ناراستی

 

مالک بن دینار ایرانی نیز یکی دیگر از خوشنویسان خط جلیلی و تومار است که در دربار بنی‌امیه خدمت می‌کرد و به سال 130 هجری درگذشته است. تا ظهور دولت عباسیان شیوه‌های جلیلی و تومار و ثلثین و مفقلی رواج داشت و ایرانی‌ها شیوه‌ی دیگری در خوشنویسی ابداع کردند که به نام عراقی معروف گردید و گونه‌ای از این شیوه، همان قلم محقق است. در این زمان خوشنویسی ایرانی به نام خوشنام ظهور کرد که هارون‌الرشید او را به خدمت خود برگزید.

در زمان مأمون چون این خلیفه گرایشی به ایرانیان داشت و به خوشنویسی و خط توجهی خاص معطوف می‌کرد، ذوالریاستین ایرانی در نوشتن خط، شیوه‌ای زیبا و نوین به وجود آورد که آن را به نام او رییسی خوانده‌اند. ذوالریاستین از قلم رییسی، سیزده شیوه و قلم دیگر استخراج کرد که بیشتر این شیوه‌ها در خطوط تزیینی بنایی برای تزیین مسجدها و اماکن متبرکه و کتیبه‌نویسی به کار می‌رفته است.
پس از ذوالریاستین، خواجه ابوالعال ایرانی برای خط پیرآموز و حروف پ، ژ و گ فارسی و ق و گونه‌ای از خ که تلفظی مخصوص در لهجه‌ی مردم فارس و خراسان داشته است، سه نقطه وضع کرد که این نقطه‌گذاری‌ها ما را در شناخت قلم پیرآموز رهبری و یاوری می‌کند.

از خط جلیلی شیوه‌ای استخراج گردید که به نام مُعقَلی نام گرفت و این همان خط هست که در کشورهای مغرب رواج کلی یافت و قرن‌ها خط آن صفحات بود. خط معقلی چون مجموع آن بر سطوح است و در آن اصلاً دور نیست، در ایران برای نوشتن کتیبه‌های آجری و سنگی که با حروف آن می‌توان نقش‌های هندسی ترتیب داد، به کار می‌رفته است.

 

تا حدود سال دویست هجری، خطوطی که در ایران و کشورهای اسلامی رواج داشتند، خطوط مسند یا حمیری و جلیلی و ثلثین و دیباج و مسجلات و رییسی بودند. در حدود دویست هجری ابوعبدالله محمد بن حسن مقله بیضاوی ایرانی معروف به محمد بن علی فارسی که از مردم بیضاوی فارس بود و وزارت المقتدر بالله عباسی را بر عهده داشت از قلم جلیلی و پیرآموز به شیوه و روش ایرانیان پیش از اسلام که برای نوشتن هر رشته، خط و قلمی خاص داشتند شش شیوه‌ی خاص استخراج کرد و این حقیقتی است که همه‌ی مورخان عرب نیز بر آن معترفند و گواهی می‌دهند. این شش گونه قلم بدین نام و نشان نامیده شده‌اند:

1ـ قلم ریحان برای نوشتن قرآن و دعا.
2ـ قلم ثلث برای نوشتن نامه‌های زیبانویسی.
3ـ قلم رقاع برای نوشتن نامه‌های دیوانی.
4ـ قلم نسخ برای نوشتن کتاب‌ها و رساله‌ها.
5ـ قلم توقیع برای نوشتن منشورها و فرمان‌ها.
6ـ قلم محقق برای نوشتن سرودها و اشعار.

ابن مقله برای نوشتن هر یک از این قلم‌ها و شیوه‌ها، موازین و قواعد خاصی وضع کرد که در الفهرست و کتاب «التنبیه علی حروف التصحیف» به طور مشروح آمده است.

حسین بن منصور حلاج بیضاوی، عارف شهیر ایرانی که نیاکانش همه ایرانی و زرتشتی مذهب بوده‌اند تحولی در خط به وجود آورد. چهل و پنج رساله در این باره نوشت که ناقض کلمه و سنت بود، ولیکن متأسفانه از این رساله‌ها اینک اثری در دست نیست.
ابن خلدون، متفکر بزرگ مغربی درباره‌ی خط عربی می‌گوید: جمله‌ی علوم شرعیه و عقلیه و اصحاب فنون و بدایع، همگی از ایرانی‌ها بودند که آن را به اوج کمال رساندند مانند ابراهیم و یوسف سگزی و ابن مقله و ابن بواب ولی ایرانی که همه‌ی آن‌ها از ایران ظهور کرده بودند.

نگاهی به شیوه‌های زیبانویسی که پس از ابن مقله ایرانی و ابن بواب ایرانی، ابداع و ابتکار شده و تمام کسانی که این شیوه‌ها را به وجود آورده‌اند، ایرانی بوده‌اند، بر صحت گفته‌ی ابن خلدون صحه می‌گذارد.
  شیوه‌های خوش‌نویسی که ایرانی‌ها در طی قرون به وجود آوردند، عبارتند از: تومار، غبار، مسلسل، منشور، لصف، ریاسی، مدمج، نقرن، خواشی، لؤلوی، معلق، مخفف، مرسل، مقرر، مبسوط، خروح، مولف، توامان، تعلیق دیوانی، رقاع، ثلث، ریحان، توقیع، سیاقت و چند شیوه‌ی دیگر.

در زمان سلجوقیان از قلم توقیع شیوه‌ای برای عنوان فرمان‌ها ساختند که «طغرا» خوانده شد و در دوره‌ی مغول، به جای طغرا، «آل‌تمغار» رواج یافت که در اواخر دوره‌ی ایلخانان به صورت خطی شکسته درآمد. خط در ایران پس از اسلام هم‌چنان مقام ملکوتی و مقدس خودش را محفوظ داشت خاصه آن‌که در قرآن کریم خداوند چند بار به قلم و کتاب سوگند یاد کرده و آن را موهبت آسمانی خوانده است.

از همین رهگذر، خط در خدمت دین و هنر، شاهکارهای جاودانی، چه در نوشتن کتاب‌ها و چه در تزیین کتیبه‌ها و محراب‌ها به وجود آورد. قرآن‌های شریفی که ایرانی‌ها نوشته‌اند، چه در روی پوست گوزن کوهی (پارشومن) و چه در روی کاغذهای خانبالیغ و سمرقندی و ترمه و دولت‌آبادی، همه آیاتی است در اعجاز قلم‌های سحرآفرین. مصحف‌های شریف که در موزه‌ی آستان قدس رضوی، دیده و دل را روشنایی‌بخش است، هر یک گنجینه‌ای است از هنر و فرهنگ و نموداری است از قریحه و ذوق خلاق انگشتان هنرمند ایرانیان. از آن جا که خط از نقاشی نشأت و سرمایه گرفته  در ایران از دوران باستان و پس از آن در دوره‌ی اسلامی، هم‌چنان الفت و همبستگی‌اش را با نقاشی از دست نداده است و هنرمندان و خوشنویسان ایران، آثار سحرآفرین قلم گوهرنگار خود را با تزیین‌های دلنشین چون تشعیر و تذهیب و طلا اندازی و لچک‌سازی و گاه با نقاشی‌های دلفریب و جادویی همراه می‌کرده‌اند، به همین مناسبت هنر کتاب‌سازی ایران در جهان نظیر و تالی و مانند نداشته است. کتاب‌های تزیینی و زینتی که در ایران وسیله‌ی هنردوستان و هنرپروران به وجود آمده، هر یک به تنهایی شاهکاری است که دیگر هیچ دست هنروری نمی‌تواند مانند آن را بیافریند، گوهرهایی است که دیگر هیچ معدنی نمی‌تواند چنین گوهری بپرورد.

در ساختمان بناهای مساجد و کاخ‌ها و کوشک‌ها و اماکن مقدسه، خط با تزیین گوناگون همراه بوده است. خطوط پیرآموز تزیینی در بناها از هر طرح و نقاشی، گوی برتری و جلوه‌گری می‌رباید. خواجه تاج‌الدین اختیار منش، قلم تعلیق چپ‌نویسی را از دو قلم رقاع و توقیع استخراج کرد و این شیوه را خواجه عبدالحی منشی به کمال رسانید. قلم سیاقت تعلیق را نیز خواجه مرشد شیرازی در زمان شاه اسماعیل بزرگ ابداع کرده است.
در اواخر دوره‌ی تیموریان به سال 850 هجری، میر علی تبریزی که در نقاشی مهارت و استادی تام داشت، با توجه به حرکات خطوط در نقاشی و این‌که زیباترین و کامل‌ترین خط در جهان آفرینش، شکل کروی و خطوط منحنی است و الهام گرفتن از زیبایی‌های اندام آدمی و برجستگی‌های خوش‌نمای زیبارویان، شیوه‌ای نو در خط فارسی دری ابداع کرد که از لحاظ علم زیباشناسی نظیر و بدیل ندارد و چون این شیوه، منسوخ‌کننده‌ی خط تعلیق بود آن را نسخ تعلیق نام گذاشت.

خط نسخ‌تعلیق(نستعلیق) از نظر کمال و جمال بی‌نظیر و بی‌رقیب است. رموز زیبایی در حرکات موزون این خط چنان ملحوظ و منظور شده است که نظر هر بیننده‌ای را حتا اگر فارسی نداند و نتواند آن را بخواند به خود معطوف و مجذوب می‌سازد. این زیبایی سحرکننده و جادویی که در خط نستعلیق هست، همان رمز و رازی است که با توجه به زیبایی‌های جهان آفرینش که در خلق همه‌ی موجودات منظور شده است؛ ‌پهن و نازک شدن حروف و انحنای حساب شده و حرکات موزون این حرکات و مواصلات، مانند نوای یک موسیقی ملایم، دلنواز و دلنشین و فرح‌انگیز است.

کشش‌ها و جذر و مدهایی که در نوشتن این خط از قلم سحرانگیز زیبانویسان به وجود می‌آید، به نظر هوشمندان یک رقص مطبوع و ملایمی را مجسم می‌کند که گویی حروف به صورت پریان افسانه‌ای جان می‌گیرند و به نرمی و لطافت ابر در آسمانی خیال‌انگیز به رقص و پای‌کوبی می‌پردازند. چون زیبایی و جمال یعنی کمال و هر چیز که به کمال نزدیک باشد، آن زیباتر است و دانستیم که خط منحنی و شکل کروی کامل‌ترین شکلی است که جهان آفرینش آفریده و همه‌ی اجرام آسمانی و زمینی که در آن زندگی می‌کنیم حتا گلبول‌های خونی که موجب حیات و زندگی ماست و نوترون‌ها و اتم‌ها نیز کروی شکل‌اند، بنابراین هر چیز که به این کمال نزدیک است، چشم که طالب جلوه‌ی زیبایی و دیدن کمال است آن را نهایتاً جمال می‌بیند و چون اساس خط نستعلیق فارسی دری بر روی حرکات منحنی و تجسم شکل کروی ابداع گردیده، چشم ما، ناخودآگاه از دیدار این حرکات و خطوط لذت می‌برد و از دیدار آن احساس نشاط و فرح می‌کند.

صالح بن علی رازی، پس از میرعلی تبریزی نخستین خوش‌نویس نستعلیق است و بهترین اثری که از او باقی مانده، دیوان سلطان احمد جلایری است که آن را به سال 800 به رشته‌ی تحریر درآورده است. فرزند میرعلی الیاس تبریزی به نام جعفر بایسنغری از خوش‌نویسان نستعلیق نیز در آغاز رواج این خط یکی از کسانی است که در رواج خط نو کوشید و شاهنامه‌ای که نوشته است از شاهکارهای هنری ایران به شمار است که در کتابخانه‌ی سلطنتی ایران محفوظ است. اطهر تبریزی، شاگرد جعفر بایسنغری، مفردات خط نستعلیق را ابداع کرد و از این پس خط نستعلیق، جلوه و شکوهی دیگر به خود گرفت و حسین‌‌‌‌‌‌‌علی مشهدی، اسلوب و روشی تازه‌تر در خط نستعلیق وضع کرد. میرعلی هروی و سلطان‌علی مشهدی با استفاده از ابتکارهایی که اطهر و حسین‌علی مشهدی به کار برده بودند، در کمال و جمال خط نستعلیق کوشیدند و آن را آن‌چنان زیبا نوشتند که کمتر نظیر آن توان نوشت. عبدالرحیم انیسی شیوه‌ای دیگر در خط نستعلیق ابداع کرد که به نام او معروف شد و شیوه‌ی نستعلیق‌نویسان شبه قاره‌ی هند و پاکستان و افغانستان بر شیوه‌ی انیسی است. در این شیوه، کشیدگی‌های حروف بیش از کشیدگی در خط نستعلیق بر شیوه‌ی میرعلی هروی و شاگردان مکتب اوست.

خط نستعلیق را شاه محمود نیشابوری و پس از او میرعماد سیفی قزوینی در زیبایی به مرحله‌ی کمال رسانیدند و شیوه‌ی میرعماد در خط نستعلیق فارسی دری، شیوه‌ای است که پس از او معیار سنجش زیبانویسی شناخته شده و خوش‌نویسان پس از او، دیگر نتوانسته‌اند از حد و مرزی که او برای زیبانویسی خط نستعلیق فارسی دری تعیین کرد پا فراتر نهند. به‌جاست خط نستعلیق را دبیره‌ی دری بخوانیم زیرا این خط چنان‌که گفتیم از آغاز پیدایش برای نوشتن خط فارسی و دری به‌وجود آمده است. خوش‌نویسان دبیره‌ی دری پس از میرعماد بسیارند و از خوش‌نویسان سال‌های اخیر می‌توان از رضا کلهر و آقا غلام‌رضا یاد کرد.
شفیعای اصفهانی خط نستعلیق دیوانی را شکست و با توجه به حرکات حروف در شیوه‌ی تعلیق تزیینی و طغرا، قواعدی وضع کرد و آن را خط شکسته خواند. خط شکسته‌ی نستعلیق، حرکات موزون و پیچ و تاب‌های رقص‌های موزون ایرانی را نشان می‌دهد و گفته‌های طرب‌انگیز سخنوران ایران در توصیف زلف سنبل و کلاله‌ی مشکین و گیسوی عنبرین دلبران و جعد و مسلسل طلار آنان را به یاد می‌آورد. در این جا نیز چنان‌که در ادامه اشاره می‌کنیم، باید در صحنه‌های کوتاه بالرین‌ها رقصی از خط شکسته اجرا کنند.

خط شکسته‌ی نستعلیق بیش از این‌که یک خط زیبا باشد، یک نقاشی بسیار ظریف و دلفریب و هنرمندانه است. در خط شکسته‌ی نستعلیق، حرکات حروف به نحو بارزی حرکات خط پهلوی ساسانی را به نظر می‌آورد. عبدالمجید درویش و پس از او، گلستانه این خط هنری را در کمال اعجاز و ماهرانه نوشته‌اند و شیوه‌ی تازه و بدیعی از آن به‌وجود آورده‌اند.

در خط ثلث، ایرانی‌ها از قدیم‌ترین دوره‌ی خط‌نویسی یعنی پس از ابداع آن وسیله‌ی ابن مقله‌ی ایرانی، چه در تحریر قرآن‌ها و چه در کتیبه‌‌نویسی، اعجاز کرده‌اند و در خلق خط موزون ثلث که کشیده‌ها و الف‌ها در حد و میزان معین و ردیف مساوی و حساب شده قرار می‌گیرد، چنان ذوق و قریحه‌ای از خود نشان داده‌اند که بی‌اختیار، آفرین و تحسین بیننده را بر می‌انگیزد. از آثار ثلث‌نویسان ایرانی از دوره‌ی غزنوی‌ها و سلجوقی‌ها و سپس ایلخانان، نمونه‌هایی در دست است. در دوره‌ی آق‌قویونلوها، ثلث‌نویسانی در ایران ظهور کرده‌اند که خط آنان از هر گونه خطوط تزیینی گرو و سبق می‌برد و نتیجه‌ی این ترقی و تکامل در این خط، ظهور بایسنغر میرزاست که نمونه‌ی برجسته‌ی خط او، کتیبه‌ای است که برای مسجد گوهرشاد آغا، مادرش نوشته و آن را باید از شاهکارهای خط ثلث خواند. علی‌رضای عباسی در خط ثلث به مرحله‌ای رسید و کار زیبانویسی را به جایی برد که دیگر پس از او هیچ زیبا‌نویسی نتوانسته از این حد و مرز بگذرد. کتیبه‌های مسجد شیخ لطف‌الله و مسجد شاه اصفهان، دو گوهر درخشانی است از هنر ارزنده‌ی این هنرمند که دیگر جهان، تالی و نظیری برای آن به خود نخواهید دید. خاندان امامی اصفهانی نیز از جمله خوش‌نویسان شهیر خط ثلث هستند که آثار بسیاری از آن‌ها در ابنیه‌ی تاریخی اصفهان به یادگار مانده است.

در خط دبیره‌ی دری و شکسته و رقاع و ثلث و طغرا و تعلیق، چپ‌نویسی و ریحان، هنرمندان باذوق و چیره‌دست ایرانی به انواع تفنن‌ها پرداخته و صدها گونه خط زیبا ـ که در واقع همه‌ی آن‌ها را می‌توان نقاشی‌های تجسمی و انتزاعی خواند ـ آفریده‌اند. ملک محمد قزوینی خط جلی تزیینی را آفرید و مجنون چپ‌نویس، خط توأمان را بنیان گذاشت و شیوه‌های نستعلیق چلیپا و نسخ چلیپا، گلزار، پارو، مرغی، ترسل، تسلسل، ثریا، قنریل، پیچک، کلهر، دهن اژدر، تومار، زورق، واوها، تاووس، بیضی، مدور، گلابی، ثلث برابر، طغرای برابر، سیاه‌مشق و ده‌ها طرح دیگر که همه‌ی آنها تفنن‌های زیباآفرینی از خوش‌نویسان ایرانی است که در خط به کار برده‌اند و هم‌چنان خصیصه‌ی اصلی خط را که در روز آغاز و آفرینش آن نقاشی و هنری و تجسمی بوده، در آن محفوظ و ملحوظ داشته‌اند.

هم‌چنان که گفتیم، خط که یک پدیده و ابداع و ابتکار آریایی و ایرانی بوده و در آغاز با نقاشی صور و اشیا پدید آمده امروز نیز پس از گذشت ده هزار سال از آغاز پیدایش آن در  سرزمینی که تولد یافته بود ـ هم‌چنان ـ به عنوان یک هنر زیبا و ظریف، ارزش و اهمیت هنری خود را محفوظ داشته است.

تنوع خط در ایران چه در دوران باستان و چه پس از اسلام، گویای این حقیقت است که خط در ایران پا به عرصه‌ی وجود گذاشته است. زیرا در میان هیچ‌یک از ملل جهان به میزان و مقدار و تعداد انواع خطوطی که ایرانیان ابداع و اختراع کرده‌اند، وجود ندارد و یک صدم خوش‌نویسانی که در ایران ظهور کرده و نام و نشان و اثرشان برجاست، در دیگر کشورهای اسلامی به عرصه‌ی وجود و ظهور نیامده‌اند.
خط، زندگی بشر را از دوران پیش از تاریخ به دوران تاریخی تغییر جهت داد و بنابراین سهمی که پیدایش خط در مدنیت و فرهنگ و هنر جهان دارد، قابل قیاس با هیچ یک از پدیده‌های دیگر بشر نیست، زیرا بنیان هر پدیده و فکر و ابداع و اختراع و پیشرفت، خط بوده است.

ملت کهن‌سال ایران با سهم ارزنده و برجسته‌ای که در بنیادگزاری فرهنگ و مدنیت جهان داشته و از پیشروان و پیش‌آهنگان فرهنگ عالی و برتر بوده، توانسته است به مقتضای این خصیصه و خصلت، سرچشمه‌ی فیاض و روح مبدع و مبتکری که داشته، پیوسته سنت و فرهنگ خود را در جهان پرآشوب از توفان‌های سهمگین جهانی برکنار و مصون دارد و هفت هزار سال تاریخ پرافتخار و درخشان فرهنگی را پشت سر بگذارد.
برای نشان دادن سیر تحول و تکامل خط بر اساس مطالب گفته شده، فیلم‌برداری از منابع و اسناد و مدارک زیر لازم است.
آغاز فیلم را فیلم‌بردار می‌بایست روی ذوق و قریحه‌ی خود هرگونه که صلاح می‌داند و از نظر تکنیک و روش می‌پسندد، نشان بدهد که جهان در ظلمت و سکوت فرو رفته و کم‌کم سپیده و فروغی می‌آید و جهان را از ظلمت و تاریکی می‌رهاند و دنیای خاموش به جهانی پرتحرک مبدل می‌گردد.

چه بهتر است که دمیدن روشنایی با برخاستن گروهی زن و مرد که در لباس‌های انسانی غار‌نشین ملبس هستند، همراه باشد و این انسان‌ها پس از این که ظلمت و تاریکی به تدریج محو می‌شود و نور و فروغ پرتوافکن می‌گردد و با نوای ملایم موسیقی به حال سجده و سپس نیایش به درگاه خداوند درآیند و با این صحنه نشان بدهند که بشریت به پاس آن که از جهل و ظلمت و بی‌سوادی می‌رهد، نخستین کاری که به آن دست می‌یازد، نیایش به درگاه آفرینش است و این درست همان حقیقت و اصلی است که موجب پیدایش خط شد. زیرا خط، نخست برای اوراد و افکار مذهبی و نقش جانوران و پرندگان و نمودارها و نشانه‌های مقدس به کار رفته است.
چه بهتر است نورهایی که بر صحنه‌ی تاریک می‌تابد تا تاریکی را برطرف کند، این نورها خود نشان‌دهنده‌ی حروف الفبایی نخستین و میخی باشند. آغاز فیلم بایست چند ثانیه با موسیقی باشد و پس از آن باید به نشان دادن اسناد و مدارکی که به ترتیب با موضوع و مطلب تهیه شده، هم‌آهنگی دارد، پرداخت.

در این فهرست مدارک و اسناد به ترتیب قدمت تاریخی آورده می‌شود، ولی ترتیب تنظیم و تلفیق آن می‌بایست با نظر این‌جانب تدوین گردد:

1ـ نقوش رنگی غارهمیان و غار دره‌ی میرملاس؛ ده هزار سال پیش از میلاد. 2ـ نقوش سفال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کشف شده از شهر سوخته زابل ـ سفال‌های نخودی با نقاشی‌های قهوه‌ای. 3ـ نقوش سفال‌های شوش. 4ـ نقوش سفال‌های تل‌باکون. 5ـ الواح تپه‌ی سیلک. 6ـ الواح تپه‌ی یحیا. 7ـ الواح شوش. 8‌ـ الواح چغامیش. 9ـ الواح چغازنبیل.
10ـ خطی که در روی سفال در صحنه‌ی سنگی معروف به تخت‌سلیمان نزدیک پارسه‌گرد (بازارگاد؟) کشف شده و گفته‌اند که متعلق به زمان کورش است (گزارش باستان‌شناسی، ج4، ص84). 11ـ کتیبه‌ی هیراتیک منطقه‌ی گروس که خطی علایمی و مادر خط سومریان است در قریه‌ی قمچقا (شصت کیلومتری بیجار). 12ـ کتیبه‌ی انوبانی‌نی ـ سر پل ذهاب. 13ـ کتیبه‌های میخی تخت جمشید. 14ـ کتیبه‌ی آرامگاه داریوش، 25 سطر که خط میخی و خط آم دبیره است. 15ـ بیست لوح مهره‌ای استوانه‌ای ـ از خطوط علایمی و نقشی نخستین ( مجموعه‌ی همایون‌فرخ).
16ـ لوح ده مهره‌ای استوانه‌ای ـ میخی علایمی و میخی حروفی فارسی (مجموعه‌ی همایون‌فرخ).
17ـ ده نشان علایمی و نقشی (مجموعه‌ی همایون‌فرخ). 18ـ ده نشان از خطوط آم دبیره‌ی زمان هخامنشی.
19ـ پنج نمونه از خط پارتی (اشکانی) با صورت پادشاهان اشکانی (مجموعه‌ی همایون‌فرخ). 20ـ خط پهلوی ساسانی، روی کاغذ، روی سنگ و عقیق با صورت پادشاهان ساسانی (مجموعه‌ی همایون‌فرخ). 21ـ سکه‌های هخامنشی ـ خط آم دبیره. 22ـ سکه‌های اشکانی ـ خط پارتی. 23ـ سکه‌های ساسانی ـ خط گشته دبیره. 24ـ نشان‌های دوره‌ی هخامنشی و اشکانی ـ ساسانی ـ خط نیم گشته دبیره. 25ـ ستون کتیبه‌دار مکشوفه از هفت تپه.
26ـ کتیبه‌ای که در غاری هست و کاشف آن، آقای حمید ایزدپناه بوده است. 27ـ کتیبه‌ی موبد و موبدان تیرگر. 28ـ کتیبه‌ی ساسانی شاپور. 29ـ کتیبه‌ی اردشیر.


کتیبه‌های مکان‌ها:

1ـ کتیبه‌ی محراب مسجد نایین ـ خط پیرآموز تزیینی بنایی (350 هجری). 2ـ کتیبه‌ی گنبد قلبوس ـ خط پیرآموز کتیبه آجری (397 هجری). 3ـ برج لاجیم مازندران، کتیبه‌ی دور گنبد ـ خط پیرآموز بنایی و خط پهلوی (413 هجری). 4ـ کتیبه‌ی دور گنبد و سنگ مزار پیر علمدار که نسخ نخستین است در دامغان (417 هجری).
5ـ کتیبه‌های دور منار دامغان ـ خط پیرآموز بنایی (417 هجری). 6ـ کتیبه‌ی دوازده امام یزد ـ خط پیرآموز تزیینی بنایی (429 هجری). 7ـ ابرقو، کتیبه‌ی دور گنبد علی از بیرون ـ خط پیرآموز کتیبه بنایی (448 هجری). 8‌ـ اردستان، مسجد جامع ـ زیر تاق‌نمای گنبد ـ خط معقلی بنایی (450 هجری). 9ـ اردستان، مسجد جامع کتیبه‌ی خط ریحان ـ خط بنایی (450 هجری). 10ـ اردستان، مسجد جامع کتیبه‌ی خط ریحان ـ خط بنایی (450 هجری). 11ـ اصفهان، مسجد جامع عتیق ـ خط بنایی لچکی، معقلی (473 هجری). 12ـ اصفهان، مسجد جامع عقیق ـ خط بنایی آجری پیرآموز تزیینی، خط کمربند دور گنبد (437 هجری). 13ـ محراب مسجد شاه ابوالقاسم، یزد ـ خط پیرآموز تزیینی
 (500 هجری). 14ـ اصفهان، منار چهل دختران، کتیبه‌ی چهارگوش زیر مار ـ پیرآموز شیوه‌ی اصفهانی
(501 هجری). 15ـ ساوه، منار ساوه ـ کتیبه‌ی معقلی و پیرآموز (504 هجری). 16ـ سبزوار، منار خسرو گرد ـ کتیبه‌ی پیرآموز تزیینی (505 هجری). 17ـ قزوین، مسجد جامع، خط کمربند دور گنبد ـ خط بنایی معقلی (507 هجری). 18ـ قزوین، دور و اطراف محراب مسجد جامع ـ خط معرق، کاشی سپید و سیاه ـ خط معقلی (509 هجری). 19ـ قزوین، داخل مسجد جامع، کتیبه‌ی زیر گنبد ـ پیرآموز تزیینی بنایی (509 هجری). 20ـ گلپایگان، مسجد جامع، محراب مسجد ـ سه‌گونه خط بنایی پیرآموز و معقلی (512 هجری). 21ـ یزد، محراب مسجد حیدریه، کتیبه‌ی داخل گنبد ـ خط معقلی و پیرآموز و رییسی (550 هجری). 22ـ مسجد جامع اردستان، کمال محراب با گچ بری ـ خط هلالی آن نسخ و زیر آن خط ریحان و داخل چهارگوش خط گلبرگ پیرآموز (550 هجری). 23ـ بسطام، مزار با یزد ـ محراب آن چارگونه خط گچ بری (550 هجری). 24ـ کتیبه‌ی مسجد جامع اردستان ـ پیرآموز دهن اژدر (555 هجری). 25ـ محراب مسجد جامع تبریز ـ گچ بری خط ثلث مسلسل و نسخ
 (650 هجری). 26ـ ورامین، محراب امامزاده یحیی ـ خط رقاع و ریحان و نسخ (650 هجری). 27ـ محراب مسجد جامع ابرقو ـ خط ثلث (650 هجری). 28ـ محراب پیربکران، اصفهان ـ خط ریحان (709 هجری). 29ـ ابرقو، مزار پیر حمزه سبزپوش ـ خط اطراف محراب نسخ گچ بری (710 هجری). 30ـ محراب مسجد اولجایتو، اصفهان ـ خطوط ثلث، رقاع و نسخ (710 هجری). 31ـ نطنز، خانقاه فقیه، سر در خانقاه ـ کتیبه‌ی آجری دو خط معقلی و خط رقاع؛ داخل خانقاه‌ـ خط ثلث ـ زیر گنبد در داخل اطراف محراب، خط ثلث (717 هجری). 32ـ یزد، محراب مسجد جامع ـ کاشی کاری خط ثلث و رقاع (777 هجری). 33ـ مشهد مقدس ـ  کتیبه‌ی بایسنغر میرزا در مسجد گوهر شادآغا؛ کتیبه‌ی داخل ایوان مسجد گوهرشاد ـ خط معقلی بنایی ( 821 هجری). 34ـ محراب مسجد ساوه ـ خط ثلث و خطوط دیگر (850 هجری). 35ـ شیراز، مسجد جامع نو ـ سر در محراب خط ثلث (1009 هجری).
36ـ اصفهان، مسجد شیخ‌لطف‌الله ـ کتیبه‌ی ثلث رضا عباسی. 37ـ اصفهان، کتیبه‌های مسجد شاه ـ ثلث امامی.
38ـ نیشابور، کتیبه‌ی دور گنبد قدمگاه (1053 هجری). 39ـ اصفهان، کتیبه‌ی میرعماد ـ تخت پولاد اصفهان ـ خط نستعلیق. 40ـ اردبیل، مزار شیخ صفی‌الدین اردبیلی ـ کتیبه‌های ثلث و دقاع و ریحان. 41ـ تهران، کتیبه سر در مسجد سپهسالار تهران ـ خط نستلیق آقا غلامرضا.


 کتابها و مرقعات

1ـ چند کتاب به خط پهلوی (مجموعه‌ی همایون فرخ). 2ـ قرآن‌های قرن دوم و سوم و چهارم هجری، روی پارشومن (پوست گوزن) از مجموعه‌ قرآن‌های آستان قدس رضوی، کتابخانه‌ی مجلس شورای ملی و کتابخانه‌ی سلطنتی. 3ـ قرآن به خط ثلث و ریحان، موزه‌ی فارس، دوجلد. 4ـ شاهنامه‌ی بایسنغری، کتابخانه‌ی سلطنتی.

5ـ کتاب‌هایی که به خط خطاطان شهیر ایران مانند: میرعلی، سلطان‌علی، سلطان محمد خندان، شاه محمود نیشابوری و بهبود شاهنشاهی و تعدادی دیگر؛ به انتخاب این جانب از کتابخانه‌های سلطنتی، کتابخانه‌ی مجلس شورای ملی و کتابخانه‌ی شخصی این جانب. 6ـ تعدادی مرقعات از خطوط نسخ، ثلث، رقاع، توامان، محقق، تعلیق، غبار، مسلسل، چپ‌نویسی، طغرا، دیوانی، شکسته‌تعلیق و شکسته‌نستعلیق، از کتابخانه‌ی سلطنتی و مجلس شورای اسلامی ملی به انتخاب این جانب. 7ـ تعدادی خطوط تزیینی از مجموعه‌ی این جانب و چند مجموعه‌ی دیگر به انتخاب این جانب.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه