شعر
غروب ستارهای تابان (احمد شاه مسعود) - سرودهٔ توران شهریاری (بهرامی)
- شعر
- نمایش از سه شنبه, 18 شهریور 1393 19:20
- بازدید: 5575
توران شهریاری (بهرامی)
روانش شاد «احمد شاه مسعود»* که در خون و رگش عشق وطن بود
نسب بردی ز تاجیکان فرمند به فرهنگ نیاکان بود پابند
تبارش از تبار مهتران بود فروغ فر ایرانی در آن بود
تمام عمر او شد صرف میهن تو گویی بود از نسل تهمتن
چو بود آن آریامرد دلاور ز شهر پنجشیر مرد پرور
به خوی آریایی بود پابند دل و جان را ز مهر میهن آکند
دلش آکنده از یاد خدا بود پس از آن عاشقی میهن ستا بود
برفت از نوجوانی چون در این راه در این ره قهرمانی شد دل آگاه
بهین فرمانده جنگ آزمون بود دگر فرماندهان را رهنمون بود
برای کسب آزادی کشور نیاسود آن دل آگاه دلاور
از آن پس، آن عقاب تیز پرواز نبرد دیگری را کرد آغاز
نبردش با گروه طالبان بود چو او نامردمان را خصم جان بود
چنان سرگرم در کار وطن شد که فارغ از حضور خویشتن شد
گروه طالبان جهل پرور بگستردند بهرش دام دیگر
سرانجام آن دلیر عاشق و راد سر و جان را به راه میهنش داد
تفو بادا بر آن ابلیس ناپاک که آن آزاده را افکند بر خاک
دریغ از آنکه در مرز رهایی فکندندش به مکر و ناروایی
دو روز از مرگ او چون رفت، ناگاه شدیم از یازده سپتامبر آگاه
پس از آن چون دو مه بگذشت از آن غم گروه طالبان پاشید از هم
کنون خالیست جای آن دل آگاه به پیشاپیش مردان وطنخواه
دریغ از آن که آن فرمانده گرد بسان اختری تابنده افسرد
ابر مردی دل آگاه و نژاده کنون بر خاک گورش سر نهاده
اگر او خفت، خون او نخوابید سزای خویشتن را طالبان دید
* به مناسبت قتل ناجوانمردانهی احمد شاهمسعود در 18 شهریور 1381 برابر 9 سپتامبر و 2 روز پیش از 11 سپتامبر