دوشنبه, 14ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست کتاب‌شناخت کتاب‌ زایش مهمترین فرهنگ شاهنامه

کتاب‌

زایش مهمترین فرهنگ شاهنامه

برگرفته از تارنگار ایرانچهر

 

عقاب  علی‌احمدی

 دكتر علي رواقي،  عضو  پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی

 

 

 

 

 

 

 

فرهنگ شاهنامه
نوشته: علی رواقی
چاپ اول: 1390
دوره دو جلدی: 10 + 2222 صفحه – 55000 تومان
ناشر: فرهنگستان هنر و مؤسسۀ تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری (متن)4-66468692

بیش از سه دهه از روزگاری می‌گذرد که استاد علی رواقی کار سترگ گردآوری واژگان و ترکیب‌های گونه‌گون زبان فارسی از متن‌های آثار فارسی را آغاز کرد. زبان فارسی که کهنسال‌ترین زبان زندۀ جهان و دارای باستانی‌‌ترین ادبیات کلاسیک جهان است، در درازای زندگی خود، بر اثر تازش‌ قوم‌های مهاجر و برافتادن دولت‌های ایرانی و چیره‌شدن آشفتگی و هرج و مرج بر زندگی و زبان و اندیشۀ ایرانیان ساکن در فلات ایران، دستخوش دگرگونی‌های بسیار شد. ژرفای این دگرگونی‌ها چنان است که بسیار دیده می‌شود که واژه یا ترکیبی نحوی، با گذشت چند دهه، معنایی بسیار متفاوت با آنچه داشته است، یافته است. دیگر این‌که رونویسگران (کاتبان) ایرانی که زندگی خود را بر سر رونویسی و نسخه‌برداری از آثار مهم دانش و ادب فارسی همچون شاهنامۀ فردوسی نهادند، به هنگام رونویسی، واژه‌هایی را نادرست رونویسی کرده یا از روی طبع‌آزمایی، بیت‌هایی بر این آثار افزودند. چنان‌که استاد رواقی خود می‌گوید، نزدیک به دوهزار مورد «بدخوانی و بدفهمی» بیت‌های شاهنامه در نسخه‌های گوناگون شاهنامۀ فردوسی به چشم می‌خورد.1 از سده‌های گذشته پژوهشگرانی دریافته بودند که برخی واژگان و ترکیب‌های شاهنامۀ فردوسی دشواریاب و دشوارخوان است؛ از این‌رو واژه‌نامه‌هایی برای راهنمایی خوانندگان این کتاب بزرگ تألیف کرده بودند.
دکتر محمد دبیرسیاقی در کتاب فرهنگ‌های فارسی، فهرستی از فرهنگ‌های شاهنامه را، به همراه ویژگی‌های هر یک، به‌دست داده است: 1. معجم شاهنامه، نوشتۀ محمد علوی توسی (دفترخان عادلی)، به تصحیح: حسین خدیوجم، تهران، بنیاد فرهنگ ایران؛ 2. لغت شهنامه، نوشتۀ عبدالقادر بغدادی، ترجمۀ: توفیق سبحانی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1382؛ 3. لغت شاهنامه، نوشته مؤلفی گمنام (تألیف 1156)؛ 4. فرهنگ شاهنامه، نوشته موبد عیدل بن موبد داراب، از پارسیان هند، بمبئی، 1809 میلادی؛ 5. گنجنامه، نوشته شاعری ناشناس با تخلص «مجرم»، کشمیر، 1908 میلادی 6. فرهنگ لغات شاهنامۀ ولف، نوشته فریتس ولف، برلین، شعبه فرهنگی وزارت امور خارجه آلمان، 1935؛‌7. فرهنگ شاهنامه،‌ نوشته صادق رضازادۀ شفق، تهران، چاپ دوم، انتشارات انجمن آثار ملی، 1350؛ 8. واژه نامک،‌ نوشتۀ عبدالحسین نوشین، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران،‌ بنیاد فرهنگ ایران، 1350؛ 9. ملاحظاتی درباره لغت‌های عربی شاهنامه، نوشتۀ پل هومبر، نوشاتل، 1953؛ 10. واژگان عربی در شاهنامۀ فردوسی، نوشته محمدجعفر معین‌فر، ویس بادن، 1970؛ 11. واژه‌های ناشناخته در شاهنامه، نوشتۀ علی رواقی (دفتر یکم، تهران، 1351؛ دفتر دوم، تهران، 1353)؛ 12. فرهنگ نام‌های شاهنامه، نوشته منصور رستگار فسایی، (جلد اول، تهران، 1369؛ جلد دوم، تهران، 1370)؛ 13. فرهنگ نام‌های شاهنامه، نوشتۀ علی جهانگیری، تهران، 1369؛ 14. فرهنگ جامع شاهنامه، نوشته محمود زنجانی، تهران، مؤسسۀ انتشارات عطایی، 1372؛ 15. فرهنگ جامع نام‌های شاهنامه، نوشتۀ محمدرضا عادل، تهران، 1372؛ 16. فرهنگ لغات و ترکیبات شاهنامه، نوشتۀ داریوش شامبیاتی،‌ تهران، نشر آران، 1375؛ 17. فرهنگ شاهنامه (نام جای‌ها و کسان)‌، نوشتۀ حسین شهیدی مازندرانی (بیژن)، تهران، نشر بلخ وابسته به بنیاد نیشابور، 1377؛ 18.ترکیب در شاهنامۀ فردوسی، نوشته محمود طاووسی، شیراز، نوید شیراز، 1387؛ 19. واژه‌نامۀ شاهنامه، نوشتۀ پرویز اتابکی،‌ تهران، نشر فرزان، 1379؛ 20. فرهنگ آرایه‌های ادبی، نوشتۀ پوراندخت برومند، تهران، نشر دیگر،‌ 1380؛ 21. سخنی چند دربارۀ شاهنامه، نوشتۀ عبدالحسین نوشین، تهران، گوتنبرگ، [ تا ؟ ]

دکتر محمد دبیرسیاقی بر آن است که به جز این فرهنگ‌ها، در سده‌های پیش فرهنگ‌های دیگری نیز برای شرح دشواری‌های شاهنامه نوشته شده است که تاکنون نسخه‌ای از آنها به دست نیامده است و آگاهی ما از وجود آنها از آنجاست که نام آنها در شمار منابع فرهنگ‌‌های دیگر آمده است. از این فرهنگ‌ها می‌توان این آثار را نام برد: 1. فرهنگ شاهنامه (تألیف 1017-1005 هجری قمری)، نوشتۀ نویسنده‌ای ناشناس؛ 2. گنجنامه‌2، نوشتۀ علی‌بن تیفور بسطامی، (تألیف در 1069 هـ .ق)؛ 3. مشکلات شاهنامه، نوشتۀ نویسنده‌ای ناشناس. از این کتاب که نسخه‌ای از آن در دسترس نیست، شعوری در کتابنامۀ فرهنگ شعوری نام برده است.
در گنجینۀ نسخه‌های خطی فارسی به فرهنگ‌هایی نیز برمی‌خوریم که مؤلف در آنها به شرح دشواری‌های متن‌های فارسی پرداخته و واژه‌هایی از شاهنامۀ فردوسی را نیز معنا و شرح کرده و شاهدهایی برای آنها ارائه کرده است؛ از جمله: 1. لغت‌نامۀ اسدی (فرهنگ لغت فرس)، نوشتۀ اسدی توسی، به کوشش: پاول هرن،‌ گوتینگن، 1897؛ چاپ دیگر با مقدمه عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1319 و 2. فرهنگ قواس3، نوشتۀ فخرالدین مبارک قواس غزنوی،‌ به کوشش: نذیر احمد ، تهران، 1353.
در برخی از چاپ‌های شاهنامه، برای راهنمایی خوانندگان، واژه‌نامه‌هایی به پایان کتاب افزوده شده است که از میان آنها می‌توان این چاپ‌ها را نام برد: 1. شاهنامۀ فردوسی، به تصحیح: ترنر ماکان، 1829 -1832، بمبئی، (در چهار جلد)؛ 2. شاهنامۀ فردوسی، چاپ سنگی مهدی ارباب اصفهانی؛ 3. شاهنامۀ فردوسی، چاپ امیربهادر، تهران، 1326.

استاد رواقی با دریافتن این دشواری‌ها، دست به کار گردآوری واژگان فارسی از متن‌ها شد تا با منظم‌کردن آنها در جامۀ فرهنگی بزرگ، از یک سو، معنای واژگان فارسی را در دوره‌های گوناگون و از دیگر سو، سیر دگرگونی و تطور معنایی واژگان را به دست دهد. سودمندی دیگر این پژوهش آن است که پیوندهای شناخته‌شده و کمتر شناخته‌شدۀ زبان فارسی را با ریشه‌های خود همچون زبان‌های اوستایی، مادی، پهلوی و دیگر زبان‌های باستانی هم‌خانوادۀ خود همچون سغدی و سانسکریت و ... می‌نمایاند و بی‌گمان، جدای از ارزش‌های زبان‌شناختی، می‌تواند در شناخت بسیاری از ناشناخته‌ها و تاریکی‌های تاریخ ایران و مردمان ایرانی‌نژاد، تاریخ‌نگاران را به کار آید.
او خود در این باره چنین می‌نگارد: «نگارنده افزون بر سی سال برای رسیدن به نظریۀ دانش گونه‌شناسی عمر گذاشت و با بررسی و پژوهش در متون حوزه‌ها و دوره‌های مختلف زبان فارسی و شناخت هم‌خوانی‌ها و ناهمگونی واژگانی و ساختاری و آوایی و نگارشی این نوشته‌ها، توانست به ویژگی‌های زبانی هر یک از حوزه‌ها و دوره‌های زبان فارسی کم و بیش دسترسی پیدا کند و نظریه‌های پیشین را دربارۀ سبک‌شناسی زبان متون فارسی به گونه‌ای بنیادین دگرگون کند و امروز با همۀ خستگی‌ها و رنج‌ها، سخت شادمان است که توانسته است از راه بررسی و پژوهش در ده‌ها و صدها متن، به دانش گونه‌شناسی یعنی آگاهی و دریافت ناهم‌خوانی میان زبان کاربردی در متون حوزه‌های گوناگون جغرافیایی و دوره‌های مختلف تاریخی و هزار و یک‌صدسالۀ ادب فارسی تا اندازه‌ای پی ببرد.
بر پایۀ همین دانش گونه‌شناسی است که نگارنده به این نتیجه رسیده است که تصحیح متون فارسی بدون گذر از وادی گونه‌شناسی به جایی نمی‌رسد.»4
یکی از کتاب‌هایی که بررسی آن از لحاظ دیرینگی و پرمایگی و برخورداری آن از گنجینۀ واژگان فارسی ضرورت تام و تمامی دارد، شاهنامۀ فردوسی است. استاد رواقی کار برای تألیف فرهنگی برای دریافت درست معنای واژگان شاهنامه را از دوره‌ای که در دورۀ فوق لیسانس ادبیات فارسی تحصیل می‌کرد، زیر نظر استاد درگذشته، دکتر محمد معین آغاز کرد. پس از درگذشت نابهنگام دکتر معین، و بنا به وصیت همو، کار راهنمایی این پژوهش را، که پایان‌نامۀ فوق لیسانس استاد رواقی است، استاد سیدجعفر شهیدی پذیرفت. کار در بنیاد شاهنامه زیر نظر استاد مجتبی مینوی در سال‌های 1353-1350 فرصتی بود تا استاد رواقی در زمینه‌های گوناگون شاهنامه به پژوهش بپردازد که این خود، خواندن و بازخوانی همۀ گفتارها و پژوهش‌هایی را می‌طلبید که دربارۀ شاهنامۀ فردوسی نوشته شده و منتشر شده بود. کتابی که اکنون به نام فرهنگ شاهنامه و با تألیف استاد علی رواقی به بازار کتاب راه یافته است، دستاورد بیش از سه دهه پژوهش در کار شاهنامه‌شناسی است. مؤلف دانشمند این کتاب در مقدمۀ آن چنین می‌نگارد:
«آنچه در این پیش‌گفتار و فرهنگ می‌خوانید، با همۀ نارسایی‌ها و کاستی‌هایی که می‌تواند داشته باشد، حاصل سال‌ها کوشش و پژوهش و بررسی در شاهنامه و بسیاری دیگر از متون فارسی است.
شایسته است که بگویم من و همکاران و یاران پژوهشگرم کوشیدیم تا این فرهنگ از نادرستی و کاستی برکنار بماند؛ اما ممکن است افتادگی‌ها و نارسایی‌هایی در این کار نه چندان بزرگ دیده شود. چرا که این نخستین فرهنگی است که پس از هزار سال، با نگاه به بیشترین مقوله‌های بیانی و دستوری زبان فارسی برای حماسۀ بلند استاد طوس سامان گرفته است. امیدواریم که شاهنامه‌شناسان و شاهنامه‌ پژوهان و دانشمندان خردمند و دل‌آگاه پیش از داوری دربارۀ این فرهنگ با نگاهی دقیق و عالمانه به فرهنگ‌نامه‌هایی بنگرند که از چندصد سال پیش تا امروز دربارۀ شاهنامه نوشته شده است و آنگاه از روی مهر به این پژوهش بنگرند و کمبودهای آن را چنان‌که در خور آنان است، بگویند تا ما بتوانیم با پیراستن این فرهنگ آنچه را که برای فرزندانمان و آیندگان بر جای می‌گذاریم به دور از کاستی‌ها و نارسایی‌ها باشد.»5
کتاب فرهنگ شاهنامه بر پایۀ شاهنامۀ معروف به شاهنامۀ چاپ مسکو که در سالیان دور زیر نظر گروهی از دانشمندان شوروی فراهم شد، تألیف شده است. استاد رواقی در پاسخ به این پرسش احتمالی که چرا این کار، بر پایۀ شاهنامۀ تصحیح دکتر خالقی مطلق انجام نشده است، دو دلیل آورده است: یکی این‌که برگه‌نویسی برای فرهنگ شاهنامه را پیش از به چاپ رسیدن شاهنامۀ چاپ دکتر خالقی مطلق آغاز کرده است. دلیل دوم این گزینش «این است که دانشمندان شوروی در تصحیح انتقادی خود، با این‌که تنها از چند دست‌نوشت بهره‌ برده‌اند اما کوشیده‌اند تا ضبط درست و دقیق این دست‌نوشته‌ها را تا آنجا که در توان علمی آنها بوده است، به همان صورت مضبوط در دست‌نویس‌ها پیش چشم خوانندگان و دوستداران شاهنامه قرار دهند.
از مقابله و بررسی دست‌نویس‌های چاپ مسکو با این متن دریافته‌ایم که بسیاری از ضبط‌های نادرست که به چاپ مسکو رسیده است بیشتر به دلیل نادرستی ضبط واژه‌ها در دست‌نوشت‌های اساس این چاپ است و کمتر می‌بینیم که مصححان چاپ مسکو، ضبط دست‌نوشت‌های شاهنامه را تغییر داده باشند و یا در آنها دست برده باشند.
فراهم‌آورندۀ این فرهنگ، با توجه به این دو نکته، به ویژه دلیل دوم، که به دست‌دادن یک چاپ انتقادی از شاهنامه است، این چاپ را به عنوان متن اساس فرهنگ حاضر برگزیدم».6
در پیشگفتار کتاب فرهنگ شاهنامه، استاد رواقی در پنج بخش با نام‌های «درآمد»، «نگاهی به فرهنگ‌های شاهنامه»، «چرا فرهنگ شاهنامه را بر پایۀ چاپ مسکو فراهم کردیم؟»، «شاهنامۀ فردوسی، دست‌نویس فلورانس» و «برخی از واژه‌های دشوارخوان شاهنامه» به شرح روند انجام این پژوهش پرداخته است. در سه بخش نخست پیش‌گفتار او به دشواری‌های کار پرداخته است و در دو بخش بعدی به دیدگاه‌های خود دربارۀ «شاهنامه فردوسی، دست‌نویس فلورانس» و «دشوارخوان بودن برخی واژگان شاهنامه فردوسی».
استاد رواقی دربارۀ در دست‌نبودن دست‌نوشت یا دست‌نویس‌هایی کهنی از شاهنامۀ فردوسی، چنین می‌گوید:
«تردیدی نداریم که سرودن این حماسۀ بزرگ، به دنبال یک نیاز ملی ـ اجتماعی پای گرفت. شکست نهضت‌ها و قیام‌های کوچک و بزرگ و گوناگون، که در گوشه و کنار میهن ما برای رویارویی با حکومت مرکزی امویان و عباسیان برپا شده بود سبب شد تا این زخم کهنه از جای دیگر سر باز کند. جنبش‌های نظامی جای خود را به نهضت‌های ذهنی و فرهنگی واگذاشت و حماسۀ استاد طوس را آفرید.
شاهنامه و اندیشه‌های فردوسی در شاهنامه، شعر همیشۀ تاریخ اجتماعی ما مردم است و... سرودی است در پیوند و هم‌داستانی میان ایرانیان برای رویارویی با دشمنان و بدخواهان این مرز و بوم.
از این‌روی نه زبان و بیان این کتاب و نه محتوای ذهنی و اندیشگی آن، نمی‌توانسته است و نباید هیچ‌گونه‌ گیرایی و زیبایی و جذابیتی برای ترکان و تازیان در آن روزگار داشته باشد و بسیار طبیعی است که اندیشه‌های والا و بلند فردوسی نخواهد توانست در چنین روزگاری پا بگیرد و چگونه می‌توان توقع داشت تا کسانی پیدا شوند که از جان و مال و زندگی بگذرند و دست‌نوشت یا نسخه‌هایی از شاهنامه را برای عاشقان این اثر جاودانه زنده نگه دارند.
چون آنچه در شاهنامه آمده است جدا از آن‌که هیچ‌گونه پیوند ذهنی و عاطفی با حاکمان غزنوی و سلجوقی نداشته است، می‌توانسته است به عنوان یک عامل بسیار قوی، براندازندۀ حکومت و روش‌اندیشگی این حاکمان باشد.»7
در جایی دیگر از پیشگفتار، دربارۀ دست‌نویس فلورانس از شاهنامۀ فردوسی چنین می‌خوانیم:
«با این‌همه، دل‌بستگی‌ها و پیوستگی‌های درونی و معنوی پدران ما به این سرود بلند ملی و حماسی سبب شده است که دست‌نوشت‌های پرشماری از این متن بی‌مانند در حوزه‌ها و دوره‌های مختلف جغرافیایی و تاریخی ایران بزرگ فراهم شود که شاهنامۀ فلورانس می‌تواند یکی از این دست‌نویس‌ها باشد.
نگارندۀ این یادداشت افزون بر بیست‌‌سال پیش، با بررسی و پژوهش کوتاهی که در دست‌نوشت فلورانس انجام داد، دریافت که این نسخه ناهم‌خوانی‌ها و ناهمگونی‌ها فراوانی با شماری دیگر از دست‌نویس‌های‌ شاهنامه دارد، از این روی در پیش‌گفتار چاپ عکسی فلورانس نوشتم:
«دست‌نویس فلورانس یکی از نسخه‌هایی است که شماری از دگرگونی‌های آوایی آن با زبان برخی از دست‌نوشت‌های دیگر شاهنامه نمی‌خواند. مجموعۀ این ناهم‌خوانی‌های آوایی و گاه واژه‌ای و تلفظی و رسم‌‌الخطی این کتاب می‌توانند نشانه‌ای باشند برای انتساب این دست‌نوشت‌ به حوزه و دوره‌ای خاص و بهتر است بگوییم گونه‌ای ویژه از زبان فارسی و اگر نه این دست‌نوشت هم باید همان ویژگی‌هایی را می‌داشت که دست‌نوشت‌های دیگر شاهنامه دارند.»8
گفتاری با نام «شاهنامه‌ای دیگر» که در واقع نقدی است که استاد رواقی در سال 1368 بر دفتر نخست از شاهنامۀ تصحیح دکتر خالقی مطلق نوشته است، در بخش پیش‌گفتار کتاب آمده است که دربردارندۀ آگاهی‌هایی سودمند و تیزنگری‌هایی در موضوع نقد و نسخه‌شناسی متن‌های کهن ادبیات فارسی است.
در بخش «برخی از واژه‌های دشوارخوان شاهنامه» چنین می‌خوانیم:
«شاهنامه یکی از کتاب‌های پرخواننده در هر یک از دوره‌های تاریخ ایران بوده است. زبان و شاهنامه در سنجش با نوشته‌های هم‌عصر آن، بسیار ساده و البته دشوارخوان است. فردوسی در سرودن شاهنامه از واژه‌های حوزه‌ای و محلی، بسیار کم بهره برده است. زبانی که او برای سرایش شاهنامه از آن سود برده است، « زبان معیار» روزگار اوست. فردوسی از این زبان سود برده تا همۀ خوانندگان فارسی‌زبان، از هر حوزۀ جغرافیایی ایران که باشند، بتوانند این کتاب را بخوانند و معنای آن را دریابند. اما چون بسیاری از داستان‌های شاهنامه ریشه در فرهنگ و ادب کهن ایران پیش از اسلام دارد، به ناگزیر، شماری از واژه‌های دشوارخوان و کم‌کاربرد در آن به کار گرفته شده است.
شاهنامه، دریایی ژرف و گسترده است با مقوله‌ها و موضوع‌های گوناگون از مسائل اجتماعی و سیاسی روزگاران گذشتۀ ایران، آیین شهریاری و اساطیر ایران، حماسه‌ها و دلیری‌های پهلوانان، جنگ و ستیزها و پهلوانی‌ها، باورها و انگاره‌های ذهنی و بسیاری از نکته‌های جامعه‌شناختی و پندها و اندرزها. مجموعۀ این موضوع‌ها، حکایت از گستردگی واژگان فردوسی دارند و برای دریافت درست این همه ذهن و زبان و اندیشه، باید شاهنامه را درست خواند.»9

 

پی‌نوشت‌ها:

١. از سخنرانی دکتر علی رواقی در نشست نقد و بررسی فرهنگ شاهنامه در سرای اهل قلم مصلای تهران در 21/2/1390. به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگخانه. (سامانۀ خبری – تحلیلی فرهنگ هنر و ادبیات)
2. دبیرسیاقی ، محمد. فرهنگ‌های فارسی. چاپ اول، تهران، انتشارات اسپرک، 1368؛ چاپ دوم، انتشارات آرا، 1375.
3. برگرفته از: مقالۀ ارزشمند ابوالفضل خطیبی به نام «نگاهی به فرهنگ‌های شاهنامه (از آغاز تا امروز)» در نامۀ فرهنگستان، سال چهارم، شماره سوم، صفحه 37-57.
4. رواقی، علی. فرهنگ شاهنامه. تهران ، فرهنگستان هنر و مؤسسۀ تألیف، ترجمه و نشر آثار (متن) 1390، ص سی‌وپنج.
٥. همان، ص هفده.
٦. همان، ص بیست‌وپنج.
7. همان، ص بیست‌وهشت.
8. همان، ص بیست و هشت و بیست و نه.
9. همان، ص نود و هشت.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه