شعر
بهشت برین است ایران زمین - حزین لاهیجی
- شعر
- نمایش از پنج شنبه, 22 ارديبهشت 1390 11:07
- بازدید: 10991
برگرفته از روزنامه اطلاعات
بهشت برین است ایرانزمین
بسیطش سلیمانوشان را نگین
بهشت برین باد جان را وطن
مبادا نگین در کف اهرمن
بود تا بر افلاک، تابنده هور
ز بوم و برش چشم بد باد دور
کسی کو به بینش بود دیدهور
جهان را صدف داند، ایران گهر
زمین، سرخوش از ابر نیسان اوست
گهر، خاک ریگ بیابان اوست
دماغ خرد از هوایش تر است
نم چشمهساران او کوثر است
مسیحای خاکش به تن جان دهد
ز هر خشت او نور ایمان دمد
نظر در تماشای آن بوم و بر
بود چشم یعقوب و روی پسر
خراشد دلی گر به ویرانهاش
کند دلدهی خاک مردانهاش
کهن قلعههایش چو حصن فلک
کبوتر مثالان برجش ملک
سوادش بود دیدة روزگار
یک از خانهزادان او نوبهار
گر از فخر بالد به کیهان، کم است
که استخر او تختگاه جم است
فریدون، یک از خوشهچینان اوست
سلیمان هم از خوشنشینان اوست
بود لرزه در کشور روم و روس
ز روزی که میکوفت کاووس، کوس
کهین کاخش ایوان کیخسروی است
کمین طاق او غرفه کسروی است
دهد بیستونش ز فرهاد یاد
همان کارپرداز عشقاوستاد
بود غنچة لالهای در حساب
به دامان الوند او آفتاب
دهد جوی شیرین ز شیرین نشان
شکرخیز خاکش بود اصفهان