جستار
نام درست و تاریخی دریاچهٔ ماهلو
- جستار
- نمایش از یکشنبه, 15 بهمن 1391 08:30
- دکتر محمد جعفر ملکزاده
- بازدید: 6630
دکتر محمد جعفر ملکزاده
جستارگشایی
ضرورت نامیدن پدیدههای طبیعی و مکانهای جغرافیایی با نامی مشخص و یگانه از بدیهیاتی است که بشر از دیرباز بدان آگاه بوده و همواره کوشش کرده تا دشتها، دریاها، کوهها و رودهای پیرامون خود را به این شیوه نامگذاری کند. بشر آنچه را هم که خود بنیان نهاده، مانند کشورها، شهرها و روستاها، باز با همین روش نامگذاری کرده است. به همین سبب نامهای جغرافیایی به قدمت تمدن بشر است. مانند ایران، شیراز، خلیج فارس و کوه البرز. اما گذشت زمان، تغییرات زبان، حوادث تاریخی، رویدادهای طبیعی و ماجراهای سیاسی گاهی باعث فراموش شدن، تغییر یافتن، دگرگون شدن تلفظ و در نتیجه باعث ابهام در نامهای جغرافیایی میشود. به گونهای که برای دستیابی به نام درست یک شهر یا معنی نام یک کوه یا نام قدیمی یک دریاچه گاهی مجبور به تحقیق در متون تاریخی، جغرافیایی و کتابهای لغت و حتی ناگزیر به مراجعه به زبانهای باستانی میشویم. این اتفاق در مورد دریاچهٔ بزرگی هم که در خاور شهر شیراز قرار گرفته و از دریاچههای مهم ایران است رخ داده است. این مقاله به این مسئله میپردازد و نام تاریخی این دریاچه را معرفی میکند. نامی که دست کم یک هزار سال قدمت دارد و در متون تاریخی هم ثبت شده و اجزاء آن دارای معنی منطبق با واقعیتهای طبیعی است و هنوز هم تنها نامی است که مردم بهکار میبرند.
موقعیت و وضعیت دریاچهٔ ماهلو
دریاچهٔ ماهلو در استان فارس و در میانهٔ شهرهای شیراز و سروستان و در شمال روستای باستانی ماهلو واقع شده است. آغاز آن در چهار فرسنگی جنوب خاوری شیراز و پایان آن در چهار فرسنگی باختر سروستان است. این دریاچه، پس از دریاچههای بختگان و تشک، بزرگترین دریاچهٔ استان فارس است. آب دریاچهٔ ماهلو شور است و در خشکسالیها دریاچه تبدیل به بیابانی پوشیده از نمک میشود. آب رودخانهٔ خشک شیراز و سیلابهای آن و نیز آب چشمههای اطراف به این دریاچه میریزد.
درازا و پهنای میانگین و تقریبی دریاچهٔ ماهلو 35 کیلومتر و 6 کیلومتر است. مساحت حوضهٔ آبریز آن 3680 کیلومتر مربع است و مساحت دریاچه هنگامی که سطح آب آن به رقوم 1460 متر از سطح دریا میرسد، حدود 200 کیلومتر مربع و حجم آب آن 140 میلیون متر مکعب و ژرفای متوسط آن 70 سانتیمتر است. محیط دریاچه 80 کیلومتر و تبخیر سالانه آب از سطح آن 140 سانتیمتر گزارش شده است.
ضرورت بررسی نام دریاچهٔ ماهلو
در جهان امروز با گسترش فناوری ارتباطات، همهٔ کشورها و جوامع بشری ناچار به مشارکت در داد و ستد اطلاعات هستند. این داد و ستد اطلاعاتی راجع به هر مسئله و موضوعی که باشد باید تابع قانون و ضوابط از پیش تعریف شده و پذیرفته شدهٔ بینالمللی باشد. از این جهت است که این تعاریف نخست باید در درون هر کشور و مجموعه صورت گرفته و پذیرفته شده باشد. نمونهٔ بسیار ساده و در عین حال بسیار مهم چنین تعریفی نامگذاریهاست. به عبارت دیگر مثلاً همهٔ پژوهشگرانی که در زمینههای محیط زیست شیراز، حوضهٔ آبریز شیراز، هواشناسی و هیدرولوژی شیراز، دریاچهٔ ماهلو، استخراج نمک از دریاچهٔ ماهلو، تخلیهٔ فاضلاب خام یا تصفیه شدهٔ شهری به دریاچهٔ ماهلو، و دیگر پدیدههای مرتبط با آن مطالعه میکنند و ممکن است در سراسر جهان پراکنده باشند لازم است با یکدیگر و نیز با کسانی که علاقمند به دانستن اطلاعاتی در این زمینه هستند ارتباط برقرار کنند. و این به آسانی ممکن نیست مگر در قدم اول برای این دریاچه نامی یگانه، مستند و تاریخی که مورد پذیرش همگان باشد معرفی شود و در همهٔ نقشهها، کتابها، مقالات و سخنرانیها بهکار برده شود. در اوضاع و احوال کنونی این دریاچه نامهای مختلفی دارد. برخی را فقط مردم و در گفت و گوها بهکار میبرند، پارهای را تنها در کتابهای تاریخی میتوان یافت و شماری هم در نقشهها دیده میشود. از این روست که پژوهشگر امروز اگر مقالهای بنویسد و بخواهد نتیجهٔ تحقیقات خود را منتشر کند نمیداند از این دریاچه با چه نامی یاد کند تا هم درست باشد هم مستند و هم دیگران هم همان نام را بهکار برند.
دریاچهٔ ماهلو در تاریخ
دریاچهٔ ماهلو از بسیاری جهات حائز اهمیت و درخور پژوهش است، از جمله از جهت چون و چند نام این دریاچه. دریاچهٔ جنکان یا جنگان، دریاچهٔ ماهلو، دریاچهٔ ماهلویه، دریاچهٔ مهلویه، دریاچهٔ مهارلو، دریاچهٔ نمک، دریاچهٔ نمک شیراز، دریاچهٔ شیراز و دریای نمک در شمار نامهایی است که نوشته شده یا شنیده میشود.
دریاچهٔ ماهلو، نظر به اهمیتی که در طول تاریخ از نظر طبیعی و اقتصادی داشته است، از نظر مورخان و جغرافیانویسان دور نمانده و بارها به آن اشاره شده است. از جمله در صورةالارض یا سفرنامهٔ ابن حوقل، جهاننامهٔ محمد بن نجیب بکران، مسالک و ممالک استخری، فارسنامهٔ ابن بلخی، نزهةالقلوب حمداله مستوفی، فارسنامهٔ ناصری و آثار عجم و بسیاری دیگر از کتب تاریخی و جغرافیایی. ضمن جست و جوی نام این دریاچه در متون تاریخی اغلب به نظر مورخان در مورد آن برمیخوریم که خود میتواند اطلاعاتی از وضعیت گذشتهٔ این دریاچه در اختیار پژوهندگان بگذارد.
در این بررسی به ریشهیابی نامهای مبهم دریاچه نمیپردازیم زیرا آن نامها از جمله ”جنگان“ بسیار فرسوده شده و دیگر نه نوشته میشوند و نه گفته میشوند. گذشته از این آن نامها آنقدر تحریف شدهاند که تشخیص درستی و نادرستی آنها بسیار دشوار است.
ماهلو و ماهلویه
نخست لازم است رابطهٔ دو نام ”ماهلو“ و ”ماهلویه“ را مشخص کنیم تا یکی را که درستتر است برای بررسیهای بعدی برگزینیم. بسیاری از نامهای جغرافیایی که در فارس متداول است و به ”او/ u“ ختم میشود، صرفنظر از این که ”او/ u“ بخشی از نام باشد یا پسوند، در نوشتهها و اسناد قدیمی با افزودهای در دنبالهٔ آن و با تلفظ ”یه/ ye“ ثبت شده است و این احتمالاً تحت تأثیر زبان عربی صورت گرفته که بسیاری از کتابهای جغرافیایی و تاریخی ایران به آن نوشته شده است. این گونه نگارش بیدلیل و بدون هیچ ضرورتی به نوشتهها و نقشههای امروزی هم سرایت کرده است. نمونهای از این نامها عبارتند از:
مهکو، زاخرو و کهنارو در فیروزآباد که مهکویه، زاخرویه و کهنارویه نوشته میشود،
مکو، دهکو، بنارو و شرفو در لارستان که بهترتیب مکویه، دهکویه، بنارویه و شرفویه نوشته میشود،
کهنو، هنگو، بهرو، بیخو و چاه مارو در خنج لارستان که کهنویه، هنگویه، بهرویه، بیخویه و چاه مارویه نوشته میشود،
کهتو، کچو، هنگو و تدرو در بستک لارستان که کهتویه، کچویه، هنگویه و تدرویه نوشته میشود،
بیخو در درز و سایبان لارستان که بیخویه نوشته میشود،
خرگو در لامرد که خرگویه نوشته میشود،
فدشکو، داراکو، کهنکو و کچو در فسا که فدشکویه، داراکویه، کهنکویه و کچویه نوشته میشود،
خسو، گلکو، قلاتو و کتو در داراب که خسویه، گلکویه، قلاتویه و کتویه نوشته میشود،
قطرو و بهو در نیریز که قطرویه و بهویه نوشته میشود،
عسلو که بندری است در دشتی استان بوشهر و عسلویه نوشته میشود،
نهو در جنوب خاوری قیر که نهویه نوشته میشود و گورخانهٔ نه تن در آنجاست و زیارتگاه مردم است،
سختو که از آبادیهای قدیم شیراز بوده است و سختویه نوشته شده است و که گیلو که نام منطقهای است در شمال باختری استان فارس و کهگیلویه نوشته میشود.
گذشته از نامهای جغرافیایی، تفاوت طرز گفتار و نوشتن نام اشخاص تاریخی هم گاهی از همین شیوه پیروی کرده است مانند سیبو ] سیب + او[، ماهو] ماه + او[، و فضلو ] فضل + او [ که سیبویه، ماهویه و فضلویه نوشته شده است.
بنا بر این وجه درست نام دریاچهٔ شیراز که به صورت ماهلویه ثبت شده است به سیاق فارسی همان ماهلو است، هرچند در نوشتههای تاریخی ماهلو هم دیده میشود. لفظ ماهلو در تداول مردم هنوز هم زنده است و در گفت و گو به صورت ”مالو“ بهکار میرود.
ماهلو در نمونه هایی از متون تاریخی
فارسنامهٔ ابن بلخی: بحیرهٔ ماهلویه میان شیراز و سروستان است. نمکلاخی است و سیلاب شیراز و نواحی در آنجا میافتد و گرد بر گرد آن دوازده فرسنگ باشد.
نزهةالقلوب: و در بهار سیلاب از کوه دراک میآید و بر ظاهر شهر میگذرد و به بحیرهٔ ماهلویه میرود.
جهان نامه: و چهارم را جنگان خوانند آب او شور باشد و طول او دوازده فرسنگ، اول او از شیراز بر دو فرسنگ باشد و آخر او حدود خورستان.
صورهالارض ابن حوقل: ... دیگر دریاچههای .... و جنکان است.
آثار عجم: از دروازه مشهور به قصابخانه که در جنوب شرقی شهر است بیرون آمده متجاوز از هفت فرسنگ راه پیموده رسیدم به ماهلویه. در این زمان مهارلو میگویند و مینویسند. آن دهی است در دامنهٔ کوهی تقریباً دویست خانه دارد. قریب به این مکان بحیرهای است آن را دریای نمک نامند و این دریاچه شور است که از کنارهایش نمک آورده به مصرف رسانند. در زمستان سیلاب شیراز و نواحی آن در آنجا میافتد و این دریاچه مابین شیراز و سروستان است. دورش را دوازده فرسنگ نوشتهاند.
فارسنامهٔ ناصری: دریاچهٔ مهارلو به مسافت سه فرسخ میانهٔ جنوب و مشرق شیراز است آبش به اندازهای شور است که یک من آب آن یک چاریک (چارک) نمک طعام دارد و درازی آن گاهی از هشت فرسخ بگذرد. پهنای آن گاهی از دو فرسخ نگذرد. از آب چشمه پیر بناب و آب دو رودخانهٔ بهاره از دو جانب شهر شیراز است. دریاچهٔ نمک همان دریاچهٔ مهارلو است.
فرهنگ جغرافیایی ایران: مهارلو دهی است از حومهٔ بخش سروستان شهرستان شیراز دارای 1291 تن سکنه. محصول آن غلات، میوه و صیفی است.
جغرافیای حافظ ابرو: و بحیرهای دیگر است هم در حدود فارس آن را ماهلویه گویند و این بحیره میان شیراز و سروستان است و سیلاب شیراز و نواحی در آنجا افتد و گرد بر گرد آن دوازده فرسنگ باشد و این بحیره نیز نمکلاخ است.
ماهلو و دیگر نامها
جدولی که در پی میآید نامهای گوناگون دریاچهٔ ماهلو را در زمانهای مختلف نشان مىدهد.
رديف |
سال تاليف |
كتاب و مؤلف آن |
نام درياچهي ماهلو |
1 |
250 |
مسالك والممالك ابن خردادبه |
؟ |
2 |
340 |
مسالكالممالك استخري |
جنكان |
3 |
367 |
سياحتنامهي ابن حوقل |
جنكان |
4 |
372 |
حدودالعالم |
جنكان |
5 |
510 |
فارسنامهي ابن بلخي |
ماهلويه |
6 |
605 |
جهاننامهي محمد بن نجيب |
جنگان |
7 |
623 |
معجمالبلدان ياقوت حموي |
جيكان |
8 |
721 |
تقويمالبلدان ابوالفداء |
جمكان |
9 |
740 |
نزههالقلوب حمداله مستوفي |
ماهلويه |
10 |
750 |
سفرنامهي ابن بطوطه |
جمكان |
11 |
821 |
جغرافياي حافظ ابرو |
ماهلويه |
12 |
1304 |
فارسنامهي ناصري حسيني فسايي |
درياچهي نمك، مهارلو |
13 |
1314 |
آثار عجم فرصت شيرازي |
ماهلو، درياي نمك، مهارلو |
14 |
1323 |
سرزمينهاي خلافت شرقي لسترنج |
ماهلو |
جدول شماره: نام دریاچهٔ ماهلو در دورانهای مختلف هزار سال گذشته
(سال تالیف هجری قمری است و مولف حدودالعالم گمنام است)
این جدول چند واقعیت را نشان میدهد. نخست این که استفاده از نام روستای ماهلو برای نامیدن دریاچهای که این روستا در ساحل آن و مشرف بدان است دست کم هزار سال سابقه دارد. دوم این که نام مهارلو برای نامیدن آن روستا و آن دریاچه سابقهاش حدود صد سال است و بر اساس هیچ منطقی استوار نیست. سوم این که بجز نام ماهلو تنها یک نام دیگر مطرح بوده است و آن جنکان، جنگان، جیکان یا جمکان یا چیزی شبیه اینهاست و معلوم نیست کدام درستتر است. نکتهٔ مهمی که در این مورد اخیر باید دانست این است که متأسفانه بیشتر جغرافیانویسان ایرانی و غیر ایرانی نوشتههایشان در مواردی عیناً نوشتههای کتابهای پیش از خودشان بوده و مبتنی بر تحقیق و واقعیت زمان خودشان نبوده است. به همین خاطر احتمالاً نام جنگان از زمان استخری به بعد از رواج افتاده بوده در حالی که جغرافیانویسان تا پانصد سال بعد یکی پس از دیگری همچنان به تقلید از پیشینیان خود آن را نقل کردهاند.
نام ماهلو
از چه زمانی دریاچهٔ شیراز را ماهلو نامیدهاند دقیقاً مشخص نیست. اما به دلایلی که بدان دست خواهیم یافت معلوم خواهد شد که این دریاچه نام خود را از روستای کرانهٔ خود گرفته و نه بر عکس. به احتمال قوی نام ماهلو از ترکیب دو بخش ”ماه“ و ”لو“ با معانی مستقل ساخته شده است. اکنون درستی این فرضیه را با شیوهٔ مقایسه بررسی میکنیم.
الف: ماه
نام روستاها، شهرها و مناطقی که در آنها از عبارت ”ماه“ استفاده شده بسیار است. مانند:
ماه فرخانmah-farkhan / : روستایی در نزدیکی استهبان، که در محاوره عامیانه ماه فرخون گفته میشود،
ماه پیروزان mah-piruzan /: روستایی در نزدیکی شیراز، که در لفظ مردم ماه پیروزون شنیده میشود.
ماه دهبانان/ mah-dehbanan: روستایی در منطقه رمگرد (رامجرد)، که در تداول مردم مادهبانون و مادهبانو خوانده میشود،
ماه دوانmah-devan / : دو روستا یکی در دارابگرد و دیگری در جهرم، که در گفت و گو به صورت مادون (ma-dewun یاma-down ) درآمده است و ممکن است در اصل ماه دهبان/ mah-dehban بوده باشد،
ماه پرویز mah-parviz /: گردنهای در نزدیکی یاسوج. احتمالاً در گذشته روستایی هم به این نام در نزدیکی آن گردنه وجود داشته است،
ماه سرم mah-sarm /: روستایی در کهمره سرخی، که در نوشتهها با ”ص“ و حذف ”ه“ و بهصورت ماصرم هم دیده میشود که البته درست نیست،
ماه نشان mah-neshan /: روستا و منطقهای در زنجان،
ماه نیان mah-niyan /: روستایی در جهرم. نام این روستا را در نقشهها مانیان نوشتهاند و مردم در گفت و گو ”مانیون“ میگویند،
ماه نیان mah-niyan /: روستایی در همدان و
ماه کو mah-ku /: همان مکو یا مکویه لارستان است.
همچنین است نامهای ماه بصره و ماه کوفه که تازیان پس از فرود سپاه بصره و کوفه به شهرهای نهاوند و دینور به این دو شهر داده بودند. از جمله معانی ”ماه“ در زبان فارسی کشور، سرزمین، شهر و آبادی است.
ب: لو
نامهای شبیه ماهلو که به ”لو“ ختم میشوند در فارس کم نیست. برای مثال:
دالو/ dalu و ایلو/ ilu روستاهایی هستند در گودهٔ لارستان،
ملو/ molu روستایی است در مرزوقی لارستان،
دومنالو/ domanalu روستایی است در خورموج،
میانلو/ miyanlu روستایی است در کنگان،
بیلو/ bilu روستایی است در کامفیروز،
ممبلو/ mambalu روستایی است در جنوب اردکان فارس و چشمهای است در بوان ممسنی،
شمبلو/ shambalu چشمهای است در بوان ممسنی،
ملو/ mellu روستایی است در بندر لنگه و
بهلو/ bahlu روستایی است در جاوید فهلیان.
در دیگر جاهای ایران هم آبادیهای فراوانی را میتوان یافت که نام آنها با پسوند ”لو“ ساخته شده است. مانند:
ماملو/ mamlu که روستایی است در کرانهٔ جاجرود از شهرستان افجه استان تهران، و
مالو/ malu که روستایی است در استان خراسان و در میانهٔ راه گناباد به بجستان.
در میان این نامها و دیگر نامهای مشابه البته ممکن است نامهایی باشد که از دو جزء تشکیل نشده باشد و ” لو“ بخشی مستقل نباشد.
یکی از معانی ” لو“ در زبان فارسی ” پشته و بلندی“ یا ”سرزمین بلند“ است. امروز اگر به روستای ماهلو سر بزنیم خواهیم دید که در دامنهٔ کوه و بر فراز دریاچه قرار دارد و از پیرامون خود بلندتر است. نگارنده در بررسیهای خود ارتفاع متوسط روستای ماهلو نسبت به رقوم متوسط سطح آب دریاچه را حدود 50 متر بهدست آورد. همچنین است در مورد آبادی ممبلو در جنوب اردکان فارس که بر بلندی قرار دارد و نیز روستای بیلو در کامفیروز که از روستاها و دشتهای اطراف مرتفعتر است. چشمههای ممبلو و شمبلو هر دو در ارتفاعات بوان قرار دارند و روستای ”بهلو“ در دشت رزم فهلیان ممسنی بر بلندی دامنه کوه واقع شده است. روستای ”ماملو“ی تهران ( که در لغتنامهٔ دهخدا و به تبع فرهنگ جغرافیایی ایران به صورت ”مامالو“ ثبت شده است) در دامنهٔ کوه و مشرف به جاجرود قرار گرفته و از روستاهای مجاور خود بلندتر است. روستای ”مالو“ واقع در بخش مرکزی شهرستان گناباد استان خراسان در فواصل کوتاهی از شهرهای گناباد و بجستان قرار دارد و نسبت به این دو شهر به ترتیب 250 متر و 100 متر بلندتر است.
در لهجه لاری همین واژه با تلفظ ” لیو liyu / “ بهمعنی ” زمین کشاورزی وسیعی که اطراف آن را تپههای گلی احاطه کرده است“ میباشد. در همین لهجه زمین کشاورزی مرتفع حاشیهٔ کوه را ” لور lur /“ مینامند. در گویش مردم سیستان ” لورگ lurg / “ بهمعنی زمینی است که از زمینهای پیرامون خود بلندتر است. بنا بر این ”ماهلو“ درستترین شکل نام دریاچه شیراز است و او این نام را از روستای کنار خود گرفته است. ماهلو یا مالو در جاهای دیگر ایران هم وجود دارد. از جمله نام کوهی بلند در استان لرستان و در نزدیکی شهر سفید دشت، ماهلو است.
نتیجه
درستترین و فارسیترین نام تاریخی ثبت شده و در عین حال زنده و مورد استفاده مردم با معنی روشن، ”ماهلو“ است و به معنی آبادی بنا شده بر بلندی است. این نام باستانی فارسی دقیقاً همان است که در یونان باستان آکروپلیس میگفتند.
منابع:
1- اقتداری لارستانی، احمد: ” لارستان کهن و فرهنگ لارستانی“، انتشارات جهان معاصر، تهران، چاپ دوم، 1371.
2- وثوقی، محمد باقر: ” لار شهری بهرنگ خاک“، انجمن لار شناسی، نشر کلمه، تهران، 1369.
3- حسینی فسایی، حاج میرزا حسن: ” تاریخ فارسنامهٔ ناصری“، کتابخانهٔ سنایی، 1304هجری قمری.
4- فرصت حسینی شیرازی، محمد نصیر میرزا آقا: ” آثار عجم“، چاپخانهٔ ناصری، 1314 هجری قمری.
5- دهخدا، علی اکبر: ” لغت نامه“ ، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1377.
6- ملکزاده، محمد جعفر: ” ماهک در استخر بود و ماه پیروزان در شیراز“ روزنامهٔ خبر جنوب شماره 5457، شیراز، 1379.
7- استخری، ابو اسحق ابراهیم: ”مسالک و ممالک“، به کوشش ایرج افشار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1347.
8- جعفری، عباس: گیتاشناسی ایران، جلد سوم ”دایرهالمعارف جغرافیایی ایران“، موسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، تهران، 1379.
-9 ابن بلخی: ”فارسنامهٔ ابن بلخی“، سید جلال تهرانی، چاپخانهٔ مهر ایران، آبان ماه 1313، تهران.
10- ابن حوقل: ”سیاحتنامه یا صورهالارض“، ترجمه و توضیح دکتر جعفر شعار، انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم، چاپخانه سپهر تهران، 1366.
11- لسترنج، گای: ”جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی“، ترجمهٔ محمود عرفان، چاپ سوم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، تهران، 1367.
12- محمد ابن نجیب بکران: ”جهاننامه“، به کوشش دکتر محمد امین ریاحی، انتشارات کتابخانهٔ ابن سینا، تهران، فروردین 1348.
13- ابن بطوطه: ”سفرنامهٔ ابن بطوطه“، ترجمهٔ دکتر محمد علی موحد، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1348.
13- ابن خردادبه، عبیداله بن عبداله: ”مسالک والممالک “، ترجمه سعید خاکرند، تهران، 1371.
14- ”حدودالعالم منالمشرق الیالمغرب“، مؤلف ناشناخته، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، اسفند 1340.
15- ”هفت کشور یا صورالاقالیم“، مؤلف ناشناخته، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1353.
16- حافظ ابرو، شهابالدین عبداله خوافی، ”جغرافیای حافظ ابرو“، با مقدمه و تصحیح صادق سجادی، انتشارات بنیان، تهران، اسفند 1375.
17- مستوفی، حمداله: ”نزههالقلوب“، به کوشش محمد دبیر سیاقی، کتابخانهٔ طهوری، تهران، 1336.
موقعیت دریاچهٔ ماهلو
منظرهٔ دریاچهٔ ماهلو
عکس شمارهٔ 1: روستای ماهلو بر فراز دریاچهٔ ماهلو و در دامنهٔ کوه گره
(تاریخ عکسبرداری 8/1/84 و نگاه دوربین به سمت جنوب باختری بوده است)
عکس شمارهٔ 2: دریاچهٔ ماهلو از نظرگاه روستای ماهلو
(تاریخ عکسبرداری 8/1/84 و نگاه دوربین به سمت شمال خاوری بوده است)
عکس شمارهٔ 3: دریاچهٔ ماهلو در پایین دست و در دامنهٔ روستای ماهلو
(تاریخ عکسبرداری 8/1/84 و نگاه دوربین به سمت شمال خاوری بوده است)
عکس شمارهٔ 4: دریاچهٔ ماهلو از نظرگاه باغها و زمینهای ماهلو
(تاریخ عکسبرداری 8/1/84 و نگاه دوربین به سمت شمال خاوری بوده است)