زیست بوم
محیط زیست ایران، تابلوی توسعه یا کلکسیون منابع رو به قهقرا؟!
- زيست بوم
- نمایش از دوشنبه, 10 مرداد 1390 17:38
- بازدید: 2280
عزم جهاني براي حفاظت محيط زيست با تشكيل نخستين كنفرانس جهاني سازمان ملل متحد درباره انسان و محيط زيست كه به كنوانسيون استكهلم معروف است، در سال 1972در سوئد جنبه عيني پيدا كرد، به گونه ای که حق برخورداري انسان از محيط زيست سالم همطراز با حقوق بشر شناخته شد. در اين ميان، ايران نيز به تعدادي از كنوانسيونها و پروتكل ها پيوست و سازمان حفاظت محيط زيست به عنوان مرجع ملي، اجراي بیشتر آنها را بر عهده دارد. به مناسبت روز جهاني محيط زيست در ايران ۱۵ تا ۲۱خرداد به عنوان هفته محيط زيست نامگذاري شده است.
در این میان، ایران عزیز ما با وجود پیشینه غنی تاریخی، فرهنگی توجه به طبیعت، منابع طبیعی و محیط زیست، کاهش پرشتابی را در عرصه کیفیت و کمیت منابع طبیعی و نیز آلودگی های بسیاری را در منابع عمده زیستی خود شاهد بوده که جدای از چرایی و چگونگی آن، ارایه راهکارهای نوین علمی و مدیریتی به صورت کارشناسانه، می تواند در جلوگیری از محرومیت نسل های آتی از برخورداری از منابع طبیعی بر پایه توسعه پایدار موثر باشد.
هیچ گاه نباید فراموش کرد که محیط زیست به عنوان موضوعی فرابخشی، دایره ای وسیع از همکاری های فرا سازمانی و فرابخشی را می طلبد که با همکاری میان بخشی سازمان محیط زیست با سایر وزارتخانه ها و سازمان های مسئول به ویژه وزارت خارجه و سایر بخش های مربوط به محیط طبیعی و انسان ساخت ایران عزیز امکان پذیر می شود.
شواهد بسیاری گویای این واقعیت است که محیط زیست ایران زمین به رغم پتانسیل های شگفت انگیز و منحصر به فرد جهانی هم اکنون با روندی شتابان رو به نابودی و قهقراست.
محیط زیست ایران در آستانه نابودی کامل
«ایران یکی از ده کشور اصلی تخریب کننده محیط زیست در جهان است»؛ این اعتراف کسی نبوده، جز آقای محمد جواد محمدی زاده، ریاست سازمان حفاظت محیط زیست که این جمله را در همان آغازین روزهای صدارتش بر سبزترین صندلی کابینه دهم انجام داد. بعدها خبری از قول همین فرد منتشر شد، مبنی بر این که موفقیت های سازمان در دوره ریاست ایشان رشدی سه برابری داشته است!
با وجود این ادعا، امروز شاید کمتر ناظر بی طرفی را بتوان پیدا کرد که عنوان سیاه ترین سال محیط زیست ایران را مناسب سال ۱۳۸۹ نداند؛ سالی که بیش از دویست هزار هکتار از محدوده طبیعی دریاچه ارومیه به نمکزار تبدیل شد؛ دریاچه پریشان با عنوان بزرگترین دریاچه آب شیرین داخلی کشور، کاملاً خشک شد و بسیاری دیگر از تالاب ها و دریاچه های دیگر کشور هم بدترین وضعیت خود را تجربه کردند که از آن میان، باید به تالاب بختگان، انزلی، گاوخونی، میقان، طشک، کم جان، هامون، مهارلو، میانکاله، گندمان، شادگان، هورالهویزه، هورالعظیم و … اشاره کرد.
این سیاهه، هنگامی نگران کننده تر می شود که بدانیم وضعیت بیشتر رودخانه های دایمی کشور هم در این سال، بسیار ناگوار بوده است که از آن جمله باید به کاهش شدید آب رودخانه کارون ـ که زمانی پرآب ترین رود ایران بود ـ اشاره شود؛ وضعیتی که سبب شده تا نزدیک یک میلیون نفر از نخل های پایاب این رودخانه در خرمشهر و اروندکنار در اثر شوری و خیز معکوس آب از خلیج فارس تلف شوند. همین گونه خشک شدن رودخانه زاینده رود به عنوان تنها شریان حیاتی مرکز ایران فاجعه ای بود که کمتر مسئول و رسانه ای آن را جدی گرفته باشد.
اما همه خبرهای بد، تنها به خشکسالی و اثرات متأثر کننده آن محدود نمی شود. اگر به رغم مخالفت بسیاری از متخصصان محیط زیست، سازمان حفاظت محیط زیست مجوز صدور و اکتشاف نفت در پارک ملی کویر و توسعه تأسیسات نفتی عسلویه در مجاورت منطقه حفاظت شده «مند» ـ به ضم ميم ـ را می دهد؛ اگر پارک ملی «نایبند» در برابر چشمان ریاست سازمان حفاظت محیط زیست، پرپر می شود؛ اگر بیش از یک ماه، ارزشمندترین پارک ملی کشور در گلستان می سوزد؛ اگر به بهانه انتقال لوله گاز بیش از هزاران درخت بلوط در دنا و با مجوز سازمان حفاظت محیط زیست قطع می شود؛ اگر شتاب سدسازی و طرح های انتقال آب، کماکان وضعیت پایاب اغلب رودخانه ها و جلگه های حاصلخیز کشور را بحرانی تر می کند؛ اگر وزارت راه با نگاه صرف عمرانی و ضد محیط زیستی خود بدون درک ارزش افزوده اکولوژیک محیط زیست جنگل ابر بر احداث جاده در دل این زیباترین جنگل پای می فشارد،همه و همه نشانه آن است که سازمان حفاظت محیط زیست نه تنها نتوانسته از شیب منفی تخریب طبیعت ایران بکاهد؛ بلکه در سالیان اخیر، بر شتاب این شیب هم شوربختانه افزوده گردید.
پدیدار شدن نشانه های فرونشست زمین در استان اردبیل، یورش به دیرینه ترین باغ گیاه شناسی ایران در نوشهر و نابودی ۱۱۲۹۵ اصله درخت در کمتر از هفتاد دقیقه، سوختن ۴۰ هزار هکتار از رویشگاه های جنگلی ایران، مجوز راه اندازی جاده در تالاب میانکاله، سقوط ۱۴ پله ای ایران در جدول شاخص عملکرد مقابله با تغییرات اقلیمی، پناه بردن پلنگ ها به دکل های برق فشار قوی، رکوردشکنی آلودگی هوا در تهران و چند کلانشهر دیگر ایران و در مورد اخیر دفن بی خردانه زباله های کلاردشت در جنگل های رنگین و منحصر به فرد جهان در عباس آباد … از معضل کاهش سطح آب های زیرزمینی تا نابودی حیات وحش و تخریب مناطق حفاظت شده؛ از تحمل نکردن نقد و تضعیف فرصت ها برای سازمان های مردم نهاد تا ضعف های ساختاری و مدیریتی و ناکارآمدی دستگاه های اجرایی مربوط به محیط زیست و سرانجام، ضعف اعتقاد برخی از مسئولان و صاحب منصبان به موضوع محیط زیست و عدم پرداخت جدی به معضلاتی که روز به روز در شکل پیچیده تری نمایان می شود، در حالی به وقوع می پیوندد که مدیریت صحیح محیط زیست، یکی از مولفه های مهم حکمرانی مطلوب به شمار می رود. در این باره البته از دستگاه های قانونگذاری و نظارتی مانند مجلس شورای اسلامی و قوه قضاییه نیز انتظار می رود هر یک رسالت خویش را ایفا نمایند.
اینها همه و همه نشان می دهد که طبیعت ایران و فعالان و متخصصان محیط زیست کابوس شومی را تجربه می کنند.
محیط زیست ایران با تمامی گونه های نادر و منحصر به فرد در دنیا، در حالی امروز در آستانه نابودی قرار گرفته که هنوز هم مسئولان سازمان محیط زیست به عمق فاجعه ای که در انتظار محیط زیست کشور است، پی نبرده اند و با سهل انگاری، سعی در نادیده گرفتن آن دارند.
محیط زیست با همه تنوع آن و موجودات زنده به عنوان نعمت های خداوند، امانت در نزد ما هستند که گذشتگان برای ما به ارث گذاشته اند؛ اما اینکه تا کنون مردم و در رأس همه مسئولان مربوطه در حفظ و نگهداری این ارثیه با ارزش چگونه رفتار کرده اند، جای پرسش بسیار دارد.
ایران به عنوان یکی از دو کشور جهان از این افتخار برخوردار است که در قانون اساسی آن حفاظت محیط زیست تأکید شده است. در اصل سوم و اصل پنجاهم قانون اساسى و ماده ۶۹ قانون مجازات اسلامى و در برنامه هاى توسعه (دوم، سوم و چهارم) به اين مسأله اشاره شده است.
كارشناسان مشكلات موجود در محيط زيست كشور را در نقص قوانين محيط زيست نمى دانند، چرا كه بر این باورند که قانون هاى موجود به حد كافى حامى سلامت محيط زيست هستند.
اصل 50 قانون اساسی جمهوری اسلامی حفاظت از محیط زیست را یک پدیده عمومی تلقی کرده و تمامی فعالیت های اقتصادی که منجر به آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران می شود را ممنوع کرده است اما آیا به واقع در جهت رعایت این اصل چه گام مثبتی برداشته شده است؟
امروز در حالی با افزایش روز افزون آلودگی رودخانه ها، کاهش مساحت جنگل ها، نابودی تالاب ها، تشدید آلودگی هوا و کاهش ذخایر دریایی و منابع آبی روبه رو هستیم که سال ها پیش از این، درباره نابودی آنان هشدار داده شده بود.
آمارها نشان می دهد مساحت کل جنگل های ایران (طبیعی و دست کاشت) نزدیک 2/14 میلیون هکتار است که البته در گذشته نه چندان دور، این میزان به هجده میلیون هکتار می رسید، اما در اثر افزایش جمعیت، توسعه شهرها و زمین های کشاورزی، ایجاد تأسیسات و صنایع و همچنین تخریب و تجاوز و در نهایت بی توجهی مسئولان میزان آن کاهش چشمگیری یافته است.
تخریب جنگل ها و شکار گونه های نادر وحشی، در حالی ادامه دارد که سازمان حفاظت محیط زیست و دستگاه های مسئول به رغم آگاهی از چنین تخریب های وحشتناکی اقدام جدی نکرده اند.
از سوی دیگر، معضل آلودگی هوا امروز به یک تهدید جدی در شهرهای بزرگ تبدیل شده و هر ساله جان بسیاری از انسان ها را می گیرد، به گونه ای که امروز آلودگی ناشی از گرد و غبار، ترافیک سنگین، وجود خودروهای قدیمی گازوئیل سوز (اتوبوس های دولتی)، نبود شبکه حمل و نقل عمومی مناسب و استفاده زیاد از خودروهای شخصی، وجود پالایشگاه ها در داخل و حاشیه شهر، استقرار کارخانهها و صنایع آلوده در حوالی شهرهای بزرگ، از جمله علل اصلی افزایش آلاینده ها در هوای کلان شهرها به شمار می آید.
بررسی وضعیت محیط زیست کشور، نشان می دهد که سیاست های حفاظتی از گونه های گیاهی و حیوانی به صورت منطقی تعیین و اعمال نمی شود و این امر به روند تخریب مناطق حفاظت شده سرعت بیشتری داده است.
هشدار متخصصان محیط زیست نسبت به نابودی تالاب های کشور، در حالی شدت گرفته که تغذیه آب های زیر زمینی، مهار سیلاب های، پیشگیری از نفوذ آب های شور، جلوگیری از فرسایش خاک و حفظ سواحل و رسوب گیری، رونق توریسم و حفظ جمعیت های حیات وحش از جمله کارکردهای مهم تالاب ها به شمار می آید، ولی متأسفانه تصمیم های نادرست و برخوردهای نامناسب با مشکلات از سوی برخی مسئولان، به نابودی تالاب های کشور دامن زده است؛ تالاب هایی که به دلیل ورود پساب ها و فاضلاب ها و آلودگی های نفتی، در معرض خشک شدن و یا نابودی قرار گرفته اند.
از سوی دیگر، برخی کارشناسان محیط زیست بر این باورند که در سال های اخیر، روند منقرض شدن برخی گونه ها همچون قوچ ایرانی در مناطق خوش ییلاق بسیار دیده شده و این امر از سوی سازمان حفاظت محیط زیست مورد توجه قرار نگرفته است.
کارشناسان کمبود امکانات و تجهیزات و غیر مسلح بودن و عدم اجازه شلیک محیط بانان در مناطق حفاظت شده را یکی از علل ناتوانی محیط بانان در مقابله با شکارچیان غیر مجاز می دانند و می گویند، در بیشتر مناطق حفاظت شده محیط بانان تجهیزات لازم برخورد با شکارچیان غیر مجاز را ندارند؛ بنابراین، برای مقابله با آنان، همواره با مشکلات عدیده ای مواجه هستند و این امر، حتی انگیزه آنان را برای مقابله با شکارچیان از دست داده است.
روند تخریب مناطق حفاظت شده و انقراض گونه های نادر حیات وحش به سرعت در حال انجام است، حال آن که در ارتباط با این موضوع، تا کنون برنامه جدی و سیاست خاصی در دستور کار سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان مسئول اصلی در این امر قرار نگرفته است.
با وجود این که رییس سازمان حفاظت محیط زیست از آغاز تصدی مسئولیت در این سازمان بر رفع مشکلات محیط بانان تأکید کرده و وعده تأمین تجهیزات و امکانات آنان را داده بود، همچنان محیط بانان از وضعیت زندگی و تجهیزات خود گله مندند و جان باختن چند تن از آنان در مناطق حفاظت شده توسط شکارچیان سودجو، گواه این امر است.
تجهیزات در اختیار محیط بانان، حتی پاسخگوی حفاظت از خودشان هم نیست و این امر باعث شده تا هر از چند گاهی از کشته شدن آنان به دست قاچاقچیان باشیم؛ محیط بانانی که به رغم نداشتن تجهیزات دفاعی، مجبورند حتی مدت زمان طولانی در مناطق حفاظت شده باشند، حال آن که هیچ گاه اعتراض آنان به جایی نرسیده است.
مسئولانی که حفاظت از محیط زیست کشور وظیفه اصلی آنان است، چرا در برابر چنین حوادثی که خود مسبب اصلی آن هستند، سکوت می کنند و به کاستی ها و بی توجهی های خود اعتراف نمی کنند؟
وی گفته است، صنایع آلاینده ای که داخل شهرها فعالیت می کنند، موظف هستند بر اساس استانداردهای زیست محیطی به کار خود ادامه دهند و در صورتی که قادر به انتقال به خارج شهر نیستند، برای ادامه فعالیت در محدوده شهرها باید نسبت به رعایت قوانین محیط زیست اهتمام بیشتری داشته باشند و هر گونه تخلف آنها غیر قابل چشم پوشی است اما اینکه چرا هنوز درصد بالایی از آلودگی ها به این صنایع برمی گردد، جای پرسش دارد.
از سوی دیگر، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست هشدار داده است، لیست مربوط به صنایع آلوده را تا پایان امسال اعلام می کنیم، اما آنچه مسلم است، اعلام نام های صنایع آلوده همچون اعلام نام مفسدان اقتصادی می ماند که در صورتی که حتی اعلام نیز شود هیچ تأثیری در روند کار ندارد، چرا که جدیتی در سازمان محیط زیست برای جلوگیری از فعالیت چنین صنایعی احساس نمی شود.
بنا بر گزارش بانك جهاني، ميزان خسارت سالانه آلودگي هوا در كشور، ۱۴ هزار و ۴۲۰ ميليارد ريال است كه اين رقم معادل ۶/۱ درصد توليد ناخالص داخلي است. آمارهاي ديگر اين بانك نشان مي دهد، مرگ و مير ناشي از آلودگي هواي شهر در تهران، سالانه صد ميليارد ريال يعني ۵۷ درصد از توليد ناخالص ملي به اقتصاد ايران خسارت وارد مي كند.
همچنين خسارت ناشي از ابتلاي افراد به بيماري هاي مرتبط با آلودگي هوا، هر ساله معادل دو هزار و صد ميليارد ريال و خسارت مرگ و مير ناشي از آلودگي هوا هزار و ششصد ميليارد ريال برآورد شده است. آلودگي هوا، افزون بر بروز تبعات منفي در حوزه اقتصادي، ضريب سلامت و بهداشت شهروندان را شديدا در معرض خطر جدي قرار مي دهد، به گونه ای که سالانه نزدیک چهل هزار شهروند تهراني به دليل مرگ و مير ناشي از آلودگي هوا كه چهار برابر بيشتر از نرخ مرگ و مير ناشي از بيماري ايدز است، مي ميرند.
همچنين اين رقم ۶/۲ برابر نرخ ناشي از سرطان خون و ۵/۱ برابر تلفات ناشي از تصادفات رانندگي برآورد شده است. هر تهراني روزانه به طور متوسط ۶۰۰ گرم از انواع آلاينده را استنشاق مي كند. اين در حالي است كه به دليل بالابودن ميزان هيدوركربن هاي حلقوي در هوا، ميزان بيماري سرطان در تهران هم افزايش يافته و شهروندان در معرض ابتلا به بيماري مرگبار قرار گرفته اند.
در همين زمينه، توجه به این آمارگيري قابل توجه است: سالانه ۴۱ ميليون تن گازهاي گلخانه اي و روزانه ۱۶ تن ذرات پلاستيك و هفت تن آزبست لنت ترمز در هواي شهر تهران منتشر مي شود كه تهديدي جدي براي سلامت شهروندان است.
تأكيد مي شود؛ آلودگي هوا كه عمدتا ناشي از تردد نزدیک ۵/۳ ميليون خودرو و ۵/۲ ميليون موتورسيكلت است، مسئول بيماري هاي گوناگوني است و روي افراد گوناگوني تأثير مي گذارد. آلودگي هوا روي افرادي كه بيماري هاي حاد برونشيت، آسم، چشم و قلب دارند، شديدتر است. سقط پی در پی جنين، نازايي، ناباروري، وجود خشونت و رفتارهاي خصمانه بين مردم و... همگي ناشي از همين آلودگي هواست.
سیر نزولی رده بندی ايران در شاخص جهانی عملکرد محیط زیست ( E. S. I و E. P. I)
شاخص جهانى با نام Environmental Sustainable Index) ESI) ضابطه مندى نظام محيط زيست جهانى بر پایه توسعه پایدار را بر اساس چهار مولفه مورد نظر قرار می دهد.
مؤلفه نخست: وضعيت پتانسیل محيط زيست هر كشور؛
مؤلفه دوم: میزان فشار به محیط زیست اعم از تخریب منابع و آلودگی و فرسایش و ...؛
سومين مؤلفه: میزان آسيب پذيرى مردم در برابر حوادث محیط زیستی و بلایای طبیعى؛
مولفه چهارم: اين كه چقدر مردم آمادگى دارند در كنوانسيون هاى جهانى كه برای مسائل محيط زيست در دنيا منعقد مى شود، دسترسى داشته باشند تا بتوانند حق خود را بگيرند.
گزارش شاخص عملكردي محيط زيست EPI (Environmental Performance Index ) به عنوان يك شاخص نوین براي ارزيابي عملكرد محیط زيستي کشورهاست كه دارای اطلاعات مهمي درباره رويكرد كشورهاي جهان در زمينه عملكرد محيط زيستی آنهاست.
EPI بر دو هدف اصلي حفاظت از محيط زيست از جمله كاهش فشارهاي محیط زيستي بر سلامت انسانها و ارتقاي وضعيت زيستبومها و مديريت صحيح منابع طبيعي تاكيد دارد كه اين دو مؤلفه توسط 16 شاخص در 6 زمينه «بهداشت محيط»، «كيفيت هوا»، «كيفيت منابع آب»، «كيفيت منابع طبيعي مولد»، «تنوعزيستي و زيستگاه» و «انرژي پايدار» اندازهگيري مي شود از سوي ديگر با تعيين اهداف خاص و تعيين فاصله هر كشور نسبت به آنها، EPI زمينهاي را براي تحليل سياستها و ارزيابي عملكرد دولتها به وجود ميآورد.
در اين شاخص ارتباط بين درآمد ناخالص ملي و شاخص EPI در زمينههايي مانند آلودگي هواي داخل منازل، بهداشت عمومي، آب سالم، مرگ و مير كودكان، آلايندههاي هواي شهر و ميزان برداشت چوب معنيدار و مثبت است.
در گزارش شاخص عملكردي محيط زيست، همچنين ارتباط بين ESI و حاكميت مطلوب شامل مبارزه با فساد اداري، قانونگرايي و اهميت دادن به موضوع محيط زيست بررسي و مشخص شده است كه يك رابطه قوي بين اين دو هست.
بنا بر گزارش شاخص عملكردي محيط زيست در سال 2006 ميلادي رتبه ايران از ميان 133 كشور جهان با عدد شاخص 70 در مقام 53 قرار گرفته است. در دوره ارزیابی بعدی در سال 2008رتبه عملکرد محیط زیست ایران با 15 پله نزول به 68 می رسد و در آخرین رده بندی نیز محیط زیست ایران با 10 پله نزول دوباره و امتیاز اندک 60 به رتبه 78 تنزل یافته است. آن چه در این میان قابل توجه است، قرارگیری کشورهایی همچون سریلانکا، جیبوتی، فیجی، نپال و بوتان در جایگاهی برتر از ایران است.
لزوم آگاهی و تأثیر گذاری دیپلماسی و سیاست جهانی در مسایل محیط زیست فراگذر از مرز
امروزه بخش چشمگیری از روابط بین الملل پیرامون محور محیط زیست صورت می گیرد. اگر بدانیم که استفاده روزافزون از منابع زیستی و به تبع آن تخریب سیاره زمین پدیده هایی هستند که اثرات آنها به ندرت در درون مرزهای قراردادی یک کشور محدود می شوند، آشکارا به این نتیجه می رسیم که موضوعات محیط زیستی، می توانند دقیقا از موضع ژئوپلتیک مورد بررسی واقع شوند.
به لحاظ نظری، انطباق مرزهای قراردادی سیاسی کشورها بر مرزهای اکوسیستمی موجود در جهان، محال یا دست کم بسیار مشکل است؛ برای نمونه، پرندگان مهاجری که در فصول سرد سال از سیبری به ایران و یا دیگر کشورهای واقع در عرض های پایین تر جغرافیایی مهاجرت و دوباره با شروع گرما به زیستگاه های اولیه خود بازمی گردند و یا غازهای وحشی که در دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی سابق بدون توجه به مسایل و کشمکش های سیاسی موجود، بین این دو کشور مهاجرت می کردند.
بر این اساس، دیدگاه محیط زیست در بحث ژئوپلتیک، به درگیری های بین المللی و روابطی اشاره دارد که در سطح جهانی با تأثیر بر زیستکره یا سطوح منطقه ای، بین دو یا چند کشور بروز می کند.
منابع طبیعی سیار یا اصطلاحا منابع ناپایدار، به دلیل برخورداری از نیروی بالفعل خود برای عبور از مرزهای کشورها، موضوع اصلی درگیری های ژئوپلتیکی به شمار می روند. ذخایر ماهی ها، حوضچه های نفتی زیر زمینی مشترک، رودهای مرزی و دریاها، جانوران وحشی مهاجر و موارد مشابه از این گروه منابع به شمار می آیند که سعی در بهره گیری بیشتر از آن ها توسط دولت های همجوار در بسیاری از نقاط جهان موجب بروز تنش های سیاسی و حتی جنگ شده و می مشود.
اما روش درست استفاده از یک عنصر یا منبع طبیعی چیست؟ آیا استفاده از منابع تا حد تهی سازی کامل قابل قبول است ؟ آیا اصولا دولت ها می توانند در داخل مرزهای خود، مستقلا تصمیم به بهره برداری هر چه بیشتر از منابع طبیعی به هر ترتیب که می خواهند بنمایند؟
پاسخ مثبت به این پرسش ها برای بسیاری از منابع همچون حیات وحش، جنگل ها، معادن اورانیوم و منابع آبی و حتی هوا یقینا، موجب بروز تنش های اصولی شده و چالش انگیز است.
یکی از نمونه های مسائل ژئو پلتیک محیط زیستی، فرا گذر از مرزها، مشکل ریزگردها و آلودگی هوای ناشی از آن در ایران است که به عنوان نمونه ای از ضرورت نگاه فرابخشی و لزوم همکاری گریز ناپذیر سازمان محیط زیست، سازمان کنترل کیفیت هوا، سازمان منابع طبیعی، دستگاه دیپلماتیک و ... در مقوله محیط زیست تلقی می شود.
در حالی که متخصصان ایرانی با بودجه متعلق به ملت ایران تلاش می کنند به عراقی ها یاد بدهند چگونه بیابان هایشان را مهار کنند، این وزارت امور خارجه ایران است که باید آنها را متعهد به این کار کند.
در حل این مسأله، اقدامات فنی و اکولوژیکی برای کاهش گرد و غبار هوا به تنهایی کافی نیست و سایر دستگاه های مربوط از جمله دستگاه دیپلماتیک باید با آموزش ها و اطلاعات تخصصی لازم میدان شود تا مشکل ایجاد شده در فراتر از مرز های سیاسی ایران به عنوان اصلی ترین عامل تولید ریزگرد در آسمان ایران حل شود.
نباید فراموش کرد، گرد و غباری که امروز باعث تعطیلی شهرهای پنج استان در کشور می شود، 90 درصد آن به زمین های کشاورزی بین دو رود دجله و فرات مربوط است که بر اثر آبگیری سدهای سر شاخه های فرات در کشور ترکیه از جمله سد آتاترک خشک شده اند.
در حالی که دولت ترکیه به طور معمول و در راستای منافع ملت خود راضی نیست، از این منابع عظیم آب دست بردارد، باید با راهکارهای دیپلماتیک و بین المللی به ویژه برآورد خسارت محیط زیستی مربوط تفاهمی بین سه کشور ایران، ترکیه و عراق صورت پذیرد تا این مشکل حل شود.
از دیگر سو، همسایه شرقی ما یعنی افغانستان نیز معاهده مشترک آغاز دهه 1970 میلادی بین ایران و افغانستان را نادیده می گیرد و اجازه نمی دهد دست کم 28 متر مکعب در ثانیه حقابه ایراناز رود هیرمند وارد هامون شود که این امر باعث شده دریاچه هامون و اکوسیستم ارزشمند آن خشک شده، از بین برود و آنجا نیز به عنوان یکی از کانون های تولید ریزگرد فعال شود.
عمران و راه سازی در راه نابودی محیط زیست ایران
یکی از نهادهای اجرایی که عملکرد آن در کشور ما کاملا در تضاد با محیط زیست قرار دارد، بخش عمران و راه و ترابری است. عملکرد غیر مسئولانه تخریب پارک ملی گلستان با احداث بزرگراه گرگان مشهد با عرض 150 متر در آن که همراه با تخریب جدی محیط زیست منطقه بوده است، نابودی حیات وحش نادر موجود در پارک، جداسازی اکولوژیک گونه ها، نابودی بستر رودخانه های موجود برای به کارگیری در زیرسازی این راه، نابودی و ریشه کن کردن گونه های منحصر به فرد درختان کهنسال این پارک که از مهمترین پیامدهای آن وقوع سیلاب های مرگ آفرین سال های اخیر بوده است، تنها و تنها برای کوتاهتر کردن 5 کیلومتری راهی بوده که می توانست با گذر از بخش خارجی شمال پارک از صدمه به این پارک با ارزش جهانی جلوگیری کند.
پافشاری غیر مسئولانه مدیران راه و ترابری استان سمنان بر احداث جاده در میان جنگل «ابر» به رغم وجود یک جاده عبوری در کنار ان جدای از شایبه سودجویی های آتی و دلال کاری زمین های اطراف جاده در آینده گویای این واقعیت است که مسئولان عمران و راه سازی کشور، از کمترین اطلاعات و آگاهی های ارزش های فرابخشی و بلند مدت محیط زیستی بی بهره هستند و ارزش های هنگفت اکولوژیک محیط زیست را فدای معیار شخصی و کوتاه مدت ارزش گذاری سرمایه و زمین می کنند.
همین نگاه عمومی ضد محیط زیستی است که به جای راه کوتاه ر و غیر مضر برای محیط زیست تهران ـ لار ـ بلده ـ نور که بخشی از آن سال هاست، وجود دارد به ساخت آزاد راه تهران شمال (تهران ـ چالوس)می انجامد تا با تخریب بخش عمده ای از ذخایر با ارزش اکولوژیک منطقه البرز مرکزی عده ای سودجو را در خرید و فروش زمین های مسیر آزاد راه به نان و نوایی برساند.
همین کوتاه بینی است که سد سازی را با تمام پیامد های مخرب محیط زیستی آن از جمله نابودی اکوسیستم دو طرف سد، تغییرات اقلیمی، نابودی زیستگاه های طبیعی گیاهی و جانوری و عمر کوتاه 15و20 ساله و نابودی عرصه های میراث تاریخی و فرهنگی کشور (همان گونه که در سد سیوند شاهد آن بوده ایم) را بر پروژه های سازگار با محیط زیست همچون سامانه های نوین آبخیزداری و توسعه آبخوان ها ترجیح می دهد.
اوج نگاه ضد محیط زیستی که شاید ناشی از ناآگاهی رسانی محیط زیست در تمام سطوح جامعه باشد، در سخنان آقای دکتر بهبهانی وزیر سابق راه و ترابری قابل مشاهده است. آن جا که ایشان در دفاع از نابودی جنگل ابر با احداث جاده در دل این جنگل منحصر به فرد در جهان گفته است: اگر جاده در دل جنگل ابر احداث شود مهار آتش جنگل با حضور ماشین های آتش نشانی ممکن می شود»!
جالب این که در قوانین موجود در رشته های عمران و راه سازی نه تنها کوچک ترین اشاره ای به اهمیت محیط طبیعی و حفظ آن نشده، بلکه در بخش هایی از آن تأکید شده عوارض طبیعی (از جمله جنگل ها، مراتع، رودخانه ها و ...) به عنوان مانع به هر طریق ممکن باید از سر راه برداشته شوند تا ساخت راه مورد نظر به انجام برسد.
نکته دیگر این که در هنگام صدور پروانه ساختمان همه چیز به شدت كنترل می شود، غیر از ضرورت كاشت درخت و توسعه فضای سبز و معمولا از هیچ متقاضی خواسته نمی شود كه در زمینی كه می خواهد در آن بنایی بسازد، درختی نیز بكارد.
مشکل جمعیت یکی از عوامل اصلی بحران محیط زیستی کشور
یکی از بزرگترین معضلات محیط زیستی کشور افزایش یکباره جمعیت ناشی از سیاست تشویقی برای فرزند بیشتر بوده است. این سیاست ها از جمله اعطای زمین به خانواده های ده نفره و اولویت قرار دادن تسهیلات برای آنها، سبب شد جمعیت کشور از 36 میلیون نفر در آغاز انقلاب به 59 میلیون در سال 1370 برسد. افزایش 23 میلیونی در عرض 23 سال به معنای رشد 65 درصدی بوده و در این میان، این پرسش مطرح می شود که آیا با افزایش بی رویه جمعیت که هم اکنون به بیش از 75 میلیون نفر رسیده، امکانات اولیه لازم به ویژه مسکن و تأمین غذا برای این عده چگونه سبب تحمیل تهدید و آلودگی بر محیط زیست کشور شده است.
جایگاه آمایش سرزمین در ایران کجاست؟
در حالی که آمایش سرزمین از سال ۱۳۵۵ در ايران به صورت قانون درآمده است و در برنامه سوم و برنامه چهارم توسعه هم گنجانده شده، متأسفانه به دلایل گوناگون پنهان و آشکار تاکنون به اجرا گذاشته نشده است.
آمايش سرزمين به نهادهای مختلف اجرایی اين امكان را مى دهد كه هیچ پروژه ای را بدون برنامه مصوب به اجرا نرسانند. در واقع، آمایش سرزمین بين تمام استفاده های ممکن سرزمین هماهنگى و ساماندهى ايجاد مى كند و عدم آمايش سرزمين سبب تداخل مسئوليت های نهادهای مختلف مربوط و غیر مربوط محیط زیستی می شود.
تداخل مسئولیت های موازی همان گونه که در منطقه عسلويه دیده می شود، می تواند ضربه جبران ناپذیری به مدیریت محیط زیستی وارد نماید. از سویی، شرکت ملی نفت مدیریت همه جانبه عسلویه را از آن خود می داند و از سوی دیگر، پارك ملى «نایبند» در نزدیکی آن تحت مدیریت سازمان محیط زیست قرار داشته و در عین حال فاضلاب عسلويه وارد آن مى شود و هر یک از این سازمان ها به آنچه خود صلاح می داند پای می فشارند و عملکرد خویش را توجیه می نمایند.
حال با یادآوری این بخش کوچک از دغدغه های بسیار متخصصان و صاحب نظران محیط زیست ایران زمین، این پرسش در اذهان مطرح می شود که آیا برای حل این معضلات اساسی که بسیاری از آنها وابسته به همکاری و تعامل سازمان محیط زیست با متخصصان دانشگاه ها و سایر وزارت خانه ها و سازمان های دولتی و خصوصی است، چه کارهایی انجام شده است؟
ضرورت تغییر بی تفاوتی همگانی به محیط زیست
سال هاست که طرفداران و فعالان محیط زیست در ایران به شنیدن خبرهای تخریب، آتش سوزی، شکار غیرقانونی، انقراض گونه های اندمیک، خشک شدن تالاب ها و دریاچه ها و آلوده شدن شتابان آب، هوا و خاک وطن عادت کرده اند. ولی پرسش این است که چرا این روند هنوز متوقف نشده است؟
بی گمان، اگر مردم هر کشوری، ضرورت دفاع و پاسداری از محیط زیست را درک کنند، باعث خواهند شد که دولتمردان به سمت حفاظت از این مواهب طبیعی سوق یابند. یکی از مهم ترین مشکلات محیط زیست ایران فقر فرهنگی است؛ فقری همراه با فقر اقتصادی.
در کشوری که مطابق آمار رسمی دست کم پانزده میلیون نفر زیر خط فقر مطلق اقتصادی زندگی می کنند و آمار غیر رسمی این رقم را تا 35 میلیون نفر اعلام می کند، از نقشی عمده در نابودی محیط زیست ایران بر خوردار است.
ما در کشوری زندگی می کنیم که مردمش برای قلیان و سیگار کشیدن و خوردن شبه غذاهای مضر همچون پفک نمکی و سوسیس و کالباس و همبرگر، نسبت به مسائل فرهنگی هم وقت بیشتری می گذارند و هم پول بیشتری خرج می کنند.
در ایران به دلیل فرهنگ موجود برای نامزدهای نمایندگی مجلس، اهمیتی ندارد که به موکلان خود حل مشکلات محیط زیستی از جمله مشکل افت آب های زیرزمینی، آلودگی هوا، بحران بیابان زایی و... را گوشزد کند.
متاسفانه از آنجا که دغدغه های محیط زیستی از وزن سیاسی درخور در جامعه ما برخوردار نیست، دولتمردان به حمایت از مولفه های زیست محیطی توجه نمی کنند و به همین ترتیب رسانه های گروهی و رادیو تلویزیون هم خودشان را مجاب نمی کنند که حتی بخشی کوچک از فعالیت های خود را به مسائل محیط زیستی اختصاص دهند و همه این مسائل دست به دست هم داده تا وضعیت کشور ما با این جا که اکنون هست، رسیده است.
اگر قرار است، در زمینه حفظ محیط زیست در کشور ما کار ریشه ای بشود، باید از مهد کودک ها و مدارس شروع و بعد وارد دانشگاه ها و در قالب کارگاه های آموزشی به وزارت خانه ها، سازمان ها و ادارات هم آموزش لازم داده شود.
یادآوری بخش هایی از مشکلات مدیریتی سازمان حفاظت محیط زیست
1ـ یکی از مهمترین مشکلات محیط زیستی موجود در ایران کمبود منابع آب ایران زمین است که بخشی از آن به ویژگی های اقلیمی نیمه خشک ایران برمی گردد که هزاران سال در ایران وجود داشته، ولی بخشی دیگر از دلایل تشدید آن در سال های اخیر به ضعف مدیریتی حاکم بر سییستم های مدیریت منابع آب کشور بازمی گردد. آیا به این موضوع اندیشیده شده که چرا به جای به کارگیری سیستم های نوین و پایدار آبخیزداری و آبخوان داری، در ایران سد سازی در سطح وسیع مورد استفاده قرار می گیرد که عمر موقت و غیر پایداری دارد؟ و چه برنامه ای برای همکاری بین سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیز داری وجود دارد که مدیریت غیر علمی سد سازی روی منابع محدود آبی موجود در ایران نابودی اکثر تالاب های موجود ایران را به دنبال نداشته باشد؟
لازم به ذکر است که تالاب ها علاوه بر نقش اساسی در حفظ منابع طبیعی و محیط زیست و بهبود وضعیت اقتصادی اجتماعی جوامع محلی و روستایی از اصلی ترین عوامل جلوگیری از سیل و نیز تأمین آب کشاورزی روستاییان بوده و همچنین ارزش و اهمیت بسیاری در عرصه بین المللی داشته و محل مهاجرت پرندگان مهاجر از هزاران کیلومتر دور ترند.
2ـ در حالی که در اثر بستن جریان آب رود هیرمند به دریاچه آب شیرین هامون که نوسط دولت افغانستان صورت پذیرفته، این دریاچه مهم تاریخی و اکولوژیکی ایران کاملا خشک شده و فاجعه محیط زیستی در آن سامان صورت پذیرفته و با نابودی اکوسیستم طبیعی منطقه وهزاران هکتار زمین کشاورزي، روستاییان زمین های نمک سود خود را رها کرده و به دیگر مناطق مهاجرت کرده اند و افزون بر آن، زیستگاه زمستان گذرانی هزاران هزار پرنده مهاجر نیز به نابودی کشیده شده، با وجود اختصاص مبلغ پانصد میلیون دلار از سوی ایران برای بازسازی افغانستان در برابر چهارصد میلیون دلار اختصاص یافته از سوی 27 کشور اتحادیه اروپا چه اقدام هماهنگ مقامات سیاسی دیپلماتیک و محیط زیستی ایران برای ملزم کردن دولت افغانستان برای بازکردن حقابه 20 درصدی ایران از رود هیرمند (که در توافقنامه 1350شمسی افغانستان با دولت ایران آن را امضا کرده اند) انجام پذیرفته است؟
3ـ برای پیشگیری از هجوم ریزگردها که سلامتی بسیاری از ایرانیان را در معرض خطر قرار داده است، چه همکاری بین سازمان محیط زیست و وزارت خارجه به انجام رسیده است؟ آیا در حالی که دولت عراق همواره از پرداخت هزار میلیارد دلار خسارت جنگ تحمیلی به ملت ایران به بهانه هایی شانه خالی می کند، این پذیرفتنی است که هزینه اقدامات غیر مسئولانه و بی توجهی دولت های عربی برای توسعه ریزگردها از جیب ملت ایران پرداخت شود؟ چرا به جای این کار از پتانسیل کمک های مالی سازمان های بین المللی محیط زیستی برای رفع معضلات محیط زیستی عراق و عربستان استفاده نمی شود؟
4ـ چه اقدامی برای براورد ارزش اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست ایران انجام پذیرفته، آیا اصولا ارزش گذاری اقتصادی محیط زیست طبیعی ایران جایگاهی در برنامه های بلند مدت سازمان محیط زیست دارد؟ آیا سازمان حفاظت محیط زیست هنوز به این نتیجه نرسیده که با مدیریت درست محیط زیست ایران به ویژه با توسعه صنعت پول ساز اکوتوریسم (محیط زیست گردی)، طبیعت بینی (Nature Watching) و پرنده بینی (Bird Watching) و... جوامع محلی و بومی به جای تخریب ناگزیر برای تأمین نیازهای حداقلی اقتصادی خود، برای بهره مندی اقتصادی خود هم که شده به حامی و حافظ محیط زیست از جمله جنگل های ناب و منحصر به فرد شمال ایران و حیات وحش در معرض خطر انقراض و طبیعت در معرض تهدید مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست تبدیل شوند؟
5ـ اقدام سازمان حفاظت محیط زیست در برابر اقدام یک طرفه و بی سر و صدای امارات برای تغییر اکوسیستم طبیعی خلیج فارس و خشک کردن بخش های مختلف این دریا برای پروژه های بلندپروازانه و عظیم نخیل چه بوده است؟ فراموش نکنیم که خشک کردن و ایجاد شهر های مصنوعی درون خلیج فارس از نظر سیاسی و جغرافیایی نیز می تواند توسعه طلبی ارضی و تجاوز به حریم مرزهای دریایی ایران در خلیج فارس را توسط امارات در آینده توجیه کند.
چه اقدام هماهنگی بین سازمان محیط زیست و نهاد های مربوط از جمله وزارت خارجه در این مهم انجام گرفته؟ آیا سازمان حفاظت محیط زیست برای جلوگیری از تخریب سنگ های صخره ای کوه های خراسان و فارس و کرمان و انتقال قاچاق این منابع طبیعی ایران زمین به امارات و به کارگیری آن ها جهت خشک کردن خلیج فارس و ایجاد شهرهای جدید توسط عرب ها هیچ اقدامی صورت داده است؟
در همین راستا، دوستداران محیط زیست منتظرند ببینند بیلان اقدامات سازمان حفاظت محیط زیست در برابر صید مخفیانه و غیر مجاز و قاچاق حیات وحش نادر و در معرض انقراض ایران از جمله شاهین و هماو هوبره و دلیجه و عقاب و... به شیخ نشین های خلیج فارس که هر روز ابعاد وسیع تری می یابد، چه بوده است!
6ـ عملکرد سازمان حفاظت محیط زیست برای نجات سیزدهمین دریاچه دنیا (ارومیه) چه بوده است؟ در اثر ایجاد سد های متعدد روی رودخانه های تأمین کننده آب این دریاچه، میزان شوری دریاچه ارومیه از 70 میلی گرم در لیتر به 300 میلی گرم در لیتر رسیده که عملا زندگی مردم همجوار منطقه، کشاورزی روستاییان و حیات تنها موجود زنده آبی این منطقه یعنی آرتمیا و نیز زندگی پرندگان بومی و مهاجر دریاچه ارومیه را در معرض تهدید جدی قرار داده است.
آیا بهتر نیست به جای کمک گرفتن سازمان حفاظت محیط زیست از روسیه برای بارور کردن ابرها بر فراز ارومیه! (که برای ایرانیان همواره بسیار پرهزینه بوده است) با همکاری سازمان محیط زیست با سازمان های مرتبط با مدیریت منابع آب با مهار و انتقال منابع آبی و رودخانه های مرزی که از کردستان ایران بی استفاده به عراق می رود و آب دجله را تأمین می کند احیای دریاچه ارومیه به انجام برسد؟
7ـ سازمان محیط زیست که می تواند نقش اساسی در تأمین حقوق حقه 50 درصدی ملت ایران در دریای مازندران یا کاسپین (که به نادرستی نام قوم وحشی و متجاوز خزر برای آن استفاده می شود) داشته باشد، چه اقدام هماهنگی با نهادهای دیپلماتیک برای تأمین منافع و سهم حداکثری از این دریا برای ایرانیان و جلوگیری از تخلیه فلزات سنگین و آلودگی های نفتی این دریا به ویژه توسط روسیه و دولت باکو و برآورد و دریافت غرامت از این کشورها صورت داده است؟ فراموش نکنیم که آلودگی اکوسیستم آبی دریای شمال ایران، علاوه بر کاهش شدید صید آبزیان به ویژه خاویار توسط ایران، مستقیم سلامت دست کم هفت میلیون ایرانی ساحل نشین دریای کاسپین را با زمینه سازی ابتلا به انواع بیماری ها و به ویژه سرطان ها در معرض خطر قرار داده است. آیا جز این است که تصمیمات نهاد محیط زیست دریای مازندران به عنوان یک نهاد خنثی و بی اثر از هیچ ضمانت اجرایی برخوردار نیست؟
8ـ آیا زمان آن فرا نرسیده که همچون بسیاری از کشور های پیشرفته دنیا دو واحد درسی اجباری با نام شناخت محیط زیست برای همه رشته ها و گروه های تحصیلی دانشگاهی در ایران در واحد های عمومی منظور شود؟ آیا ترویج فرهنگ محیط زیستی در همه وزارت خانه ها، سازمان ها، کودکستان ها، مدارس و دانشگاه ها نمی تواند سبب شود همه احاد مردم و مسئولان به اهمیت حفظ محیط زیست و ارزش بسیار اقتصادی آن از نظر جلب گردشگران ملی و بین المللی در سطح اقتصاد ملی آگاه شوند تا سبب ساز تخریب یکی از زیباترین مناطق جنگلی جهان (جنگل ابر) برای ایجاد چند کیلومتر جاده و سودجویی شخصی نشوند؟
9ـ میزان همکاری سازمان محیط زیست با شهر داری ها برای بازیافت و تبدیل مواد پسماند شهری چگونه بوده است؟ آیا سازمان حفاظت محیط زیست به این نکته اندیشیده که به کارگیری سیستم قدیمی و از دور خارج شده دفن پسماندها در زمین های پیرامون شهر ها علاوه بر نابودی زمین های با ارزش طبیعت ایران چه بر سر منابع آب های زیر زمینی و سلامت مردم و طبیعت گیاهی و جانوری می آورد؟
10ـ چرا از میان چهارصد شهرک صنعتی در کشور تنها چهل شهرک مجهز به سیستم تصفیه خانه فاضلاب است؟
11ـ چرا پس ازکشته شدن خرس قهوه ای در دانشگاه و کشته شدن تعدادی گراز در مرکز رادیویی خلخال به دست محیط بانان محیط زیست، رییس سازمان حفاظت محیط زیست در برابر پرسش علت وقوع چنین حوادثی به جای اعتراف به کمبود آموزش های پایه محیط زیستی در جامعه و به ویژه سازمان متبوع، فقط به این نکته اشاره کرده که کسانی که این حیوانات را کشته اند باید خودشان پاسخگو باشند.
12ـ عملکرد سازمان محیط زیست با مشکل آلودگی هوای تهران چه بوده است؟ بر اساس برآوردها روزانه نزدیک سه هزار تن منواكسيد كربن، ۴۵ تن هيدروكربن سوخته، ۱۳۰ تن اكسيد ازت، ۳۰ تن اكسيد گوگرد، ۳۰ تن ذرات معلق، ۲ تن سرب در تهران توليد و به هوا متصاعد مى شود. ۸۰ درصد اين آلودگى ها در شهر تهران، ناشى از وسايل نقليه موتورى است. به طورى كه گفته مى شود، آلودگى هاى تهران ۲/۸ برابر استاندارد جهانى است. آلودگى هايى كه منجر به مشكلات تنفسى، روحى، گوارشى و حتى مرگ مى شود. در اين رابطه، آمارها حاكى است نزدیک هفت هزار نفر در سال بر اثر آلودگى هوا جان خود را از دست مى دهند.
13ـ با توجه به گسترش روز افزون مواد غذایی غیر بهداشتی، بطری های پت برای انواع نوشیدنی ها و ظروف یک بار مصرف پلاستیکی که علاوه بر بیماری زا بودن و افزایش احتمال سرطان برای مردم به شدت آلاینده محیط زیست هم است، چه هماهنگی هایی بین سازمان محیط زیست و وزارت خانه های بهداشت و صنایع صورت گرفته است؟
14ـ با توجه به افزایش روز افزون مصرف کودهای فسفره، نیتراته و ازته برای سبزیجات و میوه ها که به رغم سرطان زا بودن یارانه عظیمی برای واردات آن صورت می گیرد، هیچ هماهنگی بین سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت جهاد کشاورزی صورت می پذیرد؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که با هماهنگی این دو نهاد مسئول به جای استفاده از سموم دفع آفات کشاورزی که رودخانه ها و خاک های ایران را آلوده و سلامت مردم را به شدت در معرض خطر قرار داده اند، از روش های نوین بیولوژیک و طبیعی برای دفع آفات استفاده شود؟
15ـ حفاظت از محیط زیست در حالی مورد بی توجهی مسئولان قرار گرفته که تنها اتفاقاتی که در این سازمان رخ می دهد، عزل و نصب های پی در پی مدیران بخش های مختلف بوده است؛ تغییرات مدیریتی که نه تنها تاثیری در روند عملکرد سازمان نداشته، بلکه تنها باعث ترک مدیران لایق و دلسوز و با تجربه از این سازمان شده است.
16ـ چرا سازمان محیط زیست با وجود بسیاری از مدیران غیر متخصص در ساختار مدیریتی، خود را از مشاوره گرفتن از هیأت علمی و متخصصان محیط زیست دانشگاه ها بی نیاز می بیند و در مواردی همچون مبادله توجیه شدنی پلنگ ایرانی و ببر سیبری و نیز چگونگی نگهداری منجر به مرگ ببر سیبری موجود در باغ وحش تهران پس از فاجعه به فکر مشاوره با نیرو های متخصص دانشگاهی میفتد؟
فرجام سخن
بنا بر ارزيابي هاي انجام شده، نتيجه گيري مي شود كه طرح هاي مطرح به ظاهر و در کوتاه مدت اقتصادی، در واقع ضد محیط زیستی بوده و این ضایعه بزرگ نسل های حال و آینده به علت نبود آمارهاي گويا مربوط به خسارات واقعی محیط زیستی کشور هنوز محاسبه نشده و حتي به نظر كارشناسان برای آن هيچ ارزش گذاري واقعی نیز انجام نپذیرفته است.
یادمان باشد که موهبت الهی طبیعت به عنوان امانتی در نزد ما سپرده شده و در سایه حفاظت از آن است که می توان آن را به نسل آینده واگذار کرد و علاوه بر مردم که همواره باید نسبت به حفاظت از محیط زیست احساس مسئولیت کنند، سازمان حفاظت محیط زیست و همه نهادهای مربوط نیز موظفند بر اساس قانون به رسالت خود در حفظ و حراست از محیط زیست همت گمارد تا این نعمات الهی را تقدیم نسل آینده کند؛ بنابراين، بهسازي وضعيت محیط زیست کشور نیازمند یک عزم ملی هم در آحاد مردم و هم در همه دستگاه های اجرایی دولت و سازمان های خصوصی کشور است.
در پایان، آیا زمان آن فرا نرسیده که با همت نمایندگان ملت تشکیلات سازمان حفاظت محیط زیست با ادغام با سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری و بخش منابع آب وزارت نیرو به وزارت خانه منابع طبیعی و محیط زیست (یا محیط زیست و منابع طبیعی یا هر نام مورد توافق همگانی) ارتقا یابد که بتواند با جذب ردیف بودجه کافی و درخور و اعمال مدیریت فراگیر و شایسته علاوه بر تعامل بیشتر فرابخشی با وزارت خانه های بهداشت، صنایع، جهاد کشاورزی، نیرو، شهرداری ها و... امکان پاسخگویی به نمایندگان ملت را برای معضلات فراگیر محیط زیستی کشور فراهم آورد؟