سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها نگاه روز برائت جستن به شیوه انگلیسی!

نگاه روز

برائت جستن به شیوه انگلیسی!

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 84، سال سیزدهم، آذر و دی ماه 1393، رویه 10 تا 11

اگر مردمان عادی، و یا حتی افراد تحصیل کرده در رشته‌های غیر سیاسی از واقعیتهای رویدادهای جاری شمال آفریقا و خاورمیانه نا آگاه باشند، کارشناسان سیاسی می دانند (و میدانستند) که طراحان و نظریه پردازان این روند خونین و ویرانگر در کارگاه «تفرقه بیانداز و حکومت کن لندن» درس خوانده و استاد شده‌اند.

در همین مجله مطالب بسیاری پیرامون این رویدادها، حتی پیش از آغاز آنها نوشته شد. از جمله بنگرید به نوشتار The Small is Beautifull که در شماره 34 (شهریور 1385) همراه با نقشه تجزیه کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه چاپ شد. آن نوشتار و نوشته‌های دیگر نشان می‌داد بر اساس طرحهای سایکس ـ پیکو و برنارد لوئیس برنامه‌ای فراگیر برای جنگ، خونریزی و تجزیه کشورهای این بخش از جهان به اجرا گذاشته می‌شود.

این طرحها در میان خوشبینی مردم منطقه که ناشی از تبلیغات گسترده رسانه‌های غربی و پیروزی رسانه‌های محلی از آنها بود به اجرا گذاشته شد و جهانیان باورمند شدند به راستی نسیم بهار دموکراسی بر کشورهای عربی وزیدن گرفته است. اما برخورد ادامه اجرای این طرح با سد پیش‌بینی نشده‌ای در سوریه، به دوران سرخوشی و خوش بینی آمریکا و متحدان پایان داد.

گستره جنایتهای این برنامه و ویرانی‌های فراتر از انتظاری که به بار آورد، رفته رفته موجب شدخوش بینی اندیشمندان و حتی مردم عادی کشورهای منطقه تبدیل به یاس شود و باور به نیات سلطه جویانه آمریکا و متحدانش هر روز پر رنگ‌تر گردد.
در این میان انگلیسی‌ها که زیرک‌تر از عموزاده‌های آمریکایی خود هستند، برای مصون نگه داشتن خود از کین خواهی‌های آینده و نیز حفظ جایگاه و پایگاه خود در این منطقه حساس جهان، در صدد بر آمده‌اند خود را زیرکانه از دخالت در این برنامه‌ها به دور نشان دهند. اولین ماموریت در این راستا به جان سیمسون، سردبیر مسایل جهانی بنگاه سخن پراکنی بی. بی.سی سپرده شد. و او مقاله حساب شده‌ی زیر را نوشت *. آن را بخوانید و باور کنید که هنوز روح دیزراییلی، لرد کرزن، چرچیل و....بر سیاستهای لندن حاکم است:
 

آشوب در مصر

تظاهرات میدان تحریر قاهره آن نقطه‌ای بود که بسیاری حس کردند چیزی شبیه به سقوط دیوار برلین در مصر اتفاق می‌افتد.
حسنی مبارک در اندک زمانی سرنگون شد. اما امید به نسخه عربی آنچه در 1989 در اروپای شرقی رخ داد هم چندان دوام نداشت. اخوان‌المسلمین انتخابات را برد و خلاء قدرت را پر کرد. اما خواه‌ناخواه توازن شکننده بین دین و اصول حکومت سکولار را هم بر هم زد.
پلیس و ارتش که حامی مبارک و نگهبان سکولاریسم بودند، همچنان قدرت داشتند. در نهایت علیه اخوان‌المسلمین کودتا کردند و کنترل کشور را به‌دست گرفتند. اما شکاف عمیق همچنان وجود دارد.
موضوع این است که برخلاف اروپای سال 1989، اینجا یک ایدئولوژی سیاسی که کهنه شده باشد و سرنگون شود، نبود. بله، مردم عادی از تونس تا یمن آزادی میخواستند. اما قیامشان به معنای پررنگ کردن دو اصل متناقض بود: اعتقاد به حفظ سکولاریسم از یک سو، و میل به اجرای اساسی احکام اسلام از سوی دیگر.
نتیجه چه بود؟ دشمنی رام‌نشدنی و خشونت، که در عراق و سوریه مایه ظهور دولت اسلامی (یا داعش) شد، جنبشی مذهبی-سیاسی که از نظر خشونت و ستیزه‌جویی در دوران مدرن بی‌رقیب است.
نخست به نظر می‌رسید بی‌رحمی عجیب‌غریب داعشی‌ها کارگر افتاده. آنها مخالفان را مثل آب خوردن می‌کشتند و شادی هم می‌کردند. اما چیزی نگذشت که همه فهمیدند در برابر دولت اسلامی نمی‌شود عقب نشست، و با عزمی به مراتب راسختر به مبارزه برخاستند.
کم‌کم این روح مقاومت در میدان نبرد  و البته جنگنده‌های آمریکایی و بریتانیایی و غیره در آسمان  ورق را برمی‌گردانند.
چه کسی سود کرده؟
مثل دولت اسلامی که به سنگ سخت خورده، بهار عربی هم  اگر فرض کنیم اساسا چنین چیزی وجود داشته مدتهاست در همه کشورهای عرب متوقف شده. اما برنده‌ها و بازنده‌های این ماجرا چه کسانی بوده‌اند؟
لیبی پس از سرنگونی قذافی یک روز بی‌آشوب ندیده، و رو به ویرانی است.
مصر در کما است، با اقتصادی که در تلاطم این چند سال بهشدت آسیب دیده.
در سوریه، بشار اسد به هر شکل بوده در برابر انقلابیها دوام آورده. کشورهای غربی هم هرچند به زبان نمی‌آورند، اما او را به دولت اسلامی ترجیح می‌دهند.
عراق هم تا حدی توفان دولت اسلامی را پشت سر گذاشته. حتی به نظر می‌رسد دموکراسی لرزانش هم با وجود همه فجایعی که از زمان حمله آمریکا و بریتانیا در سال 2003 رخ داده، زنده مانده است.
نظام سیاسی اردن هم در خطر بوده، اما همچنان سرپا است. لبنان فعلا آرام است. الجزایر و تونس هم آرام شده‌اند. ترکیه که از بیرون گود نگاه می‌کرده، گاه نگران شده، اما در نهایت بلایی ندیده.


اما بقیه دنیا چطور؟

باراک اوباما به بشار اسد هشدار داده بود علیه پیکارجویان،از سلاح شیمیایی استفاده نکند. او کرد و رئیسجمهور آمریکا هم کاری نکرد. اوباما از آن زمان نتوانسته برچسب ضعف و بی‌تصمیمی را از خودش دور کند.
بریتانیا هم، به باور بسیاری، بعد از آنکه پارلماناش در اوت 2013 به بمباران سوریه نه گفت، موقعیت جهانی‌اش را از دست داده. رأی مثبت اخیر به بمباران دولت اسلامی هم تغییر چندانی در این نگاه ایجاد نکرده.
یک دیپلمات ارشد آمریکایی اخیرا گفته بود کل این ماجرای بهار عربی از همان روز اول مصیبت بود.
سخت میشود با حرفش مخالفت کرد.

* مقاله سیمسون به فارسی نیز ترجمه و اواخر آبان روی دیدارگاه فارسی بی. بی. سی هم گذاشته شد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید