خبر
انتظامی، سرسنگی، کیانیان، فرمانآرا و ....ناگفتههای هنرمندان از حمید سمندریان
- خبر
- نمایش از جمعه, 23 تیر 1391 20:16
- بازدید: 3585
درپی درگذشت حمید سمندریان، تعدادی از هنرمندان از فقدان این کارگردان تئاتر ایران گفتند.
adidas calabasas cream factory san jose menu - GZ3194 - adidas Ultra Boost 2021 White Multicolor | Buy now Converse RUN STAR MOTION HI - 171545C
عزتالله انتظامی با اظهار تاسف فراوان از درگذشت حمید سمندریان گفت: تئاتر ایران نگین درشت قیمتی خود را از دست داد.
آقای بازیگر در گفتوگو با خبرنگار تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گفت: تئاتر ایران جواهر بزرگ و قیمتی خود را از دست داده است. باید به همهی هنرمندان و بهویژه هما روستا تسلیت بگوییم.
او با اشاره به اینکه همیشه حمید سمندریان آرزو داشت نمایش «گالیله» را کار کند، اظهار تاسف کرد: اما نشد که این نمایش را کار کند؛ دیر شد و امروز صبح خبر دادند که درگذشته است. او حسرت به دل درگذشت.
وی افزود: دلم خوش نیست. کسی را از دست دادیم که برای همهی ما بزرگ بود. چون تحصیل در دانشگاه را خیلی دیر آغاز کردم، دانشجوی ایشان بودم. هرچه دارم از اوست. آثاری فوقالعاده و زیبا اجرا کرد.
انتظامی که تجربهی چندین پروژهی تلویزیونی و تئاتر صحنهای را با حمید سمندریان داشته است یادآور شد: یکی از کارهای درخشان ایشان نمایش «کرگدن» بود که در دانشگاه تهران اجرا کردیم. با آنکه آن زمان در دانشگاهها را میبستند که کسی وارد نشود، حتی روی زمین هم تماشاگر نشسته بود.
این هنرمند با سابقهی تئاتر، سینما و تلویزیون به ایسنا گفت: تئاتر ایران، کارگردان فوقالعادهی خود را از دست داد. کارگردانی که شاگردانی بزرگ پرورش داد که همه از بزرگان و استادان تئاتر ما شدند. زود او را از دست دادیم. جایش همیشه خالی میماند.
***
بهمن فرمانآرا از درگذشت حمید سمندریان اظهار تاسف کرد و گفت: تئاتر ایران خیلی به ایشان بدهکار است.
این کارگردان سینما در گفتوگویی کوتاه با ایسنا، گفت: حمید سمندریان یکی از بهترین آدمها و باسوادترین هنرمند تئاتر بود.
او یادآور شد: گروه کثیری از هنرپیشهها پیش ایشان دوره دیدند. اما مسوولان هیچ وقت قدر این آدمهای مهم را ندانستند.
فرمان آرا با اظهار تاسف از درگذشت سمندریان گفت: تئاتر ایران خیلی به ایشان بدهکار است.
*********
رضا کیانیان در پی درگذشت حمید سمندریان نوشت: « .... به مرگ او حسودی کردم.»
این بازیگر تئاتر و سینمای ایران در نوشتاری که در پی یادداشت دوست مترجمش محمد حامد نوشته، خطاب به او نوشته است:
«حامد مهربانم
راست میگی دلم گرفت و بارانی شد..با ابرهای سیاه آمیخت..اما به مرگ او حسودی کردم
با آبرو رفت
کم درد کشید و رفت
کسی آرزوی مرگش را نکرد و رفت
شیمی درمانی نکرد و رفت
آلزایمر نگرفت و رفت
تا دو هفته قبل از رفتنش نمایشهای روی صحنه را میدید
هنوز از شوق تئاتر لبریز بود ..
با اشتیاق بازی استریند برگ را تحلیل میکرد.. یک تحلیل امروزی و متفاوت با اجراهای قبلی.
همین دو هفتهی آخر که بیشتر خواب بود یا خودش را به خواب میزد تا صحبتی از تئاتر میشد مینشست و با اشتیاقی که فقط برای یک آدم سالم تعریف میشود داد سخن میداد.
و به من که قرار بود (ادگار ) را در همین نمایش بازی کنم میگفت اگر گاهی «ادگار» به جایی که ما نمیدانیم کجاست خیره میشود......به مرگ خیره شده است بعد میخندید و میگفت اگر زنده موندم بیشتر حرف میزنیم.هم میدانست دارد میمیرد و هم به مرگ لبخند میزد.»
محمد حامد دوست قدیم رضا کیانیان ومترجم آثار «یون فوسه» که در سوئد زندگی میکند، 22 تیر ماه متن پیام تسلیتی را برای کیانیان و حمید امجد در پی درگذشت حمید سمندریان نوشت و در پی آن رضا کیانیان هم متنی را منتشر کرد.
پیام تسلیت محمد حامد خطاب به رضا کیانیان و حمید امجد به شرح ذیل است: « خبر فوت حمید سمندریان روزو روزگارم را با ابرهای سیاه درآمیخت . اینجا باران میبارد. میدانم دل شما هم بارانی ست. چون دل یاران که در هجران یاران . به شما و به تک تک اهالی تاتر از اعماق قلبم تسلیت میگویم. مرا هم در سوگ شریک خود کنید.»
************
بهزاد صدیقی معتقد است: « حمید سمندریان مکتبی را در تئاتر ایران پدید آورد که بسیاری از ما در زیر چتر مکتبش جوانه زدیم.»
این نمایشنامهنویس و منتقد تئاتر ایران در نوشتاری که در پی درگذشت حمید سمندریان منتشر کرده است:
« از شمار دو چشم یک تن کم / وزشمار خرد هزاران بیش
هر چه از استاد بزرگ و خیلی بزرگ تئاتر ایران، استاد حمید سمندریان ، بگوییم ، کم گفتهایم. استادی که بسیاری از هنرمندان تئاتر شاگردش بودند.از استاد عزت الله انتظامی گرفته تا هنرمندانی نظیر اسماعیل شنگله ، گلاب آدینه ، رضا کیانیان ، زنده یاد احمد آقالو ، بهرام ابراهیمی ، آتش تقیپور و تا نسل ما که پیش از تاسیس آموزشگاهش در ادارهی برنامههای تئاتر در سال 1370 به همراه دوستانی هم چون محمد یعقوبی ، فریبرز عربنیا ، امیر جعفری ، مجید علم بیگی و ... شاگردیاش را کردیم و تا حالا نسل جدید و جوانی که درصحنههای تئاتر حضور فعالانهای دارند . حالا ما در سوگ از دست دادن او نشستهایم و بی او تنها شدهایم و نبودنش را نمیتوانیم تاب آوریم. حالا تئاتر ایران یکی از بزرگترین و مهمترین اعتبارها و افتخارهایش را از دست داده است.»
صدیقی در ادامه نوشته است:« آری حمید سمندریان مکتبی را در تئاتر ایران پدید آورد که بسیاری از ما در زیر چتر مکتبش جوانه زدیم و امکان به صحنه آمدن را یافتیم. مکتبی که صحنهها از حضورش به اعتباررسیدند و غنا یافتند. مکتبی که به همواره رفتنها همواره کوشیدنها و همواره اندیشیدنها هادی و راهنمایمان شد. آری او از اندک شمارانی بود که همواره با بودنش تئاتر ایران را معنا میبخشید وگسترهی آن راهم پای زندگی ، بیش از پیش وسیعتر میساخت.
به پشت سر که نگاه میکنم ، دردانههای تئاتریاش را همانند «کرگدن»، «باغ وحش شیشهای»، «ملاقات بانوی سالخورده» ، «ازدواج آقای می سی سی پی»، «بازی استریندبرگ» و ... و باز هم «ملاقات بانوی سال خورده» را میبینم که هم چون نگین درخشانی برتارک تئاتر ایران نشسته است. امید که همهی ما بتوانیم نبودنش را تاب آوریم و همواره رهرو مکتبش باشیم.»
*********
ایرج راد درگذشت حمید سمندریان را ضایعهای بسیار دشوار برای جامعهی هنری دانست.
این کارگردان و بازیگر تئاتر در گفتوگویی با ایسنا گفت: از دست دادن استاد سمندریان برای جامعهی هنری و بهویژه تئاتر مملکت بسیار دشوار است. ایشان همواره با انرژی و روحیهای که داشت به همهی ما انرژی میداد و هرگز تصور نمیشد چنین فردی با این روحیه و انرژی از دنیا برود. اما سرانجام به خاطر بیماری مهلکی که داشت، دست مرگ ایشان را از ما گرفت.
ایرج راد که با بازی در نمایش «مردههای بیکفن و دفن» با حمید سمندریان همکاری داشته است یادآور شد: تاثیر آثار استاد سمندریان بر روند تئاتر کشور بر هیچکس پوشیده نیست. ایشان علاوهبر کارگردانیهای درخشان، هنرمندان بسیار بزرگی را پرورش داد. به گونهای که بسیاری از هنرمندان و فارغالتحصیلان تئاتر کشور از شاگردان ایشان بودند و من هم جزو دانشجویان ایشان بودم.
وی ادامه داد: علاوهبر کارگردانی و تدریس، ترجمههای ایشان از آثار بزرگ نمایشی از دیگر نقاط قوت کارنامه هنریشان است.
راد با اشاره به ویژگیهای اخلاقی حمید سمندریان به ایسنا گفت: علاوهبر کار هنری، رفتار، کردار و برخورد استاد با تمام هنرمندان همواره زبانزد همگان بوده است. عشق و علاقه و الفتی که به تئاتر داشت از دلش برمیخاست و با تمام وجود تئاتر را دوست میداشت.
او با اشاره به آشناییاش با حمید سمندریان یادآور شد: از حدود سالهای 40 بود که با استاد از طریق کارهایی که به صحنه میبرد آشنا شدم. همان زمان هم در جامعه هنری دارای اشتهار بود و تئاتریها برایشان ارزش و احترام بسیاری قائل بودند.
********
«مجید سرسنگی»، مدیرعامل خانهی هنرمندان ایران و مدیر تماشاخانهی ایرانشهر، حمید سمندریان را استادی تمام و کمال میداند.
این مدیر هنری که سالها پیش دانشجوی حمید سمندریان بوده است، به خبرنگار ایسنا، گفت: حمید سمندریان حدود شش دهه حضور مستمر در تئاتر کشور داشته است و میتوان از دو زاویهی حضور هنری ایشان را ارزیابی کرد.
سرسنگی اضافه کرد: آثاری که استاد سمندریان به صحنه برد، جزو افتخارات تاریخ تئاتر مملکت بود. از سوی دیگر چندین نسل دانشجو تربیت کرد و با پرورش آنان تاثیری غیرقابل انکار بر شیوه جدید تئاتر ایران نهاد.
وی افزود: استاد سمندریان معلمی به تمام معنا و استادی بیبدیل بود؛ هم هنرمندی کاملا حرفهای بود و هم به لحاظ اخلاقگرایی چهرهای بینظیر داشت که میتوان آن را در شیوهی پرورش دانشجویانش مشاهده کرد.
مدیر تماشاخانهی ایرانشهر به ویژگیهای اخلاقی حمید سمندریان اشاره کرد و گفت: از مهمترین ویژگیهای او میتوان به نداشتن حسد و بُخل اشاره کرد. او همواره برای دیگران کارگشایی میکرد و همیشه دستش برای دیگران باز بود و همین ویژگیها از او استادی مسلم ساخته بود.
مجید سرسنگی تاکید کرد: حمید سمندریان نه تنها در رشته تخصصیاش تئاتر موفق بود که به لحاظ جنبههای روحی و روانی از نوعی بزرگمنشی کمنظیر برخوردار بود و باید درگذشت این هنرمند بزرگ را به تمام هنرمندان کشور تسلیت بگوییم.
**********
اما بهزاد فراهانی گفت: وقتی سمندریان هست، تئاتر هم هست. اما وقتی سمندریان نیست، چون تئاتر او مبتنی بر فکرت و حکمت بود، پس باید به دنبال تئاتر گشت.
این بازیگر و کارگردان تئاتر به ایسنا گفت: مشکل در این است که امروز اندیشهی حمید سمندریان را از دست دادهایم و قطعا باروری اندیشهی او زمان زیادی میبرد.
او با اظهار تاسف از عدم پرورش جایگزینهایی برای پیشکسوتان فرهنگ و هنر عنوان کرد: متاسفانه در این مملکت جایگزینی برای آدمهای از دست رفته نمیپرورانیم و زمانی که آنها میروند جای خالیشان باقی میماند. همان طور که فتحی، اسکویی، فنیزاده و خیلیهای دیگر رفتند و برایشان جایگزینی پیدا نشد.
فراهانی اضافه کرد: سمندریان هم رفت و جایش همچنان خالی میماند و ما متاسفانه ارج و قربی برای پیشکسوتان به معنای واقعی آن قائل نمیشویم و این داستان تاسفباری است.
وی در پایان گفت: قطعا راه زندهیاد حمید سمندریان توسط ما به عنوان شاگردان او ادامه پیدا میکند و امیدوارم روزی در ایران تئاتر داشته باشیم که به آن ارج و قرب بدهند.
********
نصرالله قادری ـ رییس کانون ملی منتقدان تئاتر ایران ـ در یادداشتی از حمید سمندریان گفت.
نصرالله قادری در دلنوشتهای برای حمید سمندریان نوشته است: «وقتی که گالیله آمد و او نتوانست «وصیتنامه هنری»اش را بنویسد، گریستم! صبر کردم تا غائله تمام شود، که شد! و منجی که بعد از سالهای دور آمده بود، معجزهای نکرد، در حالی که مخی خواست «شق القمر» کند!
فکر کردم که این پیر برنای دانا کی به آرزویش میرسد؟ کی؟ کی؟ کی؟
دلنوشتهای را که پیش از این برایش نوشته بودم دوباره مرور میکنم، امروز! امروز! امروز! و به امید فردا میمانم. فردا! فردا! فردا! و دوستش میدارم. همیشه! همیشه! همیشه!»
این کارگردان تئاتر در ادامه نوشته است: «عشق است که جان عاشقان زنده از اوست نوری است که آفتاب تابنده از اوست هر چیز که در غیب و شهادت یابی موجود بود ز عشق و پاینده از اوست.
برای غریبی چون من، «عشق» مترادف است با «تئاتر»! و سمندریان ذات تئاتر است. مهرش، خشمش، غضبش، محبتش و همه آنچه در اوست، زیباست.
برای تنهایی چون من، «زیبایی» مترادف است با «تئاتر»! و سمندریان ذات تئاتر است.
تلخی بسیار چشیده، سختی بسیار دیده، غربت را با همه وجودش حس کرده است و ناملایمتیهای بزرگ را تاب آورده است. او استاد مسلم تئاتر است. پیر ماست. سالهاست که خاموش است. وقتی گفت: «گالیله» وصیتنامه من است، به جان گریستم! این اوج تنهایی یک مرد است که درد به جان دارد. از مروت به دور است که نگذارند «گالیله» اجرا شود و گناهش را به گردن او بیندازند. این ناسپاسی است. از یاد نبریم که سمندریان استاد همه ما بوده است، هست و خواهد بود.»
قادری معتقد است: «حیف است که پیر ما ساکت باشد، معلم ما بغض به گلو داشته باشد و مهربان ما از دور به نظاره صحنه بنشیند. تئاتر خانه سمندریان است و سمندریان صاحب خانه تئاتر است. سالها پیش که هنوز هوا ابری بود، به رسم شاگردی گفتوگوی مفصلی با استاد را در ویژهنامه سوره آوردم. سالهایی که هیچ کس حرفی از او در صحنه مطبوعات نمیزد. دلم میخواست همراه پوسترش گفتوگوی مفصلی هم با او داشته باشیم. مثل همیشه در آمد که: نصرالله جان صبر کن. صبر!
فهمیدم که چه میگوید. صبر میکنم و این اندک را به رسم شاگردی که اندکی از بزرگیاش را پاس داشته میآورم، تا آن روزگار!
سمندریان، سمندریان است و زیباست و زیبایی دشوار است و ما دوستش داریم
امروز
فردا
همیشه.»