خبر
حس مادرانه مرا به عمق آب کشاند!
- خبر
- نمایش از شنبه, 23 خرداد 1394 10:04
بانوی فداکار در شهرستان چایپاره استان آذربایجان غربی کودک چهار ساله را از مرگ نجات داد.
Air Jordan 3 Blue Cement CT8532 400 Release Date 1 | Latest Releases , IetpShops - Women's Nike Air Jordan 1 trainers - ken griffey nike swingman shoes sale 2017به گزارش جوان، الهام شاپوری که 27 ساله است و پسری پنجساله دارد، میگوید: چند روز قبل در حال عبور از کنار نهر آب در شهرستان قرهضیاءالدین بودم که متوجه شدم کودکی در حال غرق شدن است و شاهدان در حال تماس با امدادگران هستند. وقتی خودم را کنار رودخانه رساندم کودک را در حال مرگ دیدم، به همین خاطر خودم را به آب انداختم و توانستم او را از مرگ نجات دهم. با این زن فداکار به گفتوگو نشستهایم.
شما در مسیر محل کارتان با صحنه غرق شدن کودکی چهار ساله رو به رو شدید و تصمیم به نجات آن کودک گرفتید.
روز حادثه همراه پسر خردسالم که علیسان نام دارد از خانه خارج شدم تا به بازار بروم. در راه بازار زنان، کودکان و مردان نگرانی را دیدم که وحشت زده به نهر آب نگاه می کردند. کاملاً مشخص بود که اتفاق بدی افتاده است. یکی میگفت: ولش کنید، مرده است. زنی داد میزد که اورژانس را خبر کنید و مردی دیگر را دیدم که با عصبانیت میگفت یک نفر برود و او را نجات دهد، اما مردانی که آنجا بودند میگفتند حاضر به این کار نیستند و از عمق آب میترسند. احساس کردم کسی داخل آب سقوط کرده است. وقتی متوجه شدم کودکی داخل آب افتاده دست پسربچهام را رها کردم و به طرف نهر دویدم.
در این زمان واکنش پسرتان چه بود، علیسان چه کار میکرد؟
در حالی که به سمت نهر میدویدم علیسان، گریه و به من التماس میکرد او را تنها نگذارم.
پس از اینکه نزدیک نهر شدید، اولین کاری که به ذهنتان رسید چه بود؟ از پریدن داخل آب نترسیدید؟
اصلاً نمیترسیدم، به محض اینکه به نهر رسیدم، امیرحسین کوچولو را دیدم که درون آب در حال جان دادن است به خدا توکل کردم و با همان چادری که بر سر داشتم دل به آب زدم.
نهر عمیق بود؟ فکر نمیکردید جان خودتان در خطر بیفتد؟
نهر عمق زیادی داشت. پس از اینکه خودم را به آب زدم داشتم خفه میشدم تا اینکه بالاخره به هر زحمتی که بود امیرحسین کوچولو را در آغوش گرفتم و جسم نیمهجانش را به بیرون نهر آوردم.
مگر آنجا هیچ مردی نبود که شما به ناچار دست به این کار ارزشمند زدید؟
مردان زیادی آنجا بودند اما هیچ کدام جرئت نمیکردند داخل آب بپرند. تمامی افراد حاضر در صحنه ترسیده بودند.
چه حسی شما را به درون آب کشاند؟
یک حس مادرانه. احساس کردم بچه خودم در آب افتاده است و این کار را برای نجات فرزند خودم انجام میدهم.
پس از اینکه کودک را از آب بیرون آوردید اورژانس و نیروهای امدادی حضور یافتند؟ والدین امیرحسین کجا بودند؟
من پس از اینکه او را بیرون آوردم به او تنفس مصنوعی دادم، امیرحسین هرچه آب خورده بود از حلقش بیرون ریخت.
بعد که تنفسش به جریان افتاد، پدر و مادر امیرحسین به همراه خاله او سر رسیدند و با دیدن صحنه شوکه شدند و مدام خدا را شکر میکردند که فرزندشان غرق نشده و فوت نکرده است. امیرحسین را به خانوادهاش تحویل دادم و بعد از آن اورژانس سر رسید و پدر و مادر امیرحسین او را به بیمارستان امام خمینی شهرستان چایپاره منتقل کردند. همچنان پیگیر حالش بودم که همان روز هم شنیدم که دکتر گفته بود که اگر این بچه چند دقیقه دیگر در آب میماند به دلیل اینکه گلویش پر از لجن است خفه میشد.
امروز امیرحسین نجات یافته و صحیح و سالم به زندگی کودکانهاش ادامه میدهد، شما چه حسی در این باره دارید؟
فقط خداوند متعال را شکر میکنم و از صمیم قلب خوشحالم.
بعد از اینکه امیرحسین صحیح و سالم به خانه برگشت خانوادهاش از شما تشکر کردند؟
آنها برای تشکر به منزل من آمدند.
چه احساسی نسبت به شما داشتند؟ چه حرفهایی بر زبان میآورند؟
آنها در حالی که گریه میکردند میگفتند ما یک بچه بیشتر نداریم. زندگی فرزندمان را مدیونت هستیم و در قبال نجات فرزندمان حاضریم تمام هستیمان را به تو بدهیم. چون تلفن همراه من در آب افتاده بود آنها حتی میخواستند یک تلفن همراه برای من تهیه کنند. اما من قبول نکردم.
امیرحسین را هم آورده بودند؟
نه. مادر امیرحسین میگفت: بچهام از روز حادثه به بعد ترسیده است و آب و غذا نمیخورد و فقط میگوید من را عمه نجات داد (امیرحسین من را عمه خطاب میکند). بروید و از عمهام تشکر کنید.
شنیدهایم که در فرمانداری شهرستان از شما تقدیر شده است. این مسئله حقیقت دارد؟
بله، من از سوی شورای شهر و منابع طبیعی استان آذربایجانغربی در فرمانداری شهرستان چایپاره مورد تقدیر قرار گرفتم.
منبع: تابناک