گزارش تصویری
گزارش تصویری از جشن نیمه شعبان (1392)
- گزارش تصويری
- نمایش از پنج شنبه, 06 تیر 1392 20:07
- عباس مسلمی کفاش
- بازدید: 4004
عکاس: عباس مسلمی کفاش
شب نیمه شعبان است و شهر غرق در سرور و شادمانی . همه در کنار همند.
زن و مرد ، پیر و جوان ، کوچک و بزرگ هر یک از این شادمانی سهمی دارند
شور و شادمانی مردم ، گاه بر ازدحام و راه بندانها می افزاید ولی کسی شکایتی ندارد.
این شادمانی گران بهاتر از آنست که گلایه ای در پی داشته باشد
جمعیت مشتاق از هر سو میجوشد و آنچه در بین مردم ساری و جاری است ، شادمانی است و سرور
طاق نصرتها و چراغهای رنگارنگ ، شب تاریک را ، روشن و چشم نواز کرده اند.
باشد که به زودی به ظهورش تمام جهان نورافشان شود
این شلوغی و حضور مردم فرصتی است برای آدمهای زیرک ، تا از این نمد برای خود کلاهی بدوزند !
نام ویاد شهیدان گلگون کفن این سرزمین ، چونان گذشته بر تارک طاقهای نصرت میدرخشد.
هر چه باشد نصرت الهی ، از پس لطف خدا به وسیله خون شهدا بر این آب و خاک ارزانی شده است.
همه جا مدحت یار است ، به هر رنگ و بیان . . .
بر ما است ، زنده نگهداشتن نام کسانی که برای زنده ماندن ما از جان شیرین گذشتند.
تا بالاخره روزی ، بشر به پایان خوشی که پروردگار برایش در نظر گرفته نائل شود
از این خوان گسترده هر کس بهره ای دارد. یکی به شیرینی شربت کام دل را شیرین میکند و
دیگری به سلامی و عرض ارادتی ، مشام جان را مینوازد
مردمان چون زنبوران عسل ، هر جا که نام ونشانی از یار بیابند گرد هم می آیند
عرض ارادت و اعلام حضور همه را به میدان آورده است. از منتظران سالخورده تا سربازان آیندۀ او.
در خواب باشی یا بیدار ، مهم حضور است تا وقت ظهور
در این میان ، هر جای یا چیزی که با حضرتش ارتباطی دارد ، البته عزیز است و محبوب
قلب مستضعف ، پر از شادی و شور نیمۀ شعبان ، شب شعر و سرور
وه از آن فردا که آید ، تکسوار رو به فردا دارد و امید یار
می شود سرتا سر دنیا بهار تا جهان بیند ، که با یک گل عذار
نور احمد ( ص ) شد در آن مه ، منجلی ای که داری عشق دیدار نبی
شو مهیا بهر او ، پا تا به سر گر تو خواهی سایۀ حیدر ( ع ) به سر
از چه رو بهر ظهورش غائبی ؟ حق زهرا (س ) در فدک ، گر طالبی
اینک اینک ، هست مهدی ( عج ) نور عین گر حسن ( ع ) را دوست داری و حسین ( ع )
خرج کن در راه استعلای حق الغرض ، جان را بنه اندر طبق
نام نیکویش بلند آوازه کن جسم و جان را بهر او آماده کن
بعد از عالم شود نیکو بهار تا رسد وقت ظهور و گاه یار
دیدگاهها
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همیکردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
دوباره گیسوی نجوای ما پریشان ماند
دوباره زمزمه ی کاسه های خالی ما
پس از نیامدنت گوشه ی خیابان ماند
شبیه شنبه ی هر هفته پشت پنجره ام
و کوچه کوچه شهرم دوباره زندان ماند
برای آمدنت چند سال بایستی
در این تراکم بی انتهای ویران ماند؟
نیامدی که ببینی نگاه منتظرم
چه روزها به امید تو زیر باران ماند
سکوت آخر حرف من است چون بی تو
دوباره حنجره ام زیر بغض پنهان ماند
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا