یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان یادآور تاریخ دوران کهن

نام‌آوران ایرانی

یادآور تاریخ دوران کهن

برگرفته از روزنامه شرق

 

پروفسور شارل هانری دوفوشه‏کور استاد ممتاز ادبیات فارسی در سوربن
ترجمه: علی شریعت‌کاشانی / فرانسه

در این زمان چیز نوشتن درباره ایرج افشار به‏مثابه بیان و معرفی‏ واقعیت به‌صورت دیگری است. او دیگر در میان ما نیست. اندوهناکی و سوگ‏زدگی، دانشوران و پژوهندگان و دوستان او را چه در ایران و چه در جهانی که او زیر پا گذاشت، در بر گرفته است. اکنون هنگام آن است که یاد او را در اذهان زنده نگاه داریم. وضعیت زندگانی علمی او به‏گونه شگفت‏آوری با وضعیت آن نسل از محققان پایه‏گذار ایرانی مطابقت و همخوانی دارد که در زمینه آثار سترگ علمی و ادبی اساسا فارسی و نیز عربی به پژوهشگری و نشر علمی آنها پرداخته‏اند. در بین این محققان، ایرج افشار از جهات بسیار از جایگاهی بس بلند و ارجمند برخوردار است. مقصد عشق و اشتیاق دانشورانه او کشف نسخه‌های خطی و چاپ‏های قدیمی متن‏های بزرگ، متن‏های نایاب، یا متن‏های یگانه و نمونه‏وار مهم بود. او براساس این متون، فهرست‏نامه‌ها و نمایه‏گذاری‏های بسیار دقیق و معتبر می‏پرداخت، یا امکان انجام آنها را توسط دیگران فراهم می‏آورد و از این راه مآخذ و مراجع پُرشمار در دسترس پژوهندگان قرار می‌داد. خود او نیز خویشتن را وقف چاپ و انتشار متن‏های بزرگ کرد و کسانی را نیز که متن‏های مشابهی نشر می‌دادند همراهی و مساعدت کرد. او در موارد بسیار به این متون یادداشت‏ها و اطلاعات تازه‏تر و نمایه‌های ویژه می‏افزود و با این کار شرایط و فلسفه وجودی آنها را روشن و فهم‏پذیر می‏گردانید. سرانجام این‏که ایرج افشار از یک موهبت و مهارت علمی استثنایی برخوردار بود که به او امکان می‌داد تا با اختصاص‏دادن تالیفاتی به دانشمندان و دانش‏پژوهان، شخصیت اینان را بزرگ شمارد و ارج نهد. دانش واقعی ایرج افشار او را به صورت یک انسان خاکسار و بی‏پیرایه درآورده بود. این خاکساری و بی‏پیرایگی وضعیت مناسبی در مناسبات میان او و دیگران به‏وجود می‏آورد و نیز در مخاطبان و افراد فراوانی که به دیدارش می‏شتافتند احترام فراوان نسبت به او برمی‏انگیخت. او آراسته به یک آرامش و متانت روحی بود که خاص انسان‌های بزرگ و اثرگذار است. ما او را در چنین وضعیت آرامی که در نشست‏های علمی می‌دیدیم، یا در سخنرانی‏هایی که «انستیتوی فرانسوی پژوهش‌های ایرانی» در تهران برگزار می‌کرد، انستیتویی که او تا پایان زندگی نسبت به آن وفادار ماند.
نام «ایرج» یادآور تاریخ دوران کهن است، نظیر دوران «ساسان» و «خسرو»، یا «بابک» و «بهرام» و «کوشیار» و «آرش» که نام‏های برادران و پسران ایرج افشار نیز هستند. «افشار» نام خاندان بزرگی است که به تاریخ ایران و بالاخص به تاریخ شهر یزد گره خورده است. ایرج در 16 مهرماه 1304 (8 اکتبر 1925) در تهران چشم به جهان می‏گشاید، از پدر و مادری به‏نام محمود و نصرت. دوران آموزشی او در دبستان و دبیرستان و دانشگاه توسط آن پدر تیزنگری هدایت می‌شود که ظرفیت‌ها و استعدادهای فرزند خویش را از دیرباز دریافته بوده است. محمود افشار (پدر) متعلق به آن نسلی است که دارای اعتقادات میهن‏دوستانه توانا و آماده به‏کارانداختن دارایی‏های خود در راه شکوفایی فرهنگ ایران‏زمین است. او دوره دبستان را در میان زرتشتیان تجریش می‏گذراند و سپس به دبیرستان فیروز بهرام وارد می‌شود. پس‏ از اخذ دیپلم ادبیات از دبیرستان، در 1324 (1945) به دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه می‏یابد. پس‏ از چهار سال به دریافت دیپلم حقوق نایل می‏آید. در همین اثنا، در 1323، مدیریت داخلی نشریه آینده را برعهده می‏گیرد و از 1325 به‏بعد با مجله جهان‌نو به همکاری می‏پردازد. او پس‏ از پایان تحصیلات دانشگاهی، در 1329 به استخدام وزارت فرهنگ درمی‏آید و در دبیرستان ایرانشهر آغاز به‏کار می‌کند. یک سال بعد، در 1330، به‏عنوان کتابدار به کتابخانه دانشکده حقوق دانشگاه تهران منتقل می‌شود و در این دوره است که میان او و یکی از کسانی که به او معرفی کرده‏اند، یعنی محمدتقی دانش‏پژوه، یک دوستی درازمدت پای می‏گیرد. ایرج در این زمان خود را در یک موقعیت دانشورانه بسیار مناسب بازمی‏یابد: در 1339 محمدتقی دانش‏پژوه با پشتکار به انتشار فهرست متون و دیگر اسناد کتابخانه پربار دانشکده حقوق و فهرست آثار کتابخانه دانشکده ادبیات دست می‌زند. ایرج در همین سال از شغل کتابداری کناره می‏گیرد و به نشر مجلات مهر و سخن (که سردبیر آن‏هاست) رو می‏آورد. هم‏او به‏عنوان عضو بنیان‏گذار نشریه فرهنگ این‏زمین در انتشار این دفتر همت می‏نهد، توجه خویش را بر چاپ و نشر در حال گسترش آثار مدون ایرانی متمرکز می‌کند و در سال‌های 1335 و 1342 در مقام جانشین موقت مدیر بنگاه ترجمه و نشر کتاب فعالیت‌های انتشاراتی را ادامه می‌دهد. او از 1335 تا 1336 در کتابخانه یونسکو در اروپا یک دوره کارآموزی سپری می‌کند و سپس از 1336 تا 1348 به تدریس آموخته‌های خود در دانشسرای عالی دانشگاه تهران می‏پردازد. از این ‏پس تا زمان بازنشستگی در 1358، نخست به‏عنوان دانشیار و سپس در مقام استاد، در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران تدریس می‌کند.
ایرج افشار در 1344 به مدیریت کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ارتقا می‏یابد و تا زمان بازنشستگی در این سمت باقی می‏ماند. او در این کتابخانه بر همه‏چیز، از سروسامان دادن به ساختمان و موقعیت موضعی کتابخانه گرفته تا فهرست‏نگاری و نمایه‏گذاری کتاب‌ها و ... ، نظارت موثر دارد و این عطف توجه دستاوردهای بسیار اساسی و ماندگار با خود می‏آورد. به‏خاطر دارم که در 1357 دفتر کار او به مدت دو سال در ساختمان اداری دانشگاه بود. ساختمان بسیار زیبای کتابخانه مرکزی، در دل دانشگاه، تازه افتتاح شده بود. در زیرزمین‏های دانشگاه رده‏بندی علمی و حساب‏شده دست‏نویس‏‏ها و کتاب‌های چاپی به انجام رسیده بود و این آثار در دسترس پژوهشگران قرار داشت. در خلوت اداری این سازمان می‌توانستیم نیات و تدابیر مدیر کتابخانه و گروه کاری او را برای برنامه‏ریزی‏های تازه‏تر حدس بزنیم. این مدیر و گروه در اندیشه ایجاد یک کتابخانه دانشگاهی نمونه‏وار در ایران و سامان‏دهی روشمند و عقلانی به آن بودند. ایرج افشار، در پرتو شخصیت بانفوذی که داشت، توانست آنچه را که برای انجام این کار مهم مطالبه می‌کرد به دست بیاورد‏: بین سال‌های 1332 و 1364 تعداد 18 مجلد از فهرست دست‏نوشته‌ها و کتاب‌های این کتابخانه مرکزی به چاپ رسید. انتشار بخش اعظم این مجلدات، که زیر نظر ایرج افشار و اغلب با همکاری او صورت می‏گرفت، از کارهای ارزشمند محمدتقی دانش‏پژوه بود. در بحبوبه همین شرایط، بین سال‌های 1348 و 1363، دانش‏پژوه یک فهرست متشکل از سه مجلد منتشر کرد. این فهرست استخراج‏شده از میکروفیلم‌هایی بود که کتابخانه مرکزی به دست آورده بود. این گنجینه که شامل نام و نشان آثار نوشتاری ایرانی موجود در کتابخانه‌های جهان می‌شد توسط دانشورانی چون مجتبی مینوی شناسایی و گردآوری شده بود.
سال 1338 به‏سهم خود یک تاریخ سرنوشت‏ساز در زندگانی ایرج افشار است. در این سال احساسات و اندیشه‌های ملی و میهنی در ایران اوج می‏گیرد، به‏ویژه پس‏ از ملی‏شدن صنعت نفت و سرنوشتی که این امر برای محمد مصدق در 1331 به‏بار می‏آورد. در 1337 محمود افشار یزدی به‏موجب یک قرارداد حقوقی که به امضا می‏رساند تمام اموال غیرمنقول خویش را به «بنیاد وقف» («‏بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی») واگذار می‌کند. ‏این بنیاد چهار هدف پیش رو دارد؛ 1- کاربرد زبان فارسی در سطح عمومی و یاری‏رسانی به وحدت ملی 2- ایجاد یک کتابخانه بزرگ و خانه مطالعه 3- چاپ و نشر مجله آینده 4- تالیف کتاب، چاپ و نشر رساله‌ها و مکتوبات و ترجمه آثار. در این میان، چاپ و انتشار فرهنگ‏نامه‌ها و دستورزبان‏های فارسی و کتاب‌های مربوط به جغرافیا و تاریخ ایران‏زمین از تقدم و ارجحیت برخوردار است. این برتری شامل بررسی‌هایی نیز می‌شود که در زمینه شعر و ادب فارسی، بهداشت عمومی، باستان‏شناسی و پیشرفت‏های تمدن صورت می‏گیرند. شورای اداری «بنیاد» مرکب از 11 شخصیت است. این شخصیت‌ها عبارتند از: رییس سنا یا مجلس ملی، رییس دیوان‌عالی کشور، رییس دانشگاه تهران، روسای وزارت فرهنگ و وزارت بهداشت، چهار نفر از دوستان بنیان‏گذار «بنیاد» و سرانجام دو تن از پسران شخص بنیان‏گذار، نظیر ایرج افشار که می‏باید جانشین همیشگی پدر باشد. محمود افشار در 28 آذرماه 1362 از جهان می‌رود و ایرج مدیریت اجرایی بنیاد پدر را برعهده می‏گیرد.
بخش مهمی از فعالیت‌های پژوهشی و نوشتاری و انتشاراتی ایرج افشار را در چارچوبه این شرایط زمانی و فرهنگی باید جای داد و سنجید. بنیاد افشار در باغ شکوهمند و زیبای «فردوس» در شمیران و ساختمان‏های مجاور قرار دارد. ساختمان اصلی به اثر علی‌اکبر دهخدا (درگذشته در 1334) و همکاران و دنبال‏کنندگان کار او اختصاص داده شده است. منظور از این اثر «لغت‏نامه» (فرهنگ‏نامه سترگ فارسی به ‏فارسی) است. در همین نقطه از شهر، در «موسسه زبان‏های خارجی» به خیابان اصلی باز می‌شود. این یک موسسه نام‏آور است و پذیرای دانشجویان بیگانه نیز هست.
ایرج افشار تا زمان درگذشت، امور اجرایی و مدیریت بنیاد را برعهده خواهد داشت، حال آن‏که او برخوردار از اختیارات لازم برای واگذاری این مسوولیت‌ها به دیگران می‏باشد. هدف اصلی او پیش‏ از هرچیز تحقق‏بخشیدن به انتشارات بنیاد به‏عنوان یک بنیاد چاپ و نشر است. کل انتشارات «بنیاد دکتر محمود افشاریزدی» متشکل از دو مجموعه اصلی است: مجموعه کتاب‌ها و مقاله‌ها (36 عنوان منتشرشده در 1386) و مجموعه اسناد و تاریخ ایران (103 عنوان در 1388). بنابراین، این دو مجموعه دارای اهمیت بسزاست. افزون براین، ایرج افشار مجلدات دیگری را مستقل از این دو مجموعه و برپایه انتخاب شخصی خود به چاپ می‏رساند. با توجه به دامنه گسترده این‏همه تلاش و فعالیت باید گفت که محمود افشار، با پدیدآوردن «بنیاد موقوفات»، بی‏تردید توانایی‏ها و ابتکارات پسر خویش (ایرج) را نیک حدس زده بوده است.
آثاری که به قلم ایرج افشار نگارش یافته‏اند پُرشمارند و به سختی قابل برشمردن هستند. تعداد آنها شگفت‏آور است. با این وصف، ذکر چند مورد مهم آنها ناممکن نمی‏نماید. فهرست مقالات فارسی او در شش مجلد حاوی عناوین همه مقاله‌های فارسی‏زبان است که درباره جنبه‌های گوناگون ایران‏شناسی از 1288 (1910) تا 1376 (1997) نوشته شده‏اند. ایرج به‏تنهایی و گاه با همکاری نسخه‏شناسان بزرگ به فهرست‏نگاری نسخه‌های خطی دست زده است، مانند دست‏نوشته‌های موجود در مجلس سنا و مجلس نمایندگان ایران، در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، در دو کتابخانه باشکوه مجتبی مینوی (در دو مجلد) و مالک (در 13 مجلد)، در آرامگاه اردبیلی و نیز در کتابخانه‌های آمریکا و ... . او همچنین، به‏منظور پیشبرد تحقیقات، یک فهرست کلی پرداخته است که مربوط به تمام نسخه‌های خطی است و نیز یک نمایه که شامل نام و نشان مجلاتی است که به چگونگی نسخه‌های مربوط به مطالعات ایران‏شناسی می‏پردازند. این فهرست‏ها درواقع صورت موجودی کتاب‌های مهم کتابخانه‌های یادشده هستند؛ کتاب‌هایی که گنجینه دانش و دانایی می‏باشند.
از سوی دیگر، ایرج افشار یک آموزگار و راهنما برای معرفی و نشر چکیده مقالات کارشناسان در ایران‏شناسی بوده است. موضوع این مقالات مواردی چون نسخه‏شناسی، نظام ارباب ـ رعیتی (فئودالیسم) در ایران، زبان‏شناسی در ایران، یا شخصیت‌هایی مانند ابونصر فارابی و میرزامحمد قزوینی می‏باشد. به‏همین ترتیب، او در مجلداتی دیگر به نشر و معرفی نوشته‌های میرزا محمد قزوینی، رشید یاسمی، اعتمادالسلطنه و حبیب یغمایی همت گمارده است. هم‏او گزیده‏ای از نامه‌ها و مکاتبات برخی شخصیت‌های سیاسی و ادبی را به چاپ‌رسانیده که به پدرش محمود افشار نوشته شده بوده است.
ایرج افشار درباره هنر کتاب‏پردازی، شیوه صفحه‏آرایی و صحافی و نیز چگونگی هنر خطاطی به‏کار رفته در دست‏نویس‏های مورد توجه خویش، چیزها نوشته و توضیحاتی ارایه داده است. نمونه‏ای از این موارد را در توضیحات و داوری‌هایی می‏بینیم که او درباره تحفته‏المحبین یعقوب شیرازی یا رساله خلیل تبریزی ارایه داده است.
همچنین ایرج افشار دلباخته تاریخ بود. متن‏های بزرگ تاریخی را براساس بهترین و معتبرترین دست‏نوشته‌های موجود از نو به چاپ‌رسانید، نظیر کتاب فارسی ممالک و مسالک استخری، مجمل‏التواریخ (از مولفی ناشناس)، تاریخ گزیده اثر مستوفی قزوینی. در میان آثار تاریخی فراوانی که منتشر کرد، اسناد و مکاتبات مربوط به دوره صفوی چشمگیر است و نیز آثاری که از وضعیت مناطقی خاص دم می‏زنند، مانند کرمان در زمان تیموریان، یا فارس و خوزستان در دوره صفویان. در بین انتشارات نام‏آور او در زمینه تاریخ از آن دسته کارها نیز می‌توان نام برد که به جزییات کتابخانه تبریز در زمان رشیدالدین فضل‏الله‌همدانی می‏پردازند. تدوین این کارها با همکاری مجتبی مینوی صورت گرفته است و همراه با توضیحات و روشنگری‏های سودمند می‏باشد. از میان شهرها، شهر برگزیده و محبوب او یزد بود. پدر او محمود، زاده این شهر بوده است. پنج اثر تاریخی می‏شناسیم که درباره یزد منتشر شده‏اند. کتاب بزرگ دیگری در دست است که به تاریخ عکاسی در ایران اختصاص دارد و خانواده افشارهای یزد در پرداخت این کتاب سهمی درخور برعهده گرفته است و باز شاهد انتشار یک متن کهن درباره سمرقند هستیم و کتاب‌های دیگری که به‏گونه بسیار دقیق به توصیف کاروانسراهای اصفهان در دوره صفوی می‏پردازند. شاهد چاپ و نشر سفرنامه‌ها نیز هستیم. این‏همه فعالیت انتشاراتی را می‏باید مدیون ایرج افشار دانست. تاریخ سلسله قاجار و دوره قاجاریه نیز موضوع توجهات دانشمندانه و فعالیت‌های نوشتاری و انتشاراتی ایرج افشار واقع شده بوده است. توده خیره‏کننده‏‏ای از اسناد گوناگون و متنوع مربوط به این دوره توسط او یا زیر نظر او منتشر شده است. بیش از 50 مجلد به سرگذشت‏نگاری در دوره قاجار، نوشته‌ها و نامه‏نگاری‏های شخصیت‌های بزرگ این دوره، شرح حال سفرهایشان و نیز به روزنامه‌های منتشر شد در آن زمان تا دوره مشروطه اختصاص یافته است.
در پرتو کوشش‏های هوشمندانه ایرج افشار، شاهد چاپ سنجیده و علمی برخی آثار ادبی و عرفانی نیز هستیم. از آن‏جمله است نشر آثاری از حافظ، شجاع شیرازی، جامی و نیز کتاب‌هایی که مولفان آنها گمنام و ناشناخته‏اند (مانند یک اسکندرنامه و یک اندرزنامه قدیمی). به‏همین منوال ایرج افشار یک کتاب‏شناسی غنی درباره فردوسی عرضه داشته است و کارنامه ماکویی را همراه با یادداشت‏های خصوصی منظوم آن به چاپ سپرده است. و سرانجام او متونی از صوفیه (خرقانی، سیف‏الدین باخرزی، ابوسعید ابی‏الخیر) را انتشار داده است و نیز با همکاری محمدتقی دانش‏پژوه پنج متن کهن را. از این پنج متن، سه‏تا متعلق به ادبیات عرفانی است و دوتای دیگر از آثار اسماعیلیان حلقه اخوان‏الصفا‌ست.
کنجکاوی پردامنه ایرج افشار او را به مطالعه و انتشار متن‏هایی نیز سوق داده است که به زمینه‌ها و موضوعات متنوع دیگر مربوط می‌شوند، مانند منشی‏گری و حسابداری و امور دبیرخانه‏ای و وزارتخانه‏ای. او یک واژه‏نامه بزرگ منتشر کرده است که شامل واژگان و اصطلاحات اداری و دیوانی متداول در دوره صفوی است. نشرهای متنوع دیگر او عبارتند از ‏: یک دانشنامه علوم متعلق به سده هفتم (رساله جامع‏العلوم ستّینى، از فخر رازى)، رساله‏ای در قیافه‏شناسی (رساله در علم فراست)، متنی از ابوریحان بیرونی در پزشکی (الصیدنه فی‌الطب)، کتابی درباره اصناف و پیشه‌ها، مجموعه‏رساله‌هایی درباره شناخت مواد معدنی و سنگ‏های قیمتی و جواهرات (جواهرنامه نظامی، از محمدبن ابى‏البرکات جوهرى نیشابورى)، رساله‏ای در خواب‏گزاری (رساله در تعبیر خواب، از سید علی‏بن شهاب الدین همدانی) و دو رساله دیگر که مربوط به هنر آشپزی در دوره صفوی است (کارنامه در باب طباخی و صنعت آن، ماده‏الحیوه).
ایرج افشار در نشریات متعدد مقاله‌هایی اغلب کوتاه ولی بس پربار و آموزنده می‏نوشت. چکیده‌هایی که از خوانش متن‏ها ارایه می‌داد همواره سرشار از دانایی و شناخت بود. در مورد شخص خود او، سرگذشت‏هایی که از سیر و سفرهای متعدد خویش در پهنه ایران‏زمین و بیرون از ایران نقل کرده است نیک جلب توجه می‌کنند. هم‏او درباره بسیاری از دانشوران فقید که با آنان آشنایی و همجوشی داشته است یادنامه نوشته است.
آخرین مقاله منتشرشده ایرج افشار درباره شیوه دسته‏بندی علوم دینی و ادبی و... در زمان ایلخانان مغول است. این مقاله یک ماه پس از درگذشت او در یازدهمین مجلد نامه بهارستان (به سردبیری نادر مطلبی کاشانی) به‏چاپ رسیده است، در نشریه‏ای سترگ که مطالعات نسخه‏شناسانه مهم را در خود گرد می‏آورد. ایرج افشار در ایجاد نامه بهارستان شرکت فعال داشت و مشاور علمی آن نیز بود. در هریک از مجلدات آن یک کار تحقیقی از او می‏بینیم. مطلبی کاشانی در پرتو جوان‏سالی و کاردانی خویش و نامه بهارستان به‏دلیل پایبندی به میراث علمی و پژوهشی، هردو موقعیت مغتنمی برای شناخت آثار پایه‏ای و نتایج جستارهای تحقیقاتی ایرج افشار فراهم آورده‏اند. ایرج افشار در مهرماه 1389 برای درمان راهی آمریکا شد. در نامه‌هایی که او از منزل پسرش در آمریکا می‏نوشت و ارسال می‏داشت انسجام لفظی، حسن کلام و خوش‏خطی او همچنان محفوظ و استوار مانده بود. پس‏از انجام معاینات پزشکی، بهتر آن دیده بودند که او به ایران برگردد. او در 18 اسفندماه 1389 در خانه گرم و مهربان خویش (خیابان سرو ناز، واقع در بلندی‏های تهران) چشم از جهان فرو بست. پیش از او، همسر و یکی از پسران دلبندش درگذشته بودند. خانه او و باغ و تالار آن از عظمت یک منزلگاه مسکونی و زنده برخوردار بود. در ارتفاعات بسیار بالای البرز نیز، در روستای کوشکک، در فاصله میان دو خانه کوچک یک باغ وجود داشت. ایرج افشار علاقه داشت دوستان خود را به آنجا ببرد، به ‏جایی که برای او در حکم گوشه‏ای از بهشت بود. سرانجام این‏که کتابخانه او در تهران در محل دائره‏المعارف بزرگ اسلامی قرار دارد و این مکان همچنان جلوه‏گاه حضور معنوی و همیشگی اوست.


اختصاصی شرق / پاریس-ژانویه 2012

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه