نامآوران ایرانی
بزرگداشت مقام علمی و فرهنگی استاد ایرج افشار در سالمرگ او- تنها نام است که میماند
- بزرگان
- نمایش از جمعه, 19 اسفند 1390 20:14
- بازدید: 4604
برگرفته از روزنامه شرق - ويژه نامه فرزانه فروتن
پژمان موسوی
1 یک سال پیش در چنین دقایقی، مردی ایران را برای همیشه ترک گفت که همه وجودش از آن بود، همه وجودش با آن بود و همه وجودش برای آن بود و این نه یک قاعده که استثنایی است در میان مردان روزگار ما. ایرج افشار تنها یک نام نبود: ایرج افشار یک راه بود، یک مکتب بود و یک آرمان بود؛ نه اینکه بود هنوز هم هست و تا همیشه هم خواهد بود.
ایرج افشار در طول 85 سال زندگی خود، خیلی راهها را رفت، خیلی شیوهها را آزمود و از هیچ تلاشی هم در راه هدفی که برای خود تعریف کرده بود، فروگذار نکرد. در این چارچوب ایرج افشار روزنامهنگار با ایرج افشار نسخهشناس یا ایرج افشار ایرانشناس و... هیچ تفاوتی با هم ندارد: اسم رمز همان ایرج افشار است بدون هیچگونه صفت تحمیلی به آن. این شخص ایرج افشار با تمام این کلیات بود که خودش را و عمرش را وقف کشوری کرد که همه چیزش بود و همه چیزش از آن بود.
2 ایرج افشار در طول عمر علمی خود و در راه پژوهشگری و ایرانشناسی حجت را بر همگان تمام کرد: چنان با دقت و وسواس کار میکرد و مقالات خود را به دست چاپ میسپرد که پس از او عیار مقالهنویسی و کار پژوهشی به ویژه در حوزه مطالعات ایرانشناسی و فرهنگ ایرانی بسیار بالا رفت و استانداردهای موجود
به کلی ارتقا یافت. به نوعی شاید بتوان گفت در این حوزه مطالعاتی ایرج افشار موضوعی را از دست نداد و درباره بیشتر موضوعات مهم و اساسی این حوزه دست به تحقیق و پژوهش زد، بهنحوی که پس از او هر پژوهشگری یا باید حرفها و تحقیقات او تنها تکرار کند یا از تحقیقات او برای غنای هر چه بیشتر پژوهشش بهره ببرد و این است مسیر درست پژوهشگری در کشوری که خیلی وقت است به سر همبندی و پژوهشهای دمدستی خو گرفته است. میتوان با قاطعیت گفت از روزی که ایرج افشار با ورود به دبستان «زرتشتیان» و پس از آن «شاپور تجریش» وارد دنیای تحصیل شد تا روزی که از دبیرستان فیروز بهرام یکراست به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و در رشته قضایی تحصیل کرد و دکترای خود را با دفاع از تزش با عنوان «اقلیتها در ایران» دریافت کرد؛ در تمام طول این مدت تنها و تنها به یک هدف فکر میکرد: تئوریزه هدفمند کردن و پژوهشهای بنیادی و کاربردی در حوزه مطالعات ایرانشناسی. آن زمان هم استاد رشته تاریخ در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران شد و توانست تمام این تجربیاتگران سنگش را در اختیار دانشجویانی قرار دهد که «میخواستند» راه او را روند و در مسیری گام بگذارند که او گام گذاشته است.
فعالیتهای روزنامهنگاری ایرج افشار را هم چه آن زمانی که مجله «فرهنگ ایران زمین» را بنیان گذارد، چه آن زمانی که سردبیر مجله سخن بود و چه زمانی که سردبیر مجله «راهنمای کتاب» بود، میتوان در همین چارچوب ارزیابی کرد: حرکت به سمت روزنامهنگاری پژوهشی. مفهومی که حتی امروز هم چندان مورد توجه اهل نظر قرار نگرفته و آنچنان که باید و شاید به آن پرداخته نشده است. اما اوج این نگاه و به فعلیت رساندن آن را میتوان زمانی دانست که او به ریاست کتابخانه ملی و ریاست مرکز تحقیقات ایرانشناسی دانشگاه تهران رسید؛ ایرج افشار در هر دو این مقاطع کوشید تا نگاهی پژوهش محور را به اسناد و مدارک و یافتههای متقن تاریخی حاکم و تلاش کند تا کتب و مقالات فارسی زبان بیشتری را در راه کشف حقیقتهای تاریخی جمعآوری و تدوین کند؛ هدفی که او در انجام آن بسیار هم موفق بود؛ عنوان پدر کتابداری نوین ایران هم از همین جهت است که بر قامت او بهخوبی مینشیند.
3 اما امروز ایرج افشار چهرهای شناخته شده در جامعه ایرانی است؛ حتی آنان که شاید تا پیش از مرگ استاد، با او و خدماتش به ایران معاصر بیگانه بودند، امروز و پس از شنیدن شرح حال عاشقی و خدماتش به ایران معاصر، خود را در حلقه دوستداران و شیفتگان او میبینند و در دل حسرت روزهایی را میخورند که ایرج افشار در شهر و دیارشان بود و آنها از او بهرهای نجستهاند. به هر حال امروز ایرج افشار دیگر در بین ما نیست، هم او که تا وقتی در قید حیات بود، حلقهای بود برای وصل اندیشمندان و نویسندگان معاصر و همچو شمعی بود که تمام شخصیتهای طراز اول فرهنگی این دیار را به دور خود جمع میکرد. او دیگر در بین ما نیست: اما مکتب او، راه او و آرمان او همچنان در بین ماست و چون چراغی روشنگر مسیر پیش روی ما...