سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست کتاب‌شناخت کتاب‌ نگاهی به کتاب «فدرالیسم ‌در جهان‌سوم»

کتاب‌

نگاهی به کتاب «فدرالیسم ‌در جهان‌سوم»

برگرفته از از نشريه وطن یولی شماره 16، دی‌ماه 1390، صفحه 16

 

فدرالیسم از آن دست مفاهیم سیاسی است که علی رغم استفاده مکرر در ادبیات سیاسی ایران و حتی طرح آن در برنامه انتخاباتی یکی از نامزدهای ریاست جمهوری کمتر مورد کنکاش و بررسی دقیق و علمی قرار گرفته است؛ به واقع می‌توان گفت آن چه تاکنون از فدرالیسم شنیده و خوانده‌ایم در قیاس با حساسیت واهمیت طرح آن هیچ است عدم‌شناخت صحیح ومنطقی این موضوع موجب شده تا مجموعه‌ای ازپندارهای نادرست نیزپیرامون آن شکل گیرد.

 

كتاب فدراليسم در جهان سوم

محمدرضا خوبروی‌پاک از معدود صاحب‌نظران فدرالیسم است که تاکنون چندین اثرومقاله از وی پیرامون فدرالیسم، خودگردانی و اقلیتها منتشرشده است. آخرین اثر خوبروی پاک که مفصل‌ترین آنها نیز تلقی می‌شود فدرالیسم در جهان سوم نام دارد که سال89توسط نشر هزار و در دوجلد منتشر شده است. نویسنده در این اثر به بررسی ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و پیشینه تاریخی پانزده کشور فدرال جهان از مجموع بیست و پنج کشوری که نظام سیاسی آنها برپایه فدرالیسم سامان یافته، پرداخته است.

”فدرالیسم در جهان سوم“ مشتمل بر یک پیشگفتار و پانزده بخش است که هر یک از این بخش ها به معرفی یک کشور می پردازد، در پایان نیز نمایه و کتابشناسی نویسنده گنجانده شده است. در بخش معرفی و بررسی کشورها نویسنده ضمن معرفی اجمالی هر کشور، پیشینه تاریخی و زمینه ها و بسترهای سیاسی و اجتماعی شکل گیری نظام فدرال را توضیح داده و سپس ساختار حقوقی و نسبت نظام فدرال با حکومت مرکزی و تفکیک قوا را تبیین نموده و در پایان به نتیجه گیری پرداخته است؛ به فراخور وضعیت تاریخی، جغرافیایی و اقتصادی هر کشور نیز مباحث مرتبط بررسی شده است.

كتاب فدراليسم در جهان سوم

بررسی محققانه خوبروی‌پاک از آن جهت قابل توجه خواهد بود که به این نکته توجه شود که اکثر این کشورها در فرآیندهایی پیچیده و عوامل و دگرگونی های گوناگون تاریخی و سیاسی متناسب با شرایط خاص خودشان به این شیوه حکومتی دست یافته اند و این امر کار دشواری را پیش روی نویسنده قرار داده است تا به بررسی تک تک این جوامع پرداخته و با درک دقیق و سنجیده‌ای بتواند خواننده را با موقعیت ویژه و خاص این جوامع آشنا سازد؛ جلوه ای از این تلاش ستودنی را می‌توان در کتابنامه جداگانه هر بخش و مراجعه به منابع گوناگون برای آن مشاهده کرد.

آنچنان که بررسی خوبروی‌پاک نشان می‌دهد تقریباً عموم این کشورها در نتیجه سلسله تحولات سیاسی و اجتماعی گسترده و دامنه‌داری که گاه نیز بسیار خونبار بوده است به این نتیجه رسیده‌اند که می‌بایست یک ساختار غیرمتمرکز را برگزینند هر چند این بررسی نشان می‌دهد که حتی نظام فدرال نیز نتوانسته است نقطه پایانی بر این چالش‌ها باشد همچنان که در هندوستان درگیری‌های میان مسلمانان و هندوها که در برهه‌ای پانصدهزار نفر کشته بر جای گذاشته هم اکنون نیز در این دو کشور قربانی می‌گیرد و نظام فدرال نتوانسته پایان این چالش باشد. یوگسلاوی سابق و تجزیه آن به صربستان و مونته نگرو، کرواسی، مقدونیه و بوسنی هرزی‌گوین نیز برآمده از یک تجربه خونبار از عدم حسن همجواری اقوام و مذاهب بوده‌اند.

نویسنده در زمینه هند و پاکستان و نیجریه و به گونه‌ای دیگر آفریقای‌جنوبی نشان می‌دهد که این چالش نتیجه سیاست‌های استعماری بریتانیا طی 250 سال استعمار شبه قاره و نزدیک یک قرن در نیجریه است که به عمد با ایجاد، پرورش و شعله‌ور کردن اختلافات قومی، نژادی و مذهبی سلطه خود را بر این سرزمین ها استحکام بخشید و از آن بهره برد.

نکته مهم پیرامون عموم این کشورها، نوبنیاد بودن و عدم برخورداری از سابقه تاریخی و برپایی مرزهای سیاسی‌شان توسط استعمارگران و قدرت‌های جهانی است که عموماً موجب شده تا جوامع انسانی که هیچ سابقه و پیوند مشترک فرهنگی و تاریخی با هم ندارند در کنار هم قرار گیرند؛ توسعه نیافتگی و حاکم بودن روابط قبیله ای و تفاوت های مذهبی و وجود گروه ها و طبقات قدرت‌طلب و ستیزه‌جو نیز بر بغرنجی این شرایط می‌افزاید تا به طور مثال کشور نیجریه طی تنها چند دهه از یک کشور با سه ایالت تبدیل به دولتی با 36 ایالت شود و هنوز نیز نتواند بر مشکل گروه‌های ستیزه‌جو که در صدد دستیابی به کنترل یکی از این ایالت ها و یا تجزیه بیشتر آنها هستند فائق آید، در واقع تجزیه نیجریه طمع رهبران محلی جوامع کوچک را بیش از پیش برای منازعه برانگیخته است.

برخلاف اکثر این تجربه‌های تلخ از فدرالیسم موارد دیگری نیز هستند که می توان آنها را تجربه هایی موفق دانست اما تفاوت عمده این تجربه های موفق را باید ”طبیعی‌بودن“ آنها دانست آن چنان که نویسنده نشان می‌دهد بخشی از این کشورها نظیر مالزی، سنت کیتس و نویس، میکرونزی و جزایر کومور به واسطه موقعیت جغرافیایی و عدم وحدت سرزمینی ناگزیر از برگزیدن این شیوه حکومتی هستند؛ یا گروهی دیگر نیز که بیش از همه معنای لغوی فدرال یعنی ”اتحاد“ و ”متحد شدن“ را نشان می‌دهند مجموعه‌ای از دولتک های جدا از هم بوده‌اند که با پیوستن به یکدیگر تشکیل حکومتی واحد را داده‌اند که در این کتاب امارات‌متحده‌عربی و آرژانتین از آن جمله هستند و ایالات‌متحده‌آمریکا، آلمان و سوئیس را نیز می‌توان مشابه‌های جهان اولی آن دانست.

اشتباه و پندار متداول در زمینه فدرالیسم مترداف و یا ملازم دانستن آن با دموکراسی و پیشرفت است که مطالعه این اثر به خواننده نشان می‌دهد که نه تنها لزوماً این چنین نیست و فدرالیسم نمی تواند مشکلی را از جوامع حل کند بلکه به تجربه روشن می‌کند که فدرالیسم قومی بدترین و ناکارآمدترین شکل آن است که بر چالش و منازعه افزوده و از پیشرفت و ترقی بازمی‌دارد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه