گفتگو
چه زیباست پارسی
- گفتگو
- نمایش از جمعه, 01 بهمن 1389 18:17
- بازدید: 6901
برگرفته از تارنمای تاجیك مدیا
یادداشت : سپاس از یار و همکار گرامی آقای " ادریس تاجیک " که این گفتگو را به ما ارسال نمود . خواهشمندیم که این گفتگوی بانوی عزیز " شهزاده سمرقندی " را با آقای صدیق شباب بشنویید و بخوانید ، چون نکته های جالبی در این گفتگو بیان شده است. آهنگ " چه زیباست پارسی " به مثابۀ پسندیده ترین آهنگ روز در میان عاشقان زبان پارسی، در همه جا شنیده میشود . این هم متن گفتگو:
امروز هنرمندی میهمان برنامۀ «همسایگان» است که کار اخیرش در میان فارسیزبانان دست به دست میگردد و طرفداران زیادی پیدا کرده است؛ منظورم ترانۀ «چه زیباست پارسی!» است که آهنگساز آن صدیق شباب، هنرمند افغان مقیم آلمان است.
این ترانه در اینترنت و فیسبوک در میان فارسیزبانان، به عنوان هدیۀ نوروزی، دست به دست میگردد و پای آن پیامهای بهاری و پرمحبت فارسیزبانان را هم میشود خواند که اشارههایی به پیوند فرهنگی خود دارند و نسبت به زبان فارسی چه امروز و چه قدیم، ابراز افتخار میکنند.
ترانهای که چنین شروع میشود: گل نیست، ماه نیست، دل ماست پارسی! و بر اساس شعری از شاعر افغان، عبدالقهار عاصی ساخته شده است. شعری که به پهنای مرزهای زبان فارسی اشاره دارد.
عبدالقهار عاصی که در میان فارسیزبانان به عنوان «سرایندۀ آزادی» شناخته میشود، شاعر نوگوی افغان است که در دهۀ ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ به شهرت رسیده و زادۀ پنجشیر افغانستان است.
عبدالقهار عاصی به خاطر جنگهای داخلی در افغانستان، به مشهد ایران مهاجرت میکند، اما پس از مدت کوتاهی به وطن خود افغانستان بازمیگردد و در آنجا بر اثر اصابت راکت به خانهاش، کشته میشود.
اما به موضوع برنامۀ امروز برگردیم؛ در گفتوگویی که با آهنگساز ترانۀ «چه زیباست پارسی!» صدیق شباب، آهنگساز افغان مقیم آلمان داشتم، او از علت اجرای این ترانه سخن گفت. وی میگوید که انتظار نداشته است این ترانه مانند شعر آن، طرفدار زیادی پیدا کند.
آقای شباب همچنین میگوید این شعر را توانسته تنها در سبک حماسی روی نُت پیاده کند. او برای اجرای این ترانه، از برداران خود کمک گرفته که آنها نیز در عرصۀ موسیقی و آوازخوانی، در افغانستان کسب نام کردهاند.
هر انسانی زادۀ محیط و فرهنگ خود است. ما هرچه هستیم، از فرهنگ و عنعنهها و تاریخ خود برآمدهایم و به آن هم افتخار میکنیم. به این شعر که سرودۀ هنرمند محترم، شهید عبدالقهار عاصی است، بسیار علاقه داشتم و زمان زیادی بود که میخواستم بر روی آن آهنگی بسازم. همانطور که میدانید، عبدالقهار عاصی را در ایران «شاعر آزادی» نام نهادند.
برای من همیشه این سؤال مطرح است که چرا ما نباید مانند دیگر انسانهای دنیا زیست مشترک نداشته باشیم؟ چرا سیاستهای دنیا ما را که زبان مشترک، فرهنگ و تاریخ مشترک داریم، در جغرافیاهای جداگانهای تقسیم کرده است؟ به همین خاطر روی این شعر که بسیار آن را دوست دارم، آهنگی ساختم و هدفام این بود که این سرود پیامی برای کل پارسیزبانان باشد؛ برای کسانی که تاریخ و فرهنگ مشترک دارند.
البته نمیدانم کار چگونه از آب درآمده است. در این مورد شنوندگان آهنگ و همزبانانی که آن را میشوند، باید قضاوت کنند. من صرفاً به خاطر علاقهای که به تاریخ و فرهنگمان دارم، این سرود را ساختم.
دلیل بسیار مهمی هم هست. آقای شباب، ممکن است از پشت صحنۀ این کار، شرایط انجام آن و همچنین کسانی که در این زمینه با شما همکاری کردهاند، برایمان بگویید؟
واقعیت این است که این سرود قصۀ شخصی خودم است. آهنگهای بسیاری بر روی این شعر به ذهنام رسید، اما هیچکدام را نپسندیدم تا این که روزی که سر کیبورد نشسته بودم، فکر کردم این ترانه باید به شکل یک سرود حماسی دربیاید. طبعا ترانۀ حماسی را که با ضربات و احساسات زیادی باید اجرا شود، یک نفر به تنهایی نمیتواند بخواند.
به این خاطر برادر بزرگترم، طاهر شباب که او نیز از هنرمندان خوب و معروف افغانستان است و دوست دیگرمان، عارف کیهان که او نیز از هنرمندان بسیار باسابقۀ افغانستان است با من همکاری کردند. این دو هنرمند از جمله بنیانگذاران موسیقی پاپ در افغانستان هستند.
همچنین خالد کیهان که پسر عارف کیهان است و افغانها هم او را به خوبی میشناسند با ما همکاری کرد. او که یکی از تنظیم کنندههای خوب افغان است، تنظیم این آهنگ را نیز بر عهده داشت.
من خواستم که این دوستان هم در این افتخار شریک باشند و مشترکاً این آهنگ را بخوانیم تا وزن آهنگ هم بالا برود. چون آهنگ، آهنگی حماسی و مانند یک سرود ملی و یا حماسی خوانده میشود و نمیتوان آن را یک نفره اجرا کرد. من از این عزیزان بسیار تشکر میکنم که این آهنگ را بسیار زیبا و جذاب همراه من اجرا کردند.
این آهنگ در اینترنت و فیسبوک نیز در میان فارسیزبانان دست به دست میگردد و طرفداران زیادی پیدا کرده است. فکر میکردید تا این حد از آن استقبال شود؟
طبعاً هر انسانی وقتی کاری تولید و عرضه میکند، انتظار توجه به آن را دارد. ولی به این شکل نه! من اصلاً انتظار نداشتم که این آهنگ تا این حد مورد استقبال قرار بگیرد.
میخواهم به نکتهای هم اشاره کنم و آن این که بعضا مردم بهخصوص در وطن ما، افغانستان، نظر به احساسات قومیای که دارند موضعگیریهای مشخصی دارند، این پیام را بدهم که این تاریخ مشترک همۀ آریاییها است. افتخار تمام غنایم فرهنگیای که در این منطقه است، متعلق به همۀ ساکنان آن است.
بعضا ملیتهای دیگری که در افغانستان زندگی میکنند، این حساسیت را دارند که ما انحصارطلبی کردهایم. اما هر زبان دیگری که چه در ایران، افغانستان و یا تاجیکستان موجود است، افتخار این مردم هستند و پیام این سرود هم برای کل این مردم و برای هرکسی که در این منطقه زندگی میکند؛ اعم از تاجیک، ازبک، ترکمن، فارسی زبان و … است.
درست است که این شعر به زبان فارسی خوانده شده، ولی افتخار آن برای همۀ مردم است. خدایناخواسته برای مردم پیامی نباشد که گویا ما فارسیزبانان را جدا میکنیم. خیر؛ ما غنایم فرهنگی و قدمت فرهنگی خود را زنده میکنیم. دنیا باید بفهمد که ما فرهنگی داشتهایم. امروز رودکی پدر فارسی است که در سالهای دوری زندگی میکرد، یا مولانا، لاهوری، عبدالقادر بیدل و حافظ شیرازی، شاعرانی هستند که امروز دنیا به آنان افتخار میکند و در مقابل آنان سر تعظیم فرود میآورد. چرا ما تاریخ خود زنده نسازیم و به آن افتخار نکنیم. هدف من صرفاً همین بوده است.
یعنی ترغیب و یا توصیف زبان فارسی، به معنای آن نیست که زبانهای دیگر را نادیده و یا دستکم بگیریم.
بله دقیقا. بعضاً کسانی هستند که موضوع را طور دیگری جلوه میدهند و همیشه میخواهند منفیگرایی کنند. اما اینطور نیست، بگذار ما نیز مانند دیگران سرحد نداشته باشیم و یک آریانای کبیر باشیم. یک حکومت بدون سرحد باشیم. ایرانیها، افغانیها و تاجیکها بتوانند بدون سرحد به دیدار هم بروند.
بگذار که این کینهها و عداوتها از میان برداشته شود و ما هم مانند انسانهای دیگر دنیا، سرفراز و سربلند، همانطور که میگوید: «ما را فضیلتی که ما راست پارسی»، با این فضیلت زندگی کنیم.
آقای صدیق، میتوانم از شما خواهش کنم که پارهای از این ترانه را برایمان بخوانید؟
من در جایی هستم که نمیتوانم ترانه را برایتان بخوانم، اما اگر هدف شعر باشد، میتوانم آن را دکلمه کنم.
بله حتما.
اما آقای شباب قسمتی از ترانه را برایمان میخواند:
گل نیست، ماه نیست، دل ماست پارسی
غوغای کُه، ترنم دریاست پارسی
از آفتاب معجزه بر دوش میکشد
رو بر مُراد و روی به فرداست پارسی
از شام تا به کاشغَر، از سِند تا خُجند
آیینه دارِ عالم بالاست پارسی
تاریخ را، وثیقۀ سبز و شکوه را
خون من و کلام مُطلاست پارسی
روحِ بزرگ وطبلِ خراسانیانِ پاک
چترِ شرف، چراغ مسیحاست پارسی
تصویر را، مُغازله را و ترانه را
جغرافیای معنوی ماست پارسی
سرسخت در حماسه و هموار در سرود
پیدا بود از این، که چه زیباست پارسی
بانگ سپیده، عرصۀ بیدارباش مرد
پیغمبر هنر، سخنِ راست پارسی
دنیا بگو مباش، بزرگی بگو برو
ما را فضیلتی است که ما راست پارسی